تاریخ انتشار: ۲۵ دی ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
سفرنامه هند؛ بخش نهم

کوچک‌ترين ايالت هند

داریوش رجبیان

Download it Here!

یک ساعت پرواز ما از «مومبای» به «گوآ» با هواپیمای شیک شرکت هوایی جدید «کينگ فيشر» بسیار زود گذشت. زود و خوش. تا بسته‌های کادویی شرکت را باز کردم و یکی دو فیلم ویدیویی روی صفحه تلویزیونی اختصاصی خودم نگاه کردم، دیدم فضای زیر هواپیما به کلی عوض شده. دریايی بیکران و رودخانه‌ها که همه‌ی آن در قاب سبز درختان گرمسیر می‌درخشیدند. پروازمان به سر رسید و در فرودگاه گوآ پیاده شدیم.


کلیسای قدیمی شهر «گوا»

پرتقال هندی
از نگاه نخست می‌شد بی‌درنگ تشخیص داد که گوآ چه قدر از باقی مناطق هند متفاوت است. گذشته از ساختمان‌ها و سر و لباس مردم که تفاوت اندکی از شهر و روستاهای پرتقال دارد، طبیعت آن هم جلوه‌ دیگری دارد. مثل این بود که طبیعت جنوب ایران را با شمال ایران در آمیخته باشند که حاصل آن طبیعت گوآ می‌شود، با تپه‌های به شدت سبز، کنار رودهای فراخ و با نخل‌های فراوان و سایر درختان گرمسیری که البته اگر اسم‌هایشان را بلد بودم، به شما می‌گفتم.


گوآ، احتمالا تلفظ پرتقالی یک واژه‌ سانسکریت است که در «حماسه‌ ماهابهاراتا» هم آمده. «گوپاراشترا» یا «گوواراشترا» به‌معنی مردم گاوبان. چرا پرتقالی؟ چون از سال 1510 تا سال 1961 میلادی این کوچکترین ایالت هند، که بیشترین تعداد جهانگردان را به‌خود جلب می‌کند، تحت سلطه پرتقال قرار داشت. پرتقال حق سلطه هندوستان بر این ایالت را سال‌ها بعد از خروجش از گوآ، و پس از انقلاب سال 1974 به رسمیت شناخت.

سلطه دیرپای پرتقال بر این سرزمین بی‌اثر نبوده و همین حالا هم بیشتر سالمندان گوآ زبان پرتقالی را بلدند. زبان محلی مردم گوآ، موسوم به «کونکنی» هم سرشار از واژه‌های پرتقالی است. نسل جوان اما بیشتر به زبان انگلیسی رو آورده و کمتر پرتقالی بلدند.


گوآ، بیشتر به خاطر سواحل دراز شن‌پوشش معروف است و همه ساله صدها هزار گردشگر داخلی و خارجی روی شنهای سواحل گوآ دراز می‌کشند و آفتاب می‌خورند. گوآ در حاشیه غربی هندوستان و در کنار دریای عرب واقع است.


آرامگاه «زاوير مقدس»

سرزمين رقص های ساحلی
شلوغ‌ترین دیسکوهای موجود در هند را می‌توان در گوآ یافت. مردم مهربان و مهمان‌نواز محلی مرا به یکی از باشگاه‌های شبانه ساحلی راهنمایی کردند. باورم نمی‌شد آنچه می‌بینم در هند اتفاق می‌افتد. جمعیت، همه هندی‌تبار بودند؛ چون موسم گردشگری خارجی‌ها هنوز آغاز نشده بود. تازه‌ترین هیت‌های آمریکا و اروپا پخش می‌شد و دختران شکیل و خوشگل روی حاشیه‌ چوبی یک میله‌ بلند می‌رقصیدند و با مدرن‌ترین انواع رقص دیسکویی که می‌توان تصور کرد، تعداد معدود خارجی‌ها را مات و مبهوت می کردند. دیسکو به‌قدری شلوغ شد که اگر سوزن می‌انداختم، راست می‌ايستاد.

بیرون ساختمان دیسکو فضای بازی برای نشستن و نوشیدن بود. با چند تن از خارجی‌هایی که در آنجا آشنا شدم، نشستیم و آبجو کینگ فیشر نوشیدیم که اجل تشنگی است.

هند از ديد قزاق‌ها
بعد با دوستان تازه‌ خود که هر سه از قزاقستان برای تفریح و خوشگذرانی به هند آمده بودند، صحبت کردم.

عسل، ژیناره و دیناره سه سال پیش از دانشگاه دهلی فارغ التحصیل شدند و حالا هر کدام در قزاقستان شغل مناسبی دارند. عسل در سفارت هند در «آستانه» کار می‌کند و ژیناره و دیناره در یک شرکت هوایی در قزاقستان. هر سه معتقدند که هندوستان امروزه در حال تغییر است و حتی از هند، در سه سال پیش هم متفاوت است.

عسل می‌گوید، اینکه هندوستان در حال تغییر است، حقیقت مطلق است. این تغییرات را در چیزهای خرده‌ریز هم می‌توان مشاهده کرد. برخورد مردم با خارجی‌ها مثلا در دهلی دیگر مثل سابق نیست. در گذشته در خیابان که راه می‌رفتیم همه به ما زل می زدند؛ ولی حالا دیدن یک خارجی برای مردم محلی پدیده‌ای عادی است.

در مورد لباس هم همین‌طور. در گذشته اگر با شلوار لی بیرون می‌آمدیم، برای ما سوت می‌زدند و متلک و حرف‌های نامناسب می‌گفتند. ولی حالا کسی به این نوع لباس‌پوشی توجهی نشان نمی دهد و خود دختران هندی هم حسابی غربی شده‌اند و تفاوت چندانی با خارجی‌ها ندارند.

ولی ژیناره می‌گوید، اینکه هندی‌ها دیگر به خارجی ها زل نمی‌زنند، نشان‌دهنده اصلی تغییرات در هند نیست. بلکه می‌توان گفت، جهان‌بینی مردم تغییر کرده و هندی‌ها اکنون بیش از پیش به غرب نزدیک شدند. نقش تلویزیون در هند اساسی است. تغییرات در جوامع بین‌المللی از طریق صفحه‌ تلویزیونی به جامعه هند هم رسوخ می‌کند. دید مردم به قضایا در حال عوض شدن است که هم جهات مثبت دارد، و هم جهات منفی.

باعث تأسف است که اکنون بسیاری از جوان‌های هندی از فرهنگ و سنت‌های خود فاصله می‌گیرند. از چیزهایی که در هیچ‌گوشه جهان نمی‌توان سراغش را گرفت. خوبی آن این است که هندی‌ها دیگر خود را از سایر مردم جهان متفاوت نمی‌بینند.

عسل می‌گوید که عمده‌ترین مشکل هند در حال حاضر ازدیاد جمعیت است. البته این‌طور نمی‌شود گفت، ولی باید نظارت دموگرافیک وجود داشته باشد. مسلما دولت هند در این راستا تلاش می‌کند. اخیرا شنیدم که در یکی از شهرهای هند دستگاه خودکار فروش کاندوم را نصب کرده‌اند که باعث تظاهرات اعتراضی مردم محلی شده. می‌توان گفت بسیاری از مردم روستاها مثل دوره‌‌ی شوروی در قزاقستان، حضور سکس در زندگی را قبول ندارند. شاید دلایل دیگری هم داشته باشد، ولی کنترل دموگرافیک ناگزیر است؛ وگرنه میزان فقر بالاتر خواهد رفت.

روزی با یک جوان 19 ساله صحبت می‌کردم که اصلا به فکر ادامه تحصیل نبود و از خدا می‌خواست که به او زور بازو بدهد که بتواند خرج زندگی خود و خانواده‌اش را در بیاورد. یک مشکل اصلی دیگر هند، فساد مالی میان مقامات است که در فیلم «رنگ ده بسنتی» به خوبی به نمایش درآمده است.


کليسای «بوم ژيزوس»

کليسای «بوم ژيزوس» و «زاوير مقدس»
یکی از اماکن دیدنی گوآ، کلیسای بوم ژیزوس یا عیسی خوب است، در منطقه گوآی کهنه.

راه‌بلد ما می‌گوید که ساختمان این کلیسا از سال 1594 میلادی آغاز شد، يعنی بیش از 400 سال پیش و از سال 1605 به پایان رسید. کل مخارج احداث کلیسا را یک مرد پرتقالی اهدا کرده است. در این کلیسا شما می‌توانید پیکر زاوير مقدس را ببینید. 455 سال است که پیکر این مُبلغ اسپانیایی کیش مسیحیت در گوآی کهنه است.

فرانسیس زاوير مقدس، نخستین مبلغ مسیحیت در گوآ بود که سال 1542 وارد گوآ شد و 10 سال در اینجا ماند و طی این 10 سال به ژاپن، مالزی، اندونزی و سری لانکا هم سفر کرد. در راه رسیدن به چین، بیمار شد و در روز سوم دسامبر 1552 در یک جزیره درگذشت. او آن زمان 46 سال داشت. پس از مرگ، جسدش را در چین به خاک سپردند، ولی او قبل از مرگ وصیت کرده بود در هر کجای دنیا که بمیرد، باید پیکر او را به گوآ بیاورند. به خاطر همین وصیت چهار ماه پس از مرگ فرانسیس، گور او را گشودند و جسد را دست نخورده یافتند، یعنی جسد بطور معجزه‌آسایی نگندیده بود. پیکر او را از چین به گوآ آوردند و اکنون در این کلیسا آرمیده است.

راه‌بلد به سوی تابوتی اشاره کرد که روی یک طاق بلند و در پشت شیشه قرار داشت. صورت فرانسیس را از دور می شد دید. پوست سیاه خشکیده که به روی جمجمه کشیده شده، با چشمهای بسته.

راه‌بلد اصرار می‌کرد که جسد مومیایی نیست و به‌طور طبیعی همین‌طور حفظ شده است. به گفته او هر ده سال یکبار جسد را از طاق بیرون می‌آورند تا بازدیدکنندگان کلیسا او را از نزدیک ببینند.

در همین فضای روحانی از هم جدا می‌شویم. قرار ما هفته‌ آینده، شهر دهلی، پایتخت هند.

نمسته و بدرود.


بخش‌های پيشین این سفرنامه:
بخش نخست: مسافری از هند
بخش دوم: لمس تاج هند
بخش سوم: شهر فاتح مغول
بخش چهارم: شهر صورتی هند
بخش پنجم:کاخ آبی و معبد بوزینه‌های جی‌پور
بخش ششم: بزرگ‌ترين شهر شبه‌قاره
بخش هفتم: گذاری در گذر پارسی‌های مومبای
بخش هشتم: در آرزوی ديدن باليوود

نظرهای خوانندگان

داریوش عزیز ممنون از این سری برنامه ی خیلی شنیدنی و خوبت. با صدای صمیمی خودت و توصیفاتی که اغلب تصویرهای خوبی از هند رو به شنونده می داد از شنیدن سفرنامه ات لذت بردم و چیزهای جالبی هم آموختم. سلامت و شاد باشی و باز هم به سفرهای بسیاری بری و برای ما چنین برنامه های خوبی هدیه بیاری. مرسی

-- شهرزاد ، Jan 16, 2008 در ساعت 06:01 PM

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)