خانه > شهرنوش پارسی پور > بررسی و معرفی کتاب > «بکتاش آبتین به استقبال نجدی رفته است» | |||
«بکتاش آبتین به استقبال نجدی رفته است»شهرنوش پارسیپورhttp://www.shahrnushparsipur.comامروز دربارهی بکتاش آبتین با شما صحبت میکنم. بکتاش آبتین، شاعر نوسرایی است که در شهر ری در سال ۱۳۵۳ به دنیا آمده است. تاکنون از وی سه مجموعه شعر با عنوانهای «و پای من که قلم شد گفت برگردید»، «مژههایم چشمهایم را بخیهکردهاند» و «شناسنامهی خلوت» به چاپ رسیده است. علاوه بر فعالیتهای ادبی او به ساخت مستند نیز علاقهمند است و در این زمینه کار میکند. ببینیم شعر بکتاش آبتین در چه زمینهای است.
قطعهای از شعر آبتین را در اینجا ذکر میکنم و شباهتهای آن را با شعر بیژن نجدی نشان میدهم.
این بسیار شبیه به کار بیژن نجدی در کتاب «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» است که بهطور معمول به اشیاء جان میدهد. حالت ذن بودایی در شعرش وجود دارد. در حالت ذن بودایی همه چیز را شفاف و زنده میبیند. مثلاً در متن جنگل نمیدوید، جنگل در شما میدود. اینجا هم بکتاش آبتین بدون آنکه تقلید بکند فقط به استقبال بیژن نجدی رفته است. دوباره به شعر توجه کنید:
این شعر از مجموعهی «مژهها چشمهایم را بخیه کردهاند» انتخاب شده بود. گویا دومین مجموعهای است که شاعر منتشر کرده است. در این دو مجموعهای که در مقابلم است یعنی «مژهها چشمهایم را بخیه کردهاند» و «شناسنامهی خلوت»، بکتاش آبتین هیچ شعر با وزن و قافیهای ندارد و دراین دو اثر هیچ کاری در این زمینه عرضه نکرده است، نمی دانم او شعر با وزن و قافیه هم میگوید یا خیر. بارها گفته و باز هم میگویم که هر شاعری قبل از نوآوری باید حداقل یک شعر با وزن و قافیه در اختیار ما بگذارد که بدانیم او شاعر است. البته بعد از آن، نوآوری در هر قلمرویی مجاز است. به هر حال به شعر دیگری از او توجه میکنیم:
البته میشود دنیا را کوچک یا بزرگ دید. اشکال قضیه در این است که ما در متن این دنیا زندگی میکنیم و برای همیشه هیکل جهان از ما بزرگتر است. کلمهی دنیا از ریشهی «دنی» می آید یعنی: پست، پایین، فرو افتاده که به اسطورهی آفرینش در روایت سومریها اشاره دارد که زمین را وجه پایینی و افتادهی مادر هستی میانگارند. از آنجا انسان یاد گرفته دنیا را پست و پایین و فرو افتاده و به زعم بکتاش آبتین کوچک ببیند. ولی به هر حال جهان بزرگ است. شعر دیگری از او را میخوانیم:
این هم برای خودش شعری است. ماهیگیر دریا را صید کرده است. شاید واقعاً بشود چنین اتفاقی بیافتد. البته در دنیای شعر. من متحیرم که بشود دریا را صید کرد. این مفاهیم بزرگی که کوچک میشود مرتب در اثر بکتاش آبتین به چشم میخورد. شعر دیگری از آبتین را میخوانیم:
بعد از مرور چند قطعه از شعرهای بکتاش آبتین از مجموعهی «مژهها چشمهایم را بخیه کردهاند»، به «شناسنامهی خلوت» که بعد از این کتاب منتشر شده است نگاهی میکنیم. این کتاب پیشکشنامهی جالب دارد به نام «پیشکش به دندانهای سرمایی سولماز و لبخند گرمش که روزهای زمستان را آفتابی کرده بود». به دو شعر کوتاه از این مجموعه که حالت رباعی دارد اشاره میکنم:
شعر بعدی به اسم «هیچ» است:
بسیار جالب است که شاعر ما آبتین بکتاش احساس حاملگی دارد. اگر در آینده کتابی از این شاعر به دست من رسید بازهم در موردش صحبت خواهم کرد. ناشران و نویسندگانی که مایل هستند برای برنامه خانم پارسیپور، کتابی بفرستند، میتوانند کتاب خود را به صندوق پستی زیر با این نشانی ارسال کنند: Shahrnush Parsipur |
لینکدونی
آخرین مطالب
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
احساس حاملگی در شاعر ان وجود دارد به خاطر زایش شعر.و ربطی به زن و مرد بودن ندارد.شاعر خودش را مادر شعر خویش می پندارد . همانطور که شاملو هم این را بیان کرده.
-- منتقد ، Oct 2, 2008
-- بدون نام ، Oct 2, 2008دریا و امواج هم بسیار در زبان شعر و تخیل شعرا نمود چشم و اشک بوده. ماهی نقش تصویر در چشم پر آب شاعر است. نکته اساسی این است که برای فهم هر شعری ابتدا باید به آن دل داد. همچنین برای نقد شعر احتیاج به ابزار نقد هست. با برخورد کلیشه ای و منطقی، شعر بکلی از محتوای درونی واحساس- تخیل خالی میشود.
خواننده
می گویند ترجمه ی شعر از عبث ترین کارهاست چون چیزی از شعر نمی ماند اما از آن بیهوده تر خوانش احساسات خام دستانه ی عده ایست که خود را شاعر می دانند و در بیهودگی آنان زیانی ست که باعث مر گ تدریجی شعر فارسی می شوداما از آنهم مضرتر نوشتن
-- بدون نام ، Oct 2, 2008مطالبی این چنین توسط افرادی است که بواسطه ی نامشان اینگونه آدمها را مطرح می کنند تا خود جلوه گری کنند هر چنددرخت تناور شعر ایران از
پس از انقلاب مبدل به درختی بی باروبر شده است
می گویند ترجمه ی شعر از عبث ترین کارهاست چون چیزی از شعر نمی ماند اما از آن بیهوده تر خوانش احساسات خام دستانه ی عده ایست که خود را شاعر می دانند و در بیهودگی آنان زیانی ست که باعث مر گ تدریجی شعر فارسی می شوداما از آنهم مضرتر نوشتن
-- محسن محمودیان ، Oct 2, 2008مطالبی این چنین توسط افرادی است که بواسطه ی نامشان اینگونه آدمها را مطرح می کنند تا خود جلوه گری کنند هر چنددرخت تناور شعر ایران از
پس از انقلاب مبدل به درختی بی باروبر شده است