خانه > نيلگون > ايران > ما و روند جهانی شدن | |||
ما و روند جهانی شدنعبدی کلانتریمفهوم «جهانی شدن» (گلوباليزيشن / globalization) در وهلهء نخست به معنی جهانی شدن سرمايه است. «سرمايه» به عنوان يک رابطهء اجتماعی از همان ابتدا «خودگسترنده» و غيرمحلی بود و از دورهء مرکانتيليسم در اروپا، به ماوراء مرزهای ملی نظر داشت. اما فقط در يکی دو دههء اخير است که ما شاهد تلاش فعال کشورهای پيشرفته برای از ميان برداشتن هرچه بيشتر موانع تجارت جهانی بوده ايم. گلوباليزيشين در اين معنا، می خواهد تجارت و بازارهای سرمايه (کاپيتال مارکتز/ capital markets) را «آزاد» (ليبرالايز / liberalize) کند، تا با دخالت هرچه کمتر دولت ها و خصوصی سازی های هرچه بيشتر نهادهای توليد، خدمات، و رفاه اجتماعی، سرمايه مالی بتواند به سرعت از محلی به محل ديگر حرکت کند. جهانی شدن در شکل ايده آل خود، به معنی تجارت بدون مرز است: ايدئولوژی بازار آزاد در خالص ترين شکل خود، يا همان «نئوليبراليسم». پس نقش دولت ها در اين ميان چيست؟ آيا همهء واحدهای ملی به يکسان از «گلوباليزيشن» نفع می برند؟ «رقابت اقتصادی» در سطح جهانی ميان کدام واحدها صورت می پذيرد؟ واحدهای ملی، «بلوک های چندمليتی» (غرب، آسيای شرقی، اتحاديهء اروپا)، يا تنها شرکت های چندمليتی (مايکروسافت، فايزر، سونی، تويوتا)؟ تقسيم بندی های سياسی «غرب ـ شرق» و «شمال ـ جنوب» چه ارتباطی با بلوک های اقتصادی و روند جهانی شدن پيدا می کنند؟ آيا به نفع مناطق محروم تر است که به اين روند بپيوندند؟ چه تضمينی وجود دارد که پيوستن به سازمان تجارت جهانی به بهبود کيفيت زندگی در کشور ما بينجامد (ايجاد اشتغال، دسترسی به آموزش و فنون جديد، تأمين بهداشت ودسترسی به داروهايی که حق انحصار قانونی آنها متعلق به شرکتهای غربی است)؟ آيا راههای ديگری نيز برای توسعه پيش پای ما هست، يا اين تنها راه محتوم برای همهء کشورهاست؟ نئوليبراليسم نسبت به «شکل دولتها» بی تفاوت است. اگر بازارها آزاد بمانند، نئوليبراليسم می تواند با دموکراسی پارلمانی، ديکتاتوری تک حزبی، اوليگارشی دينی يا تئوکراسی ها، رژيم های سلطنتی، و حکومت ژنرالها به خوبی کنار بيايد. اما «نحوهء ادارهء دولت» بر عملکرد بازار تأثير می گذارد. برای مثال، پديده های ساختاری مهمی چون «روابط به جای ضوابط»، «فساد»، و «نفوذ بنيادهای امنيتی ـ نظامی» می تواند در طرحهای بانک جهانی يا سياست های توصيه شده از سوی سازمان تجارت جهانی، خلل های جدی وارد کند. نئوليبراليسم طالب ذهنيت عقلگرا (در شکل ابزاری خود) و مدرن است و «پرهيز از ايدئولوژی» را تجويز می کند. پوپوليسم، بومی گرايی، سامی ستيزی، جهادگرايی، سياستهای استشهادی، و مهدی گرايی در سياست، به عملکرد نئوليبراليسم لطمه می زنند. نئوليبراليسم يکسان ساز و يکرنگ کننده است؛ نژاد، مذهب، نقش جنسی، قوميت، و فرهنگ محلی، نمی شناسد. به اين تعبير، بی تعصب، آسانگير، اهل تسامح (فاقد اخلاقيات امر به معروف ونهی ازمنکر)، و در يک کلمه «ليبرال» است. تامس پوگی (Thomas Pogge) فيلسوف آلمانی الاصل مقيم آمريکا، متخصص کانت، رالز، و نظريهء عدالت، که کتابش «فقر جهانی و حقوق بشر» (۲۰۰۲) اکنون از کلاسيک های رشتهء عدالت بين الملل به شمار می رود، در تازه ترين مقالهء خود (فصلنامهء ديسنت/Dissent زمستان ۲۰۰۸) به تحليل از وضعيت نابرابری جهانی پرداخته است. او معتقد است رشد اقتصادی حاصل از روند جهانی شدن، می تواند هم به کشورهای غنی و هم فقير کمک برساند. اما آيا در واقعيت، سازمان تجارت جهانی (WTO) و نهادهايی چون صندوق بين المللی پول و بانک جهانی، طی دورهء گلوباليزيشن (۲۵ سال اخير) موفق به کاهش فقر جهانی شده اند؟ تامس پوگی پاسخ منفی می دهد. او با تحليل آمار بانک جهانی، می نويسد، «اگر ملاک را درآمد ناخالص ملی (GNI) قرار دهيم، و نه توليد ناخالص داخلی (GDP)، متوجه می شويم کشورهای درحال توسعه، به ويژه فقيرترين آنها، طی دورهء گلوباليزيشن، موفق نشده اند به تناسب از رشد اقتصادی بهره مند شوند. در حقيقت، فاصله ميان ثروتمندترين و فقيرترين کشورها، به رقم تکان دهندهء ۱۲۲ به ۱ رسيده است.» به عبارت ديگر، اگر هرساله ده درصد از جمعيت جهان در کشورهای غنی و ده درصد از جمعيت جهان در کشورهای فقير را با يکديگر مقايسه کنيم، درآمد سرانهء گروه اول ۴۰۷۳۰ (چهل هزار و هفصدو سی) دلار و درآمد سرانهء گروه دوم فقط ۳۳۴ (سيصد و سی وچهار) دلار است. تامس پوگی هم به بررسی نابرابری ميان ملت ها و هم درون هرکشور می پردازد و نشان می دهد در کشورهايی نظير برزيل، فرانسه، موريتانی، و سيرالئون، نابرابری درآمد طی ده سال اخير کمتر شده است؛ اما در بيشتر کشورهای توسعه نيافته شکاف غنی و فقير عميق تر گشته است. حتا در کشورهای فقيری چون نيجريه و آنگولا که موفق شده اند درآمد سرانهء خود را طی پنج سال، چندبرابر کنند، سهم اصلی درآمد به جيب آقازادگان ارتشی و امنيتی رفته است. اين وضعيتی است که در آن، روند جهانی شدن به رشد اقتصادی کشور فقير مدد رسانده و درامدسرانه را بالا برده، اما فقيران آن کشور را فقيرترکرده است. مسؤليت اين موقعيت با کيست؟ تامس پوگی می نويسد، «بايد به ياد داشته باشيم نابرابری های اقتصادی در سطح جهانی از قواعد و دستورات اقتصاد جهانی اثر می گيرند و به نوبهء خود برآنها اثر می گذارند. از برايندهای مهم گلوباليزيشن آن بوده که جهان زير سلطهء سيستم پيچيده و پرتبعاتی از قواعد مربوط به تجارت، سرمايه گذاری، وامگيری، حق انحصاری کشف و اختراع محصولات، کپی رايت، مارک های ويژه، ماليات های دوبل، استانداردهای کار، حفاظت محيط زيست، استفاده از منابع زيردريا، و بسياری چيزهای ديگر قرار گرفته است. از آنجا که اين قواعد و دستورات تأثيرات مهمی بر توزيع رشد اقتصاد جهانی و محصولات جهانی دارد، طراحی آنها محل مناقشهء شديدی است. در اين مناقشه، کسانی که از پيش متمول تر هستند، [به همان نسبت] می توانند از تخصص بالاتر و قدرت چانه زنی بيشتری بهره بگيرند. آنها وسايل بيشتری در اختيار دارند تا بر قواعد تجارت اثر بگذارند و از فرصتهای بيشتری برای تحقيق درمورد بالابردن امکانات و امتيازات خود برخوردارند. برعکس، فقيران جهان، قادر نيستند بر طراحی قواعد تجارت تأثيری داشته باشند، و اگر هم گروهی از آنها بتوانند چنين تأثيری بگذارند، انگيزه ای ندارند که برايند تصميمات شان را بر ساير فقيران جهان در نظربگيرند. در نتيجه، برگزيدگان حاکم در کشورهای درحال توسعه، تمايل شان به سمت همکاری و همراهی با دولت ها و شرکت های قدرتمند خارجی است که پاداش های هنگفتی به جيب اين حاکمان سرازير می کنند؛ آنها رغبتی به ياری به هموطنان تنگدستان شان ندارند. به اين ترتيب، به حاشيه رانده شدن اکثريت بشريت [روندی است که] خود را تکرار می کند و تداوم می بخشد. بخش فقير ساکنان زمين که فقط دو ونيم درصد از منابع جهان را مصرف می کنند و از ثروت جهانی تنها ۱/۱ درصد سهم می برند، در گفتگوها و مذاکرات بين المللي ناديده انگاشته می شوند.» اکنون پرسشی که بايد برايش پاسخی يافت آن است که چگونه می توان در روند جهانی شدن سهيم شد بدون آنکه به دام دور باطل توليد و بازتوليد فقر افتاد؟ /// چاپ اول ـ روزنامهء کارگزاران ـ دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۶ بهبود کيفيت زندگی (۱) ـ راههای توسعه |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|
نظرهای خوانندگان
"اکنون پرسشی که بايد برايش پاسخی يافت آن است که چگونه می توان در روند جهانی شدن سهيم شد بدون آنکه به دام دور باطل توليد و بازتوليد فقر افتاد؟"
-- بدون نام ، Feb 29, 2008 در ساعت 05:33 PMعبدي جان , نمي شود!! اگر شدني بود تا حالا مي شد.
اين مسابقه ايست كه از اول نا جوانمردانه شروع شد.يعني وقتي شروع شد كه يك عده نزديك خط پايان بودند و يك عده تازه داشتند استارت ميزدند.
سه تا راه بيشتر وجود ندارد:
1- يا كل مسابقه را به هم زد
2- يا آنهايي را كه جلوترند وادار كرد تا سرعتشان را كم كنند
3- يا كساني كه عقب هستند سرعت خود را چند برابر كنند.كه اين هم براي اكثر جوامع ناممكن است.
yek maghaleh baraye takmil :
http://www.donyayema.info/articles_detail.php?aid=536
-- marjan ، Mar 1, 2008 در ساعت 05:33 PM