گفت و گو با قطبالدین صادقی، کارگردان دربارهی وضعیت تاتر در سال۸۶
وضعیت تاتر امسال فاجعه بود
مجتبا پورمحسن
[email protected]
وقتی با قطبالدین صادقی تماس گرفتم و از او خواستم دربارهی وضعیت تاتر در سال ۸۶ حرف بزنیم، گفت مگر امسال تاتر هم داشتیم؟
صادقی که دکترای تاتر را از دانشگاه سوربن فرانسه گرفته و بیش از بیست تاتر را در ایران به روی صحنه برده، از وضعیت تاتر و مدیریت تاتر در دوسال اخیر بسیار گلهمند است. گفت و گو با زمانه با او را بخوانید.
آقای صادقی، وضعیت تاتر را در سال ۸۶ چطور دیدید؟
زیاد درخشان نبود. برای اینکه کارهای بسیار زیادی روی صحنه نرفت. یعنی میزان تولیداتی که در این سال شد به نسبت سالهای قبل بسیار بسیار کم بود. مثلاً در آذر ماه، چهار تا نمایش تولید شد. این رقمِ زیاد فوقالعادهای برای یک شهر ۱۲ میلیونی نیست. نشان از افت و یک عدم برنامهریزی دارد. به نظر من سال بسیار بدی بود.
دلیلش چه بود؟ فکر میکنید مقصر کیست؟
مقصر، برنامهریزان هستند. برای اینکه آنها نتوانستند کارهای زیادی را پیشبینی کنند. بعد هم یک افت کیفی بوجود آمده بود. برای اینکه من شنیدم مثلاً ۵۰ گروه میخواستند امسال در جشنواره شرکت کنند و از این ۵۰ گروه فقط کار ۵ گروه را دارای کیفیت دانستند. بقیه را گفتند ضعیف است. یا در شهرستانها که قرار است از ۳۰ استان، از میان ۶۰ نمایشی که هر سال در جشنوارههای منطقهای شرکت میکنند، چیزی درحدود ۱۲ نمایش را انتخاب کنند؛ من شنیدم یکی دو نمایش بیشتر نتوانستند انتخاب بکنند. این یعنی اینکه یک افت کیفی هم در تهران هم در شهرستانها بوجود آمده. پسروی داشتیم نه پیشروی.
فکر نمیکنید بازبینها، سلیقهای عمل کرده باشند؟ یا نه، کیفیت کارها پایین آمده بود؟
من معتقدم مجموعهای از همه اینها بود. هم بازبینی، هم برنامهریزی، هم میزان بودجه، هم نبود سالن، هم ناکافی بودن امکانات و نبود تجهیزات لازم، به هرحال همه اینها باهم بود. اما آن چیزی که به نظر من از همه اینها وحشتناکتر و بدتر است؛ نبود یک استراتژی فرهنگی است. به نظر من اولین چیزی که این مدیران فرهنگی ما باید داشته باشند و بر طبق آن عمل کنند، یک استراتژی است. یک برنامه دور و دراز فرهنگی است. مثلاً من به شما میگویم که به هیچوجه جایگاه تاتر ملی ما روشن نیست. اگر یک نفر، یک خارجی بیاید در این سرزمین و مثلاً بخواهد یک جایی برود که یک کار ایرانی، تاتر ایرانی و سبک ایرانی را ببیند؛ حتی یک سالن هم در سراسر کشور نمیتوانیم به او نشان بدهیم. حتی یک گروه دائم ماندگار را نمیتوانیم دست نشان بکنیم. حتی یک رپرتوار پنجتایی را هم در طول سال نمیتوانیم به آنها نشان بدهیم و این فاجعه است. یعنی درکشوری که این همه به فرهنگ و گذشته و مفاخر ملی و هنر ملی خود میبالد، چطور حتی یک تاتر ملی ندارد؟ چطور یک گروه تاتر ملی ندارد. چطوری یک رپرتوار یا مجموعه نمایشهای ملی ندارد؟ چطور به مغز این مدیران ما خطور نمیکند که بالاخره دیر یا زود اینها باید یک فرهنگ ملی را جا بیندازند؟
و الان اگر حقیقت را بخواهید هر تاتر، مانند یک گاراژ است. این نمایش میآید بیرون، آن یکی میرود تو. هم کودکان است، هم سنتی، هم ترجمهای، هم تجربهای، هم دانشجویی است و همهجور است. متاسفم. از این بابت من به هیچوجه ین نیستم.
آقای صادقی، اعلام شده بود که بودجه تاتر امسال سه برابر شده. آیا شما اثری از این بودجه سه برابری تاتر دیدید؟
فقر ما هم سه برابر شده. یعنی فقر تولید، فقر استقبال. به این کار بیضایی نگاه نکنید که مردم استقبال کردند. کار بیضایی هم بسیار ضعیف بود. هم از نظر محتوا و هم اجرا، به خصوص از نظر اجرا ضعیف بود.
جداً؟
بله، من فکر میکنم بیضایی، حرفهای هفت هشت تا فیلم سینمایی گذشته خود را تکرار کرد و بعد هم با یک افت کیفی وحشتناک، افت ساختاری. مثلاً از نمایش دو ساعت و ده دقیقهای، یک ساعت و ده دقیقه گذشته بود و من نمیدانستم این مونولوگهایی که آدمها میآیند و میگویند، نه به چه دردی میخورد، نه توضیح میدهد چه هستند و نه اینکه ماجرا از چه قرار است. یعنی واقعاً من در سالن گیج بودم. آن نیم ساعت آخر یک اتفاقاتی میافتد. من هرگز فکر نمیکردم کارِ بیضایی اینقدر ضعیف باشد.
برای تعطیلی طولانی مدت تاتر شهر، اصلاً با تاتریها مشورت شده بود؟
اینها به هیچوجه اعتقاد به مشاوره ندارند و کسی را محرم خودشان نمیدانند و نمیخواهند کسی شریک تصمیمهای آنها شود. از این نظر با توجه به برنامههایی که میریزند، به نظرم تیمی که عمل میکند، تیم ضعیفی است. مشاوران کوچولویی دارند. من چند نفر از آنها را میشناسم. دو سه نفر از آنها، تازه رسیدهاند. یعنی هنوز جوهر مدرک آنها خشک نشده است و تجربهای در زندگی ندارند. کار بزرگی نکردند. و بعد هم تمام تلاش این است که برای خودشان کار درست کنند. یک آقایی آنجا بود، برای خودش چهار تا پنج تا کار درست کرد. یعنی به نظر من مساله کوچک است. یک اتفاقی که افتاد و خیلی هم فاجعه بود این بود که اولین قدم آمدند 60 نفر از بزرگترین هنرمندان تاتر را اخراج کردند. از کار و بیمه و همه چیز زدند.
چرا؟
نمیدانم. ظاهراً به این بهانه که به قول خودشان، پول یامفت ندارند به کسی بدهند. این هنرمندان ۱۷ تا ۲۰ سال سابقه کار دارند. خانم هما روستا، میکاییل شهرستانی، اصغر همت، افسر اسدی، جمشید جهانزاده، کاوه اردلان شجاع، رویا تیموریان و بسیاری دیگر. اینها چهرههای ملی هستند. اینها حق ندارند به این هنرمندان توهین بکنند و بیمه آنها را قطع بکنند. و چیزی که جالب است این است که چهار نفر از اینها، بیمار سرطانی هستند. حالا من کاری به هنر ندارم، اولین اصل انسانی این بود که از اینها دفاع میکردند، حق بیمه اینها را بدهند. پول این داروهای گران و خاص. آقای مصطفی عبداللهی، هزینهی آخرین نسخهاش یک میلیون و دویست هزار تومان شده است. همهی حقوق ماهانه او ۱۸۵ هزار تومان بود و تازه آن ۱۸۵ هزار تومان را هم قطع کردند. آقای احمد آقالو، سرطان دارد، بیمه او را قطع کردند. مال حسین محب اهری را هم قطع کردند. تصمیمات آنها بسیار ناشیانه است. برای اینکه عدهای آمدند که نه هنر را میشناسند، نه هنرمند را میشناسند و نه ضرورت هنر در این جامعهی درحال تحول و درحال تکامل و پیشرفت را میدانند.
پس این بودجهی سه برابری تاتر کجا رفته است؟ تاتر هم که زیاد اجرا نشد؟
والله شما شاید بدانید، اما من نمیدانم. و جالب است که برای شما بگویم که حقوق این ۵۵-۵۶ نفری که اخراج شدند در سال، روی هم رفته به اندازه قرارداد آقای بیضایی هم نیست. یعنی ۱۲۵ تا ۱۵۰ میلیون تومان است. درحالیه اینها به قول شما هفت میلیارد و ششصد میلیون تومان، بودجه داشتند و علاوه بر آن، من در کمیسیون فرهنگی مجلس شرکت کردم و از نمایندگان کمیسیون فرهنگی مجلس، از آقای ابوطالب و آقای خادم، در حضور آقایان نماینده وزارت ارشاد شنیدم که این بیانصافها امسال، ۳۴ میلیارد تومان اضافه به آنها کمک کردند که به کار هنر و هنرمند کمک بکنند. الان در بهترین دوره درآمد و رفاه هستیم و در این بهترین دوره درآمد، هنرمندان ما، بدترین دوره را میگذرانند. هم از نظر امنیت کاری، هم از نظر میزان حقوقی. فقط این را بگویم، فقط فقط و فقط بدبینی و دوری است. یعنی دلسردی و یاس است. در همین دو سال گذشته، هفت تا کار من را توقیف کردند.
دلیلی هم ارایه کردند؟
نه، هیچ دلیلی ندارد. اصلاً یک کلمه نمیگویند. فقط روی تصمیمات حسی، عدم کارشناسی و باند بازی. و ممکن است از قیافه من یا شما خوششان نیاید. هیچ منطقی ندارند. به قدری بلبشو است، به قدری فضای اندوه و فضای دلسردی و دوری و اینها است که باور کنید بسیاری از این هنرمندان مینشستند و رغبت نمیکردند که به تاتر بروند.
جشنواره تاتر فجر چطور بود؟
جشنواره بد بود. در حقیقت چند تا کار خارجی خوب بود. یکی کار برتولت برشت، زن دلاور و همینطور کار راشومون از روسیه براساس رمان آکوتاکاوا و یک کار از فرانسه. بقیه کارها بسیار بد بود. مثلاً یک کار خارجی بود؛ دیدید بعضی از این شهرستانیها میآیند و از این فروشگاههای بنجل جنس میخرند در تهران؛ اینها رفتند پی تاترهای بنجل و آنها را انتخاب کردند. نه محتوا داشت، نه تجربه شکلی داشت. اصلاً در قد و قواره پارسال نبود. اجرای آن ضعیف بود.
مثلاً در یک نمایش، نور به موقع نمیآمد، صدا به موقع پخش نمیشد، بازیگران به موقع روی صحنه نمیآمدند و یکطوری شده بود که مردم اصلاً رفتند. در یک نمایش از سی و چندی بازیگر، سه نفر روی صحنه آمدند. حتی بازیگرها، رویشان نمیشد روی صحنه بیایند. این اشکالات تکنیکی اولیه اتفاق افتاد برای اینکه واقعاً بهترین تیمهای فنی تالار وحدت و تاتر شهر را برداشتند و آنها را پخش و پلا کردند اینور و آنور. و این یکی از نتایج عدم مدیریت حساب شده است. برای چه این کار را کردند. نیروهای متخصصی که عمری را در آنجا کار کردند و زحمت کشیدند و الان باید ثمر بدهند؛ درست در آن لحظه، همه را متفرق کردند و همه هم در تالارهای دیگر آنها را دیدند. در محراب، در سنگلج و در مولوی. به شدت ناراضی بودند. کادر فنی، بچههای نور، صدا و... بسیار بسیار ناراضی بودند. به هرحال میگویم در یک دورهای هستیم که متاسفانه دوره فترت است. دوره خوبی نیست.
سال بد تاتر با مرگ آقای رادی هم تکمیل شد.
متاسفانه مرگ آقای اکبر رادی خیلی زود اتفاق افتاد. من برای ایشان عمر درازی را پیشبینی کرده بودم. برای اینکه واقعاً مجموعه گرانقدری که از خودش باقی گذاشت، مایه مباهات و یکی از پشتوانههای تاتر ملی ما است. حیف شد. آقای رادی یک مرگ زودرس ناخواسته داشت و قلب ما را مجروح کرد. برای اینکه هم در کارش شرافتمند بود، هم در اخلاقش، هم در شخصیتش، هم در برخوردش با هنر. به هرحال برای ما بسیار چیز سنگینی بود. من خودم شخصاً چندین مرتبه به احترام ایشان سخنرانی کردم، آثارشان را تحلیل کردم و هیچ باری نتوانستم این میزان اندوهم را کم بکنم.
دو اتفاق هم در کی دو سال اخیر در تاتر کشور رخ داد. یکی انحلال انجمنهای تاتر استانها و شهرستانها بود و یکی هم برچیده شدن جشنوارههای استانی. به نظر شما این دو تصمیم، درست بود؟
هر دو فاجعه بود. برای اینکه ما در دورهای هستیم که دورهی تشکل است. ما از طریق این تشکلها و انجمن نمایش، توانسته بودیم ۹۰ هزار نفر که یک لشکر فرهنگی است، در ۴۵۰ انجمن، جا بدهیم. برای اینها منزلتی ایجاد شده بود، امکانات کاری پیش میآمد، همدلی، همفکری و اینها خیلی خوب بود. این تشکلها را نابود کردند.
بعد از آن آمدند و جشنوارهها را از بین بردند. و این جشنوارهها واقعاً محل تبادل فکر و اندیشه و احساس و خلاقیت، نه تنها بچههای یک استان، بلکه تمام استانهای ایران بود. اینها از همدیگر میآموختند. به دیدار همدیگر میرفتند. به تماشای کارهای همدیگر مینشستند و از این مقایسه، نکتهها میآموختند. به هرحال آنچه کردند فقط این بود که اینها تشکلها را نابود کردند. من نمیفهمم چرا. جهان امروز، جهان تشکل است. جهان ساختارهای نوین است. یک بحث مدیریت، اصلاً براساس ساختار است و اینها هرکاری کردند، در راستای نابود کردن این ساختارها بود. واقعاً اینها، منهای سوءنیت، اصلاً ندانمکار هستند. بجای اینکه بیشتر اینها را جمع بکنند، بیشتر به اینها ساختار و امکانات بدهند، تا توانستند اینها را آزار دادند و متفرق کردند. واقعاً خیلی طول میکشد تا آثار منفی و نتایج زیانبار روشهای این دوساله اخیر را ما جبران بکنیم. از این بابت من به شدت متاسفم.
و برای تاتر، چشم انداز خوبی در سال آینده میبینید؟
نمیدانم. هیچ حدسی ندارم برای اینکه اینها اصلاً هیچ برنامهای را نمیدانند چیست. درحقیقت اطلاعاتی ندارم. برای اینکه ما، نه مشاوریم، نه قابل اعتماد، نه آنجا طراح هستیم. ما اگر بشود یک کاری میکنیم و اگر هم نشود، مینشینیم از دور نگاه میکنیم. واقعاً هیچ چیز نمیدانم.
|
نظرهای خوانندگان
دكتر صادقي مرد بزرگ تئاتر معاصر ايران است و ايشان مي دانند آخوند ها هرگز اجازه نمي دهند نه تنها تئاتر بلكه هيچ هنر ديگري به جز خطاطي و شعر و و ريات كه در خدمت ايده هاي آنها باشد بروز و ظهور پيدا نميكند . به گوش خود از يك آخوند شنيدم كه مي گفت اگر تئاتر ساعت 6و 7 بعداز ظهر شروع به نمايش كند آنوقت چه كسي نماز جماعت مسجد مي رود ؟؟! ما هرگز اجازه نمي دهيم هنر جاي ما را اشغال كند هنر را متضاد دين مي بينند ولي نمي دانند هنر خود همه چيز است و از همين مي ترسند . پس در اين باتلاق كثافت كه دارند فرو مي روند نبايد نگران باشيم كنار بايستيم و تماشا كنيم تا روزي كه خود آنها بدست خودشان ، خودشان را غرق كنند. استبداد دو گونه نابود مي شود . يكي با انقلاب و قهر و خون ريزي و ديگري با غرق شدن در فساد هايي كه تاكيد در كثيف بودن آن براي شان مهم ترين انگيزه حياط شان است . ... صبح نزديك است . mm2
-- بدون نام ، Mar 13, 2008 در ساعت 06:41 PMامروز بادکتر قطب الدین صادقی از بازیگران و اساتید سرشناس تئاتر وسنمای ایران که به میبد آمده بود دیداری داشتم وبا دوستم با اومصاحبه ای کردیم . مردی بود سرشار از انرژی وروحیه . وقتی یکی از بچه ها از کمبود امکانات گفت و اینکه نمی گذارند و نمیشود استاد گفت باید بشود هر چه می توانید تلاش کنید از حداقل امکانات استفاده کنید . خوش بینی و امید او برایم بسیار جالب بود بدبختی ما بچه شهرستانیها در اینست که از وجود چنین اساتیدی بی بهره ایم در ادامه متن مصاحبه ما با ایشان را میخوانید
-- بدون نام ، Mar 13, 2008 در ساعت 06:41 PMwebrahi.blogfa.com
فارغ از نظر شخصی قطبالدین صادقی نسبت به نمایش افرا (که با اغراق و تلاش در کوچک جلوهدادنِ آن همراه بود)، طعنهیِ ایشان به بهرام بیضایی (اینکه "حقوق یکسالِ اخراجشدگانِ تئاتری به اندازهیِ یک قراردادِ بهرام بیضایی نیست.") نشانهیِ روشنی از روحیهیِ تخریب و لجنپراکنی هنرمندان و روشنفکرانِ این مرز و بوم نسبت به یکدیگر و از همه بدتر نسبت به اساتید و بزرگانِ فرهنگِ کشور است. وقتی در برخورد با یکدیگر هیچ نشانی از انصاف باقی نمیگذاریم، از حکومت چه توقعی ست که رعایتِ انصاف کند؟ متاسفم!
-- مخلوق Creature ، Apr 10, 2008 در ساعت 06:41 PMخیلی بد بود باید یک پیوست جستجوی پ یشرفته فارسی هم به سایتتون اضافه کنید برای تعریف لغات و اصطلا حات
-- بدون نام ، Apr 16, 2008 در ساعت 06:41 PMاینو که راست میگه که مدیران فعلی تئاتر کشور هنوز مدرکشون خشک نشده ، اونم مدرک دانشگاه آزادشون، حالا ای کاش چهار تا کار درست و حسابی کرده بودند فقط با کار های مذهبی ( روضه خوانی ) و جنگی و با موس موس کردن دنبال این و اون و نون به نرخ روز خوردن شدن مدیر ... باور ندارید از خودشون بپرسید!!
-- بادبادک بی دنباله ، May 10, 2008 در ساعت 06:41 PMبیضایی از اون طرف می ناله می گه منو سانسور می کنن، نمی ذارن نمایش بدم، بعد رفته گفته نه افرا سانسور نشده، یعنی چی؟ یعنی شما هر چی دلت خواسته نوشتی؟ یعنی آزاد آزاد بودی؟ اینکه نقض حرفای قبلی می شه. قراردادهای کلان می بندن با همین دم و دستگاه. بعد پز مخالفت می گیرن؟
-- بدون نام ، Jul 26, 2008 در ساعت 06:41 PMصادقی حرف حساب می زنه
افسوس آنها که اندیشه و درک انسانی شان را در ذهن امروز ما به جای گذاشتند، آنها که روشن و صریح و بی خیمه شب بازی با قدرت نساختند و هر روز رنگ عوض نکردند، مثل سهراب شهید ثالث، فروغ، نیما، شاملو اینها صدای ما بودند، از این زندگان که نگران جواز فیلم و کوفت و زهرمارشان هستند، آنها که می گیرند و می خورند بعدش می روند ننه من غریبم بازی در می آورند، اینها را رها کنید
-- بدون نام ، Aug 12, 2008 در ساعت 06:41 PM