تاریخ انتشار: ۲۴ مرداد ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
گزارشی از نشست خبری «امنیت و حریم شخصی»

دولت پدرسالار و سایه‌ی ایدئولوژی حکومت بر بدن‌ها

کوهیار گودرزی

نشست خبری «امنیت و حریم شخصی»، عصر دوشنبه بیست و یکم مرداد ماه در محل دفتر سازمان دانش‌آموختگان ایران برگزار شد.

در ابتدای این نشست که به مناسبت انتشار گزارش تحلیلی کمیته حقوق بشر سازمان ادوار تحکیم برگزار شد، سعید نعیمی، مجری مراسم از حسن اسدی زیدآبادی، دبیر کمیته حقوق بشر دعوت کرد تا در مورد گزارش ارائه شده توضیحاتی بدهد.

Download it Here!

آقای زیدآبادی با اشاره به جزییات مندرج در گزارش و اشاره به حقوقی که به موجب این طرح نقض می‌شوند از برپایی سمینارهایی در خصوص طرح امنیت اجتماعی از سوی این کمیته خبر داد.

در ادامه دکتر محمد شریف، حقوق‌دان و وکیل دادگستری با برشمردن مصادیق امنیت در متون و اعلامیه حقوق بشر گفت:
«گفته می‌شود «پلیس» و «گشت ارشاد»، اما مبانی حقوقی این‌ها چیست. در واقع چه مبنای ریشه‌ای و بنیادی برای این قضیه وجود دارد. درواقع پلیس یا گشت ارشاد به فکر کدام امنیت است. آیا امنیتی که مثلا در ماده ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر مورد اشاره شده، همین امنیتی نیست که گشت ارشاد یا پلیس به آن توجه می‌کند.

آیا این همان امنیت است یا نه این امنیت سناریو و موضوع دیگری دارد. یعنی آن پلیس در پی حفظ کدام امنیت است. از طریق خواندن این‌ها شما به این نتیجه برسید که آن پلیس، فرماندهان عالی از پدیده‌ای به نام امنیت و حریم خصوصی چه برداشتی دارد. این کلمه و واژه را چگونه برای خودشان تعریف می‌کنند و بر اساس آن بعد بیاییم، ببینیم چرا هر وقت اسم گشت ارشاد می‌آید، پدیده‌ای به نام امنیت که این‌ها متولی آن هستند، در ذهن به‌وجود نمی‌آید؟

تصوری به نام امنیت در پشت این عبارت به گونه‌ای که جامعه‌ی بشری و انسان‌ها از امنیت برای خودشان تعریف می‌کنند، اصلا چنین تعریفی از امنیت در این دیدگاه و در این اثنا وجود ندارد.»

وی در ادامه با بیان این‌که برای درک تلقی بانیان این امنیت نسبت به این مقوله بایستی از دید قانون‌گذار به این مساله نگاه کرد، به طرح بخش‌هایی از پیش‌نویس قانون اساسی ایران پرداخت.

سپس نماینده‌ی کمیته حقوق بشر سازمان ادوار، گوشه‌هایی از این گزارش ۱۵ صفحه‌ای را قرائت کرد. در بخشی از این گزارش چنین آمده است: «این شهروند بودن ما نیز که ما را محق می‌سازد تا آزاد باشیم و امنیت شخصی داشته باشیم؛ به عکس آزاد زندگی کردن و مصون بودن از دست درازی‌های قدرت شرط شهروندی است.

تحقق این مولفه‌ها است که شهروندی را معنا دار می‌کند. اما از آن روز که ماده سوم اعلامیه جهانی حقوق بشر این محق را تصریح داشته است. این ماده اشعار می‌دارد هر کس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد.»

سپس پروین اردلان، فعال حوزه زنان و از دست‌اندرکاران «کمپین یک میلیون امضا» با ذکر این‌که از سه جنبه ایدئولوژیک، روانی و اقتصادی می‌توان این طرح را تحریف کرد، در مورد وجه ایدئولوژیک آن گفت:

«من فکر می‌کنم که این طرح سیاست حکومتی است؛ نگاه ایدئولوژیک بر بدن زنان، فکر زنان و سلطه کلی بر زنان. و بعد شهروندان، حالا مردان و پسران غیر متعارف و مو بلند هم. همه چیزهایی است که دارد در این ردیف قرار می‌گیرد و به آن اضافه می‌شود.

من فکر می‌کنم این سیاست کنترلی در حوزه‌های دیگر هم دارد تکرار می‌شود. در خانواده، قانون، طرح امنیت اجتماعی، امنیت سیاسی و اخلاقی و اجتماعی و در همه‌ی اینها «تکرار» عملا به‌طور سیستماتیک دارد تکرار می‌شود. این ماجرا چیز خیلی جدیدی هم نیست.

بنابراین می‌خواهم بگویم که این دولت پدرسالار چه نفعی برای خودش قائل است و تصمیم دارد که این کار را بکند و این کار را هم دارد می‌کند.»

وی درمورد بعد روانی طرح امنیت اجتماعی افزود: «بعد دیگر آن بعد روانی است که من فکر می‌کنم، بعد روانی به‌طور وحشتناکی دارد اجرا می‌شود. یعنی مثلا الان خیلی از ماها وقتی می‌آییم بیرون اول می‌خواهیم ببینیم پلیس کجاست، بعد نگاه کنیم ببینیم چه پوشیده‌ایم، بعد ببینیم چه بر سرمان است و چه بر تن‌مان است و بعد حالا شروع کنیم به حرکت کردن.

یعنی به‌طور وحشتناکی «کنترل ایدئولوژیک حکومتی» این‌چنین بر بدن ما سیطره دارد و این اتفاق خیلی چیز خوبی نیست. الان هم آقایان دارند آن را تجربه می‌کنند. یعنی تازه الان می‌بینند در این سی سال زنان چه کشیدند. یعنی یک اتفاق این‌طوری است که دارد رخ می‌دهد و دارد گسترده می‌شود.

از این جهت می‌خواهم بگویم که آن‌ها خیلی خوب برای ما ایجاد «همبستگی» می‌کنند. شاید یکی از ایرادهای کار آن‌ها این است که همبستگی در میان ما را دارند بالا می‌برند.

در ادامه شیوا نظرآهاری، عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر پشت تریبون قرار گرفت تا در مورد وضعیت سوله‌ی کهریزک، محل نگهداری زندانیان بازداشت شده در طرح مقابله با اراذل و اوباش صحبت کند:

«سلول‌ها آهنی هستند، یعنی به‌صورت قفس است که خود زندانیان از آن به عنوان «قفس‌های شیر» یاد می‌کنند. سلول‌ها به خاطر شرایطی که دارد و جنس آن كه آهنی است، در زمستان‌ها هوا بسیار سرد و در تابستان هوا بسیار گرم است و وسایل سرمایشی و گرمایشی وجود ندارد.

وضعیت غذا در آن‌جا بسیار بد است، به خصوص زمانی که چنین طرح‌هایی اجرا می‌شود و تعداد بازداشتی‌ها خیلی زیاد است. به خاطر همین شرایط بسیار بدتر هم می‌شود. در روز یک وعده غذا به زندانی‌ها داده می‌شود که سیب‌زمینی پخته به همراه یک تکه نان است.

جیره‌ی آب زندانی‌ها در روز یک لیوان آب است و آن آب هم البته آب تصفیه شده و آب لوله‌کشی شهری نیست. آب‌هایی که در سوله کهریزک وجود دارد، به‌صورت تانکرهایی است که خود زندانیان می‌گفتند «آلوده به گازوئيل» است.

آن‌جا از نظر بهداشتی وضعیت بسیار بدی دارد و می‌شود گفت اصلا بهداشت وجود ندارد. طبق آمار مستندی که ما داریم و به گفته خود زندانیانی كه آن‌جا بوده‌اند، کسانی در کهریزک فوت شدند. علاوه بر آن شرایط شکنجه و ضرب و شتمی که وجود دارد، به خاطر عدم رسیدگی پزشک، برخی جان خودشان را از دست دادند. یعنی زندانی تا حد مرگ شکنجه می‌شد و بعد از آن درمان پزشکی صورت نمی‌گرفت تا بهبود پیدا کند و مدام جان خودشان را از دست می‌دادند و خانواده‌ها هم تهدید می‌شدند که در این مورد اطلاع‌رسانی انجام نشود.

تا آن‌جا که ما اطلاع داریم در حال حاضر بعد از شروع مرحله دوم این طرح، باز هم هر روز تعداد زیادی از زندانیان را به آن‌جا می‌برند. کسانی که در این چند وقت به دادگاه انقلاب رفته باشند، حتما دیده‌اند آن بچه‌هایی را که از کهریزک می‌آورند، شرایط بسیار بدی دارند و غذا به آنها به اندازه کافی نمی‌دهند و ظرف مدت کوتاهی آنها وزن زیادی را کم می‌کنند.»

در آخرین قسمت این برنامه مادر هانی خواندار، یکی از بازداشت‌شدگان طرح مقابله با اراذل و اوباش در مورد وضعیت فرزندش صحبت کرد:

«حدود ۱۷ ماه است که پسر من در انفرادی است، یعنی حدود سه ماه در کهریزک و حدود ۱۴ ماه هم در یک سلول انفرادی؛ همان انفرادی که خود من را بردند «الف-2» زندان اوین که خیلی وحشتناک است.

هفده ماه است که دارم می‌دوم؛ حقوق بشر و دادگاه و همه ‌جا رفتم و هیچ کسی هیچ کاری برای بچه من نکرد. بچه من این همه شکنجه شد. چهار صبح برای سه بار او را بردند کنار طناب دار و کیسه در سر او کردند و خواستند او را دار بزنند و از این تیرهای مشقی زیر پای او زدند و دوباره او را آوردند.

در سلول تنها، من خودم یک ماه آنجا بودم در طول روز سه دفعه سرم را می‌کوباندم به دیوار... بچه من که سیگار نمی‌کشید، ۱۱۰ کیلو بود که رفت. رفته بود کت و شلوار بخرد برای روز بله‌برونش که در طرح امنیت دستگیر شد... الان شب‌ها به او یک مشت قرص اعصاب و روان‌گردان می‌دهند که او ساکت و بی‌حس یک گوشه بیفتد و داد و بیداد نکند، چون خود من هم آن‌جا داد و بیداد می‌کردم. آن‌قدر اعتصاب کردم تا یک ملاقاتی به من دادند؛ من و پسرم.

الان نامه آقای رییسی، معاون اول آقای شاهرودی در کیف من است، هیچ کس تحویل نمی‌گیرد. دادستان آقای مرتضوی که من با بدبختی ایشان را دو دقیقه ملاقات کردم. ایشان به من گفت که در جمهوری اسلامی ایران اصلا ما انفرادی نداریم.

می‌گویم آقا من خودم یک ماه در انفرادی بودم، من را به خاطر مصاحبه‌ای که نکرده بودم، بردند در انفرادی... گفتم چطور شما می‌گویید انفرادی وجود ندارد، دارد. من را شکنجه کردند، بچه من شش روز در بیمارستان سجاد در کما بود به خاطر شکنجه‌ها در کهریزک. من رفتم از خود آقای قاضی نامه گرفتم، نگو این‌ها نمی‌دانند یا می‌دانند و خودشان را می‌زنند به آن راه...

می‌گفتم بچه‌ام را زدند به قصد کشت و شش روز بیهوش بود. می‌گفت: امکان ندارد. گفتم شما یک نامه به من بدهید، من بروم از بیمارستان پرونده‌اش را بیاورم... نامه را گرفتم و رفتم پرونده هانی را آوردم، این‌ها متوجه شدند که بچه من چقدر شکنجه شده است.»

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)