حرفهای خودمونی


گفت و گو با هیرتا، پیرامون برگزاری نمایشگاه کاریکاتور و لوگو در هلند
«مشخص کردن اغتشاش‌گران اصلی، هدف ماست»

لیدا حسینی‌نژاد: ناآرامی‌های به‌وجود آمده در ایران‌، باعث شکل‌ گرفتن حرکت‌های مختلفی در میان ایرانیان شده است، از تجمعات اعتراضی گرفته تا درست کردن طومار سبز، ساختن ترانه‌ها و سروده‌های مختلف. اما «کمیته‌ همبستگی ایران» در هلند فراخوانی برای شرکت در یک نمایشگاه کاریکاتور و لوگو در هلند داده است. هیرتا، یکی از اعضای این کمیته به زمانه می‌گوید: «این حرکت، یک حرکت نمادین است و هدف ما از برگزاری این نمایشگاه هم این است که نشان بدهیم این جنبشی که در ایران اتفاق افتاده، جنبشی کاملاً خودجوش و مردمی‌ است. هدف، مشخص کردن اغتشاش‌گران اصلی است.»



گفت و گو با یکی از اعضای کانون دانشجویان ایرانی در هلند، پیرامون مراسم یادبود کشته‌شدگان در شهر دلفت
همبستگی با جنبش مردم ایران در هلند

لیدا حسینی‌نژاد: در شهر دلفت در هلند مراسم یادبودی برای کشته‌شدگان و قربانیان ناآرامی‌های اخیر در ایران برگزار شد. در این مراسم نسیم خاکسار و قادرعبدالله، دو نویسنده‌ی مقیم این کشور هم حضور داشتند. رهام، عضو کانون دانشجویان ایرانی در هلند در گفت و گو با زمانه می‌گوید: «منظور از این برنامه همبستگی با جنبش ایران و خانواده‌های قربانیان، کشته‌شدگان، زخمی‌شدگان و دستگیرشدگان است. هم این‌که می‌خواستیم در همبستگی با جنبش مردم ایران برای دموکراسی با برگزاری این برنامه همبستگی‌مان را به مردم ایران ادا بکنیم.»



از این روزهای محسن نامجو

لیدا حسینی نژاد در گفت وگو با محسن نامجو در آمستردام: «حمایت مهم نبود، همه نشان دادند که تغییر را می‏خواهند و اصلا مشتاقند. این انرژی‏ای هم که در خیابان‏های تهران رها شده، فی‏نفسه به خاطر اعتراض به آن تغییری است که همه انتظارش را داشتند و انجام نشده است. حال به هر علتی که البته‏ علت‏هایش تا حد زیادی برای عموم مشخص است. (حالا وقتی به اتفاقات ایران فکر می کنم) به واژه‏ی افتخار فکر می‏کنم. واقعا مفتخرم.»



دل‌نگرانی‌های دختری که دوستش را گم کرد

لیدا حسینی‌نژاد: در روایت دیگری از درگیری‌های این روزها در تهران به سراغ یکی از شهروندان داخل ایران، یک دختر بیست و دو ساله می‌روم که از کشته شدن دوستش در درگیری‏های روز شنبه، در تهران می‌‌گوید: «رفته بودیم تظاهرات، شب بود و خیلی شلوغ شده بود. داشتیم کم کم برمی‏گشتیم که صدای چند تا شلیک شنیدیم. دیدیم همه‏ی مردم دارند می‏دوند. ما هم دو تا دختر بودیم که ترسیده بودیم. دیدم صدای گلوله‏، هی دارد نزدیک‏تر می‏شود. خیلی نزدیک شد و فقط شنیدم که دختری جیغ کشید. نگاه کردم، دیدم که دوستم در کنارم افتاد زمین. آن‌قدر شوکه شده بودم که نفهمیدم تیر خورده.»



گفت‌وگو با شروین نکویی
«هلند هم با مساله‌ی ترس از اسلام درگیر است»

لیدا حسینی‌نژاد: انتخابات پارلمان اروپا از چهارم تا هفتم ژوئن در کشورهای مختلف عضو اتحادیه اروپا برگزار شد. مردم هلند هم در چهارم ژوئن به پای صندوق‌های رای رفتند. در این انتخابات حزب آزادی (PVV) که از دید بسیاری، حزبی با سیاست‌های ضد مهاجر و ضد اسلام است، برای اولین بار شرکت کرد و با کسب چهار کرسی مقام دوم را میان احزاب هلند به دست آورد. این مساله سوال‌های زیادی را در خصوص گرایش‌های سیاسی که هلند و اروپا در پیش خواهند گرفت در ذهن‌ها به وجود آورده است. در همین رابطه با شروین نکویی، جامعه شناس و نویسنده ایرانی مقیم هلند گفت‌وگو کرده‌ام.



خارج از محدوده
خبرهای انتخاباتی با رحمت‌علی‌خان کمر‌دره‌ای

کامران ملک‌مطیعی: نظر به ‌این‌که الگو‌برداری بعضی ‌وقت‌ها بد نیست ما هم شروع کردیم به رصد کردن سایت‌ها و چون این مهم به تنهایی از دست من برنمی‌آمد بخش عمده این ماجرا را سپردم به کارشناس افتخاری این برنامه، جناب آقای رحمت‌علی‌خان کمر‌دره‌ای که او این کارها را بکند. ولی الحق و الانصاف که خوب از عهده‌اش برآمد و وقتی از او تعریف کردیم گفت اگر با من بد‌رفتاری می‌کنید، می‌روم و به استخدام نیروی انتظامی در می‌آیم. حاج‌آقا برادر سردار دکتر محسن رضایی در هفته گذشته زیاد به کار سایر کاندیداها کاری نداشتند و به قول معروف نون ماست خودشان را می‌خوردند و مشغول بودند به سفرهای استانی خودشان.



گفت‌وگو با شاهین نجفی
من به چیزی به نام «هنر سیاسی» معتقد نیستم

لیدا حسینی‌نژاد: شاهین نجفی، ترانه سرا و خواننده رپ، فعالیت موسیقی خود را از پانزده سالگی شروع کرد و بیشتر در زمینه موسیقی پاپ اسپانیایی و عمدتا به‌طور زیرزمینی در ایران فعالیت داشته است. این هنرمند ۲۹ ساله پس از مهاجرت به آلمان در سال ۲۰۰۵، مدت‌ها با گروه «تپش ۲۰۱۲» همکاری داشت و شعرهای زیادی را با موضوعات سیاسی و اجتماعی اجرا کرد. «حاجی ما آخر خطیم»، «ما مرد نیستیم»، «زندگی سگی» و «حرف زن» از جمله کارهای او است. شاهین نجفی روز ۳۱ می در شهر هامبورگ آلمان کنسرت دارد که به همین بهانه به سراغ او رفتم و گفت‌وگویی با او داشتم.



«اولین گریه سینمایی‌ام را روی شانه خسرو کردم»

لیدا حسینی نژاد: روز شنبه، دوم ماه مه در سومین جشنواره نور در لس‌آنجلس فیلمی برای اولین بار اکران شد به اسم «سلامی دیگر». سازنده‌ی این فیلم مستند- داستانی حسین خندان است. آقای خندان سال‌ها در ایران فعالیت سینمایی داشته است و دستیار کارگردان فیلم‌های زیادی بوده است؛ مثل دادشاه، گراند سینما و سارا. فیلم «سلامی دیگر» که با حضور دو بازیگر معروف ایران، یعنی بهروز وثوقی و زنده‌یاد خسرو شکیبایی ۹ سال پیش ساخته شده است، در این جشنواره به نمایش در آمد، اما به دلایلی که آقای خندان می‌گوید تا امروز نه حرفی از این فیلم در میان بوده و نه این فیلم اکران شده است. در همین زمینه با حسین خندان گفت‌وگو کرده‌ام.



به وبلاگ من هم سر بزن ـ ۴
«شاد بودن را یاد نگرفته‌ایم»

لیدا حسینی‌نژاد: به بهانه فرا رسیدن فصل بهار و نوروز، سری به وبلاگ «نامه‌های سوشیانت هزارم» می‌زنم و بهاریه‌اش را می‌خوانم. امیرعباس در بخشی از سخنانش در گفت و گو با زمانه می‌گوید: «به آثار هنری ایرانی که نگاه می‌کنید می‌بینید غم در آن نهادینه شده است. وقتی به کارهای هنری در سطح جهان نگاه می‌کنم می‌بینم پر از رنگ است اما به کارهای هنرمندان ایرانی که نگاه می‌کنم انگار رنگ‌هایی که به کار می‌برند آن سرزندگی را ندارد. ما بلد نیستیم و شاید هم یک نفر باید بیاید به ما یاد دهد که چطور می‌توانیم شاد باشیم‌.»



تبریک سال نو، زیر آب

لیدا حسینی‌نژاد: هومن ۲۲ سال دارد و شش سال است که با خانواده‌اش در آمریکا زندگی می‌کند. او که برای تحصیل به آمریکا رفته، به مناسبت تحویل سال نو با تی‌شرتی که رویش سال نو را تبریک می‌گفت در دریاچه‌ی باموهیا غواصی کرد. هومن درباره‌ی دلیل این کارش می‌گوید: «ما با گروه غواصی دانشگاه تگزاس برای غواصی رفته بودیم. چون می‌دانستم سال نو می‌شود یک تی‌شرت برداشتم و نوشتم سال ۸۸ مبارک باد. رفتم زیر آب و با آن تی‌شرت با ماهی‌ها یک‌سری فیلمبرداری و عکس‌برداری کردیم که خیلی جالب شد.»



به وبلاگ من هم سر بزن - 2
روز زن با وبلاگ «رها»

لیدا حسینی‌نژاد: به مناسبت هشتم مارس روز جهانی زن به وبلاگ «رها»، وبلاگ لیلا موری سر زدم. اما دیدم لیلا که از فعالان حقوق زنان هم هست تا به امروز برای روز زن امسال مطلبی ننوشته است. لیلا در جواب سوالم که در مورد هشتم مارس چه می‌نوشت، می‌گوید: «مروری می‌کردم که سال گذشته وضعیت زنان و جنبش زنان ایران چگونه بود و بعد بر اساس آن می‌گفتم که سال خوب یا بدی بوده است. در غرب و رسانه‌های غربی فقط تصویر بدبختی، بیچارگی و زنانی که از شوهرانشان کتک می‌خورند و هیچ نوع آزادی ندارند و غیره نشان داده می‌شود. نمی‌گویم نادرست است ولی یک بعدی است.»



خاطرات انقلاب در گفت و گو با ایرج ادیب‌زاده، روزنامه‌نگار
ادیب‌زاده: ۲۲ بهمن، سرود «ای ایران» را به پخش دادم

لیدا حسینی‌نژاد: چندی پیش با همکارم ایرج ادیب‌زاده صحبت می‌کردم که از خاطراتش از دوران انقلاب ۵۷ ایران برای من می‌گفت. ادیب‌زاده می‌گوید: «روز ۲۲ بهمن، سه نفر از سر‌بالایی جام جم بالا رفتیم و وارد استودیو شدیم. در آنجا آقای فیاض، آخرین نفری بود که همچنان به کار خود ادامه می‌داد، آقای فیاض آمد و از من پرسید می‌توانم به شما کمک بکنم گفتم با این اوضاع و احوالی که در اینجا هست بهتر است که بروی و او هم سوار اتومبیلش شد و رفت. بعد من رفتم آرشیو رادیو، در همه‌ی اتاق‌ها باز بود و هیچ‌کس نبود.»



کریسمس مسیحیان ایرانی و ایرانیان هلند

لیدا حسینی‌نژاد، پژمان اکبرزاده: در برخی کشورها مثل هلند کریسمس را در دو روز یعنی ۲۵ و ۲۶ دسامبر جشن می‏گیرند. بعضی مسیحیان ارتدکس ـ مثل مسیحیان اوکراین و روسیه ـ این جشن را هفتم ژانویه برگزار می‏کنند. مسیحیان، این روز را با رفتن به کلیسا و نیایش، تزئین درخت‏های کاج یا صنوبر و دور هم جمع شدن و هدیه دادن به هم‏دیگر جشن می‏گیرند. البته از نقش بابانوئل هم در این میان نباید غافل شد. به همین بهانه به سراغ دو هم‏وطن رفته‏ایم که ببینیم آن‏ها این روز را چطور می‏گذرانند.



ما «رؤیاپردازان» قرن ۲۱

بهرنگ تاج‌دین: شاید «تاریخی» خواندن انتخابات امسال ریاست جمهوری آمریکا و صحبت کردن از رؤیای مارتین لوترکینگ یا حتی انتظار کشیدن برای شکستن انحصار مردانه در کاخ سفید، بسیار تکراری، دستمالی‌شده و خسته‌کننده شده باشد. با همه این‌ها، وقتی یک سیاه‌پوست، چهار یا هشت سال بر مسند ریاست جمهوری آمریکا تکیه بزند یا تنها فاصله یک زن با این سمت، تپش یک قلب باشد، شاید بخشی از نگاه‌های تبعیض‌آمیز نژادی و جنسیتی در بخشی از این دهکده جهانی، تخفیف یابد یا اصلاح شود. این رؤیای ما «رؤیابینان قرن بیست و یکم» است.



موردکاوی پریشانی و فروپاشی ذهن جوانی که رقص نمی‌داند
من نمی‌توانم برقصم

از دوستی بي‌نهایت مهربان و صمیمی و رازدار، خواستم تا بدیهیّات را به ساده‌ترین شکل آموزش دهد – تا به گفته‌ی همان دوستِ شفیق اگر حرفه‌ای نمی‌رقصم، دستِ پایین خودم را از میهمانی‌ها محروم نکنم. امّا آن دوست هم موفّق نشد و بدتر این‌که دستِ آخر، به شوخی امّا با زخمِ زبانی گزنده گفت «این حرکاتِ سِفت و خُشک و بی‌قاعده فقط به دردِ گِل لگدکردن می‌خورَد. تو را چه به رقصیدن؟»



مشکل، قانع کردن مردم است

در این چند هفته‌ای که سرما، قطع گاز را به دنبال داشت، تلویزیون بارها سیاست‌مداران، ورزشکاران و هنرمندانی را نشان داد که به مردم توصیه می‌کردند که در مصرف گاز، صرفه‌جویی کنند. اما آیا کسی صرفه‌جویی کرد؟ فکر می کنید چرا؟



برخورد با اراذل و اوباش: پوپولیستی یا علمی؟

پليس مواد فروشها، اراذل، اوباش، هتاكان و خلاصه هر اسم نامطلوب ديگری كه در ذهن داريد را متصور شويد جمع مي‌كند، آنها را له و لورده مي‌كند، از آنها فيلم مي‌گيرد، در تلويزيون پخش مي‌كند؛ اين مي‌شود تخليه هيجاني در سايز و اندازه‌هاي يك كشور. بالاخره رييس جمهور پوپوليست داريم، دولت پوپوليست داريم، مردم پوپوليست داريم، روشنفكر پوپوليست داریم. در كسری از ثانيه مي‌توان نسخه طرف را پيچيد و سراغ معضل لاينحل بشری ديگری رفت.



برهوت نشانه‌ها

صفحات حوادث روزنامه‌ها و سایت‌های اینترنتی پر است از وقایع الاتفاقیه. طوری که دیگر انگار هیچ اتفاق تازه‌ای نمی‌افتد و فقط تکرار وانموده‌های مرگ و جنایت را می‌بینیم و می‌خوانیم. در این وضعیت حاد، تولید خبر یعنی تکرار فاجعه و وانمایش و فرسایش جان و جهان سوژه. آنچه در رسانه‌های داخل به چشم می‌آید و به گوش شنیده می‌شود سراسر در گرداب نیستی و مرگ می‌گردد که بگرد تا بگردیم!



فرهنگ سازمانی در سازمان‌های ایرانی و آلمانی

درخواست سیما از وبلاگ راز که دارد پایان نامه اش را با موضوع بالا می نویسد: اگر در ایران یا آلمان شاغل اید پرسشنامه را که به زبانهای فارسی و انگلیسی و آلمانی تنظیم شده پر کنید. اگر هم احیاناً دوست و آشنایی توی شعبه‌های ایرانی سازمان‌های آلمانی – مثل زیمنس، بولر، نستله و ... – دارین که چه بهتر.



«ساقی» نامه

در باره ساقی قهرمان و شرق و آداب روزنامه نگاری ایرانی: حرف من این است که دست‌کم ما که بارها بی دلیل از نوشتن و منتشر کردن حرف‌هایمان منع شده‌ایم نباید خودمان دیکتاتورهای دیگری بشویم و از مردم برای نوشتن‌شان، اعتبارنامه و جواز کسب بخواهیم وگرنه ما هم در سطحی دیگر محرمعلی‌خان دوران خودمان خواهیم بود.