خانه > گوي سياست > جهان > جمهوریهای بی تاریخ | |||
جمهوریهای بی تاریخنادر فتورهچیانتخابات ریاست جمهوری در زیمباوه را میتوان آخرین نسخه خندهدار و تهوعآور رفتارهای مالیخولیایی رهبران دیکتاتور جهان دانست. عالیجناب موگابه که در میانسالی در قامت یک چریک توانست در جنگهای استقلال کشورش نقش آفرینی کند، اکنون سرنوشتی رقتبار پیدا کرده است. اصلا عجیب نیست که در گزارشهایی که درباره انتخابات اخیر و مضحک زیمباوه منتشر میشود، بر سن و سال عالیجناب تاکید مضاعف شود. عالیجناب ۸۴ سال سن دارد و باز هم میکوشد تا تنها چهره موثر در ساخت سیاسی کشوری عقبمانده و گرفتار باقی بماند. این تلاش برای باقی ماندن بیشک ارتباطی مشخص با ساخت روانی عالیجناب دارد. عالیجناب گمان میکند که در صورت کنارهگیری از قدرت و احتمالا خانهنشینی و آب پاشی باغچهها و سفرهای تفریحی و... دق کرده و خواهد مرد.
عالیجناب به تنهایی و انزوا عادت ندارد. او باید هر روز با موهای رنگ کرده و سیبیل مسخرهاش در جمع پوپولاس ظاهر شود و «گذشته طلایی» یعنی دوران جنگهای استقلال را با ادا و اطوارهای دست و صورت و تاب دادن به صدایش بازنمایی کند. او دقیقا از نقطهای میکوشد تا به قول ایگلتون «به خویشتن متصل شدهاش به دیده شدن» سامان دهد، که اساسا چنین نقطهای مطلق فقدان است. او گرسنگان و زاغهنشینان را به یاد روزهای استقلال میاندازد. اما عالیجناب در این تصویر حکم پدر بزرگی دم گور را دارد که پوپولاس مجبورند از وحشت «خشم و جنون پیری» با دقت به حرافیاش گوش کنند. اما مالیخولیای دوران طلایی عالیجناب، تنها به سخنرانیهای تکراری و ملالآورش محدود نمانده است. او در ده سال گذشته، دومین دیوانهای است (بعد از صدام) که در انتخاباتی «تک نفره» نمایش دموکراسی میدهد و طنز تاریخ آنجاست که شعارش را نیز «آفریقایی با هویت» برگزیده است. او مدام به غرب میتازد که نمیگذارد تا «آفریقایی، هویت مستقل خود را بیابد». حال آن که ترمینولوژی برسازنده «هویت» اساسا ریشه در همان غربی دارد که عالیجناب آن را مانع بزرگ میداند. عالیجناب فراموش کرده است که همین یک دهه قبل روآندا آنچنان از اجساد قربانیان قبیلهای (قبیله هوتو علیهِ توتسی) آکنده بود که چرخ خودروهای خبرنگاران و ماموران سازمانهای حقوق بشری وابسته به سازمان ملل - که معمولا دیر میرسند - گویی روی سنگلاخ قرار دارد. از همین رو است که در فیلمهای خبری و مستند به جای مانده از «جهنم روآندا»، پرشهای دوربین کاملا طبیعی جلوه میکند. نباید فراموش کرد که در انتخابات کشور کنیا نیز که سال قبل برگزار شد، جناب رئیس جمهور – که از قضا او هم مسن و از رهبران جنبش استقلال بوده است - قبیله مخالفش را قتل عام و انتخابات را بهطور «آزادانه» برگزار کرد. او به تمامی قواعد «بازی» دموکراسی پایبند بود و توصیههای سازمان ملل را مو به مو اجرا کرد؛ صندوقهای اخذ رای شفاف، امکان تبلیغات برای رقیب، آزادی اظهارنظر و تجمع و... اما نکته اصلی آن بود که رایدهندگانی که این ابزار تمدن قرار بود آنها را تبدیل به سوژههای فعال سیاسی کند، پیش از این به قتل رسیده بودند. سؤوال اما آن است که چرا مالیخولیای رهبران مسن و دیوانه کشورهای عقبمانده، حتما و حتما باید با بزک دموکراسی لیبرالی همراه باشد؟ به بیان دیگر چرا این جانیان و هیولاوشان خونریز اصرار دارند که جنونشان دموکراتیک جلوه کند؟ قتل عام هواداران رقیب، برگزاری انتخابات تک نامزدی، میلیشیای وحشیای که پوپولاس را با کتک و چاقو و دشنه به پای صندوق میکشد و... آیا این هزینهها برای جنون است یا دموکراسی؟ عنوان این مطلب برگرفته از شعری از آرتور رمبو است. در همین رابطه: ● مخالفت با حضور احمدینژاد و موگابه در ایتالیا ● برگزاری دور دوم انتخابات ریاستجمهوری در زیمبابوه ● تداوم بحران سیاسی در زیمبابوه ● مخالفان دولت زیمبابوه: شمارش مجدد آراء "دیوانگی" است ● نتایج انتخاباتی زیمبابوه در انتظار رای دادگاه ● مخالفان موگابه مدعی پیروزی در انتخابات شدند ● «انتخابات زیمبابوه به دور دوم کشیده میشود» |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|
نظرهای خوانندگان
اینها هزینه وجود صندلی های قدرت یگانه ایست که فاسد و متعفن می شود..
-- گلرخ ، Jun 29, 2008 در ساعت 01:02 PMصندلی هایی که در دورانهای هیجان و احساسات اغراق شده مردم بعد از انقلاب ها و استقلال هابه وجود آمده
صندلی هایی که حاصل اتفاق در زمان های فشرده ست