خانه > انديشه زمانه > انديشه اجتماعی > جامعهشناسی بحران هویت | |||
جامعهشناسی بحران هویترضا شوقییکی از مباحثی که با شروع عصر مدرنیسم همواره مورد نظر روشنفکران بوده است، مسأله بحرانهای جامعه مدرن است. به تعبیری حتی میتوان جامعه در مسیرش به سوی مدرنیسم را جامعه بحرانها نامید. یکی از مهمترین بحرانهای جامعه مدرن و نیز جوامع در حال گذار، بحران هویت است. تبیینهای مختلفی از جانب جامعهشناسان و اندیشمندان اجتماعی در مورد چگونگی پدید آمدن بحران هویت در جوامع مذکور میشود. یکی از این تبیینها که علاوه بر جنبه جامعهشناسانهاش، از وجهی فلسفی نیز برخوردار است، متعلق به پیتر ال. برگر، جامعهشناس نامدار معاصر است. گر چه برگر را یکی از جامعهشناسانی میدانند که بیش از همه در مورد مسأله مدرنیسم تأملاتی ژرف داشته است، اما او شهرتش را بیشتر مدیون کتابش «ساختار اجتماعی واقعیت» است. برگر از منظر علم جامعهشناسی معرفت به مسأله هویت نگریسته است. او معتقد است هویت برساخته رابطه دیالکتیک میان افراد و جامعه است: جامعه از طریق «دیگران مهم»، «گروههای مرجع» و... هویتها را تعیین میکند و افراد از طریق و در خلال فرایند مستمر اجتماعی شدن در هویتها تصرف میکنند. بنابراین بیوگرافی افراد جامعه به طور مستمر شامل یک روند داد و ستد و معامله میان یک هویت عینی (آنچه جامعه به فرد میگوید تو آن هستی) و یک هویت ذهنی (آن کسی که فرد خوش را آن گونه در مییابد) است. بدین ترتیب هویت، نه یک امر هستیشناسانه، بلکه پدیدهای است که به لحاظ اجتماعی شکل گرفته است. ساختار هویت همواره در خلال مختصات معین تاریخی و اجتماعی تعیین میشود و درست به همین دلیل است که طیف تنوع «خودها» به لحاظ تجربی محدود است. دو نوع هویت سنتی و مدرن از جمله این هویتها هستند که بخش بزرگی از مباحث برگر در این زمینه را به خود اختصاص دادهاند. برگر میگوید ساختار هویت در جوامع سنتی، در آرایشی به شدت ثابت و یکپارچه شکل میگیرد. در این گونه جوامع، همواره میزان بالایی از تطابقپذیری با سمبلهایی که بخشهای مختلف جامعه را فرا گرفته است، وجود دارد و بنابراین زندگی اعضای جامعه در این شرایط اجتماعی، در جهانی از زندگیهای یک شکل طراحی میشود و البته اغلب افراد از تقدیر خودشان در میان سایر کسانی که مانند آن ها هستند، راضیاند. احساس انسان سنتی از موقعیتش در جهان و این که او کیست، واقعیتی است متصلب که کمتر توسط او به پرسش گرفته میشود. این هویت سنتی را خانواده، حرفه و شغل و در نهایت دین برای او تعریف میکنند. انسان سنتی در مورد این که او کیست تا آن جا که اصول اجتماعی جامعه همچنان در وجودش راسخ و پایدارند، به قطع رسیده است و بنابراین کمتر در کیستی خود تردید روا میدارد. مدرنیسم اما این تصلب شخصیتی ناشی از تفوق روحیات سنتی را به شدت در هم میشکند. مدرنیسم دارای گرایش ذاتی به متزلزل کردن مسلمات پیشینی است. این خصلت ذاتی مدرنیسم، بر تمام ابعاد زندگی انسانها از جمله بر روانشناسی اجتماعی او در جامعه در حال گذار تأثیر میگذارد. از آنجا که در دوران گذار، پیشفرضهای زندگی روزمره دیگر مسلم و بدیهی فرض نمیشوند، راه برای عرضه تعداد بیشماری از انتخابها در عرصههای مختلف برای انسانها فراهم میشود. بنابراین با توجه به اینکه در این جوامع، بستر جامعهشناختی که انواع هویتها در آن شکل میگیرند، متغیر و بیدوام است، هویتها نیز به تبع، اگر نگوییم ماهیتی کاملاً موقت و گذرا پیدا میکنند، حداقل به پدیدهای در معرض تغییر بدل میشوند. فرایند توسعه نهادهای مختلف نیز که ملازم مدرنیسم است، در این تغییر حالت هویت مشارکت دارند؛ عواملی مانند بسط عقلانیت اقتصادی در زندگی، رشد پدیده دولت، توسعه خودسامان تکنولوژی، کاهش هژمونی نهادهای دینی، افزایش تحرک اجتماعی در جوامع طبقاتی، رشد شهرنشینی و توسعه ارتباطات مدرن. تمام این عوامل دست به دست هم میدهند تا تعداد روزافزونی از مردم را از دنیای به لحاظ فرهنگی بسته ارتباطات چهره به چهره، خارج ساخته و آنان را به موقعیتی پرتاب کنند که در آن باید با تعداد نامحدودی افراد بیگانه سر و کار و مراوده داشته باشند. برگر در واقع در این تحلیل خود از هویت بیشتر بر جنبه اجتماعی - روانشناختی گذار از سنت به مدرنیسم تأکید دارد. او معتقد است در این فرایند، تقارن میان هویت عینی و هویت ذهنی انسانها برای تعداد بسیاری از مردم به سستی میگراید و مردم کمتر و کمتر از لحاظ درونی هویت خود را با موقعیت و جایگاه عینیشان در جامعه، به خصوص از طریق شغل و حرفه خود، تعریف میکنند. اما دلیل ناسازگاری هویت عینی و هویت ذهنی چیست؟ برگر دلایل آن را این گونه بر میشمارد: ۱- فرایند تخصصی شدن کار و نیز وجود موقعیتهای شغلی در حال تغییر به آن سو گرایش دارند که افراد را از یک مجموعه ثابت روابط و رویدادهای حرفهای، که میتوانند منابع خوبی برای هویتیابی افراد باشند، جدا و منفک کنند. ۲ - ساختار بروکراتیک و عقلانیت کارکردی حاکم بر نهادهای بزرگ و در عین حال پیچیده کار، اقتضا میکند که افراد به صورت واحدهایی ناشناخته در این نهادها مشغول به کار شوند. این عدم تعین و ناشناختگی نمیتواند به معنایی برای هویتیابی افراد تبدیل شده و در نهایت نهادهای عمومی کار شکلی انتزاعی برای افراد پیدا میکنند. ۳- دلیل دیگر طبیعت ساختار طبقاتی جامعه مدرن است. تقسیمات در سیستمهای طبقاتی این جوامع، مبهم و ناشناخته بوده و نمیتوانند معیار خوبی برای هویتیابی افراد به عنوان اعضای یک طبقه و قشر به خصوص اجتماعی به حساب بیایند. قطعی نبودن جایگاه اجتماعی افراد در جامعه مدرن نیز به این امر کمک میکند. ۴- تحرک اجتماعی در سیستم طبقاتی مدرن منجر به تغییراتی در محیط اجتماعی شده و مثلاً ارتباطات اجتماعی در جامعه سنتی، که پیش از این بستر معنایابی اعضای جامعه را مهیا می کرده است را مختل میکند. برگر معتقد است تعاریف سنتی واقعیت که زندگی روزمره در جامعه سنتی را در قالب روابط عاشقانه افراد، ازدواج، تربیت فرزند، ایمان دینی، انجام مناسک دینی، تغییرات درونی انسانها و ... ثبات ی بخشید، اکنون در قالب مدرنیسم بسیار سیال و بخش بخش شده و معقولیت اجتماعیشان را از دست دادهاند. او میگوید بشر مدرن نیازمند تفاسیر قابل اعتمادتری از واقعیت و نیز وجود شخص خود است. برای یافتن این تفاسیر باید به «درون» و اعماق ذهنیت بشری بازگشت. در این پروسه ذهنگرایی، افراد به درون خود بازگردانده میشوند تا معنا و نیز ثباتی که برای بودن و زندگی کردن نیاز است را از درون بازیافته و دوباره زنده کنند. در حالی که فرایند مدرنیسم با خصلت ذاتی بیثباتکنندگیاش، نظم عینی جامعه سنتی را متزلزل کرده و اعضای جامعه برای انتخاب یکی از گزینههای متعدد پیش رو نمیتوانند به این عینیتها متمسک شوند؛ به ناچار در بازگشتی درونی و رو به خود، به ذهنیتها متوسل می شوند. برگر معتقد است انسان مدرن از رنج «بیخانمانی» در عذاب است. او بحران هویت را که در واقع مرکز و کانون بحران معنا است، نه یک خصوصیت تصادفی یا یک ویژگی موقتی و گذرا، بلکه خصلت ذاتی زندگی اجتماعی مدرن میداند؛ خصلتی که از بین رفتنی نیست. در مسیر این بحران، جوانان از هر گروه دیگری آسیبپذبرترند و بحران معنا بیشتر در آنها حلول میکند. اقشار متوسط و متوسط رو به بالای جامعه نیز به خاطر اینکه بیشتر در شهرها زندگی میکنند، از تحصیلات بالاتری برخوردارند و تحرک اجتماعی بیشتری دارند، بیش از دیگران در معرض بحران معنا هستند.
منابع: 1- ''Modern Identity: Crisis and Continuity'' in Wilton Dillon (ed.), The Cultural Drama, Washington:Smithsonian,1974 |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|