Oct 2008


به روایت شهرنوش پارسی‌پور، شماره ١٠۷
‌نعش‌ها سنگین هستند

کتاب «اندیشه‌هایی از منوچهر‌ جمالی» نام کتابی است که در این برنامه، معرفی می‌کنم. کتاب از جملات قصار تشکیل شده است. جملات قصار یا کوتاهی که توضیحی درباره‌ی آن‌ها در نیم‌صفحه داده می‌شود. در مجموع ۲۷۹ جمله‌ی قصار یا سر‌فصل در این کتاب مشاهده می‌کنیم که درباره‌ی هر کدام در ۱۰۶ صفحه توضیحاتی داده شده است. نویسنده در صفحه‌ی اول می‌گوید: «اگر فکر من تفکر تو را از آن باز می‌دارد که ورای آن بروی من از شکل خود شرم خواهم برد».



به روایت شهرنوش پارسی‌پور، شماره ١٠۶
«آرام، حیوان، آرام»

حمید صدر نویسنده‌ای شناخته شده‌‌ای است که مقیم اتریش است. در کتاب «آرام، حیوان، آرام» از او ما سگی را می‌بینیم که قهرمان داستان است و او را به شکل یکی از شخصیت‌های سیاسی در آورده‌اند و بعد آزارش داده‌اند. پاسبانی که مامور کشتن سگ است خود‌اش را با سگ مقایسه می‌کند و داستان برشی بسیار جذاب اما بسیار تأثرآور و ناراحت‌کننده به خود‌ش می‌گیرد.



گزارش زندگى، شماره ۸۴
عناصر مشکوک در اطراف خانه

پيش از جدایى از شوهرم خانه‌مان را عوض کرديم و به خانه ديگرى در جمشيد‌آباد شمالى منتقل شديم. خانه پيشين در اختيار خانواده شوهرم قرار گرفت. من اين خانه جديد را بسيار دوست مى‌داشتم و اگر مشکلاتى پيش نمى‌آمد شايد موفق مى‌شدم به زندگى‌ام ادامه دهم. اما مشکل پشت مشکل و گرفتارى پشت گرفتارى پيش مى‌آمد. در اين خانه بود که بيژن به ديدار من آمد. او که از دوستان شوهرم بود، مدتى گم شده بود.



گزارش زندگى، شماره ۸۳
لبخند یک روسپی

طریقى که شخصیت‌هاى داستانى را خلق مى‌کردم به راستى متفاوت از خاطره‌نویسى بود. یادم هست که براى ساختن شخصیت شاهزاده گیل در کتاب «طوبى و معناى شب» از چهار مرد مختلف الهام گرفتم، اما مطمئن هستم که هیچ‌کدام از این مردان در خواندن کتاب خود را باز نمى‌یافتند. شخصت داستانى خود به خود به موجود نوینى تبدیل شد. خود طوبى ترکیبى از چندین زن است که در زندگى مى‌شناختم.



به روایت شهرنوش پارسی‌پور، شماره ١٠۵
در برزخ بین شعر کهنه و نو

در کتاب «پژواک آشنا» دفتر شعری از گیتی پورفاضل، تا جایی که من متوجه شدم او در برزخ بین شعر کهنه و نو سیر می‌کند. یعنی شعر را به حالت نو می‌گوید ولی مضامینی که مطرح می‌کند کلاسیک است و نوع برداشت‌هایش با شعر کلاسیک تطبیق می‌کند.



با خانم نویسنده
شهرزاد، امشب کجا بخوابد؟

شهرزاد، رقاصه، شاعر، نویسنده، هنرپیشه و در عین حال فیلم‌ساز ایرانی است. او زندگی خیلی عجیبی داشت و در دوران جوانی ما شهرت زیادی داشت. رو‌به‌رویش نشسته‌ام به او خیره می‌شوم. من او را می‌شناسم اما او مرا نمی‌شناسد. بعد از مدت‌ها جست‌وجو شهرزاد را یافته‌ام. سر صحبت را که باز می‌کنم کوله و ساکش را نشانم می‌دهد و می‌گوید به این فکر می‌کند که امشب کجا بخوابد.



گزارش زندگى، شماره ۸۲
فاصله آل‌احمد با داستایوسکى دو سال نورى است

در فاصله ۱۰ سالگى تا ۱۲ سالگى حداقل ۳۲ بار «آرزوهاى بزرگ» را خواندم. پیپ، قهرمان داستان به صورت دوست خانوادگى ما در آمده بود. خانم هاویشام نیز از مادر‌بزرگ من به من نزدیک‌تر بود. تصور مى‌کنم علت علاقه من به آبجو همین کتاب باشد، چون خانه خانم هاویشام در نزدیکى کارخانه آبجو‌سازى پدرش قرار داشت. تمام نکات این کتاب را حفظ بودم. جوى ساده دل را آن‌قدر دوست داشتم که گویا عمویم باشد.



به روایت شهرنوش پارسی‌پور، شماره ۱۰۴
درد و رنجی که قصه می‌شود

در بسیاری از این داستان‌های کتاب «پشت سرت را نگاه نکن» از فارس باقری می‌بینیم که نویسنده مرگ را پیش‌بینی می‌کند، یا مرگ را تجربه می‌کند و یا در جنگ است و با اجساد روبه‌رو می‌شود. البته نمی‌توان در مورد نویسنده هم قضاوتی این‌گونه داشت. چون ممکن است فارس‌ باقری، انسان بسیار شاد و جذابی باشد؛ ولیکن معمولاً دیده می‌شود که این یک‌نوع روان‌درمانی است. وقتی ما رنج و عذاب می‌کشیم، رنج و عذابمان را به صورت قصه در‌می‌آوریم و بعد خودمان از شرش خلاص می‌شویم. البته دیگران را مبتلا به این رنج و عذاب می‌کنیم



گزارش زندگى، شماره ۸۱
«زن بى‌شوهر را موجود خطرناکى می‌دانند»

در سال ۱۳۵۲ از شوهرم جدا شدم. در دو سه سال آخر زندگى مشترک حالتى سرگشته و پريشان داشتم. دچار اين توهم بودم که مردم مرا به يکديگر نشان مى‌دهند و مى‌خندند. به زنانگى خودم شک کرده بودم. احساس مى‌کردم پر از عيب و نقص هستم. خودم را زشت مى‌ديدم. قابليت‌هاى جنسى و عاطفى‌ام را دست کم مى‌گرفتم. من يک پارچه عقده شده بودم.



به روایت شهرنوش پارسی‌پور، شماره ۱۰۳
«بکتاش آبتین به استقبال نجدی رفته است»

امروز درباره‌ی بکتاش آبتین با شما صحبت می‌کنم. بکتاش آبتین، شاعر نوسرایی است که در شهر ری در سال ۱۳۵۳ به دنیا آمده است. تا‌کنون از وی سه مجموعه شعر با عنوان‌های «‌و پای من که قلم شد گفت برگردید»، «مژه‌هایم چشم‌هایم را بخیه‌کرده‌اند» و «شناسنامه‌ی خلوت» به چاپ رسیده است. علاوه بر فعالیت‌های ادبی او به ساخت مستند نیز علاقه‌مند است و در این زمینه کار می‌کند.



با خانم نویسنده
شعر مدرن ایران، دو پدر دارد

برای اولین بار در تاریخ است که می‌بینیم زنان ایرانی جرات می‌کنند در‌باره‌ی گرفتاری‌هایی که سرشان آمده، یا می‌توانسته بیاید، صحبت می‌کنند؛ و این نکته‌ی بسیار مهمی است. به ما زنان یاد می‌دهند که، «اصلاً حرف نزن؛ چون وقتی حرف بزنی، برایت گرفتاری درست می‌شود.» ولی زن‌ها شروع به حرف زدن کرده‌اند. از جمله، کاری که الیا پورسام کرده است.






از دست ندهید


غالیان و برساختن تشیع کنونی

پیشینه‌ نظریه‌ علمای ابرار

نگاهی دیگر به حقوق بشر

«بهترین مربی آسیا هستم»

نویسند‌ه‌ای محروم از کتابش