تاریخ انتشار: ۸ آذر ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
مروری بر کتاب «در جنگل شهر، صدای طبل در شب، بعل»

جریان‌های آواره‌ی زندگی

سید مصطفی رضیئی
http://soodaroo.ketablog.com/

‌ ‌

در جنگل شهر، صدای طبل در شب، بعل. سه نمایش‌نامه از برتولت برشت. ترجمه از س. محمود حسینی‌زاد. تهران: انتشارات خوارزمی. چاپ اول: ۱۳۸۰ (پخش در ۱۳۸۴). تیراژ: ۳۳۰۰ نسخه. ۳۷۹ صفحه. ۴۰۰۰ تومان.


برتولت برشت، نمایش‌نامه‌نویس، شاعر و کارگردان تئاتر آلمانی

آوارگی بخشی از زندگی روزمره‌ی برتولت برشت بود. در جست و ‌جوی یافتن مکانی آرام برای زندگی و کار، درگیر با جریان‌های ایدئولوژیک زمانه‌اش (نازی‌ها، کمونیست‌ها، کاپیتالیست‌های آمریکایی) از سرزمینی به سرزمینی دیگر فراری بود. آواره بودن، واقعیت زندگی برشت است. نوعی ناهماهنگی و عدم انسجام در آثار او موج می‌گیرد. نوعی تنهایی ترس‌آور. نوعی دور بودن از همه چیز و همه جا.

داستان ترجمه‌ و انتشار این کتاب هم کم از آوارگی خود برشت ندارد. یکی از برنامه‌های دراز‌مدت انتشارات خوارزمی، ترجمه و ویرایش مناسب و سپس انتشار دوره‌ی کامل آثار بزرگان فرهنگ و ادب جهان بود. در اولین قدم، در زمان قبل از انقلاب، سری کتاب‌های فرانتس فانون، افلاطون، داستایفسکی و تروتسکی منتشر شده بود و نوبت به برتولت برشت، نمایش‌نامه‌نویس مشهور آلمانی، رسیده بود که انقلاب اتفاق افتاد.

شش جلد از سری آثار او ترجمه و با ویرایش دکتر فرامرز بهزاد منتشر شده بود که در سال ۱۳۵۸ ترجمه‌ی این کتاب آماده‌ی چاپ شد. اما با شروع جنگ و ممیزی‌های به وجود آمده در آن زمان و نیز مشکلاتی که انتشاراتی خوارزمی بر سر مالکیت خود با نشر امیر‌کبیر پیدا کرده بود، انتشار کتاب، ۲۲ سال به تأخیر افتاد و سر‌انجام در سال ۱۳۸۰، کتاب به چاپ رسید و در سال ۱۳۸۴ پخش شد و در اختیار خواننده‌ی فارسی‌زبان قرار گرفت.

سه نمایش‌نامه‌ی این کتاب، از اولین کار‌های نمایشی برشت است. دو نمایش‌نامه‌ی اولی («بعل» در ۱۹۲۲ به صحنه رفت و «صدای طبل در شهر» هم در ۱۹۲۲) متعلق به دورانی هستند که برشت هنوز مشهور نشده بود و سومین نمایش کتاب، «در جنگل شهر» (در ۱۹۲۳ بر روی صحنه رفت) نمایشی است که شهرت اولیه‌ی برشت را برایش به ارمغان آورد. شهرتی که در پایان، او را بدل به یکی از تأثیر‌گذار‌ترین چهره‌های نمایش‌نامه‌نویس دنیا کرد. چهره‌ای که هم در فرم و هم در معنا، توانست تأثیری شگرف بر دنیای ادبیات بگذارد. طوری که می‌توان بسیاری از نویسندگان تئاتر بعد از برشت را مدیون نظریه های تئاتری او دانست.

«بعل» روایت شاعری عنان‌گسیخته است. با وجود شهرتی که دارد (نمایش در یک مهمانی شروع می‌شود که همه در ابتدا به تحسین او مشغول هستند) از قبول هر نوع امتیاز مادی (پول و هدیه و تحت حمایت کسی قرار گرفتن) و یا حمایتی معنوی (دوستی روشن‌فکری، تحسین، ستایش و ...) سر باز می‌زند و چهره‌ای روانی‌وار از خودش نشان می‌دهد.

نمایش، روایت سقوط پله‌پله‌ی شاعر، تا مرگ او‌ست. او، قدم به قدم، به تمام ارزش‌های مادی و شهری زندگی، پشت پا می‌زند و تمام ارزش‌های جامعه را زیر پای خودش له می‌‌کند و آخر سر، ناشناس، بیمار و کثیف و ولگرد، در کلبه‌ی دور‌افتاده‌ی چند چوب‌بر، به خاطر افراط در استفاده از الکل و سیگار و زن می‌میرد.

نمایش «بعل» روایتی است از سقوط فرهنگی انسان مدرن غربی که دیگر خود را مدیون هیچ چیزی نمی‌داند. در داستان ابتذال و فساد حاضر در لایه‌های زیرین جامعه مورد توجهی خاص قرار می‌گیرد. بعل، شاعر آواره، بیشتر وقت خود را با زن‌هایی که دوست‌شان ندارد و مست کردن و فحاشی می‌گذراند. تابع هیچ چیزی نمی‌شود. حتی خودش.

«شخصیت بعل، بر‌گرفته از کسی است به نام یوزف‌کا که قبل از جنگ جهانی اول در شهر آگسبورگ - زادگاه برشت - زندگی می‌کرد. یوزف فرزند نامشروع زنی رختشو بود و بی‌هیچ بهره از تحصیلات و آداب و رسوم اجتماعی، با رفتار و طرز بیانش تأثیری عمیق بر تحصیل‌کرده‌ها و روشنفکران می‌گذاشت.» (از مقدمه‌ی کتاب.)

این اثر، قبل از گرایش‌های کمونیستی برشت نوشته شده است. اما لایه‌های سوسیالیستی - کمونیستی آن گسترده است: ستایشی ناخود‌آگاه ازپرولتاریا - به عنوان مثال راننده‌ی نیمه‌مست، بهترین تحسین‌کنندگان شعر‌های بعل هستند و به نوعی، با تمام خشونتشان، بهترین آدم‌های نمایش - و در عین حال، حملات بی‌امانی به بورژوزای حاضر در متحمل می‌سازد.

مشهود‌تر از همه، زن ثروتمند معشوق بعل، که با وجود این‌که مرتب تحقیر می‌شود، باز هم خود را به پای بعل می‌اندازد و هیچ هویتی از خود ندارد. نمایش با این همه، نوعی بی‌هویتی را در جامعه نشان می‌دهد و بر نابودی دیوانه‌واری که در لحظه لحظه‌ی زندگی سایه افکنده (خواه در تمدن مکانیک‌وار مردمان عادی، خواه در نابودی‌خواهی افراطی شاعر و خواه در بی‌خیالی مفرط چوب‌بر‌های کلبه‌ی دور‌افتاده) تأکید می‌کند.

«بعل» بیشتر از این‌که یک نمایش برای اجرای بر روی صحنه باشد، نمایشی است برای خوانده شدن. با شعر‌هایی طولانی و صحنه‌هایی ساکن.


برتولت برشت، نمایش‌نامه‌نویس، شاعر و کارگردان تئاتر آلمانی

«صدای طبل در شب» در فضایی وهم‌گونه و گسیخته رخ می‌دهد. نوعی انقلاب توده‌ای در شهر شروع شده و یک خانواده‌ی بورژوا، بی‌خیال از آن‌چه بیرون دیوار‌های خانه‌شان دارد رخ می‌دهد، دارد خود را برای مراسم‌عقد تنها دختر‌شان آماده می‌کنند. دختر، سال‌ها پیش عاشق‌ افسری بوده که چهار سال است هیچ خبری از او نیست.

فاجعه از زمانی آغاز می‌شود که ساعتی پیش از مراسم عقد دختر با مردی نو‌کیسه، که از صدقه‌ی سر جنگ، ثروتی به چنگ آورده است، مرد گم‌گشته به خانه وارد می‌شود: چهار سال در آفریقا به اسارت گذرانده؛ بی هیچ پولی و ناآرام و آشفته، آواره.

ادامه‌ی نمایش، گفت‌و‌گو‌هایی دنباله‌دار، در مکان‌هایی مختلف است. در ابتدا در مورد سرنوشت عروس و خواستگار قدیم (مردی که از سرزمین مردگان باز آمده است) و خواستگار جدید (که از او فرزندی هم در شکم دارد) بحث می‌شود و برشت مسیر حرکت نمایش را از سرنوشت این سه تن، به دو سؤال می‌رساند:

«جنگیدن و نابودی (روحی و جسمی) سرباز برای چیست؟» و سؤال دوم، در اصل زیر سوال بردن جامعه‌ی بی‌تفاوتی است که از جنگ چیزی درک نمی‌کند. کتاب با شعری خیره‌کننده به پایان می‌رسد (حکایت سرباز مرده) که خود یک شاهکار مسلم است؛ در مورد سربازی که جنازه‌اش را از خاک بیرون می‌آورند تا دوباره به جنگ برود؛ چون امپراتور فکر می‌کند هنوز برای مرگ او زود است.

سومین نمایش کتاب، «در جنگل شب» در فضایی کاملاً متفاوت رخ می‌دهد: بر خلاف دو نمایش‌نامه‌ی اروپایی پیشین، این یکی، در شیکاگو، در ایالات متحده‌ی آمریکا اتفاق می‌افتد و وهم‌گونه بودن و سوررئالیست بودن فضای نمایش، مسحور‌کننده است.

در ابتدای نمایش نوشته شده: «شما در شیکاگوی سال ۱۹۱۲ هستید. تا چند لحظه‌ی دیگر مبارزه‌ی توجیه‌ناپذیر دو انسان را نظاره خواهید کرد و شاهد سقوط خانواده‌ای خواهید بود که از جلگه به جنگل شهر بزرگ آمده است. لازم نیست برای پیدا کردن دلایل این مبارزه به مغز‌تان فشار بیاورید. به جایش، در این قماری که بر سر انسان‌ها صورت می‌گیرد شرکت کنید؛ بی‌آن‌که جانب یکی از حریفان را بگیرید. درباره‌ی روش مبارزه‌ی آنان به قضاوت بنشینید و توجه‌تان را به‌پایان کار معطوف کنید.»

و بعد نمایش شروع می‌شود: در فضایی کاملاً مدرن و در عین حال، انگار در یک رؤیا. دو مرد به رقابت با هم بر ‌می‌خیزند: یکی فقیر و متعلق به اعماق جامعه‌ی پرولتیا و دیگری یک بورژوای نا‌امید و بی‌هدف که از دور ریختن پول خود لذت می‌برد. در این نبرد، همه چیز زیر پا گذارده می‌شود و هیچ چیز؛ هیچ چیزی اهمیت ندارد.

در پایان نمایش، بر چوب‌بری سوخته‌ای ایستاده‌ایم که مرد فقیر نمایش، چوب حراج به آن زده است. در طول این نمایش،؛ مرد فقیر در نبرد خود با آن‌که نابودش ساخته است (بورژوازی) نه تنها خود، که خواهر‌اش (که به یک فاحشه تبدیل می‌شود) و مادرش (که به خیابان می‌رود و بر نمی‌گردد) و پدرش (که برای پول باید التماس کند) را هم به اعماق چاه تباهی می‌کشاند.

«برشت تصمیم می‌گیرد که درباره‌ی نفس مبارزه بنویسد؛ مبارزه‌ای بی‌هیچ علت، و فقط با این هدف که فرد برتر، نشان داده شود! در طول نگارش این اثر، «برشت» پی می‌برد که نمایش مبارزه‌ای بی‌علت، تا ‌چه اندازه مشکل است. به همین سبب نمایش‌نامه کم‌کم به بیان‌ دشواری‌های این مبارزه بدل می‌شود.

داستان، مبارزه‌ی بی‌دلیل بازرگانی ثروتمند است با کارمند کتاب‌فروشی در شیکاگو، قبل از جنگ جهانی اول. مبارزه، به شکل آرمانی مبارزات طبقاتی است و نمایان‌گر این واقعیت که در جنگل کلان شهر سرمایه‌داری، نزدیکی آدمیان به یکدیگر، ناممکن است.» (از مقدمه‌ی مترجم)

برشت‌، بعد‌ها در مورد این سه نمایش نوشت: «دانش‌ سیاسی من در آن روزگار به طرز شرم‌آوری اندک بود. ولی به نابرابری عظیم زندگی اجتماعی انسان‌ها آگاهی داشتم. مع‌ذالک وظیفه‌ی خود نمی‌دانستم تا این ناهماهنگی‌ها را سر و ‌سامانی بدهم. این موارد را در نمایش‌نامه‌ها و شعر‌هایم منعکس می‌کردم و آن هم حتی بسیار بیشتر از آن‌که ماهیت واقعی و ریشه‌های این نا‌برابری را درست در یابم.» (از متن کتاب. صفحه‌ی ۴)

این سه نمایش‌نامه مهم برتولد برشت بعد از بیست و خرده‌ای سال که از ترجمه آن ها گذشته بود، بالاخره منتشر شد و به این ترتیب تعداد کتاب‌های منتشر شده در این دوره ارزشمند به ههت رسید. امید که ادامه یابد.

برتولد برشت، نمایش‌نامه‌هایش و نظریه‌هایش، هم‌چنان خواندنی است و جا برای کشف دارند. انگار که برشت ایستاده است و لبخند می‌زند و تو را به خواندن کتاب زیبایش دعوت می‌کند.

نظرهای خوانندگان

متوست است ونوشته هايش بدرد نمي خورد

-- فاطي ، Apr 21, 2008 در ساعت 06:15 PM

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)