تاریخ انتشار: ۱۷ مرداد ۱۳۸۷ • چاپ کنید    

چکیده سرمقاله‌های مطبوعات

آفتاب یزد و بام نسبیت
روزنامه آفتاب یزد در سرمقاله‌ای با عنوان «آن طرف بام <نسبیت> !» نوشته است که تا چند سال قبل، دو گروه عمده سیاسی در کشور تلاش می‌کردند مرزبندی‌های بسیار واضح با یکدیگر داشته باشند و این مـرزبنـدی‌ها را به صورت علنی با مردم در میان بگذارند. این علاقه‌مندی به مرزبندی تا آنجا پیش رفت که هیچ یک از دو جناح، تحمل همراهی و همکاری با وابستگان به جناح مقابل را نداشتند. اوج این واگرایی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ آشکار شد که یک روزنامه مدعی اصولگرایی تمام نیروهای انقلاب را در جبهه طرفداری از کاندیدای محافظه‌کاران و جبهه متحد کفر را حامی کاندیدای اصلاح‌طلبان دانست.»

سرمقاله‌نویس آفتاب یزد ادامه می‌دهد: «باگذشت چند سال از حاکمیت این فضا در میان جناح‌های سیاسی کشور، اکنون به نظر می‌رسد عقلایی در دو جناح پیدا شده‌اند که فهمیده‌اند نه هیچ کس معصوم است و نه هیچ کس سراپا گناه و پلیدی.... از سوی دیگر شرایط حساس کشور و گرفتاریهای متعدد مردم و نیز پیامد رفتارهای حذفی در عرصه مدیریت کشور – به ویژه در دو سه سال اخیر– اصولگرایان معتدل را نیز به فکر انداخت تا عینک <امریکایی بینی> و < کافربینی> را از چشمان خود بردارند و این حکم عقلی و شرعی را مدنظر قرار دهند که <دیگران هم می‌فهمند و آنها هم حق اظهارنظر دارند؛ حتی اگر با بسیاری از مبانی مورد نظر اصولگرایان مخالف باشند.>»

به زعم نویسنده آفتاب یزد‌ «‌در هفته‌های اخیر نشانه‌های بیشتری از پذیرش این نسبیت در میان اصولگرایان – و اصلاح‌طلبان – مشاهده می‌شود. در حالی که هیچ نشانه‌ای از این نسبیت‌گرایی در رابطه میان دو جناح و حتی رابطه بعضی از آنها با مردم به چشم نمی‌آید. مثلاً در شرایطی که هنوز در برخورد با رقبای سیاسی و مردم عادی، بسیاری از حرکات و اظهارات با واکنش بسیار تندمواجه می‌شود، اصولگرایان برخی تکروی‌ها و تندروی‌ها را کنار گذاشته‌اند و خود را ملزم به ارزیابی نسبی افراد و رفتار آنها می‌دانند... اما آنچه در این زمینه می‌تواند اسباب نگرانی باشد افتادن از آن طـرف بـام نسبیـت اسـت. متـأسفـانـه کسـانـی که یک روز، کوچک‌ترین حرکت <مشکوک به خطا> از دیگران را به سوژه‌ای برای حملات غیر منصفانه تبدیل می‌کردند، امروز آنچنان در دام نسبیت افتاده‌اند که تنها معیار برای آنها وابستگی به جناح متبوع خودشان است و معتقدند هر کس که نام اصولگرا داشته و دارد هر چـه باشد <نسبت> به طرف مقابل بهتر است.»

این سرمقاله در پایان هشدار می‌دهد که «تلاش برای خروج از مطلق‌گرایی‌های رایج در دوازده ســال گـذشتـه و پـذیـرش نسبیـت امـور مـی‌تـوانـد دستاوردهایی داشته باشد؛ به شرط آنکه عده‌ای با افتادن از آن طرف بام نسبیت، خود و مردم را دچار گمراهی نکنند!‌»

کارگزاران و مرحله گذار جامعه مدنی
در سرمقاله روزنامه‌کارگزاران با عنوان «گذار به کدام سو» به قلم سهراب رزاقی با توصیف ویژگی‌هایی از جامعه مدنی آمده است: «در پارادایم جدید توسعه، جامعه مدنی‌سازی جایگزین دولت- ملت‌سازی شده است و جامعه مدنی تلاش می‌کند، الگوی جدیدی از کارآیی و کارآمدی، پاسخگویی، شفافیت، نهادینه ساختن تنوع و تکثر و نظم انجمنی در جامعه ارائه دهد.»

این سرمقاله می‌افزاید «در ۳۰ سال اخیر نقش جامعه مدنی در اقصی نقاط جهان به طور چشمگیری رشد و گسترش یافته است و به مثابه کارگزار و حامل اصلی توسعه و دموکراسی پایدار به شمار می‌رود، به همین دلیل عده‌ای از پژوهشگران جامعه مدنی را بزرگ‌ترین پروژه هزاره جدید می‌نامند.»

این سرمقاله پس از آن به توصیف روند شکل‌گیری و گذار به جامعه مدنی در ایران پرداخته است.

با این حال به زعم نویسنده سرمقاله، در مراحل ابتدایی گذار به جامعه مدنی، «یکی از موضوعاتی که آینده سازمان‌های جامعه مدنی را تحت تاثیر قرار داد، انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ و به قدرت رسیدن یک طبقه جدید سیاسی در ایران بود؛ اتفاقی که باعث بازگشت دوباره پوپولیسم به عرصه اقتصاد، سیاست، مسلط شدن گفتمان ایدئولوژیک، به حاشیه راندن طبقه متوسط فرهنگی و... شده است. با روی کار آمدن دولت نهم و اعمال برخی سیاست‌ها در سال‌های اخیر، عرصه جامعه مدنی با انسداد و انقباض مواجه شده ا‌ست.»

این سرمقاله می‌افزاید: «اساسا در دوران‌گذار، سازمان‌های جامعه مدنی با فرصت‌ها و چالش‌هایی روبه‌رو هستند که آینده آنان را رقم خواهد زد، چراکه دوران‌گذار، حرکت در تاریکی ـ روشنایی و همراه با بیم و امید است. با‌گذار موفقیت‌آمیز، جامعه مدنی وارد مرحله سوم یعنی دوران «تحکیم و نهادینه‌سازی» می‌شود. مرحله تحکیم و نهادینه‌سازی، وضعیتی است که سازمان‌های جامعه مدنی به عنوان یک بازیگر اصلی در جغرافیای جدید قدرت، ایفای نقش می‌کنند و به عبارت دیگر نقش و جایگاه آنان در هندسه قدرت، تثبیت و یکی از ارکان مهم توسعه و دموکراسی پایدار قلمداد می‌شوند، آنچنان‌که بازیگران دیگر جغرافیای قدرت، قادر به نادیده گرفتن و حذف آنها نباشند.

سرمقاله‌نویس کارگزاران نتیجه‌گیری می‌کند: «مهم‌ترین هدف استراتژیک اصحاب و فعالان جامعه مدنی در شرایط پرمخاطره کنونی‌گذار از جامعه مدنی ضعیف به جامعه مدنی قوی، تحکیم جامعه مدنی پویا، شاداب، توسعه‌گرا و دموکراتیک و جلوگیری از جوانمرگی آن است. این امر ممکن نیست مگر با داشتن استراتژی و برنامه عمل.»

اعتماد و نیاز روزنامه‌نگاری به پژوهش و آموزش
در سرمقاله امرو روزنامه اعتماد به قلم بهروز بهزادی، موضوع نیاز روزنامه‌نگاری ایران به پژوهش و آموزش مورد بررسی قرار گرفته است.

آقای بهزادی با مرور شرایط روزنامه‌نگاری ایران به بهانه روز خبرنگار، به این موضوع پرداخته است که «روزنامه‌نگاری امروز ما نیازمند ایجاد پژوهشکده‌هایی است تا در آنها بتوان با بررسی شرایط موجود و ارائه طرح هایی برای پیشرفت روزنامه نگاری بر بالندگی این حرفه افزود.»

سرمقاله‌نویس اعتماد اشاره می‌کند که «این مفهوم را چندی پیش استادان روزنامه نگاری که گردهم آمده بودند، از دهان پدر روزنامه‌نگاری ایران دکتر معتمدنژاد شنیدند که گفت ایران نیازمند ایجاد یک مرکز ملی روزنامه نگاری است؛ مرکزی که از یک سو بتواند به آموزش روزنامه نگاران جوان بپردازد و از سوی دیگر با پژوهش در رشته روزنامه نگاری و ارائه طرح های کارآمد، شرایطی فراهم آورد که شاهد پیشرفت این رشته در کشور باشیم. به گونه‌یی که همه مطبوعات راه به دل مخاطبان باز کنند، نه اینکه بسیاری از روزنامه های ما با تیراژ اندک چون طفلی شیرخواره از سوبسید و کمک وزارت ارشاد به گونه یی بهره مند باشند که فقط خود را حفظ کنند.»

آقای بهزادی در پایان می‌نویسد: «روزنامه‌نگاری امروز باید میل به توانمندی داشته باشد و بتواند با جذب مخاطبان انبوه به یک زندگی بالنده ادامه دهد و اگر قرار است سوبسیدی نیز دریافت کند، باید این سوبسید به گونه‌یی هزینه شود که برای افزایش روزنامه‌خوانی در کشور به کار آید.»

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)