خانه > گوي سياست > ايران و آمريکا > صلح و دموکراسی در مقابل میلیتاریسم و بنیادگرایی | |||
صلح و دموکراسی در مقابل میلیتاریسم و بنیادگراییابراهیم نبویگفتگو با مهرداد درویشپور را از اینجا بشنوید. مهرداد درویشپور از صاحبنظران سیاسی و فعال جنبش جهانی صلح است که در سوئد به عنوان استاد جامعهشناسی در دانشگاه مشغول تدریس است. درویشپور معتقد است باید صدای سومی علیه جنگ ایجاد بشود که برای مقابله با حملهی نظامی در کنار استبداد قرار نگیرد و یا از حمله نظامی به عنوان سلاحی برای براندازی حکومت استفاده نکند. گفتگوی او با رادیو زمانه را بخوانید.
در هفته گذشته خانم شیرین عبادی شورای ملی صلح را در ایران تشکیل داد. مضمون دعوت ایشان برای این شورا ایجاد جریانی برای فشار بر دولت جهت متوقف کردن فعالیت هستهای و در نتیجه جلوگیری از احتمال وقوع جنگ هست. نظر شما درمورد این فراخوان و شیوه برخوردی ایشان چیست؟ نخست اینکه به گمان من خطر جنگ آن قدر جدی است که از هر تلاشی برای جلوگیری از حملهی نظامی باید استقبال کرد؛ چه این فعالیتها در داخل ایران صورت بگیرد و چه در سطح بینالمللی. بنابراین اگر از همین نکتهی اول شروع بکنیم، بیتردید نفس اینکه بخشی از روشنفکران و دگراندیشان ایرانی تلاش کردهاند حرکت صلح و مخالفت با جنگ را در داخل کشور نیز سازمان بدهند، به گمان من باید مثبت تلقی کرد. نکتهی دوم اینکه تا آنجا که به اظهارات خود خانم عبادی برمیگردد، از آنجا که عقب راندن دولت احمدینژاد را نیز به نوعی هدف قرار دادهاند و به درستی تأکید کردهاند بر اینکه صلح و حقوق بشر باید هر دو همزمان مطرح بشود، طبیعتاً این موضع از نظر من ستودنی است. با توجه به اینکه حتماً میدانید شخصاً از آن دسته فعالان جنبش ضدجنگ هستم که بر این باورم که برای اینکه مخالفت با حملهی نظامی آمریکا به معنی حمایت از حکومت اسلامی یا دولت احمدینژاد تلقی نشود، باید مبارزه برای صلح و دموکراسی همزمان گردد. از این نظر نیز این جنبهی مثبت در اظهار نظر خانم عبادی وجود دارد که مبارزات دموکراتیک ایرانیان برای دموکراسی را به سایه نمیراند و صلح بهانهای برای رویارویی و ایستادگی در مقابل جنبش حقوق بشر در ایران نمیشود. بلکه برعکس، بخشی از پیکار برای دموکراسی می گردد که با صدای بسیار صریح عنوان میکند ما خواستار حقوق بشر و دموکراسی در جامعه هستیم؛ ولی بر این باور نیستیم که حمله نظامی میتواند آن را برای ایران به ارمغان بیاورد. چرا که حملهی نظامی کابوسی است برای جامعه، مردم، منطقه و صلح جهانی. اما تلاشهای خانم عبادی - دوست بسیار عزیز و محترم من - جایی مورد استقبال عمومی جامعه قرار خواهد گرفت که استقلالش را از مسئولان حکومتی به شفافترین شکل ممکن بیان کند. شما بارها در مورد دیدگاه سوم در بحث جنگ گفته اید، من فکر میکنم توضیحی درباره این دیدگاه سوم بدهید و بگویید که، دیدگاه اول و دوم با تعریف شما چیست؟ ما نظریهای داریم که قبل از اینکه منشاء آن به جامعهی ایرانی برگردد، نظریهی نئوکانها در دولت جورج بوش است. این نظریه بر این باور است که کشورهای اسلامی اساساً خطری برای امنیت، صلح و دموکراسی و مصالح آمریکا هستند. از این منظر آنان معتقدند با جنبشهای دموکراتیک در این کشورها نمیتوان حکومتهای ضدآمریکایی و یا بنیادگرا در این کشورها را به عقب راند و اصولاً آمریکا برای حفظ مصالح خود، برای استقرار دموکراسی در منطقه و تأمین امنیت و ثبات، میباید جغرافیای سیاسی منطقه را برهم بزند. پروژه برهم زدن جغرافیای سیاسی منطقه نیز از این ایده سرچشمه میگیرد که دولتهایی که از نظر آمریکا محورهای شررات محسوب میشوند، به هیچ وجه حاضر نیستند در چارچوب مصالح آمریکا عمل کنند. این کشورها نظیر ایران کشورهایی در واقع بزرگ هستند که موقعیت ژئوپلیتیکی خاصی دارند که میتوانند مصالح آمریکا و اسراییل را به خطر بیندازند. از نظر نئوکانها این کشورها باید تقسیم (تجزیه) شوند یا حکومتهای یاغیشان برچیده شود. بنابراین نئوکانها از حملهی نظامی برای تجدید جغرافیای خاورمیانه دفاع میکنند و اساساً حمله به افغانستان و حمله به عراق با این دکترین نئوکانها یا محافظهکاران آمریکا صورت گرفت. اما دیدگاه سوم را توضیح ندادید... ... توضیح میدهم. در میان ایرانیها، بخشی از اپوزیسیون ایرانی و بخشی از جامعه ایرانی دچار این توهم است که آمریکا با حملهی نظامی میتواند دموکراسی را در ایران مستقر بکند. این یک نگاه سیاسی است که همآوا با دکترین نئوکانها است. اجازه بدهید این نگاه سیاسی را به عنوان دیدگاه اول عنوان کنم. دیدگاهی که فکر میکند «بمبهای دموکراتیک» موضوعیت دارد. همان طور که در دورهای عدهای از طرفداران شوروی بر این باور بودند که گویا «تانکهای سوسیالیستی» موضوعیت دارد و با تانک میشود به افغانستان سوسیالیسم صادر کرد. امروز بخشی از متوهمترین و مستاصلترین و غیرملیترین بخش اپوزیسیون ایرانی امید بسته است به «بمبهای دموکراتیک» و حملهی نظامی آمریکا. دیدگاه دوم در نقطهی مقابل آن، عنوان میکند که مقابله با تجاوزات آمریکا و مقابله با میلیتاریسم آمریکا را باید اولویت اصلیمان قرار بدهیم. در این نگاه بخشی از جامعه ایرانی و اپوزیسیون ایرانی برای مقابله با خطر جنگ هیچ ابایی هم ندارند که خود را یکسره در کنار بنیادگرایان قرار بدهند و برای مقابله با آمریکا نوعی همسویی و ائتلاف را سازمان دهند. این نوع نگاه... یعنی به عبارت دیگر دارید میگویید که نگاه اول و دوم هر کدامشان به یکی از طرفهای جنگ نزدیک میشود. یکی میرود به طرف دولت آمریکا و یکی دیگر به طرف دولت جمهوری اسلامی ... دقیقاً. درواقع این همان رفتاری است که مثلاً بخشی از نیروهای حتی چپگرا در لبنان انجام دادند که با حزبالله علیه اسراییل یا با طالبان علیه آمریکا همدست شدند و یا در ایران با نیروهای جنگافروز، ماجراجوا و بنیادگرا برای مقابله با خطر حملهی نظامی آمریکا همدست میشوند. به گمان من اشکال هر دو نگاه در این است که هیچ کدام به سود صلح، دموکراسی، تنشزدایی و تأمین امنیت نیست. بلکه در واقع در این فضای قطبی شدن سیاست و جنگ میلیتاریسم و بنیادگرایی، خود را در کنار یکی از این دو قرار میدهد. نگاه سوم نگاهی است که همزمان مقابله با این دو را وظیفهی خود میداند. نیروهای دموکرات و سکولار در جامعهی ما اساساً مقابلهی همزمان با بنیادگرایی و میلیتاریسم را بر عهده گرفتهاند که هر دو در جنگافروزی، در دشمنی و عنادورزی با دموکراسی و در به خطر انداختن امنیت و ثبات در منطقه و در به ویرانی کشیدن جامعه نقشی مخرب دارند ... شما دموکرات و سکولار را بهعنوان دو نیرو میگویید؟ چون به هر حال بخش وسیعی از کسانی که مخالف با جنگ هستند، کسانی هستند از نیروهای مذهبی که اینها به دموکراسی هم اعتقاد دارند و با حکومت هم رابطه ندارند و اینها کسانی هستند که مخالف این حکومت هستند؟ در واقع در واژهای که به کار بردم نیروهای دموکرات، سکولار، جمهوریخواه و اساساً نیروهای اپوزیسیونی مد نظرم بود که اعم از چپ، ملی، مذهبی، جمهوریخواه - و یا متعلق به هر گرایش دیگری که هستند - وجه مشترکشان این هست که معتقدند اگر قرار باشد مردم ایران به رفاه و سعادت برسند و امنیت و ثبات در منطقه ایجاد بشود، تحقق این امر در گروی دموکراسی است. در واقع وجه مشترک همهی اینها مستقل از اینکه سکولار باشند یا نباشند، در باور مشترکشان به آن است که هم بنیادگرایی و هم میلیتاریسم، صلح و امنیت و دموکراسی را به خطر میاندازد. بخش مهمی از دگراندیشان ایرانی و اپوزیسیون ایرانی در داخل و خارج از کشور، نیروهایی هستند که مسألهی حفظ ایران، متحقق کردن دموکراسی و از طریق آن تأمین امنیت و ثبات در منطقه را بسیار کلیدی میدانند. اپوزیسیون ملیای که ریشه در جامعه دارد، نه میخواهد خود را آلت دست قدرتهای بیگانه و نه آلت دست قدرت حاکمه قرار دهد. برای این نیروهای مردمی، ملی و دموکراتیک بسیار حیاتی است که استقلالشان را از هر دو سو حفظ بکند و زمانی که در جنبش صلح نیز شرکت میکنند، با شعار صلح و دموکراسی شرکت کنند... ببینید، شما نکتهای را دارید میگویید، در حقیقت میگویید که نیرویی در داخل ایران هست و نیرویی که در خارج از ایران هست، بایست الان دموکراسی و صلح را به عنوان برنامهی اول خودش قرار بدهد. اما ابهامی که همواره در این اظهارات وجود دارد این است که از چه راهی؟ به گمان من ما در واقع باید به سه نکته در این زمینه توجه کنیم. نخست آن که جامعه ایرانی آزادیخواه و دگراندیش چه در داخل و چه در خارج از کشور به گونهای پراکنده و تکصدایی قادر نخواهد بود برای تقویت موضع سوم، صلح و دموکراسی، ایفای نقش جدی بکند. به همین دلیل نیروهای ایرانی طرفدار موضع سوم باید در جنبش بینالمللی صلح حضوری فعال پیدا بکنند. این نکتهای که دارید میگویید برمیگردد به بیرون ایران. اما مسأله اصلی داخل ایران است. یعنی اگر شورای ملی صلح بر توقف غنیسازی تأکید میکند، این اتفاق باید توی ایران صورت بگیرد. دقیقاً، نکته دوم صحبتام همین بود. ما نمیتوانیم پروژهی صلح و دموکراسی را پیش ببریم، اگر نتوانیم ماجراجوییهای دولت احمدینژاد را به عقب برانیم. یعنی باید شعار متوقف کردن غنیسازی اورانیوم و دفاع از حقوق بشر به شعار کلیدی در داخل کشور تبدیل بشود. بحث من این است: اگر در داخل و خارج از کشور با شعار درباره مهرداد درویش پور در ۱۹۸۴ به سوئد مهاجرت کرد و با انتشار جزوات و همچنین نشریه تلاش به نقد نظری مارکسیسم آیینگرا پرداخت. درویشپور از زمره کسانی بود که در نیمه دوم دهه ۱۹۸۰ با نقد انقلاب اسلامی، مجازات اعدام، سوسیالیسم استبدادی، نظام پدرسالاری و خشونت و قدرت به شکلگیری گفتمانهای نوین و دموکراتیک و به ویژه فمینیسم در سطح کل جامعه پرداخت. او در نقد انقلاب اسلامی بر این باور است که با پایان عصر اقتدارهای سنتی و کاریزماتیک در ایران، زمینه اقتدار عقلایی فراهم شده است که آن را در قالب استقرار جمهوری سکولار و دموکراتیک میسر میداند. او از نظریهپردازان و فعالان جنبش جمهوریخواهی در ایران است و به لحاظ سیاسی تمایلات سوسیال دموکراتیک دارد. وی همچنان در دیگر حوزههای نظری و سیاسی از جمله در جنبش زنان، ضدنژادپرستی، صلح، دانشجویی، حقوق بشر فعال بوده است و تا کنون از وی مطالب متعددی در این زمینهها و از جمله نقد بنیادگرایی اسلامی، به چاپ رسیده است. در کنار فعالیتهای نظری و سیاسی، درویشپور از آغاز دهه ۱۹۹۰ فعالیت آکادمیک در دانشگاه در رشته جامعهشناسی را به اشتغال اصلی خود بدل ساخت. از او تا کنون مطالب متعددی در زمینه زنان، مهاجرت و خانواده انتشار یافته است. کتابهای «چالشگری زنان علیه مردان» (به زبان فارسی ۲۰۰۱) «زنان مهاجر الگوشکن» (رساله دکترا به زبان سوئدی ۲۰۰۳) متنهای جامعهشناسی در باره خانواده، قومیت فمینیسم و نژادپرستی (به زبان سوئدی ۲۰۰۴) از این زمرهاند. وی همچنین دهها مقاله و کتاب به زبانهای سوئدی و انگلیسی منتشر کرده است. آخرین اثر او تالیف کتابی درسی برای دانشگاه به نام «مهاجرت و قومیت چشم انداز جامعه چند فرهنگی در سوئد» است که با همکاری پروفسور چارلز وستین رییس بخش تحقیقات مهاجرین در دانشگاه استکهلم و همکاری پانزده محقق دیگر تهیه شده است. درویشپور در جامعه سوئد نیز از طریق رسانهها و همچنین با شرکت در کنفرانسهای متعدد حضوری فعال دارد و به طرح مسائل زنان، مهاجرت و روابط قومی از منظر تئوری Intersectionality (نظریه میانبرشی) میپردازد. او هم اکنون به عنوان استاد جامعهشناسی در دانشگاه استکهلم و مدرسه عالی ملاردالن در سوئد به تدریس مشغول است. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|
نظرهای خوانندگان
بنظرمن : غنی سازی حداقل تا انتخات مجلس آینده متوقف نخواهدنشد مگر اینکه جنبش ضد سیاست هسته ای دولت ورهبری هم در بالا وهم در جامه بطور آشکار وگسترده به مسله مر کزی در بالا تبدیل شود. من بعید میدانم این اتفاق در بالا به رودرویئ قطعی کشیده شود مگر اینکه خطر از آنچه که هست نزدیکتر شود چیزی شبیه به قطع جنگ با عراق.
-- شاهرخ ، Nov 26, 2007 در ساعت 09:20 PMبنا بر این جلو گیری ازجنگ یک یک وظیفه ملی است ونه یک حرکت سیاسی گروهی . درمورد این مسله ملی من تنها صدا و فقط یک صدا راملت فریاد خواهند زد احمد نژاد یا باید بر کنار شود ویا به سیاست هسته ای خانمان بر بر انداز خود خاتمه دهد صدای اول؛ دوم وسوم و ...... با همه اختلافات تا دیر نشده صدای کمیته صلح را بدور از اما واگرها تقویت کنیم بگمان من دولت آنها را تحمل نخواهد کرد
سوال بنده از خانمها ، آقایان، خواهران ، برادران و بویژه مدعیان صلح که دیگران را جنگ افروز می خوانند در یک کلمه خلا صه می شود :
-- منوچهر هنرمند ، Nov 26, 2007 در ساعت 09:20 PMآیا ولایت فقیه را قبول دارید یانه ؟ اگر دارید که بیهوده برای حق انسانها شعار ندهید . اگر هم قبول دارید که دیگر سخن شما بی معنا است .
هر گاه این مطلب روشن شد می توان ترازو گذاشت و سخن و اندیشه را سنجید . خطابم به آقای نبوی، درویش پور و سایر دوستان است .امیدوارم لطف کرده و بنده را توجیه کنند . خانم عبادی هم همینطور!