تاریخ انتشار: ۶ مهر ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
مشکلات روزنامه‌نگاران در ایران، بخش ششم - گفت و گو با جلال برزگر، خبرنگار ارشد روزنامه دولتی ایران:

«وضع روزنامه‌نگاران در همه دولت‌ها همین است»

معصومه ناصری
[email protected]

روزنامه دولتی «ایران»، روزنامه‏ای است که با دست به دست شدن قدرت بین جناح‏های سیاسی و تغییر کابینه، تحریریه‏اش هم تغییر می‏کند و روش و منش سیاسی‏اش متفاوت می‏شود.

از آغاز به کار دولت آقای احمدی‏نژاد، خبرهای متعددی از تغییرات در تحریریه این روزنامه و ضمیمه‏های آن، منتشر می‏شد.

تازه‏ترین خبرها، حکایت از اخراج تعدادی از اعضای تحریریه روزنامه ایران داشت. از جمله‏ اخراجی‏ها، جلال برزگر، عضو قدیمی تحریریه این روزنامه را نام می‏بردند.

جلال برزگر در زمان دولت‏های مختلفی، از جمله هاشمی، خاتمی و احمدی‏نژاد، در این روزنامه دولتی مانده و به همکاری‏اش ادامه داده است.

در ادامه بررسی مشکلات روزنامه‏نگاران ایرانی، این بار به سراغ جلال برزگر رفتم، تا ببینم امنیت شغلی که بقیه همکاران‌اش در روزنامه‏های دیگر، از آن صحبت می‏کنند، در این روزنامه برقرار است.

Download it Here!

آیا خبرها در‌مورد اخراج شما و برخی از همکارانتان صحت دارد یا نه؟

خودم در این قضیه ذی‏نفع هستم و نمی‏خواهم دروغ بگویم یا این‌که بر ضد منافع خودم محافظه‏کاری کنم، ولی خبرهایی که منتقل شده، دقیق نیست.

خبری که شما دارید، چیست؟

خبرهای راجع به من و بقیه دوستان دقیق نیست.

یعنی شما اخراج نشده‏اید؟

به هیچ عنوان. دلیلی نداشت که اخراج بشوم، داشتم کارم را می‏کردم. چون حوزه کاری من سیاست خارجی بود، مشکلی نداشتم و داشتم کارم را می‏کردم.

ولی یک‌سری مسایل اداری وجود داشت و به دلایلی خودم کناره‏گیری کردم. در بخش دیگری، در حال استفاده از من هستند. از کار خودم کنار آمده‏ام. خواستم که کنار بیایم.

اتفاقاً علی‏رغم این‌که ممکن است اختلاف‏نظرهایی با مدیریت داشته باشیم، از جنبه‏های دیگر برای هم احترام قایل هستیم، پیشنهاد کردند که در بخش دیگری، به نوع دیگری همکاری کنم.

راجع به بقیه همکاران‏ام هم همین‏طور است، خبرها دقیق نیست. البته نمی‏گویم اختلاف‏نظر، به‌خصوص در مورد شیوه‏های مدیریت، نیست. حتماً هست. اما آن‏چه گفته می‏شود، معمولاً دقیق نیست.

وقتی یکی از دوستان به هر دلیل نمی‏تواند به همکاری‏اش ادامه دهد، یا اخراج می‏شود و یا… به صحبت با دوستان و یا نقل خبر کردن شروع می‏کند.

برای طرفین دعوا احترام قایل‌ام و اصولاً آدمی هستم که برای همه احترام قایل هستم و با همه کار می‏کنم.

پس بحث اخراج شما در کار نیست.

اخراج نشدم. تقاضای بازخرید کردم. با تقاضای من تا حدودی موافقت شد. بعد، پیشنهاد شد در بخش دیگری همچنان ادامه بدهم.

این‏طور نیست که همه‏چیز خیلی راحت است. اصلاً مسایل پیچیده‏تر از آن است که شما از دور فکر کنید.

ما ایرانی‏ها کلاً پیچیده‏ایم و زندگی‏مان هم پیچیده‏تر از شماهاست. به این راحتی‏ها هم نمی‏‏‏شود گفت: اخراج، کات… این‏طور نیست.

پس خودتان توضیحی در‌مورد شرایط کارتان با «ایران» و این‌که چه شد خودتان را بازخرید کردید، می‏دهید؟

مثل همه روزنامه‏نگاران ایرانی، مقداری ساعت کارم زیاد بود. ساعات کار ما زیاد است درآمدمان کم است و… ربطی هم به یک جای به‌خصوص ندارد.

فکر نکنید که در دوران هشت ساله اصلاحات زندگی روزنامه‏نگارها خیلی عالی بوده است. روزنامه‏نگاری در ایران کلاً مشکل است. ولی بچه‏هایی که دارند این کار را می‏کنند، علاقه‏مندند.

هرکدام در هر فرصتی که پیدا کنند، دوست دارند تا روزی که می‏توانند روزنامه‏نگار باقی بمانند. شرایط کاری ما کلاً یک مقدار از شما سخت‏تر است.

شما از جمله روزنامه‏نگارانی هستید که هم در دوران دولت آقای خاتمی در روزنامه دولتی ایران کار می‏کردید و هم در دوران آقای احمدی‏نژاد. آیا شرایط روزنامه‏نگاری در دوران آقای خاتمی و آقای احمدی‏نژاد متفاوت بود؟

اگر بخواهم نظر شخصی‏ام را بگویم، در هر دو دوره شرایط کار کردن یکسان بوده است. این‏طور نبوده که در یک دوره خیلی آسان بوده باشد و در این دوره خیلی سخت شده باشد.

هم در آن دولت و هم در این دولت از هر روزنامه‏نگاری که بتواند به لحاظ تفکر، میزان و حجم کار، ساعت کار و… کنار بیاید و کار کند، استقبال می‏شد.

هر روزنامه‏نگاری هم که نتواند با جمیع جهات کنار بیاید، مدعی و طلبکار باشد و کار نکند، در هر دو دولت تحمل نمی‏شد.

در بین دوستان روزنامه‏نگار حرف‏هایی در‌مورد وضعیت آشفته‏ تحریریه روزنامه ایران و نشریات وابسته به این روزنامه، مطرح بود. آشفتگی‏هایی که بعد از تغییر مکرر مسوولان و سردبیران این روزنامه اتفاق افتاد. از جمله، این بحث مطرح بود که در یک جلسه تحریریه، از یک تحریریه خواسته‏اند که دیگر نیاید و تحریریه دیگری را جایگزین کرده‏اند. واقعاً این اتفاق‏ها افتاده است؟

اگر بخواهیم همه ابعاد را ببینیم به آن سادگی که گفته می‏شود، نیست. یک‌سری از دوستان بودند که وقتی دولت عوض شد، احساس کردند که نباید به کار ادامه بدهند و به لحاظ سیاسی وابستگی‏های حزبی، گروهی و تعلق خاطرها به افرادی که دارند بعد از این دیگر نمی‏توانند کار کنند.

آن‏ها خودشان داوطلبانه رفتند. عده دیگری مثل ما، از موضع دیگری به شغل خود نگاه می‏کردند و خود را به‌عنوان روزنامه‏نگار حرفه‏ای و نه روزنامه‏نگار حزبی تعریف می‏کردند. این‏ها تصمیم گرفتند بمانند و ببینند چه پیش می‏آید.

شرایط کاری در ایران شرایطی نیست که هر لحظه بتوان هرجوری تصمیم گرفت. آن‏چه پیش آمد، این بود که توانستند با این سیستم خیلی هم خوب ادامه بدهند. راضی هم هستند و دارند کارشان را می‏کنند.

تعدادی از آن‏ها به مرور زمان، مشکل‏دار شده بودند. ولی همه این مشکلات، مشکلات کاری و حرفه‏ای بود. در رابطه با این مسایلی که گفته شده، اخراج‏های دسته‏جمعی و‌… باید بگویم، با شناختی که ما از دوستان آقای احمدی‏نژاد پیدا کرده‏ایم، حرفه‏ای‏تر از این هستند که با این قضایا به این شکل برخورد ‏کنند تا به سادگی گزک دست کسی بدهند.

اگر بخواهید با آن‏ها وارد بحث بشوید، برای خیلی از اتفاقاتی هم که در موسسه افتاده است، توضیح و دلیل دارند. طبعاً برای هر مدیریتی این حق محفوظ است که سلیقه‏اش را اعمال کند. شما ممکن است در این سلیقه جا بگیرید، یا نه.

ما معتقدیم هر مدیریتی وقتی روی کار می‏آید ـ این‏جا این‏طور است ـ حق دارد هر جوری رفتار کند. بقیه بایستی ببینند که این رفتارها را می‏پسندند یا نه. می‏مانند یا نه.

گاهی وقت‏ها، ما هستیم که باید با عمل‏کردمان تعیین کنیم چه چیزی را می‏پسندیم، چه چیزی را نمی‏پسندیم. با عمل‏کردمان، نه فقط با جنجال، فضاسازی، شهرت‏سازی و استفاده از این شهرت.

این روش‏ها را به شخصه نمی‏پسندم. ضمن این‌که کسانی را هم که این کارها را کرده‏اند، سرزنش نمی‏کنم. فکر می‏کنم این‏ها هم حق داشته‏اند این کار را بکنند.

من در هر دو دولت در این روزنامه بودم، روش‏ها را دیده‏ام، با بعضی‏ها احساس نزدیکی می‏کنم، این به معنی این نیست که نقدمان خارج از چهارچوب انصاف باشد.

نقد منصفانه می‏تواند موثر واقع بشود، ولی یک وقت من به یک گروه سیاسی متعلق‏ هستم و می‏خواهم با گروه سیاسی دیگر بجنگیم.

من طالب این قصه نیستم، یک روزنامه‏نگار هستم و دوست دارم روزنامه‏نگار باشم. روزنامه‏نگار حرفه‏ای که هرجا شرایط کار داشته باشد، کار می‏کند.

شرایط کاری شما در روزنامه ایران، قبل از این‌که خودتان را بازخرید کنید، چطور بود؟ قرارداد داشتید، بیمه داشتید؟

با بازخرید من موافقت نشد، ولی قبل از این‌که این درخواست را بکنم، خبرنگار ارشد حوزه‏ سیاست خارجی روزنامه، انرژی هسته‏ای و این مسایل در دولت قبلی بودم.

در این دولت هم دو سال و نیم به کارم ادامه دادم. چون مساله ما، حوزه منافع ملی بود، نه حزبی. این‏ها نه تنها ما را تحمل می‏کردند، بلکه با ما همکاری هم داشتند.

بعضی از کسانی که جدیداً آمده‏اند و مستقر شده‏اند، خیلی هم به ما احترام می‏گذارند. در حال حاضر باز با همان سمت خبرنگار ارشد، ولی نه در حوزه خبری قبلی، در بخش دیگری از روزنامه مشغول کار هستم.

قرارداد کار دارید؟

بله، قرارداد دارم. کسی بدون قرارداد که کار نمی‏کند!

البته خیلی از بچه‏های روزنامه‏نگار بدون قرارداد کار می‏کنند. شما هم که خبر دارید.

گفتم که شما به خاطر فاصله جغرافیایی، چیزهایی می‏شنوید، ولی در بطن موضوع نیستید. قراردادها متفاوت‌اند.

قراردادهایی که تا سال مشخصی بسته شده، به یک صورت و بعد از آن به شکل دیگری است. در حال حاضر، چند سالی است که قراردادهای دوستان ما سالیانه است. یعنی سال به سال تمدید می‏شود.

قرارداد شما هم به همین صورت است؟ قرارداد سالیانه است؟

قرارداد ما طور دیگری است. چون من ۱۵ سال سابقه کار خبری دارم. قرارداد ما ۱۵ سال پیش به صورت سالانه بسته نشده، به صورت دیگری بسته شده است.


بخش‌های پیشین:
فریده غائب: به روزنامه‌نگاران منتقد سخت می‌گذرد
آرش حسن‌نیا: حاکمیت، دشمن مشترک روزنامه‌نگار و کارفرماست
فرزانه روستایی: این در همیشه بر این پاشنه نخواهد چرخید
بدرالسادات مفیدی: مدیران روزنامه‌ها، سرمایه‌گذاران زالو‌صفت نیستند
نیلوفر محبعلی: در ایران روزنامه مستقل نداریم

نظرهای خوانندگان

... كيست كه عمق حقارت ، كينه و بيسوادي نيروهاي جديد روزنامه ايران نسبت به گذشته (و نسبت به وظعيت طبيعي حتي) را درك نكند بخصوص اگر در تحريريه‌ي آن هم كار كند. اينكه ايشان مي‌فرمايند: "گفتم که شما به خاطر فاصله جغرافیایی، چیزهایی می‏شنوید، ولی در بطن موضوع نیستید." نشان از عمق در بطن بودگي ايشان دارد چرا كه طبعا فاصله هلند (راديو زمانه) تا كشور ايران را با متر حساب ميكند و متوجه مي شود هوووووو چقدر دور اما نمي‌داند كه در فاصله صد متري محل كار خودش در ساختمان اصلي روزنامه ايران در خرمشهر (آپادانا) در ساختمان پلاك 94 كوچه 9 خيابان مهناز، ضميمه هاي استاني (ايران زمين) روزنامه فخيمه ايران بيش از 200 نفر بدون هيچ قراردادي مشغول به كارند و هر روز بنا به زاويه وزش باد تعدادي از آنها اخراج مي شوند.

-- از ضميمه ايران زمين روزنامه ايران ، Sep 28, 2008

متاسفم براي اقاي برزگر ظاهرا ايشان بيشتر از راديو زمانه با ما فاصله دارند. .... اينجا در ايران زمين تمام گروه ها 3 نفره بود از تمام گروه ها 1 نفر اخراج شد. 1 سال و نيم از انتشار ايران زمين مي گذرد هيچ كدام از بچه ها بيمه نيستند. از ساعت 8 صبح تا 5 عصر اگر حضور نداشته باشيم به هر حيله اي شده از حقوقمان كسر مي شود. حراست به طرز وحشتناكي رصدمان مي كند. نمي دانم قرار است اينجا چكار كنيم؟ و البتنه نمي دانم اينجا بايد چكار نكنيم تا مثل يه روزنامه نگار با ما رفتار شود. بيشتر كساني كه در ايران زمين مانده اند يا مثل من گرفتار وضعيت مالي بد فرم و غير انساني اند يا هيچ از روزنامه نگاري نمي فهمند. البته اينجا پر است از دختر خانوم هايي كه فرق خبر منفي با مثبت را نمي دانند كه البته آنها كه مي فهميدند را اخراج كردند مثل مژگان جمشيدي و احمد فراهاني و ...
در ضمن بنده همكلاس آقاي اشتهاردي بودم ايشان سر كلاس نيامد و حذف شد. دو سال بعد هم در كلاس ديگر دوستانم نامش ديده شد. دوباره نیامد اما رئيس سابق دانشكده خبر براي ايشان مدرك جعلي صادر كرد و حالا من و دوستانم مدارك انتخاب واحد و حذف و نمره نياوردن ايشان را داريم. من در فلاكتم ايشان مدير است و الخ
اين است روزگار ما دوستان عزيز در راديو زمانه

-- يك روزنامه نگار در ايران زمين (روزنامه ايران) ، Sep 28, 2008

چه انتظاری است از روزنامه نگارانی که داخل کشور مشغول بند بازی و راه رفتن بر لبه تیغ هستند؟ که فارغ از تمام ترسها و فشارها به بیان درد و مشکل بپردازند؟ یا خیلی انقلابی شروع به افشاگری کنند؟ چنین چیزی بی مکافات عمل ممکن است؟ جلال برزگر هم مانند بقیه، طبیعی است که محتاطانه چنین بگوید. کد اصلی را خودش در صحبت های اش داده: این که یک روزنامه نگار "حرفه ای" است و البته برای حرفه ای بودن باید که بتوانی حرفه ات را حفظ کنی.

-- پدرام ، Sep 28, 2008

چقدر ترحم برانگیز!

-- بدون نام ، Sep 29, 2008

دوست عزیزی که نوشته است برای برزگر و حرفهایش متاسف است ، ضمن آنکه رنجش خاطرش را درک می کنم اما بهتر است توجه کند که نمی توان آدمها را در یک فضای انتزاعی سنجید و قضاوت کرد.چرا متوجه نیستیم که آدمهایی مثل جلال ،در شرایط دردناک امروز، اگر همین آب باریکه روزنامه ایران هم نباشد ،چه گزینه دیگری دارند؟بروند خیابان جمهوری موبایل و لب تاپ دست دوم معامله کنند ؟من هم یکی از اعضای همان تحریریه بودم و حالا مدتی است در ایران نیستم ،اگرچه هر ثانیه درفضای ایرانم.پیش از صاعقه فعلی ،سالها -ده دوازده سال- با جلال و بسیاری دیگر، بهترین روزهای حرفه ای مان را در همان تحریریه ایران گذراندیم و قلم زدیم.اگرچه هرگز و هیچ دوره ای ، پول و پله ای دستمان را نگرفت-به رسم رایج باقی روزنامه نگاران ایرانی مگر استثنا هایش -اما با عشق می نوشتیم به امید روزهای بهتر.به چشم دیده ام که سالها همین جلال چطور از عمر و زندگی مایه می گذارد بی هیچ پاداش مادی و غیره . همانطور که من و بقیه. خب حالا شرایط تغییر کرده. روزنامه ای در کار نیست و این یعنی که انتخابی در کار نیست . چهار تا و نصفی روزنامه هم که هستند ، حقوق بچه های تحریریه خودشان را دو ماهی یکبار نمی توانند بدهند . همچو منی را به دلایل بسیار مجبور به ترک سرزمین و خانه اش می کنند ،اما کسی چون جلال چه باید بکند؟ از اینکه حقایق آن تحریریه فعلی را در یک مصاحبه بگوید آنهم زمانی که هنوز در آن محیط کار می کند ، چه نصیبی می برد؟بجز تحمل فشار طاقت فرسای بیکاری و فقر، بیش از اینی که هست و همه می دانیم؟ قهرمان می خواهیم؟.من خود شاید اگر هم می ماندم هرگز حاضر به ماندن و کار با آن جماعت تازه به دوران رسیده و تنگ چشم بی سواد و کوتاه قامت تن نمی دادم . اما هرگز جلال یا دیگران را هم تشویق به چنین کاری نمی کردم. با این حال، شاید بهتر بود که جلال قید این مصاحبه را می زد تا مجبور نباشد اینگونه خون دهان را قورت دهد و حرف را به مصلحت بپیچاند . به هر حال منصف باشیم.

-- بدون نام ، Oct 22, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)