خانه > پرویز جاهد > نقد فيلم > جنگ برای دمکراسی | |||
جنگ برای دمکراسیپرویز جاهدجان پيلجر (John Pilger)، ژورناليست و مستندساز استراليايی به خاطر گزارش های تصويری مستندش از مناطق بحرانی جهان در دوره های مختلف، از جنگ ويتنام گرفته تا عراق امروز، نامی شناخته شده در عرصه رسانهای است. وی جايزه بهترين ژورناليست جهان را نيز دريافت کرد. پيلجر، وظيفه يک ژورناليست واقعی را محافظت از حافظه عمومی میداند و همانند ميلان کوندرا اعتقاد دارد مبارزه مردم عليه قدرت، مبارزه حافظه عليه فراموشی است. به همين منظور سعی میکند با فيلمهايش، حافظه تاريخی مردم را که به اعتقاد او به وسيله رسانههای گروهی تضعيف شده و صدمه ديده، دوباره ترميم کند.
پيلجر در اين فيلم نشان میدهد که چگونه ايالات متحده با طراحی کودتاها، بحرانها و شورشهای ساختگی عليه دولتها و جنبشهای دمکراتيک و آزادیخواه اين قاره مثل شيلی، گواتمالا، ال سالوادور و ونزوئلا، به سرکوب بیرحمانه آنها دست زده و پس از سرنگونی دولتهای ملی، دولتهای دست نشانده خود و ديکتاتورهايی چون اگوستو پينوشه را بر سر کار نشانده است. در اين فيلم، پيلجر با نگاهی رئاليستی، زاغههای ونزوئلا، بوليوی، شيلی را ترسيم کرده است و به زاغهنشينان و مردم فقير اين فرصت را داده که حرفهايشان را در برابر دوربين او بزنند. در واقع پيلجر با اين کار خواسته نشان دهد که اين فقط دانشگاهيان و کارشناسان امور سياسی نيستند که میتوانند در باره سياست حرف بزنند بلکه صدای مردم عادی نيز اگر شنيده شود چه بسا رساتر و گوياتر از صداهای نخبگان باشد. پيلجر با تحليل کودتای ناموفق سيا در ونزوئلا، کودتای سازمان يافته عليه آلنده در شيلی و مقاومت مردم در بوليوی عليه رژيم دستنشانده اين کشور، نشان میدهد که چگونه جامعه ای که مدعی تمدن و دمکراسی و حقوق بشر است برای حفظ منافع خود حاضر است دست به وحشيانهترين اعمال نظامی بزند و هزاران نفر از مردم عادی را قربانی کند (پيلجر در مستند قبلیاش در باره عراق پيلجر نيز نشان داد که چگونه ۵۰۰۰۰۰ کودک عراقی بر اثر بمباران هوايی آمريکا کشته شدند). بوش در يکی از سخنرانی هايش ۲۱ بار از واژههای دمکراسی و آزادی استفاده کرده و فيلم جنگ برای دمکراسی نشان میدهد که منظور واقعی بوش از آزادی و دمکراسی چيست. روشن است که موضوع اين فيلم موضوع تازه ای نيست و تا کنون صدها فيلم مستند خصوصا از سوی فيلمسازان آمريکای لاتين مثل ميگوئل ليتين در اين باره ساخته شده اما چند چيز مستند، جان پيلجر را از نمونههای مشابه اين ژانر متمايز میسازد: شيوه مستندسازی پيلجر اين است که معمولاً خود در فيلمهايش به عنوان راوی شرکت دارد. رويدادها را دائم تفسير کرده و با افراد به گفتگو مینشيند. اگرچه تصوير او را دائم روی پرده نمیبينيم ولی صدای او دارد به صورت وويس اوور بر روی تصاوير فيلم شنيده میشود. از اين نظر شيوه او بسيار شبيه مستندسازی مايکل مور و نيک برومفيلد است اما تفاوت روش پيلجر با مور در اين است که کلام او طنز تلخ و ويرانگر مور را ندارد. از نظر کاراکتر نيز پيلجر، برخلاف کاراکتر شوخ، سرزنده و بانشاط مور، آدمی است تا حدی خشک، جدی و عصا قورت داده. تفاوت اساسی بين پيلجر و مور از اينجا میآيد که آنها متعلق به دونسل متفاوت مستندسازند. پيلجر از دهه شصت دارد مستند سياسی میسازد و تاکنون بيش از پنجاه فيلم مستند در کارنامه خود دارد اما مور از اواخر دهه هشتاد شروع به کار کرده و با حضور خود به عنوان يک کارکتر اصلی در فيلم و نمايش مشکلات ساختن فيلم مستند، از تلاش برای گرفتن اجازه فيلمبرداری از مقامات گرفته تا متقاعد کردن آدمها برای گفتگو، شيو های بيانی فيلم مستند را ارتقا بخشيده است. برخی نگاه و رويکرد پيلجر را جانبدارانه دانسته و معتقدند که وی به عنوان يک ژورناليست، بیطرفی سياسی را رعايت نکرده است که انتقادی بیمورد است. چرا فيلمساز مستند حتماً بايد نگاه بیطرفی داشته باشد. در آغاز فيلم جرج بوش میگويد:
از ۱۹۴۵ تاکنون ايالات متحده ۵۰ حکومت را که اغلب آنها دمکراتيک بودهاند و با رای مردم آن کشورها بر سر کار آمده بودند، در ۳۰ کشور جهان سرنگون کردهاند از جمله در آرژانتين، برزيل، بوليوی، شيلی، کوبا، ال سالوادور و ونزوئلا، و به جای آنها حکومت های دست نشانده و ديکتاتوری خود را بر سر کار آوردهاند. داگلاس مک کينن، وزير دفاع سابق اين کشور چاوز را تهديدی برای منافع ملی میداند و رسانههای مخالف از او چهرهای نفرت انگيز و شيطانی ساختهاند. پيلجر سراغ گروههای مختلف جامعه ونزوئلا از زاغهنشينان تا کاخنشينان میرود و با آنها در باره سياستهای چاوز گفتگو میکند. بعد پيلجر نشان میدهد که چگونه مخالفان چاوز به کمک سيا کودتايی را در سال ۲۰۰۲ عليه چاوز سازماندهی میکند اما اين کودتا با دخالت طرفداران چاوز درهم میشکند. يکی از صحنه های جالب فيلم گفتگوی او با دوئن کلريج مامور سابق سيا در آمريکای لاتين است. در اين گفتگو مامور سيا با وقاحت تمام از سياست های سيا در آمريکای لاتين و جنايت های پينوشه دفاع میکند و معتقد است که گاهی برای ايجاد تغيير بايد دست به کارهای زشت و ناپسند زد. مهمترين مشکل پيلجر در اين فيلم اين است که از شخصيت چاوز يک قهرمان میسازد و او را نماينده جنبشهای رهايی بخش در آمريکای لاتين معرفی میکند. اينکه ايدههای ملیگرايانه و پوپوليستی افرادی مثل چاوز تا چه حد میتواند راه حلی واقعی برای نجات مردم اين قاره از شر فقر، بیعدالتی و فساد سياسی باشد نکتهای است که به روشنی نمیتوان در باره آن سخن گفت و بايد به آينده واگذار کرد. اما آنچه که روشن است اين است که به نظر میرسد تحميلِ دمکراسی مورد نظر آمريکا نه تنها در آمريکای لاتين با مشکل مواجه شده و مقاومت مردمی را به دنبال داشته بلکه در خاورميانه نيز به بن بست رسيده است. اگر آمريکا بخواهد سياست به اصطلاح آزادی خواهانهاش را در آمريکای لاتين يا خاورميانه پياده کند ناچار است حمام خون ديگری چون استاديوم سانتياگو راه بيندازد و خون هزاران خواننده و نوازنده ملی و ميهنپرستی چون ويکتور خارا را بر زمين بريزد. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|
نظرهای خوانندگان
اي کاش به جاي اينهمه حمله به بوش و بد گويي از امريکا کمي هم از فيلم ضد اسلامي ساخت هلند مينوشتند که هنوز بر پرده نرفته سياستمداران اروپايي را نگران کرده است. مگر مرکز راديو زمانه در آمستردام هلند نيست؟
-- سلامي ، Jan 26, 2008 در ساعت 06:12 PMمتشكر از معرفي اين فيلم و فيلمساز. پيشنهاد مي كنم درباره مستند ارواح ابوغريب (The Ghosts of Abu Gharib) هم بنويسد. ضمنا به نظرم نام اين فيلم (War on Terror) را بهتر بود "جنگ عليه دموكراسي" ترجمه مي كرديد كه كنايه اي است بر ملا كننده در برابر شعار رسانه اي دستگاه بوش يعني War on Terror / "جنگ عليه ترور". "جنگ بر سر دموكراسي" شايد ترجمه War over Democracy باشد كه با توضيحات شما بعيد است مورد نظر اين فيلمساز باشد.
-- شهاب اسفندياري ، Jan 26, 2008 در ساعت 06:12 PMممنون آقای جاهد. هم انتخابتان جالب بود هم توصیفات فیلم و هم پرسش آخر گزارش بسیار بجا. فقط اینکه ترجمه دقیق نام فیلم جنگ علیه دموکراسی می باشد و نه بر سر. به هر حال این چندمین انتخاب جالب شما بود و امیدوارم به همین نحو ادامه بدهید.
-- خشایار ، Jan 27, 2008 در ساعت 06:12 PM