تاریخ انتشار: ۱ مهر ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
مشکلات روزنامه‌نگاران در ایران، بخش نخست - گفت و گو با فریده غائب:

«به روزنامه‌نگاران منتقد سخت می‌گذرد»

معصومه ناصری
[email protected]

Download it Here!

روزنامه‌نگاران ایرانی این روزها، شرایط دشواری را از سر می‌گذرانند. زمانه بر آن است در سلسله گفت و گوها و مقالاتی به بررسی مشکلاتی بپردازد که روزنامه‌نگاران ایرانی را وادار به تحمل شرایط یا ترک حرفه روزنامه‌نگاری می‌کند.

هفته گذشته تعدادی از روزنامه‌نگاران عضو تحریریه روزنامه سرمایه در اعتراض به آن‌چه «مشکلات صنفی» عنوان می‌کردند، از این روزنامه استعفا دادند. این یکی از نشانه‌های شرایط دشوار صنفی است که روزنامه‌نگاران در ایران این روزها از سر می‌گذرانند.

فریده غائب یکی از جمله این روزنامه‌نگاران است که کار در روزنامه را با دشواری‌هایش تحمل نکرده و استعفا داده است.


فریده غائب، روزنامه‌نگار

خانم غائب، شما الان در چه روزنامه‌ای هستید؟

الان که جایی نیستم. استعفا داده‌ام.

در چه روزنامه‌ای بودید و استعفا دادید؟

روزنامه‌ی سرمایه. سه سال در روزنامه‌ی سرمایه کار کردم.

چرا از روزنامه‌ای که سه سال در آن کار کردی، استعفا دادی؟

مشکلات خیلی زیاد بود؛ از مشکلات صنفی گرفته تا دیگر مشکلات. به خصوص در این دوران که می‌گویند سیاه‌ترین دوره‌ی مطبوعات است.

از وقتی که تغییر و تحولاتی در روزنامه‌ی سرمایه رخ داد و مدیریت آن به آقای خدابخش واگذار شد، وضعیت روزنامه روز به روز بدتر شد.

ابتدا مشکل دریافت حقوق داشتیم. اول حقوق‌ها یک ماه و نیم یک بار پرداخت می‌شد. بعد از مدتی، دو ماه یک بار و هم‌اکنون هم هر سه ماه یک بار پرداخت می‌شود.

یعنی الان ما حقوق سه ماه قبل‌مان را بعد از سه ماه دریافت می‌کنیم.‌ آن حقوق را هم با منت می‌گیریم.

این پرداخت هم در شرایطی صورت می‌گیرد که شأن یک روزنامه‌نگار که هیچ، شأن انسانی افراد را هم رعایت نمی‌کنند. صف می‌بندند و تازه حقوق سه ماه قبل را نصف می‌کنند. می‌گویند حالا شما این را داشته باشید، بقیه‌اش هم بعداً می‌آید.

متأسفانه شرایط روزنامه‌نگاری در ایران آن‌قدر بد شده که روزنامه‌نگاری که خودش منتقد شرایط است، حتی نمی‌تواند از حق خودش دفاع کند.

نه انجمنی و نه صنفی هست که بخواهد از آنان حمایت کند و وقتی به کارفرما اعتراض می‌کند که این چه وضعی است، پاسخ می‌شنود «همین است ‌که هست.»

‌شما در روزنامه‌ی سرمایه قرارداد کاری داشتید؟

بله، قرارداد کاری داشتیم. هر شش ماه یک بار هم آن قرارداد را باید تمدید می‌کردیم. بیمه هم بودیم. همه‌ی این‌ها تا زمان آقای عبده خیلی منظم بود.

ولی از زمان مدیریت آقای خدابخش، ما هیچ قراردادی را تنظیم نکردیم. نمی‌دانم ما باید به کجا شکایت کنیم.

شما به انجمن صنفی روزنامه‌نگاران شکایت کرده‌اید؟ یا به آن‌ها مراجعه داشته‌اید؟

راستش را بخواهید، شکایت‌مان را مکتوب نکرده‌ایم. اما شفاهاً گفته‌ایم. همه هم می‌دانند.

این وضعیت فقط به روزنامه‌ سرمایه هم محدود نمی‌شود. الان روزنامه‌ی اعتماد هم همین وضع را دارد.

خود ما هم می‌دانیم که در چه دوره‌ای از مطبوعات داریم کار می‌کنیم. اما این که علناً و رسماً در تحریریه بگویند که «وضع همین است که هست، شاید و حتماً از این هم بدتر خواهد شد» خیلی برخورنده است.

ما در ساختمانی در (خیابان) تخت‌طاووس بودیم. باید آن‌جا را تخلیه می‌کردیم و به ساختمان سابق روزنامه‌ شرق در خیابان جردن‌ نقل مکان کردیم.

تمام روزنامه‌ سرمایه، اعم از هیأت تحریریه، قسمت فنی، عکس، حروف‌چینی و تصحیح، همگی فقط در یک طبقه از آن ساختمان جا گرفته بودند.

ما شش نفر بودیم؛ برای‌مان چهارتا صندلی گذاشته بودند. دو تا صندلی نداشتیم! دو نفر از ما همیشه مجبور بود در آشپزخانه بنشیند و گزارش بنویسد.

وقتی هم که اعتراض می‌کردیم، می‌گفتند: «خب، می‌اندازیم‌تان بیرون.» یعنی به خاطر دو تا صندلی می‌خواستند نیرو کم کنند.

حرکت برخورنده‌ و به نظر من غیرانسانی‌ دیگر هم این بود که تلفن مستقیم نداشتیم. صفر تلفن را بسته بودند و ما فقط می‌توانستیم با موبایل و تلفن‌های درون‌شهری تماس بگیریم.

با این شرایط چه طور می‌توان از مثلاً من که حوزه‌ کاری‌ام بهداشت و درمان است و با مراکز بهداشتی شهرهای مختلف باید دائماً ‌در ارتباط باشم، انتظار نوشتن گزارش‌های تولیدی‌ داشت.

هر چند که ما با همان شرایط، به نظر خودم، باز هم بهترین گزارش‌ها را می‌نوشتیم.

ما حتی یک دستگاه فاکس هم نداشتیم که حداکثر قیمتش صد هزار تومان است.

چرا در مورد این همه مشکلات، وارد گفت و گو با انجمن صنفی روزنامه‌نگاران نشدید؟

من شخصاً با انجمن صنفی وارد مذاکره نشدم، ولی فکر می‌کنم که کسان دیگری با آن‌ها گفت و گو کرده‌اند.

ولی ما بارها اعتراض‌مان را به گوش آقای خدابخش، که سرمایه‌گذار هستند، و آقای لیلاز، که سردبیر هستند، و حتی شورای سردبیری، رسانده‌ایم.

هیچ مورد و نمونه‌ای بوده که کسانی به انجمن صنفی روزنامه‌نگاران شکایت برده باشند و به نتیجه رسیده باشند یا حتی نتیجه‌ای نگرفته باشند؟

راستش را بخواهید، من اطلاع ندارم. اما ما با مدیران روزنامه زیاد بحث می‌کردیم.

گروه ما که معروف شده بود به گروه مخالفین و معترضین. می‌گفتند: «ای بابا؟ اجتماعی‌ها همین‌اند.»

این یک بُعد صنفی علت استعفای ما بود. یک بعد مهم‌تر و پررنگ‌تر آن، این بود که ما تنها روزنامه‌ای در ایران بودیم که صفحه‌ای به نام صفحه‌ زنان داشتیم و مطالب و مسایل مربوط به حوزه‌ زنان را که به ویژه در سال‌های اخیر خیلی پررنگ شده، خیلی خوب پوشش دادیم.

اما در پشت این صفحه‌ای که منتشر می‌شود و دیگران می‌خوانند، هزاران جنگ، چالش، بحث و دعوا وجود داشت.

در جایی مثل یک روزنامه که ادعای روشنفکری دارد، هنوز ساختار و نگاه، مردسالارانه است.

این نگاه مردسالارانه آن‌قدر قوی است که یا به موضوع زنان با تحقیر نگریسته می‌شود یا مسأله این‌قدر اهمیت ندارد که بتواند حتی مطلب اول صفحه‌ی‌ خودمان بشود.

ممکن است فشارهای سیاسی باعث این تغییر و نپذیرفتن آن‌ها بشود؟

به نظر من این قسمت تأثیر دارد؛ ولی نه آن‌قدر. آن قدر روی ما، به ویژه ‌روی صفحه‌ی زنان، کنترل زیاد بود که خودمان به اندازه‌ کافی خط قرمزها را می‌شناسیم.

با برخی از دوستان که صحبت می‌کردم، می‌گفتند که سرمایه‌گذار روزنامه و کسانی که در کار تولید روزنامه سرمایه‌گذاری کرده‌اند، به دلایلی شاید حق داشته باشند. از ندادن آگهی به روزنامه‌های خصوصی حرف می‌زدند و می‌گفتند برای سازمان‌های دولتی منع ایجاد کرده‌اند که به روزنامه‌های خصوصی آگهی بدهند. آیا در روزنامه‌ی شما هم همین مشکل وجود داشت؟

نه، اصلاً. حداقل می‌توانم بگویم که روزنامه‌ی ‌ما از نظر آگهی هیچ مشکلی نداشت. به نظر من، به آن سوددهی لازم هم رسیده و خیلی هم خوب آگهی می‌گیرد.

با توجه به این که یک روزنامه‌ی اقتصادی است، ترجیح بسیاری از تبلیغ‌کننده‌ها این است که آگهی‌شان در این روزنامه منتشر شود. فکر نمی‌کنم که از این لحاظ محدودیتی وجود داشته باشد.

با وجود همه‌ این مشکلاتی که از آن صحبت کردید، خیلی از دوستان روزنامه‌نگار شما هم‌چنان به کارشان در روزنامه‌ها ادامه می‌دهند. دلیل این تداوم کار پس چیست؟

دلایل بسیاری دارد. اولین دلیلش می‌تواند مشکلات اقتصادی باشد. این مشکلات آن‌قدر گریبان‌گیر روزنامه‌نگاران شده است که آن‌ها را به شکلی محافظه‌کار کرده است.

الان شما از کار روزنامه‌نگاری در روزنامه‌ی سرمایه استعفا داده‌اید. برای آینده‌تان چه فکری کرده‌اید؟ آیا روزنامه‌ دیگری هست که تصمیم داشته باشید به آن‌جا بروید؟

نه،‌ در حال حاضر هیچ روزنامه‌ای نیست که من بخواهم با آن به‌طور ثابت کار کنم. شاید گاه‌گداری، جاهای دیگر مطلب بدهم.

ولی جالب است که من و دوستانم که با هم استعفا داده‌ایم، هنوز به عنوان روزنامه‌نگار، وضعیت بیمه‌ای‌مان مشخص نیست. هیچ ارگانی نیست که ما را بیمه کند.

شاید این مساله برای من اهمیت نداشته باشد. اما چندین سال کار کرده‌ام؛ فقط سه سال برایم بیمه رد شده است.

این حداقل‌هایی است که روزنامه‌نگاری در ایران از آن برخوردار نیست.

فضای روزنامه‌نگاری ایران به لحاظ روابط انسانی خیلی بد شده است‌‌.

هم‌چنین نگاه از بالا به پایین مدیران روزنامه‌ها، فضای بسیار بدی ایجاد کرده است. به‌ویژه به خبرنگاران و روزنامه‌نگارانی که یک مقدار منتقد باشند، خیلی سخت می‌گذرد.

متوسط درآمد یک روزنامه‌نگار در روزنامه‌هایی که شما در آن کار می‌کنید، چه قدر است؟

روزنامه‌ سرمایه که می‌گفتند نسبت به روزنامه‌های دیگر حقوق خیلی بالاتری می‌دهد، حقوق خیلی معمولی کارمندهای دولتی را پرداخت می‌کند. خبرنگاران درجه ۱، ۲ و ۳ بودند و حقوق‌های آنان از ۲۵۰ (هزار تومان) شروع می‌شد تا ۴۰۰.

اما پرداخت‌ها آن‌قدر نامنظم بود که حتی همین مقدار اندک هم دیده نمی‌شد. برای‌شان هیچ فرقی هم نمی‌کند که روزنامه‌نگار و یا کارمندشان، تحصیلات آکادمیک هم داشته باشد.

من فوق لیسانس‌ام را از دانشگاه تهران گرفته‌ام. ولی هیچ کدام از این‌ها دیده نمی‌شود.

فکر می‌کنید با تغییر شرایط سیاسی، تغییری در وضعیت روزنامه‌نگاران هم اتفاق بیفتد؟

صد درصد. اصلاً شک ندارم. مطمئناً اگر یک دوره‌ دیگر اصلاحات روی کار بیاید، حداقل شرایط در روزنامه‌هایی که به روزنامه‌های اصلاح‌طلب معروف هستند، یک مقدار بهتر خواهد شد. با‌لاخره دولت به آن‌ها امکاناتی خواهد داد.

الان در دولت آقای احمدی‌نژاد، روزنامه‌های متعلق به خود دولت، وضعیت مالی خیلی خوبی دارند.

الان یک روزنامه‌ی‌ جدید به نام خورشید در حال انتشار است و شماره‌‌های صفر آن منتشر شده است. این روزنامه، دولتی است و از امکانات بسیار خوبی برخوردار است.

به خبرنگاران گفته شده که حقوق‌شان تا ۷۰۰ (هزا) تومان خواهد بود. قرار است به آن‌ها لپ‌تاپ بدهند و تحریریه‌ بسیار شیکی دارند.

شما چرا با روزنامه‌ خورشید کار نمی‌کنید؟

من هرگز این کار را نخواهم کرد. هر چند برای ارضای حس کنجکاوی‌ام، رفتم‌ آن‌جا را دیدم و با دبیر سرویس اجتماعی هم صحبت کردم.

بالاخره یک سری اصول کاری را نمی‌توان زیر پا گذاشت. من همیشه منتقد دولت‌ام؛ اکنون بروم برای دولت کار کنم!؟ نمی‌توانم. شاید هم خیلی آرمان‌گرایانه باشد، اما به هر حال چنین است.

شما در دورانی که دوران اصلاحات بود، در روزنامه‌هایی کار کردید که به دولت نزدیک بودند. فکر می‌کنید با شرایط امروز فرقی می‌کند؟

نه، آن زمان ، حوزه‌ کاری من سیاسی نبود. الان چند سالی است که به طور جدی کار روزنامه‌نگاری می‌کنم.

در دوره‌ی اصلاحات، روزنامه‌نگاری را به صورت جدی انجام نمی‌دادم. کارهایی هم که می‌کردم، علیه دولت بود. گزارش‌هایی که می‌نوشتم، گفت‌ و گوهایی که گه‌گدار انجام داده بودم، اصلاً با دولت نبود.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

واقعا برای این کارفرماهای روزنامه های اصلاح طلب متاسفم که چنین بلاهایی را بر سر روزنامه نگاران می آورند و در همان حال به دولت احمدی نژاد انتقاد می کنند که حق مردم را زیر پا می گذارد.به نظرم هر دو سر و ته یک کرباسند

-- سارا طهماسبی ، Sep 23, 2008

این آقایان اصلاح طلب قرار بود حق مردم را بگیرند؟ وقتی حق خبرنگاران خودشان را می خورند.من شنیدم در تمام سالهای گذشته روزنامه رسالت چنین بلایی را به سر خبرنگارانش نیاورده است .حالا نگویید که به آب کر دولت وصل هستند .همیشه که دولت در دست این ها نبود .اما وقتی دولت در دست اصلاح طلبان هم بود همین بلاها را سر روزنامه نگاران می آوردند.آخر !همه چیز را که قرار نیست سیاسی کنیم.خانم غائب !دولت یکبار دیگر هم که دست اصلاح طلبان بیفتد وضع همین است و حق تان را خواهند خورد.مگر گذشته را یادتان رفته .اگر خودتان آن موقع روزنامه نگار نبودید از دوستان خود بپرسید

-- فرید ، Sep 24, 2008

« صد درصد. اصلاً شک ندارم. مطمئناً اگر یک دوره‌ دیگر اصلاحات روی کار بیاید، حداقل شرایط در روزنامه‌هایی که به روزنامه‌های اصلاح‌طلب معروف هستند، یک مقدار بهتر خواهد شد. با‌لاخره دولت به آن‌ها امکاناتی خواهد داد.»
متاسفم! يك روزنامه نگار حرفه اي و معتقد به كار روزنامه نگاري بايد بداند كه هيچ گونه وابستگي و توقعي از دولت نبايد داشت. چه دولت اصلاحات باشد و چه دولتي غير اصلاحات. دولت ها فقط نبايد مانع به وجود بياورند. در واقع دعواي خود من با دولت، اينست كه چرا دولت مانع ايجاد مي كند؛ نه اين كه چرا به روزنامه نگار كمك نمي كند؟

-- آرش ، Sep 24, 2008

من معتقدم که نباید گناه را به گردن مدیران روزنامه های اصلاح طلب انداخت. زیرا این شرایط را دولت برای انها رقم زده و هدف اصلی هم ایجاد تشکیک و بی اعتمادی بین روزنامه نگاران اصلاح طلب است. در مورد صحبت های خانم غائب مبنی بر اینکه روزنامه به درامد زایی رسیده و خوب اگهی می گیرد باید بگویم که اصلا اینطور نیست. زیرا اگهی های موجود با قیمت بسیار پایین درج می شوند و جوابگوی هزینه ها نیستند. حتی زمانی که بخش خصوصی به یک روزنامه اصلاح طلب اگهی می دهد از سوی دولت تحت فشار قرار می گیرد و تخطئه می شود. من کاملا شرایط اقای خدابخش را درک می کنم زیرا در مقطعی علاوه بر کار تحریریه کار اجرایی نشریات را نیز بر عهده داشته ام و کاملا به پیچ و خم کار اگاهم. دیگران بیرون گود نشسته اند و می گویند لنگش کن. اقای عبده هم با بیش از یک میلیارد تومان زیان مدیریت را به اقای خدابخش واگذار کرد. از طرفی باید توهم را کنار گذاشت و شرایط کنونی روزنامه نگاران اصلاح طلب را در نظر گرفت. چرا که آنها هم شرایط مناسبی ندارند.

-- احمد ، Sep 25, 2008

خانم غائب عزیز من دوران آقای خاتمی در روزنامه" ایران "کارمی کردم . این دوره دوره ماه عسل مطبوعات اصلاح طلب توصیف می شود. و مشهور است که روزنامه نگاران در این دوره بهترین دوران کاری شان رامی گذراندند ولی آیا به واقع چنین بود؟ افرادی که به عنوان مسئولان رده بالای فرهنگی و اجرایی در این روزنامه به کار گمارده شده بودند همگی افرادی باگفتمان لمپنی مردسالارانه بودند و به ویژه بالاترین مسئول اجرایی -که یک بار دیگر روزنامه دیگری رابه نابودی کشاند-فردی روستایی و کشاورز مآب بود که بی اطلاعی صرفش از روزنامه نگاری و مدیریت فرهنگی را درپشت نقابی از ارعاب و تحقیر شدیدوهمه روزه تمام همکاران - به ویژه همکاران زن -پنهان کرده بود.به گونه ای که بسیاری از افراد باتجربه وقدیمی روزنامه که بعضا" از بنیانگذاران آن بودند یااخراج یا مجبور به استعفا شدند.این که ما بگوییم این سنخ روزنامه بهتر یا بد تر است یا فلان دوران برای روزنامه نگاران بهتر یا بدتر بوده است سفسطه ای بیش نیست. خانم غائب عزیز ما همه چیزمان به همه چیزمان می آید!! شهلا - تهران

-- بدون نام ، Oct 8, 2008

Hey, this is an interesting point, i think there are a lot of things to discuss in the future...

-- Candelaria Minato ، Dec 3, 2010

I’d come to check with you here. Which is not something I typically do! I enjoy reading a post that will make people think. Also, thanks for allowing me to speak my mind!

-- Hubert Hogenmiller ، Dec 10, 2010

This article gives the light in which we can observe the reality. this is very nice one and gives indepth information.

-- Mui Valentia ، Dec 10, 2010

superior post you occupy

-- Riley Zawistowski ، Dec 13, 2010

It indeed does take bit to find awesome info. such as this. Thanks.

-- drafting chair review ، Dec 19, 2010

As a Newbie, I am continuously searching online for articles that can benefit me. Thank you

-- Kattie Raia ، Dec 19, 2010

I like, useful, material thoughts

-- Penis Straightening ، Dec 19, 2010

I think that is an interesting point, it made me think a bit.
Thanks for sparking my thinking cap. Sometimes I get so much in a rut that I just feel like a record

-- Magnetic Therapy ، Dec 20, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)