بررسی و معرفی کتاب


به روایت شهرنوش پارسی‌پور، شماره ۱۲۷
زیبا ناوک - بخش دوم

در بخش دوم آن‌چه براى من مهم است، ازدواج زینب با جمال است که کار مطالعه چهره‌ی او را سخت می‌کند. زینب هنگامى که از زندان بیرون مى‌آید، براى مدت زمانى دراز در قالب زینبى خود باقى مى‌ماند. در این حال او دائم در وسوسه است که با یکى از جانبازان ازدواج کند. جالب است که از ازدواج با جانباز کور وحشت دارد. چرا؟ آیا جز این است که زینب زیباست و آرزو دارد این زیبایى پنهان شده در زیر چادر و مقنعه را حداقل یک نفر ببیند.



به روایت شهرنوش پارسی‌پور، شماره ۱۲۵
نقاشى‌های ترسناک خانم

مهرى کاشانى در «نقاشى خانم» نشان مى‌دهد که داراى استعداد خوبى در نوشتن است. البته شايد بتوان گفت که دير به ميدان آمده، گرچه هيچ‌گاه دير نيست. در اين داستان‌ها اغلب گوشه و کنار زندگى دوران کودکى و نوجوانى نويسنده مورد کنکاش و بررسى قرار مى‌گيرد. نويسنده پافشارى دارد بر اين‌که فضایى از ترس و دلهره بر پى‌رنگ داستان‌هايش غلبه داشته باشد. روشن است که او در درازناى زندگى خود با مردمان مختلفى روبه‌رو شده که برخى فاقد اخلاق و انسانيت بوده‌اند.



به روایت شهرنوش پارسی‌پور، شماره ۱۲۲
زن خوبی که مرد را تبديل به هيولا می‌کند

بلقيس سليمانى را با «بازى آخر بانو» شناختم. او نويسنده بسيار مستعدى است. در رمان اخيرش، «خاله‌بازى» با وجه ديگرى از شخصيت او روبه‌رو مى‌شويم. بلقيس سليمانى، متولد ۱۳۴۲ از ميان مردم فقير و روستایى برخاسته است. داستان‌هایى که او مى‌نويسد به نحوى قابل تأمل حالت جهش ناگهانى جامعه ايران را در خود منعکس مى‌کند. جهشى که منجر به مهاجرت چند ميليون و اعدام گروه کثيرى از جوانان اين کشور شد. ناهيد، قهرمان داستان «خاله‌بازى» شرح جالبى دارد از اين که چگونه سگى زرد جان او را در برابر يک گاو نجات داده است.



به روایت شهرنوش پارسی‌پور، شماره ١٢۶
زیبا ناوک - بخش اول

این روزها مشغول خواندن جلدهاى مختلف شرح زندگانى زیبا ناوک یا سیبا- زینب بودم. ‌البته من کمى دیر به این کار اقدام کردم، اما با توجه به وضع ویژه من، این گناهى نابخشودنى نیست. ‌خواندن این خاطرات مرا دچار شگفت‌زدگى و در عین حال اندوه کرد. ‌در زندان بودم که سیبا در تلویزیون مدار بسته زندان ظاهر شد و در حضور تمامى زندانیان قزل‌حصار اعتراف کرد که احساس مى‌کند تا بدان لحظه موجود کثیفى بوده، اما اینک دچار این احساس است که در قالب جدیدش، زینب به آرامش و صفاى باطن رسیده است. ‌البته این‌ها نقل به مضمون است و عین جملات او نیست.



به روایت شهرنوش پارسی‌پور، شماره شماره ۱۲۴
کلمه‌های گم شده‌ی پازل

شيدا محمدى، نويسنده و شاعر است و تا آنجایى که متوجه شدم سبک ويژه‌اى در نوشتن و شعرگویى دارد، که کار او را نسبت به همتايانش متفاوت مى‌کند. او در کتاب «افسانه بابا ليلا» در جایى ميانه داستان و شعر، يا واژگان موزون حرکت مى‌کند، و از آنجایى که بر اصل پست مدرنيسم پافشارى دارد به گونه‌اى مى‌نويسد که خواننده خودش را شگفت‌زده برجاى باقى مى‌گذارد. اما در خواندن اشعار او متوجه مى‌شدم که چون بنا ندارد داستان بنويسد و شعر از فرم‌هاى آزادترى تبعيت مى‌کند، در «عکس فورى عشقبازى» کار موفق‌ترى ارائه کرده است.



به روایت شهرنوش پارسی‌پور، شماره شماره ١٢۳
زندانی تهران

زندانى تهران، نوشته مارینا نعمت یکى از قابل تامل‌ترین کتاب‌هائى‌ست که درباره زندان‌هاى جمهورى اسلامى نوشته شده است. ‌این کتاب که به زبان انگلیسى و در کانادا به چاپ رسیده، شرح ازدواج ناخواسته و اجبارى مارینا نعمت با بازجوى اوست. نویسنده موفق شده است با نوشتن کتابى ساده و بدون مبالغه و اغراق‌گوئى، شرایط پیچیده، ترسناک و ماقبل تاریخى زندان‌هاى جمهورى اسلامى را به رشته نگارش درآورد.‌ در تمام سال‌هائى که از عمر جمهورى اسلامى مى‌گذرد و مى‌دانیم که با شکنجه و زندان و کشتار توام بوده، این بحث همیشه وجود داشته که آیا دختران و زنان زندانى در جمهورى اسلامى مورد تجاوز قرار گرفته‌اند یا نه.



به روایت شهرنوش پارسی‌پور، شماره شماره ١٢١
عفت ماهباز، فراموشم مکن

کتاب فراموشم مکن، خاطرات زندان عفت ماهباز با صميميت و علاقمندى نوشته شده و شرح مستندى‌ست از زندان‌هاى دوران جمهورى اسلامى. اين زندانى سابق از اعضا و هوداران سازمان چريک‌هاى فدائى اکثريت است و از جمله آن دسته از افرادى‌ست که وابستگى سازمانى خود را فرموش نمى‌کنند. به قرارى که عفت ماهباز گزارش مى‌دهد در سلول‌ها دو سفره جداگانه انداخته مى‌شد و در همه چيز مرزبندى و جدایى وجود داشت. بايد در فضاى تنگ زندان باشيد تا متوجه شويد چنين وضعيتى چه بلائى به سر زندانى مى‌آورد.



به روایت شهرنوش پارسی‌پور، شماره شماره ١٢٠
بهاره رضایی را می‌توان انسان فردا دانست

اين هفته درباره دو مجموعه شعر از بهاره رضایى، به نام‌هاى «درست بايد همين امروز تيربارانم مى‌کردى؟!» و «خدا خواب تازه‌اى برايم ديده است» برنامه داريم. بهاره رضایى در اسفند ماه سال ١٣٥٦ در شهر رودسر در شمال ايران به دنيا آمد. بهاره رضایى همانند جهان احمد رضا احمدى و بيژن نجدى جهان کاملا زنده‌اى ست. اشياء جان دارند و عملکرد دارند، حتى مفاهيمى همانند تنهائى پيکره راستين پيدا کرده‌اند. در اين مقام مى‌توان گفت که اين شاعر يک آنيميست يا جان‌گراست. از اين نقطه نظر مى توان او را انسان فردا دانست.



به روایت شهرنوش پارسی‌پور، شماره شماره ۱۱۹
مردمی که نمی‌توانند اختراع کنند

چاپ اول کتاب ۱۱۳ صفحه‌اى «روى ماه خداوند را ببوس» که برگزيده جشنواره قلم زرين نيز است در سال ۱۳۷۴ منتشر شده است. کتاب نشان می‌دهد جامعه ايران در ظرایفى مى‌چرخد که کار کشف و اختراع را براى او مشکل کرده است. دو جوان در دانشگاه استانفورد به مدت چهار ماه کار مى‌کنند و رازهاى بى‌شمارى را کشف مى‌کنند، اما در ايران دکتر پارسا از شدت عشق و فقط از شدت عشق خودکشى مى‌کند. سايه مردى را که دوست دارد از دست مى‌دهد، چرا که نمى‌تواند بدون سايه خداوند در زندگى‌اش زندگى کند.



به روایت شهرنوش پارسی‌پور، شماره شماره ١١۷
«دل انار»، شرح یک برهه‌ی تاریخی ایران

«دل انار»، رمان کوتاهی از «فرزانه راجی»، نشان از عرق‏ریزان روحی نویسنده‏اش دارد. «دل انار» را می‏توان جزو ادبیات زندان طبقه‏بندی کرد. داستان، شرح احوال زن جوانی است که برادر، دوست و شوهر خود را در مبارزه‏ی سیاسی از دست می‏دهد. مادرش به سرطان مبتلا می‏شود و جانش از دست می‏رود و پدر که روزی فرزندانش را تنبیه می‏کرد تا گرد سیاست نگردند، خود دچار همین مساله می‏شود.



به روایت شهرنوش پارسی‌پور، شماره شماره ١١۶
«ری‌را عباسی» جایی میان شهر و روستا ایستاده

داستان‌ها و اشعار «رى‌را عباسى» نشان مى‌دهند که تبار او به لرستان بازگشت مى‌کند. رى‌را در عين حال نشان مى‌دهد که در ميان مردم و با مردم بزرگ شده است. قهرمانان داستان‌هاى او مردمان ساده و زحمتکش لرستان هستند. و چنين به نظر مى‌رسد که در محيطى قرار يافته که حرف زدن را برنمى‌تابند. به طور معمول در اجتماعاتى که حرف زدن را برنمى‌تابند نمادها و سمبول‌ها عظمت مى‌يابند. مبهم‌گویى نيز به گرفتارى اجتماعى تبديل مى‌شود. ايران به طور طبيعى و در اين لحظه تاريخى جزو چنين کشورهایى قرار مى‌گيرد که حرف زدن را برنمى‌تابند، و بدين واسطه گفتارهاى رمزى اوج زيادى پيدا کرده‌اند.



به روایت شهرنوش پارسی‌پور، شماره شماره ۱۱۵
سهيلا ميرزایى غير‌قانونى می‌‌نویسد

اين هفته درباره اشعار شاعرى به نام سهيلا ميرزایى صحبت می‌کنم. در خواندن اشعار او متوجه مى‌شويم که از نوع شاعران پست مدرن است. شعرهاى او فاقد وزن و قافيه و اغلب فاقد وزن است. حقيقت اين است که من ابداً قصد اذيت و آزار اين خانم شاعر را ندارم، اما چنين به نظرم مى‌رسد که او در روز یتاريخى به خودش گفته است چه کارى بکنم جالب‌تر است؟ داستان بنويسم؟ برقصم؟ خياطى کنم؟ يا شعر بگويم؟ بعد با قصد و انديشه تصميم گرفته است شاعر بشود.



به روایت شهرنوش پارسی‌پور، شماره شماره ١١٢
کلمه‌های گم شده‌ی یک شاعر

با خواندن شرح احوال محمود کويرى، متوجه مى‌شويم این شاعر، نگاهى خود‌شيفته به خود دارد، که البته در خواندن اشعار او متوجه مى‌شويم اين شيفتگى جهان‌شمول است و همه چيز را در بر مى‌گيرد، که در عين حال احساسى عارفانه نيز در کار او به چشم مى‌خورد. «آزاليا» کتاب کوچکى است که در متن آن با اشعارى برمى‌خوريم که براى آزاليا گفته شده است. آيا آزاليا يک زن است؟ يا حس زنانگى است که تداعى کننده گل و زن در کنار يکديگر است.



به روایت شهرنوش پارسی‌پور، شماره ١١۳
گفاره و فصل‌ها‌، داستان‌هایی با برش جامعه‌شناختی

مرتضی محمودی، نویسنده‌ی مجموعه داستان «گفاره و فصل‌ها‌» است. داستان‌ها، لحن و بیان یکنواختی دارند و شرحی از فضاهای ویژه‌ی جنوب ایران می‌دهند. مناطق خشک کویری که در عین حال کنار دریا قرار گرفته‌اند، میوه‌ها محدودند، غذای مردم محدود است. سطح امکانات زندگی پایین است و یک نوع فقر نسبی بر زندگی همه سایه انداخته است. کل این داستان‌ها بدون این‌که دایه‌ی چپ‌گرایی یا آه و ناله در آن‌ها باشد، چنین فضایی را منعکس می‌کنند.



به روایت شهرنوش پارسی‌پور، شماره ١١۱
باغ‌های ‌شنی، کتابی غم‌انگیز اما خواندنی

«باغ‌های ‌شنی» اثر حمید‌رضا ‌نجفی، متولد سال ۱۳۴۳ است. کتاب به روح بره‌ی گم شده تقدیم شده که یک تقدیم‌‌نامچه درست است و بعداً در تفسیر کتاب متوجه‌اش می‌شوید. مقدمه‌ی کتاب از هوشنگ‌ گلشیری است. او در این باره صحبت می‌کند که چه‌طور بی‌پولی باعث می‌شود کار نویسندگان روی زمین بماند و چطور رسم است وقتی نویسنده‌ای می‌خواهد اولین کارش را چاپ کند، ناشران از او پول می‌گیرند. یعنی می‌گویند پول بده تا ما اولین کارت را چاپ بکنیم. حمیدرضا ‌نجفی، در این اثر نشان می‌دهد نویسنده‌ای بسیار مبتکر است، یعنی سبک کاری دارد.



به روایت شهرنوش پارسی‌پور، شماره ١١٠
مجموعه‌ شعر «آب فکر می‌کرد» از عاطفه گرگین

عاطفه‌گرگین در مجموعه‌ شعر «آب فکر می‌کرد» می‌گوید: من کار نوشتن را در نوجوانی شروع کردم. در سال ۱۳۴۸ با شاعر و نویسنده‌ی ارزشمند «خسرو ‌گلسروخی» ازدواج کردم، او در سال ۱۳۵۲ به دست ساواک تیرباران شد. و من نزدیک به ۴ سال در زندان ماندم. پس از انقلاب، نشریه‌ی «فصلی در گل‌سرخ» را منتشر کردم. ۶ شماره در ایران و در دوره‌ی دوم ۷ شماره در تبعید نشر یافت. در فرانسه چند سالی به عنوان کتابدار در یک دانشگاه کار کردم و اکنون «می‌اندیشم» و «می‌نویسم». «دوست می‌دارم» و «می‌گریزم».



به روایت شهرنوش پارسی‌پور، شماره ١٠۹
«دوباره زیستن» رمان‌واره‌ایی از شهره برمایه‌ور

در برنامه معرفی کتاب این هفته در باره یک «رمان‌واره» با شما صحبت می‌کنم. می‌گویم رمان‌واره چون حالت و سبک جدیدی دارد، بنابراین نمی‌توانیم از عنوان رمان برای آن استفاده کنیم. نام نویسنده‌ی این کتاب «شهره‌ برمایه‌ور» است. شرح احوالی از وی ندارم و بنابراین نمی‌دانم که این کار چندمش است. شهره‌برمایه‌ور در آغاز این داستان‌واره‌ها یا سبک جدیدی از نوشتن، یک جمله‌ی قصار نوشته است: «به آن‌ها که بی‌خبر در آسمان جهان به دنبال ستاره می‌گردند. ولی خبر از افول اختران ندارند.» این جمله خیلی جالب است.



به روایت شهرنوش پارسی‌پور، شماره ١٠٨
اعتراف‌نامه‌ عصيانگر ليلا فرجامى

ليلا فرجامى، شاعر و مترجم، متولد تهران و ساکن کاليفرنياى جنوبى است. «اعتراف‌نامه دختران بد»، دومين مجموعه شعر او است. اشعار او به زبان‌هاى انگليسى، فرانسه، سوئدى و ترکى ترجمه و چاپ گشته‌اند، و آثار متعددى از او در مجلات ادبى ايرانى و امريکایى به انتشار رسيده‌اند. ليلا فرجامى، روان‌کاو و هنر درمان‌گر کودکان آسيب ديده و معلول است.



به روایت شهرنوش پارسی‌پور، شماره ١٠۷
‌نعش‌ها سنگین هستند

کتاب «اندیشه‌هایی از منوچهر‌ جمالی» نام کتابی است که در این برنامه، معرفی می‌کنم. کتاب از جملات قصار تشکیل شده است. جملات قصار یا کوتاهی که توضیحی درباره‌ی آن‌ها در نیم‌صفحه داده می‌شود. در مجموع ۲۷۹ جمله‌ی قصار یا سر‌فصل در این کتاب مشاهده می‌کنیم که درباره‌ی هر کدام در ۱۰۶ صفحه توضیحاتی داده شده است. نویسنده در صفحه‌ی اول می‌گوید: «اگر فکر من تفکر تو را از آن باز می‌دارد که ورای آن بروی من از شکل خود شرم خواهم برد».



به روایت شهرنوش پارسی‌پور، شماره ١٠۶
«آرام، حیوان، آرام»

حمید صدر نویسنده‌ای شناخته شده‌‌ای است که مقیم اتریش است. در کتاب «آرام، حیوان، آرام» از او ما سگی را می‌بینیم که قهرمان داستان است و او را به شکل یکی از شخصیت‌های سیاسی در آورده‌اند و بعد آزارش داده‌اند. پاسبانی که مامور کشتن سگ است خود‌اش را با سگ مقایسه می‌کند و داستان برشی بسیار جذاب اما بسیار تأثرآور و ناراحت‌کننده به خود‌ش می‌گیرد.