تاریخ انتشار: ۱۴ فروردین ۱۳۸۷ • چاپ کنید    

وبلاگ، صحنه جدید بازی

لوا زند
http://www.balootak.com

اروینگ گافمن1 در مقاله «عرضه خود در زندگی روزمره»2 که در سال 1959 ارائه داد، از منظری نو به نقش «خود» و «هویت» در روابط انسانی و بین گروهی پرداخت.

وی عرصه‌ی عرضه روابط انسانی و بین گروهی را به سه بخش «روی صحنه»، «پشت صحنه» و «خارج از صحنه» تقسیم کرد که افراد با قرار گرفتن در هر کدام از این موقعیت‌ها دارای نقش‌ها و یا به تعبیر وی «هویت»های متفاوتی می‌شوند.

بنا بر نظریه گافمن، ما بازیگران نقش‌هایی هستیم که خودمان انتخاب و آن‌ها را تبدیل به هویتمان می‌کنیم. برای هر نمایشی، تماشاگری لازم است. اطرافیان ما تماشاچیان ما هستند که می‌توانند نقش ما را پذیرا باشند و ما را به ادامه آن تشویق (به اصطلاح گافمن، با ما هم‌تیم شوند) یا سعی در ناامید کردن ما کنند. اما وجود تماشاچی نیروی محرکی برای ادامه یا توقف بازی توسط بازیگر است.

فرد، تنها در یک صحنه و بازیگر یک نقش نیست. صحنه‌ها عوض می‌شوند؛ نقش‌ها و تماشاچیان نیز. فرد ممکن است در صحنه‌ای پدر کارگر خانواده‌ای باشد که مخاطبش افراد خانواده هستند و در صحنه‌ی دیگر دانش‌آموز کلاس شبانه؛ و در صحنه دیگر فرد متحصن جلوی کارخانه.

به عقیده گافمن، نقش‌هایی وجود دارند که افراد به اختیار یا به جبر پذیرای آنند. این فرایند نقش‌پذیری و بازیگری فرایندی‌ست که از دوران شیرخوارگی آغاز می‌شود و تا زمان مرگ ادامه دارد.

نوزاد می‌آموزد که برای نشان دادن گرسنگی‌اش باید گریه کند (بازی کند) و از همان ابتدا مخاطبش را که والدینش هستند، می‌شناسد. با بالا رفتن سن و عضویت در گروه‌های مختلف، صحنه‌ها متنوع‌تر، نقش‌ها پیچیده‌تر و مخاطبین موافق و مخالف، فراوان‌تر می‌شوند؛ اما کودک دیروز تبدیل به بازیگر خبره‌ای شده است که به سادگی و بدون آن‌که خود بداند نقش‌هایش را در صحنه‌های مختلف عوض می‌کند و از لباسی به لباس دیگر در می‌آید.

نقش‌ها جزیی از هویت ما می‌شوند. یا به عبارت دیگر ما خودمان را بر اساس نقش‌هایی که در صحنه‌های مختلف بازی می‌کنیم، تعریف می‌کنیم. اگر من «خود»م را زن ایرانی شاغل با موهای سیاه‌رنگ معرفی کنم، هویتم را مدیون بازی در چهار صحنه مختلف هستم.

گافمن عقیده دارد اکثر مردم در جهت نقش‌های قراردادیی که از پیش برایشان تعیین شده، رفتار می‌کنند؛ هر چند همیشه امکان تغییر و سلب عضویت از یک گروه و صحنه را برای افراد قایل است.

هویت ما به سادگی قابل تغییر نیست. من حتی اگر وضعیت شهروندی‌ام را از کشوری به کشور دیگر تغییر دهم، نمی‌توانم منکر تأثیر فرهنگ و آداب و رسومی شوم که در آن رشد کرده‌ام. شاید به همین سبب باشد که افراد تلاش زیادی می‌کنند که منکر نقش‌شان در یک دوره خاص زمانی یا مکانی شوند؛ یا حداقل سعی می‌کنند عرصه‌هایی نو برای عرصه «خود» جدید و با تماشاچیان جدید پیدا کنند. تماشاچیانی که سابقه بقیه بازی‌های بازیگر را در دیگر صحنه‌ها ندانند و با پیش‌زمینه ذهنی به دیدنش نیایند.

یافتن عرصه‌های نو در دنیای باز امروز که به مدد اینترنت و دیگر وسایل ارتباط جمعی روز به روز کوچک‌تر می‌شود، کار ساده‌ای نیست.

▪ ▪ ▪

شاید بتوان روی‌آوری عمومی به وبلاگ‌ها را در چند سال اخیر و در ابعاد جهانی از منظر تئوری نقش‌های گافمن بررسی کرد.

وبلاگ‌ها به عنوان عرصه‌ی تازه‌ی بازی، به خدمت بازیگران خسته از نقش‌های تکراری با مخاطبین روزمره قدیمی آمده‌اند. عرصه جدید نشان از هویت تازه دارد. هویتی که برای ساختنش، فقط اختیار نویسنده دخیل است؛ و نه سابقه‌ی خانوادگی و شغلی و یا جبر زمانی و مکانی بازیگر.


اگر نظریه گافمن را به وبلاگ‌ها تعمیم دهیم، محیط وبلاگ صحنه‌ی بازی است. نویسنده وبلاگ، بازیگر صحنه و خوانندگان گذری یا وفادار وبلاگ هم تماشاچیانش که مانند تماشاچیان بقیه نقش‌ها می‌توانند موافق یا مخالف نقش بازیگر باشند و می‌توانند با بازیگر هم‌تیم شوند، یا علیه‌اش شعار دهند.

این خواننده (تماشاچی) از گذشته بازیگر، از نقش‌های پیشینش در صحنه های دیگر باخبر نیست و این بهترین موقعیت برای نویسنده (بازیگر) است که خودش را آن‌طور که می‌خواهد، بنمایاند. از این جهت شاید بتوان وبلاگ‌ها را یکی از بهترین صحنه‌های بازی یا عرصه «خود جدید» خواند.

من زن ایرانی شاغل با موهای سیاه‌رنگ، می‌توانم پسربچه دبیرستانی درس‌خوانی باشم که از قضا از دبیر ادبیاتش فراری‌ است. می‌توانم شاعری شوم در نقطه‌ای نامعلوم که بی‌هراس از لو رفتن احساساتم یا تمسخر تماشاچیان، عاشقانه‌هایم را نثار معشوقم کنم. می‌توانم نقش مادری دل‌شکسته از جور فرزندانم را بازی کنم و ترحم تماشاچی را برانگیزم.

اما آیا این هویت‌های وبلاگی پایدار است؟ یا با بسته شدن یک وبلاگ،‌ زمان دارا بودن آن هویت نیز به انتها می‌رسد؟

بنا به عقیده گافمن، برای شکل‌گیری «خود» وجود سه عنصر صحنه، بازیگر و تماشاچی لازم است. بنابراین آیا می‌توان گفت که وبلاگ‌های خصوصی و بدون خواننده هویت نویی برای نویسندگانشان ندارند؟

شاید بتوان گفت که تماشاچیان این نقش «خود» نویسنده است. «خود»ی که در نقش نویسنده از بقیه «خود»های فرد متمایز می‌شود. اینجا صحبت از وحدت بازیگر و تماشاچی نیست؛ چرا که این «خود»ها ذهنی‌اند و نه جسمی.

در مورد سوال پایداری هویت وبلاگی بعد از بسته شدن یک وبلاگ باید به دو عنصر توجه کرد: ماندگاری آن برای حضور تماشاچی؛ و نیز تاثیر این نقش در صحنه‌های دیگر بازی بازیگر.

می‌گویند نویسندگان هرگز نمی‌میرند چرا که آثارشان جاودانه‌است. یک وبلاگ تاثیر‌گذار می‌توانند تا مدت‌ها،‌ حتی پس از بسته شدن در ذهن خوانندگان باقی بماند. یعنی بازیگر نقش رفته؛ اما خود نقش به یاد تماشاچیان مانده است. این را شاید بتوان به ادامه حیات آن هویت تعیبر کرد.

از طرفی، همیشه امکان تفکیک تمام نقش‌های عرصه‌های مختلف بازی‌ وجود ندارد. درست است که انسان بالغ به سادگی بین نقش‌هایش و صحنه‌های مختلف حرکت می‌کند و خیلی وقت‌ها با مهارت تمام، هیچ اثری از یک نقش در صحنه ‌دیگر به جای نمی‌گذارد؛ اما در بسیاری اوقات ما مهارت‌های کسب‌شده در یک عرصه را به نقش دیگر می‌بریم.

من اگر به عنوان یک زن شاغل کار کردن با کامپیوتر را در محل کارم یاد بگیرم، ‌در خانه نیز می‌توانم از این مهارتم استفاده کنم. شاید نوشتن‌ شعرها در وبلاگ، ‌به آن شاعر گمنام، جرأت خواندن شعر‌هایش را برای معشوقه‌اش بدهد.

همان طور که افراد در زندگی روزمره‌شان همیشه در انتخاب نقش‌ها و بازی در آن موفق نیستند، وبلاگ‌ها نیز با توجه به آزادی کامل نویسنده در ساخت و اجرای آن،‌ می‌توانند دچار مشکلاتی در ساخت هویت جدید شوند.

برای مثال ترس از نشان دادن «خود» پنهان و واقعیت‌های ناگفته برای مخاطبین آشنا در بقیه عرصه‌های بازی خارج از وبلاگ و یا حتی برای بقیه «خود»های فرد می‌تواند یکی از این دلایل باشد.

ترس از نوشتن از «مگو»ها در محیط‌‌های بسته، ترس از بسته شدن وبلاگ‌های معترض با نیروهای حکومتی، یا حتی «عرف»های قراردادی جامعه نیز از جمله این مشکلات هستند. در این صورت باید گفت که وبلاگ‌ها شاید تنها ادامه صحنه‌های از پیش ساخته شده اجتماع‌اند؛ منتها با شکل و شمایلی امروزی.

وبلاگ‌ها، مانند تمام دنیای نویی که اینترنت برای بشر به ارمغان آورده، ‌صحنه نویی از روابط انسان‌ها را عرضه می‌کنند. شاید هنوز برای بررسی نقش وبلاگ‌ها در روابط بین گروهی اندکی زود باشد؛ چرا که بازیگران این عرصه هنوز مشغول به ارزیابی هویت‌های تازه ساخته‌شده‌اند.

درست است که در دو سال اخیر از هویت جدید شهروند - روزنامه‌نگار بسیار شنیده‌ایم، اما این عرصه در مقایسه با بقیه صحنه‌های بازی انسان‌ها هنوز صحنه‌ای نوپاست. شاید برای این است که برای دیدن تأثیر نقش اجتماعی این هویت‌های تازه ساخته شده باید چند سال دیگر هم - اگر نه نسلی بعد - منتظر ماند و بعد به قضاوت نشست.

Share/Save/Bookmark

۱- جامعه‌شناس کانادی‌الاصل و هفتاد و سومین ریس مرکز جامعه‌شناسان آمریکا (صفحه گافمن در ویکی‌پدیا)

2- The Presentation of Self in Everyday Life

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)