تاریخ انتشار: ۴ مهر ۱۳۸۵ • چاپ کنید    

گفت‌وگوی گویا با مدير راديو زمانه

کارکنان رادیو در حال آموزش در استودیوراديو زمانه به طور رسمی کار خود را آغاز کرد. به همين دليل سفری به هلند داشتم تا از نزديک با کارکنان راديو زمانه آشنا شوم و با مدير راديو گفت‌وگويی داشته باشم. وقتی به محل راديو رسيدم، احساس کردم در ايران هستم. شلوغی و جنب و جوش خيابان و همچنين شهروندان عرب آمستردام مرا به يکی از محلات اهواز برد. گزارش کامل سفر و ديدار با همکاران جوان و مستعد راديو را بعد از این مصاحبه در مقاله‌ای مفصل خواهم نوشت. اين راديو که به‌تازگی در شهر آمستردام آغاز به کار کرده در مدت کوتاه عمر خود موفقيت قابل توجهی داشته که بايد آن را مدیون طرح و ايده‌های مدیر رادیو، مهدی جامی دانست.

مهدی مؤذن جامی متولد سال ۱۳۳۹ در مشهد است، دوران دبستان و دبيرستان خود را در مشهد گذراند و در دانشگاه تربيت معلم تهران، علامه طباطبايی و همچنين در دانشگاه فردوسی مشهد تحصيل کرد. مهدی جامی در ايران به تدريس، ويراستاری کتاب‌های درسی، پژوهشگری و تدريس در دانشگاه مشغول بود و از سال ۱۹۹۶ همکاری خود را با بی‌بی‌سی شروع کرد. او پیش از شروع پروژه رادیو زمانه، تهيه کننده بخش فارسی راديو بی‌بی‌سی بود. ( برگرفته از سيبستان وبلاگ مهدی جامی)

آقای جامی، ضمن تشکر از اين که در اين شلوغی کار وقتی به من داديد، می‌خواستم درباره چگونگی تاسیس راديو زمانه و اهدافش توضيحاتی بدهيد.

به وجود آمدن رادیو زمانه، مقدار زيادی به قبل از آمدن من باز برمی‌گردد. از زمانی که طرحی در پارلمان هلند به کوشش خانم فرح کريمی، نماينده پارلمان هلند، تصويب شد که بر اساس آن قرار بود تلويزيونی برای ايران تاسيس شود. در واقع می شود گفت که از آن‌جا نطفه کارهای بعدی از جمله راديو زمانه هم بسته شد. آن طرح بنا بر دلایلی انجام نشد و پولی که پارلمان تصويب کرده بود، بين گروه‌های مختلف رسانه‌ای تقسيم شد، که عمدتا به روزنامه‌نگاری می‌پرداختند و می‌پردازند؛ فعالیت‌های مربوط به تربيت روزنامه‌نگار و آموزش روزنامه‌نگاری.

در واقع راديو زمانه از معدود بخش‌هایی است که در اين طرح، فعالیت‌ آن اساسا رسانه‌ای است. يعنی مستقيما کار رسانه‌ای می‌کند تا آموزش روزنامه نگاری. اما آن‌چه که هست، در خود راديو زمانه هم بخش مهمی به مسئله آموزش اختصاص دارد. درست است که ما به طور مستقيم با مسئله آموزش سرو کاری نداريم، اما چون از هدف پرسيديد و هدف ما، کار با گروه‌های حرفه‌ای و افراد غيرحرفه‌ای هست، بخش بزرگی از کار ما، شامل آموزش هم می‌شود.

اين آموزش تا به حال مقداری به شکل عرفی پيش رفته چون اوايل کار بوده است؛ ولی به زودی يعنی در يکی دو ماه آينده به شکل منسجم‌تری انجام خواهد شد که احتمالا به صورت يک سی‌دی خواهد بود برای کسانی که می‌خواهند با ما همکاری کنند. در این دوره آموزشی، اصول پايه روزنامه‌نگاری راديويی آموزش داده می‌شود. به هر حال يکی از اهداف اصلی راديو زمانه، بردن راديو به ميان مردم و استفاده از مردم و شنوندگان در مقام توليدکننده هست. ما در واقع اين فرمول را پيکرينه کرديم. راديو زمانه می‌خواهد راديويی باشد که رابطه دو سويه با شنوندگانش برقرار کند در حالی‌که معمولا راديوها، با شنوندگان رابطه یک‌سویه دارند.

مخاطبان شما بيشتر چه کسانی هستند؟

مخاطبان ما عمدتا نسل بعد از انقلاب هستند. يعنی جوانان زير 30 سال در ايران و همچنین ايرانیانی که خارج از کشور زندگی می‌کنند. ولی انتطار داريم که بخشی از اين مخاطب را جذب کنيم، نه همه آنان را. يعنی هدف ما يک هدف خيلی واقع‌بينانه است. انتظار نداريم که صد در صد افراد را پوشش دهیم. اگر بتوانیم با ۵ تا ۱۰ درصد اين مخاطبان ارتباط برقرار کنيم، برای راديو زمانه، یک موفقيت است.

اين راديو چه فرقی با راديوهای فارسی زبان موجود مثل راديو فردا، بی بی سی يا دويچه وله خواهد داشت؟

نخستین تفاوت آن است که ما يک راديوی دولتی نيستيم. بی‌بی‌سی يا راديو فردا، راديو فرانسه، دويچه وله و همه این‌ها، رادیوهای دولتی محسوب می‌شوند اما زمانه به هیچ دولتی وابستگی ندارد و يک راديوی مستقل است. زمانه بخشی از راديو هلند نيست، بخش فارسی راديو جهانی هلند هم نيست، می‌دانيد که بخش جهانی راديو هلند سرويس‌های مختلف دارد، مثل عربی و غيره.
يک سازمان غيردولتی به اسم "Press Now" از رادیوی ما حمايت مالی می‌کند. از اين جهت است که می‌توان گفت تفاوت اساسی بین زمانه و رادیوهای فارسی زبان وجود دارد.

و تفاوت دوم؛ در واقع چون ما يک راديو دولتی نيستيم و سياست‌های دولت معينی را تبليغ نمی‌کنيم، فرصت داريم که سياست‌گذاری خاص خودمان را داشته باشيم. يعنی وظايفی را برای خودمان تعيين کنیم. راديويی هستيم که در واقع از هيچ به وجود آمده و اصول خودش را دارد. وظايفش را هم به شکل اکتشافی، هم به شکل بحث و گفت‌وگو تعيين کرده است. مثلا در ماه ژوئيه با شرکت ۴۰ نفر در قالب یک کارگاه یک هفته‌ای، این کار انجام شد.

بسیاری از فعالیت‌های زمانه به شکل اکتشافی جلو می‌رود. ايده‌هايی دارد که بقيه راديوها ندارند مثل ايده برقرار کردن رابطه دوسویه يا ايده داشتن یک رادیو که با وبلاگ‌ها رابطه عمیق دارد. به اين معنی که از این رابطه دوسويه وبلاگ‌ها بیاموزد. راديو رابطه تنگاتنگی با وب‌سايت آن دارد که اين هم در راديوهای ديگر نيست. مثلا این رابطه را در دويچه وله نمی‌بينيد که سايت آن جدا از راديو معنی داشته يا بيشتر از راديو چيزی داشته باشد. راديو فرانسه اصلا سايت ندارد. راديو بی‌بی‌سی هم در واقع می‌شود گفت که سايت ندارد چون آن سايتی که به نام بی‌بی‌سی شناخته می‌شود، يعنی بخش آن‌لاين راديو بی بی سی، اصلا رابطه‌ای با راديو ندارد.

آن بخش خبری در واقع يک شاخه از بخش انگليسی آن‌لاين بی بی سی است.

ما چنين ايده‌هايی را کنار هم گذاشتيم و ترکيب تازه‌ای را طرح کردیم که الان روی آن کار می‌کنيم. بنا بر اين تفاوت‌های زيادی داريم. ضمن اينکه به قول ناظران و منتقدان، زمانه يک راديوی آلترناتيو است که Main Stream نيست. يعنی مثل راديو فردا يا راديو بی‌بی‌سی، راديوی جريان اصلی نيستيم. تنها يک آلترناتيو برای جوانان هستيم و برای همين توجه ما به سياست، خيلی کمتر از توجه ما به مسايل اجتماعی و فرهنگی است. در راديو های دیگر، مسائل سیاسی و اخبار است که غلبه دارد. اما زمانه به طور عمده، برنامه روزانه خود را با موسيقی يا يک گفتار و مصاحبه شروع می‌کند که روی هم رفته، بر اساس تقسيم‌بندی رسانه‌ای، "لايت" محسوب می‌شود. بعد از نيم ساعت، بولتن خبری با حدود 15 دقیقه شروع می‌شود. در يک برنامه دو ساعته، زمانه، دو بولتن خبری 15 دقیقه‌ای پخش می‌شود. یعنی نیم ساعت برنامه دو ساعتی بولتن خبری است و يک ساعت و نيم ديگر به مسائل غیرسیاسی مانند موسيقی، فرهنگ، انديشه، سينما و... اختصاص دارد.

بنابر اين، گوش کردن به راديو زمانه، شما را از راديوهای ديگر مثل راديو فردا يا بی‌بی‌سی بی‌نياز نمی‌کند. آن‌ها راديوهای خاص خودشان هستند و شما می‌توانيد آن‌ها را هم گوش بدهيد. ما چنین ادعايی هم نداريم که زمانه یک رادیوی جامع است که همه چيز در آن پيدا می‌شود. ولی سعی می‌کنيم چيزهايی را مطرح کنيم که راديوهای ديگر مطرح نمی‌کنند یا به آن توجه ندارند. اين نقطه تمايز ماست.

سوالی وجود دارد که به‌ویژه در جامعه ایران مطرح می‌شود. این‌که بودجه اين راديو را دولت هلند تامين کرده است و به همين دليل، این طور استنباط می شود که حتما دولت هلند در تعيين سياست‌های راديو دخالت خواهد داشت. در اين مورد چه توضيحی داريد؟


فکر می‌کنم دوستانی که از اين پايه نگاه می‌کنند، عمدتا يا ايرانی هستند يعنی از داخل ايران صحبت می‌کنند يا اگر خارج از ايران هستند، هنوز با چهارچوب‌های ايرانی به مسئله نگاه می‌کنند. واقعيت اين است که دولت هلند اگر هم به جايی کمک کند اين مفهومش کمک مثلا به يک گروه معين در داخل کشور يا خارج کشور نيست. رابطه دولت و رسانه در ايران همان رابطه‌ای که در خارج از ايران هست، نيست، به خصوص در هلند. بنابر اين منتقل کردن آن مفهوم به رابطه ما با دولت هلند نادرست هست. اين يک نکته و نکته دوم اين که از اين نوع بودجه‌ها که دولت هلند خواه يا ناخواه در اختیار جاهای مختلف مانند راديو زمانه قرار می‌دهد، به گروه‌های اپوزيسيون خود هلند هم می‌دهد. يعنی گروه‌های اپوزيسيون هم از اين بودجه‌ها استفاده می‌کنند.

بحث راديو زمانه را کنار بگذاريم؛ چرا بايد دولت هلند به اپوزيسيون خودش کمک کند؟ چرا؟ چون مفهوم دولت در اين‌جا متفاوت است. امکاناتی بايد در اختيار همه قرار گیرد و يک بخش از این "همه"، گروه‌های اپوزيسيون هستند. بنابر اين، اصلا مسئله اين نيست که هر که به شما پول می‌دهد بايد برای شما تعيين کند که چه بگوييد. حالا اگر راديو زمانه را در نظر بگيريم، ما اينجا به عنوان ايرانی اين بودجه را نمی‌گيريم. بلکه به عنوان يکی از شهروندان اروپا از اين بودجه استفاده می‌کنيم. من مثل هر شهروند اروپايی ديگر، از اين امکاناتی که دولت‌هايمان در اختيارمان می گذارند، استفاده می‌کنم. ممکن بود يک گروه تئاتر داشته باشم و دولت به من کمک بکند، ممکن بود که يک روزنامه محلی بخواهم ايجاد کنم و دولت به من کمک کند. ممکن بود که يک گروه اپوزيسيون دولت باشم و دولت همچنان به من کمک کند. خوب الآن يک راديو وجود دارد و اين راديو را شهروندان اروپايی می چرخانند که به اصطلاح يک مفاهيمی و يک مسائلی دارند که با همزبانان خودشان مطرح می‌کنند. فکر می‌کنند که می‌شود يک کار رسانه‌ای با داخل ايران کرد و يا با فارسی‌زبانان، چون به هر حال خيلی از شنوندگان نيز از داخل هلند و اروپا هستند.

يک نکته ديگر هم هست که می‌گويند دولت هلند اين پول را داده ولی واقعيت اين است که اين مورد به‌خصوص به دولت هلند تحميل شد. شما خوب می‌دانيد که دولت هلند در پارلمان خيلی مخالف اين مسئله بود و اين طور نبود که دولت هلند پيشنهاد داده يا از وزارت خارجه پيشنهادی داده شده باشد. اين پيشنهاد خانم فرح کريمی نماينده ايرانی‌تبار پارلمان هلند بود که توانست حمايت پارلمان هلند را جلب کند و علی‌رغم ميل دولت تصويب شد. وقتی تصويب شد، قانون بود و دولت می‌بايست اجرا می کرد. به همين سادگی.

من استدلالی دارم در مقابل اين چيزی که دوستان می‌گويند. فرض کنيم که راديو زمانه يک راديوی ايرانی است که در آمستردام می‌خواهد پا بگيرد، حالا منبع مالی‌اش از کجا می‌تواند بيايد؟ فرض کنيم که وزارت خارجه هلند يا پارلمان هلند اين پول را تصويب نکرده بود و راديو زمانه با همين طرح و ايده و همين افراد وجود داشت. چه کسی می‌خواست دست ما را از نظر مالی بگيرد؟ دولت ايران؟ خوب اگر دولت ايران بود که همين بحث‌ها می‌شد که اين‌ها پول از دولت ايران می‌گيرند. بسيار خوب. اتحاديه اروپا؟ که باز هم همين بحث‌ها بود. امريکا؟ باز همين بحث. کی؟ سرمايه‌گذاران ايرانی در دوبی؟ همین بحث می‌شد که سرمايه‌داران پول می‌دهند و شما می‌خواهيد که در اختيار آنان باشيد. ديگر چه کسی؟ احزاب اصلاح طلب داخل ايران؟ احزاب محافظه‌کار در داخل ايران؟ يا حزب سبزها در آلمان؟ بالاخره يک جايی باید منابع مالی را تامین می‌کرد. خوب اگر ما می‌توانستيم شرکتی ايجاد کنيم و ۱۰ هزار ايرانی سهم می‌خريدند تا يک راديو ايجاد کنند، خيلی کار خوبی است و خيلی هم فکر خوبی است و حتما جزء طرح‌های ما هم هست. ولی چند تا طرح شبيه به اين قبلا بود و نتوانستند به بودجه‌ای برسند که راديويی را ايجاد کنند و حتی روزنامه‌ای را هم نتوانستند داشته باشند.

شما ببنيد شيوه کاری که شماری از روزنامه‌های اصلاح طلب در ايران داشتند و شرکت‌هايشان ناموفق از کار در آمد و آن‌ها هم بخشی با حمايت‌های آشکار و پنهان دولت عملا سر پا ماندند. حالا اگر دولت ایران از طرح راديو زمانه حمايت نکرد، بالاخره يک کسی بايد حمايت کند. اگر اين طرح يک طرح خوبی‌ است، بايد از جايی حمايت مالی شود. این بار پارلمان هلند اقدام کرده است. یک بودجه‌ای ما داريم که تا يکی دو سال امور را اداره کنيم با اين شرط که بايد روی پای خودمان بايستيم. اگر کسانی به ما ايراد می‌گيرند، خوب بعد از يکی دو سال بيايند و بگويند ما حاضريم کمک کنيم. از آن گذشته، هر کس جايی پيدا کرد که راديو زمانه اهداف دولت هلند را پيش می برد، بيايد نشان بدهد و جايزه بگيرد. ببينيد از هر طرف که اين بحث را نگاه کنيم واقعا بحثی نيست که معتبر باشد. صدها کار ديگر فرهنگی رسانه‌ای و غير رسانه‌ای در دنيا انجام می‌شود و دولت‌ها و نهادهای مدنی غیردولتی به آن‌ها کمک می‌کنند و هيچ کس نمی‌گويد چرا؟ ولی تا به بحث يک راديو فارسی زبان می‌رسد، همه نگران استقلالش می‌شوند. من که اين جا نشسته‌ام از همه بيشتر نگران استقلال اين دستگاه هستم و آن را طوری اداره می‌کنم که اين استقلال حفظ شود.
بحث دوم اين است که شما پول را گرفتيد، عالی است ولی چه‌طور می‌خواهيد خرجش کنيد؟ مسئله مهم برای من اين است که از جای بودجه بیاید که استقلال مرا حفظ کند. به نظر من تا به‌حال هيچ مشکلی نداشته‌ايم. هيچ نوع فشاری روی من نبوده، روی مجموعه اين جا هم نبوده که فلان کار خاص را بکنند يا نکنند و از اين به بعد هم نخواهد بود. خوب، اگر از اين ماجرا بگذريم نکته بعد اين است که چه وقت ممکن است استقلال ما به خطر بيفتد و کجا ممکن است کاری انجام بدهيم که غیر ژورنالیستی به نظر بیاید و کجا ممکن است که اين بودجه را به ۴ يا ۵ نفر يا يک گروه معين اختصاص داده باشيم. سياست مالی راديو زمانه اين است که هر فردی که گزارشی تهيه کرد یا ايده‌ای داشت که ارزشمند است، پول در اختيارش قرار بگيرد. بنابر اين از اين جهت هم هيچ نوع برچسبی به راديو زمانه نمی‌خورد. برای اين که اين پولی است برای رسانه و ما هم برای رسانه خرجش می‌کنيم و برای من يا دوستان من و يا گروه معين نيست. بنابر اين از هر طرف که نگاه کنید، می‌بینید که هم کوشيده‌ايم استقلال خودمان را حفظ کنيم و هم اين نوع استدلال‌ها را ضعيف نشان دهيم که از اين مسير نگاه کردن و قضاوت کردن نسبت به کار ما نادرست است. اميدوارم تا آخر هم به همين ترتيب جلو برويم. بالاخره امروز شروع کرديم و بعد از يکی دو سال می‌شود به‌راحتی قضاوت کرد که آيا آن چيزی را که ما در آغاز می‌گفتيم، درست بود یا برای اين که چيزی را بپوشانيم، گفتيم.

اينجا ما هيچ چيز برای پوشاندن نخواهيم داشت. ما يک رسانه حرفه‌ای هستيم و تا آخر هم بر همين اصول باقی خواهيم بود و مسلما، کم‌تر از بی بی سی و راديو فردا تحت تاثير سياست‌های دولت‌ها خواهیم بود. هيچ شکی نداشته باشيد.

شما در جايی گفته‌ايد که اگر رسانه نتواند آيينه درست‌نمای جامعه باشد رسانه نيست. آينه زنگار گرفته‌ای است. در جايی ديگر گفته‌ايد که همه می‌خواهند حرف بزنند همه رای و نظر دارند، همه می‌خواهند حضور داشته باشند. همين، اصل اصيل دمکراسی است. شما چگونه می‌خواهيد در کارتان در راديو به اين اصول پایبند باشيد و نشان بدهيد؟

خوب، اين جنبه‌های مختلف دارد. نکته‌های ساده و فرموله شده‌ آن، همان‌هايی است که گفتم. يعنی ما هر قدر که طیف توليدکنندگان خود را گسترش بدهيم، بهتر با متن جامعه ارتباط داريم. اگر ما ۱۰ نفر باشيم که از آمستردام کار می‌کنند و ۱۰ سال هم هست که ايران را نديده‌اند، طبعا رابطه‌مان با ايران دورتر و فاصله‌مان بيشتر است. ولی اگر کسانی که برای من مطلب می‌نويسند از سراسر دنيا و داخل ايران باشند، مطلبی که می‌فرستند به واقعيت نزديک‌تر است. این طور یک رسانه می‌تواند به یک "آینه درست‌نما" نزدیک شود.

بنابر اين گسترده کردن کار به اين معنا که ما شهروندان را تبديل به ژورناليست بکنيم يا از شهروندانی که ژورناليست هستند استفاده کنيم، تماس ما را با واقعيت بيشتر می‌کند. ما از پيش شروع کرديم با شبکه وبلاگستان کار کردن؛ چرا که به نظر من وبلاگ‌نويسان خودشان پيشاپيش "شهروندان ژورناليست" هستند. کسانی که هر کدام يک روزنامه شخصی برای خودشان درست کرده‌اند و سرمقاله‌ای می‌نويسند و نظر می‌دهند. خبر می‌نويسند، منتشر می‌کنند، عکس می‌گذارند، و کارهای مختلف دیگر انجام می‌دهند. ما از اين نیروها استفاده می‌کنيم و آنان هم خيلی گرم از کار ما استقبال کردند. اين کار را گسترش می‌دهيم و فقط به وبلاگ‌نويسان اتکا نمی‌کنيم. يک سری از دوستان داريم که وبلاگ هم ندارند ولی برای ما کار می‌کنند، ترجمه می‌کنند، گزارش می‌فرستند و عکس می‌فرستند.

وقتی می‌گويم "آيينه درست‌نما"، يعنی اين که فراموش نکنيم که همه چيز در سياست خلاصه نمی‌شود، همه چيز در گفتار رهبران سياسی نیست، و همه چيز در قراردادها و کنوانسيون‌ها و پيمان‌های سياسی خلاصه نمی‌شود. مردم هم وجود دارند، جامعه هم وجود دارد، نيازهای جامعه وجود دارد. پس اگر می‌خواهيم درست‌نما باشيم بايد به مردم نزديک باشيم، به بطن مردم، به نيازهای مردم و به علايق مردم توجه داشته باشيم. بر اساس آن چه که در رسانه‌های ديگر می‌بينم (من چندين سال در رسانه‌های خارج از کشور کار کرده ام و از نزديک مونيتور کرده ام) بيشتر اين رسانه‌ها رفتار ايران و ایرانیان را در چارچوب‌های معينی محدود می‌کنند و برای همين است که بسياری از مواقع دچار شگفتی می‌شوند. چون تماسشان با واقعيت قطع می‌شود و بعد چيزی از داخل آن کشور درمی‌آيد که تعجب‌ برانگیز است.

معنی این تعجب آن است که در واقع، واقعيت را درست نسنجيده بودند. وقتی ما می‌گوييم آيينه درست‌نما باشيم يعنی که طوری نزديک به جامعه باشيم که تحولات جامعه در رسانه منعکس بشود و طوری نباشد که رسانه راه خودش را برود و جامعه هم راه خودش را. من به اين نکته اشاره دارم که نزديک به آحاد جامعه باشيم و همان آحاد را به کار بگيريم که در رسانه، خودشان را بیان کنند. چه‌گونه؟ راه‌های عملی متعددی را رفتيم. يکی در واقع ارتباط داشتن با آن چيزی است که من به آن رسانه "خودمانی" می‌گويم. به مردمی که در اين طرف و آن طرف می‌نويسند اجازه بدهيم که بيايند و در رسانه مطرح شوند. همين ديروز يادداشت مجتبی سميعی‌نژاد را در سايت گذاشتم. شايد کسان ديگر اين کار را نکنند ولی من اين کار را می کنم. سه روز آخر زندانش را شرح داده. در زندان چه شد. سه روزی که قرار بود آزاد شود و نشد. شرح اين و اين که توی زندان چه بر او گذشته و اين که زندان ايران چه‌طور است. يک گزارش بی نظير است که کريستين امان‌پور هم نمی‌تواند تهيه کند. حالا وقتی مجتبی سميعی‌نژاد تهيه کرده ما معمولا آن را نمی‌بینیم.

من سعی می‌کنم روايت‌های شخصی را ببينم. فرد و افراد برای من مهم باشند. به اين ترتيب فکر می‌کنم که نزديک‌تر می‌شويم. باز هم می‌گويم اين يک روش اکتشافی است و روز به روز برای خودش راه های تازه پيدا می‌کند که چگونه می‌توانيم اين ارتباط نزديک را حفظ کنيم.

گفته شده که راديو زمانه برای مخاطبان ايرانی است. با توجه به خارج از ايران بودن اين راديو و با توجه به اين که خود شما هم سال‌ها دور از ايران بوده‌ايد، چه‌طور می‌خواهيد که با ايران ارتباط برقرار کنيد؟ همکاران شما بيشتر از درون ايران هستند يا برون ايران؟

درست است که ۱۰ – ۱۲ سال است که ايران نبوده‌ام، اما گفت "کی رفته‌ای ز دل که تمنا کنم ترا". من هيچ وقت از ياد ايران غافل نبودم و هر کار کرده ام برای ايران کرده ام و امروز هم برای ايران کار می‌کنم. درست است که از ايران فيزيکی دور بوده‌ام ولی مرتب به عنوان يک ژورناليست خبرها را پیگيری کرده‌ام، کتاب‌ها و مجلاتی که می‌آمد را می‌خواندم و بعد هم با آمدن اینترنت، بيشتر درگير شدم. شما از بسياری از دوستان من در ايران که روی اينترنت با هم آشنا شديم، بپرسيد هيچ کدام نمی‌گويند که مهدی را ما يک آدم غربی شده می بينيم که از ما دور است. حتما خواهند گفت که ما اين جوری از اين آدم می فهميم که به ما نزديک است. برای اين که من واقعا به آن ها نزديکم، می‌بينم‌شان و می‌خواهم با آنان در ارتباط باشم و در ارتباط هستم.

رابطه فيزيکی مهم هست ولی نه آن‌قدر. من در يکی دو ماه آينده سری به ايران می‌روم در واقع می‌خواهم کمی دريافت‌های خودم را تازه کنم. اين کار را می‌خواستم قبل از نوروز انجام بدهم که به دليل گرفتار شدن در طرح راديو زمانه نشد. ولی حتما اين کار را می‌کنم. می‌خواهم بگويم که فاصله مکانی آن‌قدر مهم نيست. ما با فرهنگ ايران در ارتباطيم، اين يک نکته. نکته دوم اين که امروز ارتباط داشتن به معنی قديم نيست. اينترنت همه اين‌ها را خيلی ساده کرده. دنيای امروز کمی کوچک‌تر شده و شما مرتب در ارتباط هستيد. مهم اين است که در واقع دچار محدوديت‌های ايدئولوژيک نشويم و خودمان را از چارچوب‌های ايدئولوژيک بيرون بکشيم. سعی کنيم واقعيت‌هايی که روی زمين و توی اين مملکت هست ببينيم. من سعی کرده ام که اين کار را بکنم. حالا چه‌قدر موفق بودم خوانندگان و شنودگان بايد قضاوت کنند. ولی از نظر روش‌های اجرايی بله سعی کردم که همکارانم بيشتر از داخل ايران باشند تا ميزان خطای ما کم بشود.

ضمن اين که من مطالعه نزديک روی مسائل ايران دارم. ولی می‌شود گفت که ۷۵ درصد همکاران ما از ايران و با ايران در ارتباط نزديک هستند. بنابر اين فکر نمی‌کنم که مشکلی از اين جهت پيدا بشود ولی هميشه جای نقد باز است و اگر که شنوندگان و خوانندگان می بينند که ما از فاصله و از حجاب و از دور، مسائل را می بينيم و دستمان از دور بر آتش هست و واقعيت داخل ايران را نمی‌بينيم، خوب اگر هست که اين‌ها را متذکر شوند ولی تا به حال تماس ما با ايران نزديک بوده.

در اين رابطه لطفا کمی از سابقه کار رسانه‌ای خودتان و نحوه ارتباط و پيوستن به راديو زمانه توضيح بدهيد؟

من سابقه حداقل ۱۰ ساله در کار با بی بی سی فارسی دارم که حدود ۵-۶ سال در خود راديو فارسی بی‌بی‌سی بوده و سال‌های اخير هم در آن‌لاين بخش فارسی گذشته است. يک ژورناليست مولتی مديا هستم يعنی فيلم می‌سازم، عکس می‌گيرم گزارش برای راديو و برای آن‌لاين می‌نويسم. در اين عرصه‌ها کار کرده‌ام و بخش عمده ای از کارهايم هم در بی بی سی موجود هست. قبل از آن البته با ژورناليسم مکتوب کار داشتم و در مشهد با مجله خاوران و با همکاری دوستانم کار می‌کردم. بعد هم همکاری من با بخشی از روزنامه‌ها و مجلات در ايران بود. يعنی کار حرفه‌ای ژورناليستی من با مجله خاوران در مشهد شروع شد و بعد هم بی‌بی‌سی.

من يک ژورناليست ميدانی هستم، نه ژورناليست پشت ميز نشين. دوست دارم سفر کنم و ببينم. به اين نوع ژورناليسم بيشتر علاقه دارم. به اين طرف و آن طرف دنيا زياد سفر کرده‌ام ولی شايد به دليل اين که به ايران کمتر می توانستم بروم و يا فکر می کردم که نمی توانم بروم يا آن سال ها واقعا نمی شد رفت، رابطه‌ام با آسيای ميانه بيشتر شد و می شود گفت که آن جا را خيلی خوب از نظر فرهنگی، سياسی و اقتصادی می‌شناسم. همان جا يک فيلم بلند مستند ساختم. ساعت‌ها برنامه راديويی تهيه کردم. صدها صفحه آنلاين توليد کردم و صفحه تاجيکستان بی بی سی را به خط فارسی و سيريليک راه انداختم.

فيلم مستند شما در مورد چی بود؟

اين فيلم مستندی است که من درباره موسيقی فولکلور در تاجيکستان با محوريت دولتمند خال ساختم. در واقع خواستم يک تصوير درست‌نما‌تری از تاجيکستان به دست بدهم. تصويری که با مواد مخدر و قاچاق انسان همراه نباشد. صورت انسانی زندگی مردم در تاجيکستان را هم ببينيم. اين جزء مشکلاتی است که ما با رسانه‌های غرب داريم. همه چيز را از زوايای کاربردی خاص خودشان می‌بينند و توجه ندارند که اگر مثلا شما افغانستان يا تاجيکستان را فقط از طريق مواد مخدر ديديد و شناختيد، در واقع فرهنگ و زندگی عادی مردم آن جا را با فيلم و آثارتان تحت الشعاع قرار داده‌ايد. من هميشه سعی کرده‌ام که يک زاويه ديد آلترناتيوی بدهم. آن‌جا هم همين کار را کردم.

در مورد آمدن به راديو ماجرا خيلی ساده است. من شرح استخدامی در گويا ديدم و تماس گرفتم و ديدم دوستان در اينجا هم خيلی مشتاق‌ هستند. گفتم باشد فکرهايم را می‌کنم. کمی تأمل کردم و بعد زندگی‌نامه کاری و تحصيلی يا همان "سی وی" ام را فرستادم. به هر حال سی وی من هميشه آماده است بخصوص در اين يکی دو سال گذشته که می‌خواستم از بی بی سی بیرون آیم. بعد از ۱۰ روز تماس گرفتند و گفتند ما شما را برای مصاحبه دعوت می کنيم. در يک روز گرم آمستردام در ماه مه آمدم اين جا و بر اساس طرحی که داده بودم، مصاحبه شدم و بعد از ۱۰ - ۱۲ روز ديگر گفتند که شما انتخاب شديد. به همين سادگی.

شما در حرف ها و در وب سايت زمانه اشاره کرده‌ايد که راديو زمانه از وبلاگ‌ها می آموزد، يک نگاه کوتاه به وب سايت شما اهميت وبلاگ‌ها را به بيننده نشان می‌دهد، دليل اين همه اهميت دادن چيست؟ وبلاگ‌ها چه تاثيری در کار شما دارند؟

من به عنوان يک ژورناليست طبعا به تحولات رسانه‌ای حساس هستم و فکر می‌کنم که مهم‌ترين تحول رسانه‌ای که در ايران بعد از ماجرای روزنامه‌ها در دوران آقای خاتمی رخ داد، مسئله وبلاگ‌هاست. وبلاگ در ايران يک وضعيت خاصی دارد. در غياب رسانه‌های جدی که مردمی باشند و انعکاس دهنده نظرات مردم باشند، وبلاگ توانسته مثل يک رسانه باشد و اين خيلی مهم است، ضمن اين که وبلاگ ويژگی‌های خاص زياد دارد که من جداگانه راجع به اين‌ها نوشته‌ام. يکی اين است که شما را ناگزير می کند، روحيه انتقادپذيری داشته باشيد. وقتی چيزی می‌نويسيد بايد انتظار داشته باشيد که يک نفر بيايد نکته‌ای بنويسد و با شما مخالفت کند. اوايل، وبلاگ‌نویسان بد و بيراه هم می‌گفتند ولی ديدند که با بد و بيراه مسائل حل نمی‌شود و بايد استدلال خود را مطرح کنی. کم‌کم اين موضوع مورد قبول قرار گرفت که اگر من مخالفم بايد استدلالم را هم بدهم.

به نظر من، افزایش روحيه انتقاد پذيری در وبلاگستان، پیشرفت مهمی است. نکته مهم دوم، تعاملی‌بودن وبلاگ‌هاست. این‌که شما وقتی می خوانيد، می توانيد بنويسيد. اين موضوع به نظر من خيلی مهم و به روش‌های دمکراتيک نزديک است و باعث می شود که شما خودتان را عقل کل ندانيد. من يادداشتی در وبلاگ زمانه نوشته بودم با این عنوان که "رسانه عقل کل مرده است".
امروز، هيچ رسانه‌ای نمی تواند ادعا کند که من عقل کل هستم، همه بيائيد و از من بياموزيد و دنبال من باشید. اگر هم ادعا کنند کسی به دنبالشان نمی رود. راديو زمانه از اساس همچين ادعايی ندارد و می خواهد بگويد من هم يک وبلاگ هستم در کنار ۱۰ هزار يا ۲۰ هزار و يا ۵۰۰ هزار وبلاگ ديگر. ارزش گذاشتن به اين "فردها" و نگاه کردن به خود به عنوان يکی از آحاد، خيلی مهم است. اين چيزی‌ست که ما از وبلاگ‌ها می آموزيم، رابطه دوسويه، روش دمکراتيک، انتقاد پذيری، باز بودن، خودمانی و صميمی بودن و نزديک بودن به زبان مردم و موضوعات مورد علاقه و حساسيت‌های مردم.

اين در واقع عمده چيزهايی است که از وبلاگ وارد فرهنگ ما شده است. آقای دکتر خانيکی که از متخصصان ارتباطات است، مدتی پيش گفت که فرهنگ ما دارد وبلاگی می‌شود؛ به نظر من اين اتفاق خيلی خوبی است. حالا اگر فرهنگ ما وبلاگی می شود، چرا روزنامه‌ها يا راديوهای ما وبلاگی نشود؟ چرا نحوه ارتباطاتمان وبلاگی نشود؟ يعنی دوسويه نشود و انتقادپذير نباشد؟ فرد را در کنار افراد ديگر نبيند؟ به نظر من اين يک اتفاق مهمی است برای هر کس که به يک نوع انديشه انتقادی اعتقاد دارد و به قول ايرانيان خودش را روشنفکر می بيند. مهم اين است که بيايد در عرصه وبلاگ ها. اگر بتواند در عرصه وبلاگ ها بماند، هنر کرده است. مثلا من در خلوت خودم کتاب بنويسم و منتشر کنم، ۵۰۰ يا هزار نفر هم بخوانند، پشت سر من هم بد و بيراه و يا خوب بگويند آن قدر اهميت ندارد که يک پست بنويسم توی وبلاگم و ۱۰ نفر موافق و مخالف با استدلال بنويسند. به نظر من وبلاگ خيلی رسانه مهمی‌ست و هنوز خيلی از ابعاد آن بايد در فرهنگ ما اکتشاف بشود.

ولی همانطور که گفتم وبلاگ ايرانی با وبلاگ غير ايرانی فرق می کند. برای وبلاگ نويس مثلا سوئدی کارکرد وبلاگ همانی نيست که برای وبلاگ نويس ايرانی هست. به دليل اين که رسانه های ديگر در کنار وبلاگ فعالند ولی وبلاگ ايرانی در جايی فعال است که رسانه های ديگر منفعل و ضعیف هستند و محدود و کنترل شده‌اند. وبلاگ رسانه مهمی ست که در چنين وضعيتی می تواند به بقای خودش ادامه دهد و صدای واقعی مردم و يا بخشی از مردم باشد. جالب اين که این رسانه الان همه را در برگرفته است. يعنی از طلبه قم تا فلان دختری که دی جی هست. از کسی که توی تهران نشسته تا کسی که مثلا در چابهار، کرمان، بم، تبريز یا سنندج يا آن‌هايی که در افغانستان نشسته‌اند. از آقای ابطحی تا آقای احمدی نژاد، فرق نمی کند، فارسی‌زبانان در سراسر جهان با هم اين‌گونه ارتباط دارند. اين پل ارتباطی خيلی مهمی بين ايرانيان است.

خوب اگر يک رسانه ای بخواهد که به دنبال چيزی باشد و بياموزد، وبلاگ بهترين است. به خصوص که راديو، رسانه کهنه‌ای است و در واقع از مرکز توجه جوانان ممکن است بيرون باشد. اگر بخواهد خودش را نو کند. بهترين راه نو کردن خودش، اين است که جامه وبلاگی بپوشد و وبلاگی رفتار کند. اين چيزي است که من برای راديو می‌بينم. چقدر در عمل موفق خواهد بود، البته تجربه نشان خواهد داد. ولی تا اين‌جا موفق بوده و مقدار زيادی از آن اهدافی که برایش تعيين شده، به دست آورده و فکر می کنم که در آينده هم به دست خواهد آورد.

با توجه به شناخت شما از آسيای ميانه و با توجه به اين‌که بخش عظيمی از مردم آسيا ميانه فارسی زبان هستند آيا اين راديو خاص ايرانيان خواهد بود يا برای فارسی‌زبانان آسيای ميانه هم برنامه‌هايی خواهيد داشت؟

راديو زمانه به ايران و ايرانيان اختصاص دارد و ما نمی توانيم همه فارسی زبانان را مخاطب رادیو در نظر بگیریم. نه در توان ودجه‌مان است نه در امکانات. فکر می کنم که اگر همين هدف را ولو هدف محدودتری باشد به انجام برسانيم، بهتر است تا هدف بزرگ‌تری در نظر بگيريم که نمی توانيم به آن برسيم. به دلیل توجه خاص آمریکا، افغانستان به اندازه کافی زیر پوشش رسانه‌ای قرار دارد. اگر بخواهيم به افغانستان بپردازيم از زاويه‌ای می پردازيم که برای ايرانيان جالب است، برای تاجيکستان هم همين طور. فکر می کنيم چيزهايی را بايد پوشش بدهيم که برای ايرانی سوال يا جالب است.

ولی من هدفم اين نيست که کاری کنم که مثلا تاجيک های سمرقند و يا دوشنبه از برنامه ما استفاده بکنند و يا مشتری دايم برنامه بشوند. چون اين يک طراحی ديگر لازم دارد و موانعی هست که بايد شما بر طرف بکنيد، مثلا آن ها لهجه شما را به آسانی نمی فهمند. لهجه ای که ما در راديو صحبت می کنيم نه سمرقندی‌ها، نه دوشنبه‌ایها متوجه میشوند. بنابر اين اگر بخواهيد راديويی داشته باشيد که آن‌ها هم بفهمند بايد از کارکنانی استفاده بکنيد که به آن زبان‌ها نزديک‌تر حرف می زنند و همين طور افغانستان. ولی تا جايی که کنجکاوی ايرانی‌ها می رود ما هم می رويم. ممکن است کاشغر چين باشد، ممکن است مطلبی در آمريکای لاتين باشد. فارغ از اين که فارسی است يا نيست. البته به زبان فارسی و مسائل فارسی‌زبانان توجه داريم ولی همان طور که گفتم از زاویه علاقه ايرانیان.

شما گفتيد که مخاطبان شما بيشتر جوانان هستند. تا جايی که من به راديو شما گوش دادم موسيقی پاپ يا موسيقی مدرن امروز ايرانی کم‌تر پخش می‌شود. با توجه به اين‌که بيشتر می‌خواهيد جوانان را در بر بگيريد چه سبک موسيقی مد نظر شماست؟

برای داشتن هر رسانه جديد شما بايد فکر کنيد که چه کار می خواهيد انجام دهید که ديگران نمی کنند. اگر قرار باشد که من همان کاری را انجام دهم که راديو بی‌بی‌سی می کند، خوب، بی‌بی‌سی که هست. چه نیازی به رسانه ما وجود دارد؟ من هرگز دنبال يک کار تقليدی نمی روم. همیشه "اصل" بیشتر از برنامه تقلیدی ارزش دارد. می‌خواهم که راديو زمانه خودش يک راديو اصيل باشد با اهداف و با روش‌های خاص خود. بنابر اين، اینجا موسيقی لس آنجلسی زياد نمی‌شنوید چون در راديو فردا به اندازه کافی پخش می‌شود. در زمانه بیشتر موسیقی زیرزمینی پخش می‌شود که دیگران اصلا پخش نمی کنند. نوعی موسیقی راک یا گاهی رپ که در ایران موسيقی زيرزمينی گفته می شود.

بنابر اين ما کاری می کنيم که آن‌ها از عهده‌اش بر نمی‌آيند، علاقه‌مند نيستند يا به هر دليلی معذوريت دارند. ولی ما معذوريت نداريم و فکر می کنيم که کاری است که ما بايد انجام بدهيم. اين بدنه اصلی موسيقی ماست.

اميدوارم که در طراحی‌ و برنامه‌ريزی‌های بعدی، انتخاب موسيقی ما حساب شده‌تر باشد . الان هم حساب شده است اما تحقيقاً هنوز کار دارد تا به يک وضعيتی که موسيقی امضای ما باشد، برسد. مثل همه چيز ديگر، مصاحبه ها، گزارش‌ها و برنامه‌های دیگر امضای زمانه باشد. این مقداری وقت می‌خواهد و ما حتما به آن جا می رسيم. موسيقی که زمانه پخش می‌کند باید موسيقی جوانان باشد يا موسيقی که برای جوانان جالب باشد و رسانه‌‌های دیگر کم‌تر به آن پرداخته باشند.

به عنوان آخرين سوال، واکنش جامعه هلند در مقابل اين راديو چگونه بود؟ واکنشی که خودتان شخصا ديديد يا شنيديد؟ همچنين واکنش جامعه ايرانيان ساکن هلند؟

از طرق مختلف این واکنش‌ها به من منتقل شده و می شود. متوجه شدم که می توانم به پرسش‌های مطرح شده پاسخ دهم. برای اين که سوال را دقيق جواب بدهم هنوز زمان لازم است. چون پخش رسمی زمانه تازه حدود ۱۰ روز است که آغاز شده و هنوز برای هر واکنشی زود است. اما در همین 10 روز با راديوهای مختلف و همین‌طور تلویزیون هلند مصاحبه‌های گوناگون داشته‌ایم. برای من جالب بود که در يکی از اين کافه‌های اطراف رادیو، مردم می پرسيدند که شما از راديو زمانه هستيد؟ وقتی پرسيدم که "چطور متوجه شديد؟"، گفتند شما را در تلويزيون دیده‌ایم يا می گفتند در فلان روزنامه راجع به شما خوانده‌ايم و می دانيم که در همسايگی ما يک ايستگاه جديد راديويی هست و فکر کرديم که بايد شما باشيد که هر از گاهی با يک گروه غيرهلندی اين جا می‌آیید و گپ و گفت داريد. يک راه ديگر هم ايميل‌هايی است که من دريافت می‌کنم. نامه‌های زيادی از ايرانيان داخل هلند دريافت کردم که خيلی علاقه‌مند به همکاری هستند. فرستنده بسیاری از این نامه‌ها به دفتر رادیو مراجعه کردند و اکنون مشغول ساختن نخستین برنامه‌های رادیویی هستند.

به طور کلی تا به حال من واکنش منفی نديده‌ام. ترديدهايی درباره مسائل مالی مطرح بود که شما هم به آن اشاره کرديد ولی اين عمومی بوده و مربوط به ايرانيان جامعه هلند نيست؛ بلکه مربوط به گفتمان خاصی است که به ذهنيت ايرانيان باز می‌گردد. ولی ايرانيان هلند خيلی خوب استقبال کردند. در جامعه هلند هم از آدم های رسمی‌ صاحب مقام و مسئوليت تا مردم عادی برخوردشان با ما خيلی خوب بود. خيلی جالب است که توانستيم ظرف اين مدت کوتاه کار را سر و سامان دهیم و به اینجا برسانیم. این اتفاق مربوط به همه دوستانی است که اين جا زحمت کشيدند و با وسائل بسيار ساده استوديو راه انداختند، تا استوديوی اصلی برسد و نصب بشود. مجموعا من فکر می کنم که يک امتياز مثبت به نام ايرانيان خارج از کشور ثبت شده است.

اختر قاسمی: آقای جامی با جمله زيبای پايانی شما، از اين که وقت گذاشتيد خيلی متشکرم و آرزوی موفقيت برای شما و اهداف راديو دارم.

گفتگو کننده: اختر قاسمی

------------------------------------------
اين گفتگو بار نخست در گويا انتشار يافته و در اينجا با ويرايشی مختصر بازنشر می شود

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)