تاریخ انتشار: ۱۲ فروردین ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
مروری بر کتاب ِ «آیا باید ساد را یسوزانیم؟» نوشته‌ی سیمون دوبوآر

جامعه‌ی شهوانی

سهراب شریفی

کتاب «آیا باید ساد را یسوزانیم؟» نوشته‌ی سیمون دوبوآر با ترجمه‌ی امین قضایی اخیرا در سایت MindMotor به صورت الکترونیکی و رایگان منتشر شده است. این کتاب با دوری از تحلیلی روانکاوانه به بحث درباره شخصیت ساد می‌پردازد و او را همچون یک مبارز در مقابل قوانین جامعه قرار می‌دهد.


«آیا باید ساد را یسوزانیم؟» نوشته‌ی سیمون دوبوآر

ساد نه بحرانی در اخلاق، بلکه بحرانی است در نوشتار. او با بحرانی که در دل نوشتار ایجاد می‌کند، از جامعه‌ی خود فاصله می‌گیرد و از آن فراتر می‌رود. فراروی او به منزله‌ی رویارویی با نظام اخلاقی جامعه است. همان‌طور که سیمون دوبوآر در کتاب خود به آن اشاره می‌کند، ساد از تمایلات جنسی خود اخلاق می‌سازد. اخلاقی که بر علیه اخلاق جامعه است.

او اخلاقیات خود را در قالب آثار ادبی بیان می‌کند. بنابراین آثار ساد به دلیل محتوای منحرفش نیست که بر ضد اخلاقیات است، بلکه به دلیل ماهیت اخلاقی ِ متفاوت آن است که ضد اخلاقی است.

نوشتن ِ ساد ورای تفاوت احمقانه‌ی پورنوگرافی و اروتیک است. در پورنوگرافی، نوشتن ابزار شهوت است و در نوشتار اروتیک، شهوت ابزاری است برای نوشتن. اما در نوشتار ساد، نوشتن همان عمل جنسی است. او نوشتن را با عمل جنسی جایگزین می‌کند. این‌که موضوع این نوشتن نیز به نوعی عمل جنسی است، می‌تواند ناشی از یک اتفاق عمدی باشد. ساد بین هدف و وسیله هیچ تمایزی قایل نیست. همان‌طور که بین خیر و شر تفاوتی نمی‌بیند. برای او خیر همان قدر بد است که شر همان قدر خوب است.

او با نوشتن‌اش چیزی را مبادله نمی‌کند همان‌طور که در عمل جنسی‌اش چیزی را مبادله نمی‌کند. همان‌طور که با شلاق زدن ِ فاحشه‌گان می‌خواهد بر آن‌ها مسلط باشد با نوشتن می‌خواهد بر خود سلطه داشته باشد. عیاش ِ ساد با شلاق زدن فاحشه، فاصله‌اش را با او حفظ می‌کند. کنش جنسی صرفا جریان میل می‌شود نه مبادله‌ی میل برای رسیدن به وضعیت پایدار، برای یکی شدن.

وقتی ساد نوشتن را با کنش جنسی یکی می‌کند، بین خود و تخیل شهوانی‌اش فاصله ایجاد می‌کند. همان‌طور که سیمون دو بوآر نیز اشاره می‌کند این فاصله است که برای ساد لذت‌بخش است. این فاصله است که به ساد فرصت می‌دهد خودش باشد. برای این است که ساد نمایش را انتخاب می‌کند. جنبه‌ی نمایشی هوس‌رانی‌های او از این بابت است.

او می‌خواهد با فاصله گرفتن از واقعیت، خودش را دریابد. برای این است که به تخیل چنگ می‌زند. تخیلات (ادبیات) برای او چیزی نیست جز قلمروی ِ جریان آزادانه‌ی امیال‌اش.

ادبیات بستری است که او را با جامعه پیوند می‌دهد. به این دلیل است که در اوج انزوای او (در زندان)، همواره تبلور پیدا کرده است. ادبیات آخرین دست آویز ِ مردی است که از جامعه طرد شده و یا شاید کناره‌گیری کرده است. همان‌طور که جامعه از طریق زندان، قانون خود را برای ساد به نمایش می‌گذارد؛ ساد نیز با ادبیات، قوانین ِ خود را به رخ ِ جامعه می‌کشد.

این فساد او نبود که او را در برابر اشراف‌زادگان قرار می‌داد، آن‌ها نیز در محدوده‌ی شخصی‌شان فاسد بودند. در واقع آن‌ها در فاحشه خانه‌ها فاسد بودند. اما ساد شهوانت‌گرایی را تنها در فاحشه خانه و در حوزه‌ی شخصی و خصوصی نمی‌خواست.

او این‌گونه ارضا نمی‌شد. او می‌خواست به شهوت جامعیت ببخشد، شهوت را مدنی کند و به بیان بهتر جامعه‌ای شهوانی تاسیس کند. یا شاید به دنبال آن چیزی بود که بعدها ژرژ باتای "انقلاب شهوانی" نامید. ساد می‌خواست بستر ِ میل‌اش را از تخت خواب به جامعه بکشاند.

هرچند که طبیعت نزد او ارزش والایی داشت، اما او طبیعت‌گرا نبود بل انسان‌گرا بود و طبیعت برای او از آن رو اهمیت داشت که بستر ِ واقعی زیست آدمی و تعاملات بین انسان‌ها است. او جامعه را عامل سرکوب فردیت انسان و بدعتی ناشی از پیش‌داوری‌ها و قوانین جهان شمول ِ نا به‌جا می‌دانست و از این رو در پی ناتورالیزه کردن رفتار انسان‌ها بود. به‌زعم او هرچند که قانون طبیعت قانون نفرت و ویرانی است، اما انسانی‌تر است. چرا که واقعی‌تر است.

سیمون دوبوآر می گوید ساد به‌شدت از قانون و مجازات بیزار بود. درست است! همان‌قدر که او از قانون و مجازات جامعه (که از نظر او کاملا انتزاعی‌اند) تنفر دارد به‌همان میزان عاشق و شیدای قانون و جامعه‌ی شهوانی خودش است (که از نظر او کاملا طبیعی و واقعی‌اند).

در جامعه‌ی شهوانی ِ او شلاق زدن یک مجازات است. همان‌طور که تحمیل کردن لذت یک مجازات است. جامعه‌ی شهوانی او بر مبنای لذت ِ بیشتر شکل یافته است. لذت ِ بیشتر مجوز هر گونه جنایتی را صادر می‌کند. به عبارتی برای ساد جنایت همان لذت است. "یا جرمی که ما را شاد می‌سازد یا چوبه‌ی دار که پایانی است بر نگونه‌بختی ما."

آیا پروژه‌ی ساد شکست می‌خورد؟ آن‌ها کشتن او را بر می‌گزینند، اما برای او مگر مرگ چیزی جز همان میل است؟ «انسانی را که شکستش را به پیروزی تبدیل می‌کند هیچ چیز نمی‌تواند تهدید کند. او از هیچ چیز نمی‌ترسد چون همه چیز برای او خوب است. تصنع وحشیانه‌ی چیزها بر انسان آزاد غلبه نمی‌یابد چرا که نفعی از او نمی‌برند. او تنها به مقصود خود اهمیت می‌دهد و مقصود او تنها وابسته به خود اوست.» او «به انزوایی بازمی‌گردد که پایانش مرگ است، اما هم‌چنان حاکم خویش باقی می‌ماند.»

کتاب را می‌توانید از این‌جا دانلود کنید.

نظرهای خوانندگان

ساد شخصیت بزرگی است در ادبیات. وقتی کسی مثل سیمون دوبوار درباره ی او بنویسد یعنی حتما باید کتاب رو بخونم

-- رامین ، Apr 1, 2008 در ساعت 04:19 PM

لطفا فیلمی که در مورد زندگی ساد ساخته شده را هم از یاد نبرید. آدرس لینک در imdb
http://www.imdb.com/title/tt0180073

-- طاها بذری ، Apr 2, 2008 در ساعت 04:19 PM

این ترجمه و معرفی آن درک نادرستی از دیدگاه دوبوار درباره ی ساد بدست می دهد.

-- بدون نام ، Apr 2, 2008 در ساعت 04:19 PM

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)