تاریخ انتشار: ۱۷ بهمن ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
فلاشر، برنامه هشتم

هشتمین برنامه «فلاشر»

لیدا حسینی‌نژاد


عکس از احمد باطبی / رادیو زمانه

«فلاشر» نگاهی سریع به اخبار روز است؛ به‌روایتی که در سایت‌های خبری و یا وبلاگستان فارسی آمده

Download it Here!

پیکر مرحوم احمد بورقانی دیروز تشییع شد.

محمد علی ابطحی که مثل بسیاری دیگر در این مراسم شرکت داشته آن را این‌طور توصیف می‌کند:


«امروز تشييع جنازه احمد بورقانی بود. ابتدا در مسجد محله‌شان تشييع مختصری كرده بودند. دولتی‌ترها كه دوست نداشتند به مقابل انجمن صنفی مطبوعات بيايند، آنجا رفته بودند. از پريشب كه احمد مرده بود، اين بحث در منزلش هم بالا گرفته بود كه بعضی دولتی‌ترها موافق تشييع از جلوی منزل بودند، نه انجمن صنفی. بعضی از دوستانش هم می‌گفتند وصيت خود احمد است که از انجمن باشد. امروز از هر دو جا تشييع شد...

همه‌مان گمان می‌كرديم كه الان احمد بغل دستمان ايستاده و دارد يواشكي متلک‌ها و شيرينزبانی‌هايش را انجام می‌دهد. من در راه بهشت زهرا در ترافيک ماندم و ديرتر رسيدم. داشتند احمد را دفن می‌كردند. وقتي كه خاک ريختند، سهام الدین و زهرا را ديدم. تقريباً غش كرده بودند. کمال الدین فرزند دیگر احمد هم حال و روز بهتری ندارد. همسر محترمش هم جنازه را رها نمیکرد. خدا به همه شان صبر بدهد.

نگاهی به اطرافم انداختم. همهی چهره‌های آشنای سياست و فرهنگ در حال گريه بودند. كسی برای ادای وظيفه نيامده بود. همه با عشق به احمد آمده بودند. مادر احمد بعد از دفن او در بهشت زهرا پشت میکروفون آمد. با لهجه شيرين و ساده‌اش گفت كه جنازه بچه‌ی اولم که در جبهه شهید شده ماه‌ها مفقود و در فكه مانده بوده است؛ صبر كردم، ولی با همه اين‌ها برای از دست دادن احمد بيشتر ناراحت شدم.

اين حرف مادرش صدای گريه‌ها را خيلی بلندتر كرد. بعد از مراسم كه جمع شده بوديم، باز هم به خاطر اين كه احمد هميشه در حال گفت‌وگو و بحث سياسی بود، صحبت‌های درگوشی انتخابات بود. خيلی‌ها قبلاً رد صلاحيت شده بودند و خيلی از معاريف را چنانچه پيش‌بينی می‌شد كه از ديروز شورای نگهبان آنها را رد صلاحيت كرده است. اخبار رد و بدل می‌كردند. خیلی از رد صلاحیت شده‌ها بودند. همه هم از احمد درباره رد صلاحيت‌ها كد می‌آورند و از طنزهايش...

خدا رحمتش كند. باور نمی‌توان كرد كه احمد رفته. برای هزارمين بار هم اگر اسم احمد بيايد باز هم باور كردنی نيست.» [+]

***

جدا سازی جنسیتی

خبر نامه امیر کبیر می‌نویسد:

«اولین بیمارستان ویژه زنان روز شنبه در تهران گشایش یافت تا مقامات دولتی اجرای برنامه تفکیک جنسیتی مورد نظر خود را به اموردرمانی نیز گسترش دهند. رییس مرکز مشارکت امور زنان ریاست جمهوری نیز در مراسم گشایش این بیمارستان تاکید کرد:«تبعیض جنسیتی در مشاغل خاص زنان باید اعمال شود و دولت و حاکمیت موظف است زمینه آموزش این مشاغل را تا سطوح فوق تخصصی برای زنان فراهم کند.» [+]

فرهاد حیرانی در این رابطه در تقویم تبعید نظر خودش رو این‌طور عنوان می‌کند:

«تاکنون انواع بهانه‌ها برای جداسازی مردان وزنان را شنیده بودیم ، مثل جداسازی در اتوبوس، راه پله ادارات، دفترکارمندان، تفکیک پارک‌ها، دانشگاه، متون درسی، قطار، قسمت جلو تاکسی‌ها، اما این بار سخن از جداسازی در اموری ست که تخصص، ویژگی اصلی آن است.
همزمان با اجرای فاز یک بیمارستان مخصوص بانوان، لاله افتخاری نماینده «مسجد شورای اسلامی» و هوادار دولت اعلام نمود:

«در سرزمين اسلامي نبايد يك مريض زن به دست‎ ‎نامحرم مداوا شود.» البته خانم افتخاری توضیح ندادند از چه زمانی و از چه مرجعی به این نتیجه رسیده‌اند که طبیب، نامحرم است!
که اگر واقعا لمس دست بیمار توسط دکتر نامحرم گناه باشد، بانوان مقیم شهرستان‌ها باید تن به معاصی و گناه و تماس با نامحرم دهند؛ اما زنان تهرانی از این آسیب مهلک به سلامت خواهند گذشت.» [+]

***

تشت و پشم !

حتما شنیدید که چند روز پیش بک دانشجوی دکترای ایرانی مقیم کانادا در آسانسور سینه‌های یک زن رو می‌بوسد و زن هم شکایت می‌کند. این خبر، از خبرهای پر سرو صدا بود که کلی هم راجع به آن نظر داده بودند.
مینو صابری هم نظر خودش رو در آونگ خاطره های ما اینطور نوشته است:

«به تجاوزهایی که در خارج اتفاق می‌افتد و بازتاب آن از سوی خودشان کار ندارم؛ اما امان از زمانی که خطایی از یک ایرانی در خارج سر بزند. خود ما کاسه داغ تر از آش می شویم و از حقوق پایمال شده‌ی خارجی مورد تجاوز دفاع می کنیم.

نکته‌ی قابل تامل و مورد بحث من برخورد برخی از ایرانیان (مخصوصا ساکنین کانادا) است. آنان فارغ از حکم مراجع با صلاحیت، راسا اقدام به تنبیه متهم کردندکه درست به شیوه ی نیروی انتظامی ایران که به گردن متهمین آفتابه می‌انداخت و آن‌ها را در محله ی سکونت‌شان می‌گرداند و اجازه‌ی زندگی بعد از طی محکومیت را از آنان سلب می‌کرد.

انصافا همین شماها نبودید که به این حرکت زشت نیروی انتظامی معترض بودید؟
به عقیده‌ی من اکثر کسانی که خطای این دانشجو را در بوق و کرنا کردند می‌خواستند یک نکته را به من ِ شنونده القا کنند و آن اینکه «ما عاری از چنین خطاهایی هستیم!»

خب این که جار و جنجال ندارد هرکسی شخصیتش از رفتارش کردارش و گفتارش پیداست.
عیب پوشی رسم بزرگان است می خواهم بدانم با انتشار عکس و نام این دانشجو چه هدفی را دنبال می کنید!؟

شما او را از حیثیت ساقط کردید و انتشار این خبر در ایران توسط شما صورت گرفت. دوست و دشمنش را خبر کردید. هدف‌تان از این کار چه بود!؟ آن زن که، هم قانون حمایتش کرد؛ و هم در محیطی زندگی می‌کند که چنین مسئله‌ای به زندگی خصوصی‌اش لطمه نمی‌زند؛ اما این دانشجو چی؟!» [+]

***

و خلاصه که بازار این بحث همچنان در سایت‌ها و وبلاگ‌های ایرانی داغ است.

نظرهای خوانندگان

salam khanoumeh saberi aziz
kheyli moteasefam keh az yek zan in chenin defaei az mard ha mishenavam.
man feminist nistam vali agar in masaleh barayeh khodetan etefagh oftadeh boud ham hamintur ghezavat mikardid.
in agha bayad taghaseh kari keh kard pass bedahad.
dar iran beh andazeh kafi az mardha hemayat mishavad lotfan kaseh daghtar az ash nabashid.
chetor vaghti in agha keh namayandeh tahsilkardeh irani ha ast aberoyeh mardomeh iran ra mibarad beh touri keh beh hameh intour elgha mishavad keh mardomeh iran yek mosht terorist va aghab oftadeh hastand beh shoma bar nemikhorad.
vaghaean in bardashteh shoma royeh zanhayeh namayandeh majleseh eslami ra sefid kard.afarin bar shoma

-- anahita ، Feb 6, 2008 در ساعت 01:31 PM

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)