Sep 2007


غیاب خنده‌دار خنده

ابله داستایوفسکی، با رفتار خود، شکل‌های متفاوتی از خنده را به نمایش می‌گذارد؛ شکل‌هایی که هیچ ربطی به طنز ندارند. عجیب این که شخصیت‌‌هایی که بیشتر می‌خندند، کسانی نیستند که حس طنز بسیار بالایی دارند. برعکس آن‌ها دقیقاً کسانی هستند که هیچ بویی از طنز نبرده‌اند.



نقد آخرین کتاب خالد حسینی
درس اخلاق برای توده‌ها

به تازگی رمان تازه‌ی خالد حسینی، «هزاران خورشید تابان» توسط پنج مترجم متفاوت به فارسی ترجمه شده و به زودی انتشار می‌یابد. گئورگ دیتس، منتقد ادبی روزنامه‌ی آلمانی «دی تسایت» به مناسبت انتشار ترجمه‌ی آلمانی ِ کتاب گفتگویی تلفنی با خالد حسینی انجام داده و کتاب را نقد کرده است. ترجمه‌ی فارسی این مقاله را در ادامه می‌خوانید.



۳۸ـ از مجموعه‌ی «داستان‌خوانی با صدای نویسنده»:
قضیه فیثاغورث و ... ـ مجید دانش‌آراسته

در سی و هشتمین شب از «داستان‌خوانی با صدای نویسندگان»، مجید دانش‌آراسته داستان قضیه‌ی فیثاغورث با یک صفر دوگوش را برای زمانه خوانده است: «تو خیال می‌کردی چون قضیه را نمی‌دانم این حرف را می‌زنم. آن وقت دفترچه‌ات را از جیب بغلت بیرون آوردی، نزدیک شدی و یک صفر دوگوش به من نشان دادی. توی دلم گفتم «گور بابای فیثاغورث». تو اگر تخیل داشتی که معلم هندسه و جبر نمی‌شدی...»



خاطره‌خوانی در راديو زمانه - بخش بيست و پنجم
حسین آقا و مصدق

پرسید: «آقا اونجا ملک داری؟» گفتم: «نه! می‌روم سر مزار مصدق» گفت: «خدا رحمتش کنه. تازه مرده؟» دوستم گفت: «هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق» حسین آقا گفت: «پس جمالشو عشقه. از بستگان نزدیک بود؟» گفتم: «از بستگان نزدیک همه‌ی ملت ایران بود!»



«مولوی می‌تواند به نیاز امروزی ما پاسخ بدهد»

یونسکو، سال میلادی ۲۰۰۷ برابر با هشتصدمین سالگرد تولد جلال‌الدین محمد بلخی را «سال جهانی رومی» اعلام کرده است. بدین مناسبت، ۲۸ تا ۳۰ سپتامبر، دانشگاه مریلند میزبان ده‌ها رومی‌شناس و صد‌ها میهمانی خواهد بود که قرار است در مورد مولوی، شاعر نامدار قرن سیزدهم ميلادی بگویند و بشنوند.



خاطره‌خوانی در راديو زمانه - بخش بيست و چهارم
«طهرانیه» بخش دوم

«تهران: نیمه‌شب‌ها و نسیم خنکی که از جانب توچال می‌آید و مهمان من و شب و صدای جیرجیرک‌ها می‌شود. میان قاب پنجره می‌نشینم و به چراغ‌های ایستگاهی روی کوه نگاه می‌کنم. باز هم همین جا نشسته‌ام. اما این نگاه، دیگر آن نگاه سابق نیست. خیلی چیز‌ها عوض شده، خیلی چیز‌ها هم همان طور دست نخورده مانده، مثل حرمت و ابهت این شب تابستانی که هیچ جای دنیا این بو را ندارد.» بخش دوم خاطره «طهرانيه» را بخوانيد.



بررسی تطبیقی «بررسی یک پرونده‌ی قتل» اثر میشل فوکو و رمان «جنایت و مکافات» اثر فیودور داستايوفسکی
راسکلنیکوف یا پی یر ریوی یر، مسأله این است

جوانی ۲۰ ساله از روستای اونه، به نام پی یر ریوی یر، در بعدازظهری از ماه ژوئن ۱۸۳۵، با نقشه‌ای از پیش تعیین شده، سرِ مادر (شش‌ماهه حامله) خواهرِ ۱۸ ساله و برادر کوچک هشت ساله‌اش را در خانه‌ی متعلق به مادر، به وسیله‌ی داسی تیز می‌برد. خواندن یادداشت‌های پییر ریوییر و آشنایی با شخصیت او و انگیزه‌اش برای قتل، موجب بازخوانی رمان «جنایت و مکافات» و رسیدن به این نتیجه شد: «شباهت حیرت‌انگیز میان دو کاراکتر راسکلنیکوف و پی یر ریوی یر!»



۳۷ـ از مجموعه‌ی «داستان‌خوانی با صدای نویسنده»:
یک روز نامناسب برای سم‌پاشی ـ محمد ایوبی

در سی و هفتمین شب از «داستان‌خوانی با صدای نویسندگان»، محمد ایوبی داستان یک روز نامناسب برای سم‌پاشی را برای زمانه خوانده است: «بر این سطح خاکستری باید چه چیزی را پیدا کنم که اصلا ً به یادش نمی‌آورم؟ پیشتر، وقتی به چنین تنگنایی می‌افتادم زمان را قدری عقب می‌کشیدم و با آن ورمی‌رفتم؛ تا دوباره با ذهنی بازتر و دقیق‎تر برگردم به نقطه‌ای که مجبور شده‌ام عقبش بکشم...»



ایتالو کالوینو؛ نویسنده هزاره جدید

«كالوینو ترسی از آن نداشت كه مبارزه‌ی ادبی خود را با به تصویر كشیدن گیاه آرتیشو به نمایش بگذارد؛ آرتیشو را نشانه‌ی دنیا دانسته بود. دنیایی كه در نگاه ما به شكل برگ‌های خارداری می‌مانست كه باید این برگ‌ها را تا بی‌نهایت كند. شگفتی ادبیات در این است كه می‌توان دنیای ادبیات را به آرتیشو تشبیه كرد و در نهایت به لطافت، سرعت، صحت، قابلیت رؤیت، چندگانگی و ثبات رسید».



حکم مرگ

موریس بلانشو در «حکم مرگ» نشان می‌دهد که چه اندازه نویسنده‌ای مرگ‌اندیش است؛ عمده‌ترین واهمه‌ی انسانی و در عین حال، واقعی‌ترین امر طبیعی. «به زعم او، مرگ واقعه‌ای بی‌زمان و مکان است؛ همیشه یا خیلی زود سر می‌رسد یا خیلی دیر. حضورش ورای لذت و کراهت در سرزمین فریبندگی است...»



نجف دریابندری: «دو سه هفته پیش با او آشتی کردم»

علیرضا حیدری مدیر انتشارات خوارزمی، روز پنجشنبه‌ی گذشته درگذشت. برای آشنایی بیشتر با علیرضا حیدری و انتشارات خوارزمی، سراغ سه نفر از بهترین مترجمین و نویسندگان ایرانی که تجربه‌ی همکاری با مرحوم حیدری را داشته‌اند، رفتیم. نجف دریابندری، ابراهیم یونسی و محمود حسینی‌زاد از ویژگی‌های علیرضا حیدری می‌گویند.



مرگ علیرضا حیدری، مدیر انتتشارات خوارزمی در گفت‌وگو با علی دهباشی، سردبیر فصلنامه بخارا:
«حیدری از بنیان‌گذاران نشر نوین در ایران بود»

علیرضا حیدری، مدیر انتشارات خوارزمی، پس از حدود ۵۰ سال فعالیت مطبوعاتی و نشر، پنجشنبه هفته گذشته بر اثر سکته در گذشت. برای آگاهی از اهمیت کار حیدری در انتشارات خوارزمی، با علی دهباشی، مدیر مسئول و سردبیر فصلنامه بخارا گفت‌و‌گو کردیم. او علیرضا حیدری را به عنوان مدرن‌ترین ناشران ایرانی معرفی می‌کند. گفت‌وگوی رادیو زمانه را با علی دهباشی بخوانید.



خاطره‌خوانی در راديو زمانه - بخش بيست و سوم
«طهرانیه‌»

"تهران: بدعادت شده بودی به سرعت بالای اینترنت. خیلی زود هم باز عادت می‌کنی به کمی صبرکردن تا هر صفحه باز شود. اما برخی چیزها عادتی نیست. توهین، تحجر، ترس. اخبار و سایت ایرانیان همه بلوکه‌اند. دوستی می‌گوید در همین بیمارستان خودمان که اینترنت با سرعت بالا در دسترس هست، دنبال مطلبی در مورد سرطان سینه بوده و هیچ صفحه‌ای را نتوانسته باز کند. همه فیلتر شده‌اند." در برنامه خاطره خوانی این هفته باز هم خاطره ای می خوانیم از شهری که تاریخ معاصر کشورمان در آن رقم خورده و می‌خورد: تهران!



خاطره‌خوانی در راديو زمانه - بخش بيست و دوم
مرگ اگر داد است ...

در ادامه‌ی مجموعه‌ی خاطره‌خوانی، رضا دانشور دو خاطره می‌خواند از دو مخاطب زمانه در باره‌ی مرگ: «به یاد آقابابا» از نیما آقایی و «لک: باغچه» از بیتا مانی‌زاده.



۳۶ـ از مجموعه‌ی «داستان‌خوانی با صدای نویسنده»:
صد هزار كيلومتر اضطراب ـ فتح‌الله بی‌نیاز

در سی و ششمین شب از «داستان‌خوانی با صدای نویسندگان»، فتح‌الله بی‌نیاز داستان صد هزار كيلومتر اضطراب را برای زمانه خوانده است: «بلند شدم و شروع كردم به قدم‏زدن. دوباره به خيابان نگاه كردم: سكوت و سكونش خطرآفرين بود. هفت‏تير و كاغذ يادداشت را از ساكم بيرون آوردم و آماده شدم...»



ماری شوارتسنباخ در شب بخارا

شوارتسنباخ سال‌ها پیوسته در اندیشه‌ی سفر به شرق بود و سرانجام در پاییز ۱۹۳۳ به ایران و افغانستان سفر کرد. او هنگام اقامت در ایران با دیپلماتی فرانسوی ازدواج کرد و در محل سکونت خود در دره‌ی لار تهران کتاب «مرگ در ایران» را نوشت.