تاریخ انتشار: ۱۳ شهریور ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
خطاهای روزمره - ۳۴

تله‌گذاری

مریم اقدمی
[email protected]

همان طور که بارها در این برنامه تأکید شده، در استدلال‌های روزمره و همین‌طور استدلال‌های تخصصی، ادعایی داریم که می‌خواهیم با مجموعه‌ای از شواهد و دلایل، آن ادعا را برای دیگران اثبات کنیم.

یکی از روش‌هایی که معمولاً برای قانع کردن طرف مقابل استفاده می‌شود، تعریف و تمجید از رفتار یا خصوصیات اوست.

Download it Here!

در ‌واقع این کار به نوعی رفتار اجتماعی تبدیل شده است و گاهی حتی بدون آگاهی و از روی عمد، تنها برای خوشایند طرف، بحث تعریف و تمجیدهایی شبیه این نظر در لابه‌لای بحث‌های روزمره دیده می‌شود.

«حیف نیست که منتقد با‌استعدادی مثل شما به این جور کتاب‌ها که واقعاً محصول کتاب‌سازی انتشاراتی‌های پولدار هستند، ارزش بدهند؟ کتاب، خیلی خیلی ضعیف‌تر از این حرف‌هاست»

در این مثال ادعا این است که کتاب مورد نظر کتاب ضعیفی است. چنین ادعایی بر ‌اساس دلایل و شواهد مربوط به موضوع بحث می‌تواند درست یا غلط باشد؛ اما ادعای ضعیف یا قوی بودن کتاب هیچ ربطی به استعداد و سواد منتقد ندارد.

در استدلال‌هایی شبیه این، استدلال‌کننده با قرار دادن مخاطب در یک چنین موقعیتی قصد دارد او را مجبور به قبول ادعای خود کند.

در واقع اگر طرف مقابل این ادعا را قبول نکند، به طور ضمنی به معنای آن است که دیگر منتقد با‌استعدادی نیست.

این موقعیت برای مخاطب چنین استدلالی، نوعی گیر افتادن در یک دام زبانی به شمار می‌رود و درست به همین دلیل است که اسم این اشتباه استدلالی را مغالطه «تله‌گذاری» گذاشته‌اند.

یعنی مغالطه‌کننده با پهن کردن دام‌هایی مثل این‌که شما آدم با‌استعداد یا با‌سواد و فهمیده‌ای هستید، به دنبال اثبات ادعایی است که دوست دارد.

اما در ‌واقع شخصیت و رفتار و خصوصیات طرف مقابل، چه مثبت باشه چه منفی، هیچ ربطی به ادعای مورد نظر مغالطه‌کننده ندارد. به همین دلیل این نوع استدلال درست نیست و مغالطه محسوب می‌شود.


اسم دیگر این مغالطه، «توسل به تملق و چاپلوسی» است.

در یکی از برنامه‌های قبلی مغالطه‌ای را به نام «مسموم کردن سرچشمه» معرفی کردم. در آن مغالطه، درست برعکس تله‌گذاری، روی صفات بد طرف مقابل تأکید می‌شود و در ‌واقع در ساختارش به‌طور غیرمستقیم به طرف مقابل حمله می‌کند.

مثلاً اگر بگوییم «فقط یه آدم بی‌سواد ممکن است چنین عقیده‌ای داشته باشد»، به‌طور غیرمستقیم مخاطب را زیر سؤال برده‌ایم.

اما اگر بگوییم «حتماً شخصی به باهوشی شما اهمیت و بزرگی این طرح را درک می‌کند» مستقیماً تأکید کرده‌ایم که آن شخص باهوش است و حالا می‌خواهیم از پیامدهای این تعریف استفاده کنیم.

یکی دیگر از شکل‌های این نوع مغالطه‌ها که در ‌واقع همگی از انواع استدلال‌های نامربوط هستند، تعمیم دادن صفات خوب یا بد به همه است.

مثلاً اگر بگوییم «هر آدم عاقلی می‌داند روز روشن است» به طور غیرمستقیم منظورمان این است که هر کس فکر کند روز تاریک است، عاقل نیست.

در ‌واقع در‌مورد مثال خاصی مانند این نمونه، ادعای مورد نظر درست است؛ اما هم‌چنان نمی‌توان با استناد به خصوصیات رفتاری یا شخصیتی کسانی که این ادعا را باور ندارند، درستی آن را اثبات کرد.


حال سؤال این است که اگر در یک چنین دامی افتادیم در مقابل چنین مغالطه‌ای چه واکنشی می‌توانیم نشان دهیم.

شاید بهترین جواب در مقابل چنین مغالطه‌هایی این باشد که به مغالطه‌کننده نشان دهیم صفات خوبی که به ما نسبت می‌دهد، هیچ اهمیتی ندارد.

بعد هم باید ثابت کنیم به فرض که من آدم باسواد و باهوش و خوبی باشم‌، هیچ ربطی به درستی یا نادرستی ادعای او ندارد. در مقابل صفات بد و در ‌واقع مسموم کردن سرچشمه ممکن است کار کمی سخت باشد.

در ‌واقع در این اشتباه‌های استدلالی باید قبول کنیم که حتی با فرض بی‌سوادی یا هر صفت بد دیگری ادعای مورد نظر باید دلیل قانع‌کننده‌ای جز حمله شخصی و تخریب طرف مقابل داشته باشد.


اما در نهایت تعریف و تمجید می‌تواند کاملاً وسوسه‌کننده باشد و به همین دلیل باید توجه داشته باشیم که ادعایی را بدون شاهد و دلیل و فقط به این خاطر که استدلال‌کننده از ما تعریف کرده، قبول نکنیم.


برای مطالعه بیشتر
Appeal to flattery

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)