تاریخ انتشار: ۵ خرداد ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
روزانه‌ها؛ خاطرات ماه می ۱۹۶۸،‌ روز بیست‌ و سوم

همه منتظر تصمیم دوگل

یک تصویر عمومی:

در کوچه و خیابان و کارخانه چه خبراست؟ ۹ میلیون کارگر و کارمند درحال اعتصابند و می‌دانیم اعتصابیون، حقوق ندارند. سوال مهم این است که تا کی می‌توانند به اعتصاب ادامه بدهند.

Download it Here!

سندیکای س‌ژ‌ت آشکارا دانشجویان را کنار زده و همه تلاشش این است که مهار اعتصابیون را در دست داشته باشد، مبادا درخواست‌های‌شان از حد اضافه حقوق و مزایا فراتر رود.

دانشجوها در خیابان‌ها با هوپ هوپ هوپ مشهورشان شعار می‌دهند و می‌دوند. تا دیشب تعدادشان را در پاریس پنج هزار نفر برآورد کرده‌اند. چندین جا با پلیس درگیر شده‌اند. لات و لوت‌های حومه‌ها، بین دانشجوها زیادتر شده‌اند و ظاهراً می‌گویند خرابکاری‌ها و ماشین‌سوزی‌ها کار آن‌هاست.

به هرحال‌، در آتش زدن آشغال‌های خیابان، همه با هم ‌ اشتراکِ مساعی دارند! آشغال‌های انبوه را می‌سوزانند و دود و آتش و بوی گند، همه جا بلند است. رهبرهای دانشجویی سعی می‌کنند بچه‌ها را برگردانند به سوربن، اما چندان زورشان نمی‌رسد.

کمبود سیگار، پاریسی‌ها را عصبی کرده. یک آلمانی سرخ مو را در بولوار مون‌پارناس به جای کوهن بندیت دستگیر می‌کنند. وقتی اشتباه معلوم می‌شود و طرف را آزاد می‌کنند، مردم او را مثل یک قهرمان روی دوش می‌گیرند و هورا می‌کشند!

این شیوهِ هوپ هوپ هوپِ دانشجویان، یک‌جور دویدنِ نمایشیِ ناگهانی است. زانوهاشان را تا زیر سینه بالا می‌آورند، به سرعت می‌دوند و همه با هم می‌گویند هوپ هوپ هوپ و ناگهان متوقف می‌شوند و شعار می‌دهند و عمل را تکرار می‌کنند.

این حرکات و این صدای دسته جمعی، خیلی ترسناک است و این موضوع عده‌ی زیادی از پولدارها و سرمایه‌دارها را به وحشت می‌اندازد؛ طوری‌که سرمایه‌های‌شان را برمی‌دارند و فرار می‌کنند به طرف کشورهای دیگر و بیشتر از همه به سویس.

اما اغلب مردم منتظر تصمیم دوگل هستند که قرار است فردا سخنرانی کند. تا دیروقتِ دیشب، صدای انفجار نارنجک‌ها به گوش می‌رسید.


ژنرال دوگل

آقای ژاک شیراکِ جوان،‌ شهردار، نخست وزیر و رییس جمهور آینده فرانسه‌، و امروز در مقام رییس دفتر نخست وزیر و منشیِ دولت‌، مامورِ تماس با رهبران سندیکاها است. یک هفت‌تیر توی جیبش می‌گذارد و شبانه به ملاقات‌های مشکوکی می‌رود در محله‌های خلوت، با مامورین حزب کمونیست و سندیکاها صحبت می‌کند و راجع به منافع مشترک‌شان که باید مشترکاً از آن‌ها حمایت کنند به توافق‌هایی می‌رسند. چیزی که چند روز دیگر علنی می‌شود و به نتیجه می‌رسد.

فرانسوا میترانِ جاه‌طلب، چپِ تک‌افتاده، نماینده مجلس و وزیر سابق، از اقلیت‌های مجلس است که دارد خودش را برای رهبری آیندهِ سوسیالیست‌ها و رییس جمهور شدن در سال‌های آینده آماده می‌کند‌. او هم درحال ملاقات‌های متعدد با رفقای چپ است برای ایجاد یک اتحاد چپ و بدست گرفتن دولت. چیزی که آن هم چند سال دیگر ثمره‌اش را خواهد داد و در این بین حزب سوسیالیست فرانسه هم که در این زمان خیلی پراکنده است شکل می‌گیرد.

‌نماینده اشرافیت فرانسه، ژیسکاردستن و گروهش هم در مجلس دور هم جمع شده اند تا دخلِ این نخست وزیر نوکیسه‌ی بورژوا‌مسلک را که ریشه‌ی دهاتی دارد، در بیاورند و حکومت فرانسه‌ی نجبا را برقرار کنند. چند سال دیگر نوبت به آن‌ها هم خواهد رسید و یادمان هست که در کنفرانس گوادلوپ زیرآب شاه ایران، این تازه به دوران رسیده دیگر را هم خواهد زد.

‌می‌بینید که آینده فرانسه - و با یک کمی نگاه کردن به دورتر- آینده خیلی جاهای دیگر دنیا دارد در این روزهای ماه می شکل می‌گیرد. اما تا آن زمان دوگل چکار می‌کند؟

‌دوگل، وزرا و دوستانش را جمع کرده تا آخرین حرف‌ها را گوش کند. تا امروز بیست وسومِ ماه، فقط یک جمله گفته که هنوز مورد بحث ترانزیستورها و همه مردم است: اصلاحات آرای شیان-لی، نه!

‌مردم کتاب لغت‌ها را ورق می‌زنند و همان‌طور که گفتم‌، این کلمه‌ی چند پهلو را جستجو می‌کنند تا معنای چندگانه‌ی آن را دریابند. خب، دوگل است و کلماتِ چند پهلو. و حالا قرار است که نطق فردایش هم تکلیف همه چیز را معلوم کند.

اما فعلاً دارد گوش می‌دهد. دوگل گوش‌های بزرگی دارد. دقت کرده‌اید اغلب سیاستمدارهایی که تاریخ آن‌ها را به هر دلیل بزرگ اسم‌گذاری کرده، گوش‌های بزرگی دارند؟ ماحصل حرف‌هایی که می شنود این‌ها‌ست:

«فرانسه دارد یک بحرانِ تمدنی را زندگی می‌کند. پیشرفت صنعتی... دوگل تصحیح می‌کند... اصطلاح دقیقش این است‌: پیشرفت تمدنِ مکانیکی! قواعد قدیمی را درهم شکسته و الهامات جدیدی را پدید آورده. پیشرفت کافی نیست. فرانسه تصویر بزرگ و قدرتمندی در بیرون دارد. اما این هم کافی نیست. محتاج یک برنامه‌ریزی جدید داخلی هم هست.

پس باید شاخ گاو را از جلو، رودر‌رو، بگیریم. فاصله دولت با مردم زیاد شده. چون که سرمایه‌داری با همه کارآیی‌هایش، کمابیش حقوق کارکنان را لگدمال می‌کند. پس باید قدرت به مردم نزدیک بشود. باید سرمایه و کار مشارکت بیشتری داشته باشند. تمرکز‌زدایی و مشارکت.

ژنرال می‌گوید به یک شرط: برگشتِ نظم و آرامش! بدون آن کاری پیش نمی‌رود. پس سوژه اصلی این‌ها‌‌ست: نظم و اصلاح. اول باید دولت مشروعیت خودش را دوباره به‌دست بیاورد و دوگل اعلام می‌کند که از این آزمون نمی‌ترسد و حق مردم می‌داند که در این مورد تصمیم بگیرند. پس سوژه سوم این خواهد بود: رفراندوم! کسانی پیشنهاد طرح عفو عمومی را می‌کنند. دوگل می‌گوید هنوز حرف‌های مهم‌تری هست اما حالا که حرفش را زده‌اید بروید مقدماتش را آماده کنید.»

در این مدت دانیل بندیت همراه عکاس‌های مجله «پاری ماچ» و به خرج آن مجله مشغول سیر و گشت است. چون موقع خروج از فرانسه پول سفر نداشته، پیشنهاد مجله پاری‌ماچ را پذیرفته است. آن‌ها خرج سفرش را می‌دهند، در مقابلِ انحصار عکس‌هایش برای مجله.

عکس‌های او را چمدان به دست در برلن و آمستردام همه‌جا می‌بینیم. برای دانشجوهای آمستردامی دارد سخنرانی می‌کند: «باید دنیای کهنه را جارو کرد!» بعد از سخنرانی به او خبر می‌دهند که حالا قانونِ منع ورودش به فرانسه تصویب شده. می‌زند زیر خنده: «معهذا برمی‌گردم!»


بخش‌های پیشین

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)