انديشه انتقادي


ملکیان و دین ایدئولوژیک

هامون حکمت: پر بی راه نیست که مدعی شویم که در قیاس با دیگر مجموعه هایِ فکری دین تواناییِ ِبسیار بالایی برای فهمِ ایدئولوژیک داراست، امری که تاریخ گواه ِخوبی بر آن است. ولی گفتنِ این که دین به خودیِ خود ایدئولوژیک است، نه با دیگر سخنان ِ خودِ ملکیان هم‌خوانی دارد و نه با مباحثِ دین‌شناسی. ما با کثرتی از ادیانِ روبه‌رو هستیم که می‌توانند بسیار مختلف و دارای خوانش‌های غیر ایدئولوژیک باشند.



حکمت و حکومت- قسمت سوم
فلسفه در برابر فقه

میثم بادامچی: از نظر مهدی حائری یزدی «ولایت» مغایر «حکمت» است ، یعنی اصطلاحاتی از قبیل «ولایت حکیمانه» یا «ولایت بر فرزانگان» اصطلاحاتی پارادوکسیکال و بی معنا هستند. برای توضیح این موضوع نخست نسبت میان فقه و علم را در معنای عقلی و شهودی آن می‌شکافیم. به نظر حائری هیچ کدام از این دو نوع علم ربطی به فقاهت ندارد و فقیه به عنوان فقیه از هیچ یک از این دو برخوردار نیست.



بخش دوم
سیاست نامقدس

میثم بادامچی: برهانی را که در این مقاله در پی تدوین آن بر اساس کتاب "حکمت و حکومت" حائری یزدی هستم ، برهان "سیاست نامقدس" نام می‌نهم و آنرا در مقدمه‌های زیر صورت بندی می‌کنم: مقدمه اول: فلسفه اسلامی/"حکمت" مقدس نیست؛ مقدمه دوم: "حکومت" مشتق از "حکمت" است. نتیجه: "حکومت" مقدس نیست. حکومت دینی و مقدس و الهی بی‌معناست.



به مناسبت برگزاری مراسم روزجهانی فلسفه در ایران
حکمت و حکومت

میثم بادامچی: آیا کسانی که مردمان را زیردستان و مطیعان بی چون و چرا در برابر مقام الهی ولایت می‌خواهند و به وجود نسبتی میان حکومت با حکمت به معنای فلسفه باور ندارند، می‌توانند بدون پیش نهادن تناقضی غیر قابل رفع، سخن از برگزاری همایش روز جهانی فلسفه در ایران جمهوری اسلامی با عنوان "فلسفه: نظر و عمل" بزنند؟ آیا برگزاری همایش "فلسفه" از طرف کسانی که "حکومت" را معادل دقیق "ولایت" می‌دانند، چیزی شبیه مثلث دایره نیست؟



ایران، ایرانیت، کدام ارزش‌ها؟

منصور کوشان: خواستار هر گونه نظامی هم بودن، بدون شناخت ارزش‌های انتقادی ایران و ایرانیت، شیپور را از سر گشاد آن زدن است. همان گونه که بدون دست یافتن به یک جامعه‌ی مردم‌آگاه نمی‌توان به یک نظام جمهوری دموکراتیک سکولار رسید، بدون دست یافتن به تفکیک تمام عنصرهای سازنده‌ی ایران و هویت بخشیدن به ایرانیت، نمی‌توان به یک جامعه‌ی مردم‌آگاه دست یافت.



کنگره جهانی فلسفه در تهران و فراخوان به تحریم آن

اندیشه زمانه: قرار است در پایان آبان‌ماه امسال کنگره‌ جهانی فلسفه به ابتکار یونسکو در تهران برگزار شود. از زمانی که یونسکو تهران را به عنوان محل کنگره‌ امسال برگزید، اعتراض به این این انتخاب ادامه دارد. اینک گروهی از استادان و فلسفه‌پژوهان ایرانی بیانیه‌ای منتشر کرده و خواهان تحریم این کنگره شده‌اند. پیش از این نیز بیانیه‌ای با این مضمون به زبان انگلیسی منتشر شده بود که عده‌ای از فیلسوفان نام‌آور جهان آن را امضا کرده‌ بودند.



یازدهم سپتامبر و احساس مسئولیت جمعی مسلمانان

فروغ ن. تمیمی: بابک مینا در دو مقاله‌ی اخیر خود تحت عنوان «یازده سپتامبر و گناهکاری جمعی» و «به سوی مسئولیت جمعی مسلمانان و فاجعه» که در بخش اندیشه‌ی زمانه منتشر شد، به طرح نکات قابل تامل و بحث‌انگیزی پرداخته است. به نظر من طرح این مباحث بسیار مهم و ضروری است و باید بیشتر به جنبه‌های مورد اختلاف و یا پیچیده‌ی آن پرداخت.



به سوی مسئولیت جمعی: مسلمانان و فاجعه

بابک مینا: جهان آکنده از ترس است. آدمیان از یکدیگر می‌ترسند، از همین رو این همه سازوبرگ نظامی، این همه ابزار خشونت و شکنجه فراهم می‌آورند. جهان آکنده از رنج است، وجهی از این رنج نه هستی‌شناسانه که تاریخی و اجتماعی ست. اگر بپذیریم که منجی‌ای بیرون از روابط انسانی وجود ندارد، لاجرم باید بپذیریم که تنها راه کاهش رنج و آلام انسانی این است که در برابر آن نخست مسئول شویم و بار تقصیر خویش را بر دوش خود گیریم.



در نقد آرامش دوستدار - ۹
یکپارچگی و شکاف، اسارت و آزادی

محمدرضا نیکفر: چون نفس حرکت نداریم، گمان می‌کنیم چیزی روی دوش ما سنگینی می‌کند که آن را سنت گذشته می‌نامیم. همیشه آینده است که گذشته‌ی تاریخی را می‌سازد. آن‌گاه که مسیر آینده را روشن و هموار ببینیم، به پشت سر که بنگریم در آن چشم‌اندازهای مختلف و امکان‌های انتخاب می‌یابیم. تاریخ‌ها داریم نه تاریخ، گذشته‌ها داریم نه فقط یک گذشته‌. سنت چیزی است اختراع‌شده و اختراع‌شدنی. هرگاه به درک این نکته برسیم، آزادی‌مان را کشف می‌کنیم.



مسئله‌ی علوم انسانی – گفت‌وگو با علی‌اکبر مهدی
چرا نمی‌توان جامعه‌شناسی را «اسلامی» کرد

علی‌اکبر مهدی: «اگر جامعه‌شناسی را با نگاه ثبوتی تعریف کنیم٬ آن را علم می‌دانیم و جایی برای دین به عنوان مبنا و مقصد شناخت قایل نیستیم، چراکه شرایط روش‌شناسانه و معرفت‌شناسانه‌ی علم با قواعد مشخص تجربی و عینی تعیین می‌شوند و نه قواعد جهانشمول و ثابت دین.»



مسئله علوم انسانی − گفت‌وگو با محمد برقعی
با تحقیر عقل انسانی، نمی‌توان علوم انسانی تأسیس کرد

محمد برقعی می‌گوید کسانی که انسان را ناقص العقل می‌دانند و نقل را بجای عقل اساس قرار می‌دهند، توان گشودن دروازه‌های اندیشه‌های تازه و کشف افق‌های ناشناخته را ندارند. او تأکید می‌کند که دانشمندان علوم انسانی تلاش می‌کنند که در بررسی فرد یا جامعه تا حد ممکن مانع دخالت باورهای شخصی در پژوهش‌هایشان بشوند؛ اما کسانی که مدعی علوم انسانی اسلامی هستند، از ابتدا بنا را پیش‌داوری گذاشته‌اند.



مسئله علوم انسانی – گفت‌وگو با مژگان کاهن
خوابی که جمهوری اسلامی برای روان ایرانی دیده است

به نظر مژگان کاهن، ایدئولوگ‌های جمهوری اسلامی که دم از اسلامی کردن علوم انسانی می‌زنند، شناختی از این علوم ندارند. او اساساً مطلق‌گرایی ذهنیت ایدئولوژیک را با نسبیتی که علوم انسانی برای حقیقت قائل هستند، ناهم‌خوان می‌داند. کاهن، معتقد است علوم انسانی به ویژه روان‌شناسی را بایستی با در نظر گرفتن ویژگی‌های زبانی و فرهنگی بومی کرد، اما این بومی کردن چیزی برخلاف ایده‌ی اسلامی کردن است.



در نقد آرامش دوستدار - ۷
دل‌آزردگی و دل‌دادگی

محمدرضا نیکفر: دوستدار همه‌ی مقدمات تاریخ‌نگاری ناسیونالیستی را پذیرفته، اما با ناسیونالیست‌ها این اختلاف را دارد که به جای فخرفروشی به گذشته به شماتت آن رو آورده است. با وجودِ این اختلاف، تاریخ به روایتِ دوستدار در زمره‌ی تاریخ‌نگاری ناسیونالیستی قرار می‌گیرد. پرخاش او نیز همچون یک احساسِ تندِ رمانتیک تعبیر‌شدنی است. دوستدار دل‌آزرده است. آیا این دل‌آزاردگی از دل‌دادگی او ناشی نمی‌شود؟



مسئله‌ علوم انسانی − گفت‌وگو با کاظم علمداری
علت هراس حکومتگران در ایران از علوم اجتماعی

کاظم علمداری: برداشت من از سخنان آقای لاریجانی این نیست که آقایان فقها خود می‌خواهند علوم اجتماعی‌ای مانند جامعه‌شناسی و روانشناسی تدریس کنند. ایشان ظاهراً پیرو نگرانی‌های آقای خامنه‌ای می‌خواهند این علوم تدریس نشود، چون تصور می‌کنند فراگیری این علوم افکار مردم را خراب می‌کند و آنها را با مفاهیمی چون دمکراسی و حقوق بشر و حقوق برابر زن و مرد و غیره آشنا می‌کند که با شیوه حکومت‌گری فقها در تضاد است.



در نقد آرامش دوستدار - ۶
ذات سخت فرهنگ

محمدرضا نیکفر: دوستدار تاریخ نمی‌نویسد؛ کارش سنجش و ارزشگذاری است. در پشت سر جمله‌ی گزارشی "در فرهنگ دینی نمی‌توان اندیشد" جمله‌ی هنجارینِ "هر کس در چنین فرهنگی رشد کند، شایستگی اندیشیدن ندارد" پنهان است. این حکمِ شماتت‌گر در این شکلِ تمامیت‌گرایش افزون بر این که از زاویه‌ی تحلیلِ واقعیت نادرست است، از منظرِ هنجارین نیز پس‌زدنی است، چون غیراخلاقی است، غیرِ دموکراتیک است.



اگر من معمم بودم ...

محمدرضا نیکفر: اگر من معمم بودم، یعنی علاوه بر اعتقادی که لابد در سر داشتم، عمامه‌ای هم بر سر داشتم و می‌توانستم به نام اسلام و مسلمانی حرف زنم، روز ۱۱ سپتامبر به کلیسای کشیش تری جونز در فلوریدا می‌رفتم و می‌گفتم که من آماده‌ام مشتی کاغذ را که «قرآن»اش می‌نامند، آتش زنم.



مسئلۀ‌ علوم انسانی گفت‌وگو با مهدی خلجی
مشکل حکومت اسلامی، نه علوم انسانی که آزادی‌خواهی است

مهدی خلجی: «خود اصطلاح "علوم انسانی" هم مدرن و اروپایی است. کسی که باور دارد می‌توان بذر فلسفه‌ی اسلامی کاشت و علوم انسانی دروید، باید به این پرسش پاسخ دهد که علوم انسانی مورد ادعا – که ظاهراً هنوز به دنیا نیامده و کسی قیافه و هویت آن را نمی‌شناسد – طی هزار سال گذشته چرا پدید نیامد؟»



در نقد آرامش دوستدار-۵
دینخویی

محمدرضا نیکفر: «دینخویی» به تعریف دوستدار آن رفتاری است که «امور را بدون پرسش و دانش می‌فهمد». بر این قرار «دینخویی» عامل اصلی ناممکن بودن پرسش‌گری و اندیشه‌ورزی در میان ما می‌شود. این مفهوم رابطه‌ی تنگاتنگی با فلسفه‌ی آگاهی بنابر درک دوستدار دارد. ما سه حالت را برمی‌رسیم: دینخو نوعی سوژه‌ (نهاد) است، دینخویی نوعی کنش است، دینخویی نوعی منش است.



در نقد آرامش دوستدار - ۴
فلسفه‌ی آگاهی

محمدرضا نیکفر: ریشه‌ی همگرایی دوستدار با ایدئولوژی ایرانی را بایستی در اساس اندیشه‌ی او جست که فلسفه‌ی آگاهی است. همین فلسفه است که وی را بر آن می‌دارد از بحث پرسش بیاغازد و دستاوردهای شناختی را سنجه‌ی ارزشگذاری‌های خود قرار دهد. فلسفه‌ی آگاهی دوستدار یک فلسفه‌ی خودیابی است، البته به قصد اعلام‌شده‌ی انتقاد از آن خود. او همه چیز را در نهادی که با خوی دینی‌اش مشخص می‌شود، حل می‌کند. تفاوت‌ها از میان می‌روند. ما همه سرو ته یک کرباسیم و سر و ته تاریخ ما یکی است.



در نقد آرامش دوستدار - ٣
دین، علم، فلسفه

محمدرضا نیکفر: در تاریخ در همه حال و در همه‌جا دین در این سو و علم و فلسفه در آن سوی مقابلِ آن قرار ندارند. بخشِ بزرگی از تاریخِ اینها درهم‌آمیخته است. علم و فلسفه در همه‌جا و در همه حال نه علی‌رغمِ دین، بلکه با انگیزه‌هایی پا می‌گیرند که در آغاز تفکیک‌ناپذیر از دین هستند.