رادیو زمانه

تاریخ انتشار: ۲۵ تیر ۱۳۸۷
از جهان اسطوره‌ای تا سیاست افسون‌زدایی شده - بخش دوم

بی‌معیاری و بی‌اصولی سیاسی

اکبر گنجی

۶- ناممکن شدن ادامه‌ی کار: سید محمد خاتمی وقتی رییس‌جمهور بود، تهدید کرد که اگر دو لایحه پیشنهادی‌اش پذیرفته نشوند، امکان ادامه کار وجود نخواهد داشت. ‌دو لایحه یاد شده رد شد، ولی خاتمی نه تنها هیچ عکس‌العملی از خود نشان نداد، بلکه به کار خود ادامه داد.

انتظار جامعه آن بود که پس از رد دو لایحه‌ی خاتمی از سوی شورای نگهبان، وی بنابر وعده‌ی قبلی، استعفا دهد. اما خاتمی از واژه‌های آن‌چنان کشدار استفاده کرد که امکان عقب‌نشینی از تهدید برایش مهیا باشد.

فیلسوفان، تحلیلی از ما می‌خواهند که ‌مدعیات خود را آن‌چنان دقیق و روشن بیان نماییم ‌تا امکان نقد و رد مدعا و ادله ارایه شده برای ناقدان فراهم گردد. اما صاحب‌نظران و سیاست‌مداران ما آن‌چنان سخن می‌گویند که امکان فرار از نقد وجود داشته باشد. هر نقدی که بر نوشته‌ای وارد شود، نویسنده مدعی می‌شود که منظور او بد فهمیده شده است و او چنین قصدی نداشته است. ابهام و ایهام، این امکان را فراهم می‌آورد. اما عرصه سیاست، عرصه‌ی ‌شعر نیست که فرد مجاز باشد با استفاده از این روش، از زیر بار تعهدات شانه خالی کند.

مجلس ششم‌ پیام‌هایی می‌فرستاد که معنایش خروج از حاکمیت بود. نمایندگان در مجلس تحصن کردند و تهدید به استعفای دسته جمعی صورت گرفت. اما جز یکی دو تن از نمایندگان، کسی استعفا نداد. سخن بر سر این نیست که تحصن یا استعفا درست بود یا نه؟ سخن بر سر روشن و دقیق سخن گفتن است تا امکان باز‌خواست و پاسخ‌گویی وجود داشته باشد.

۷- عدم ورود به صحنه: سید‌محمد خاتمی در دیدار با دانشجویان دانشکده‌های حقوق و علوم سیاسی و اقتصاد اعلام کرده است: «اگر اصلاح‌طلبان ببینند که نمی‌توانند از حقوق مردم دفاع کنند به چه دلیل وارد صحنه شوند؟»1

ممکن است کسی از این تهدید خشنود شود و گمان کند که چون امکان دفاع از حقوق مردم در ساخت سیاسی وجود ندارد، خاتمی و اصلاح طلبان وارد رقابت های انتخاباتی آینده نخواهند شد. اما چنین آرزویی تحقق‌نایافتنی است. برای این‌که زمامداران جمهوری اسلامی و خصوصاً شخص رهبر، به‌خوبی واقفند که این نوع تهدیدها متضمن هیچ جدیتی نیست و خاتمی ‌برای اثبات خودی بودن و همراهی با «رهبر معظم انقلاب» در صحنه حضور خواهد داشت.

از این مهم‌تر، این سخن هیچ تهدیدی در بر ندارد که سایت نوروز متعلق به جبهه مشارکت، آن را به عنوان تیتر یک برگزیده است. مگر «نمی‌توانند از حقوق مردم دفاع کنند» ملاکی دارد که بعداً بتوان خاتمی یا اصلاح‌طلبان را بازخواست کرد. هر اتفاقی بیفتد‌، خاتمی و اصلاح‌طلبان می‌توانند مدعی شوند که بازهم امکان دفاع از حقوق مردم وجود دارد. برای این‌که اگر بگویند دیگر امکان دفاع از حقوق مردم وجود ندارد، در آن صورت معنای این سخن این خواهد بود که رژیم به نظامی اصلاح‌ناپذیر تبدیل شده است.

اصلاح‌طلبان هیچ‌گاه زیر بار چنین مدعایی، با تمام لوازم و پیامدهای آن، نخواهند رفت. از سوی دیگر، «وارد صحنه نشدن» نیز معنای روشنی ندارد. فرض کنید خاتمی در انتخابات آینده ریاست جمهوری کاندیدا شود و از بالا (رهبر) به او بگویند نیاید یا شورای نگهبان وی را رد صلاحیت کند. عکس‌العمل خاتمی چه خواهد بود؟ هیچ، او باز هم در انتخابات شرکت خواهد کرد و مردم را هم به شرکت در انتخابات دعوت خواهد کرد. در نگاه خاتمی شرکت در انتخابات به قصد تثبیت نظام و دفاع از انقلاب در برابر آمریکاست. خاتمی در انتخابات مجلس هشتم پس از رد صلاحیت حدود دوهزار تن از کاندیدا ها، با این استدلال مردم را به شرکت در انتخابات دعوت کرد.

۸- شرکت در کودتای پارلمانی: طی سال‌های گذشته اصلاح‌طلبان ‌بارها تهدید کرده‌اند که اگر انتخابات رقابتی و عادلانه نباشد، ‌در انتخابات شرکت نخواهیم کرد. با این همه، آنان در تمامی انتخاباتی که تاکنون برگزار شده، شرکت کرده و پس از برگزاری انتخابات اعلام کرده‌اند که آن انتخابات، نه انتخابات، که «کودتای پارلمانی» یا «کودتای ریاست‌جمهوری» بوده است.

به عنوان مثال، مصطفی تاج‌زاده‌، یکی از چهره‌های شاخص جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، معاون سیاسی وزارت کشور در دوره اصلاحات، انتخابات مجلس هفتم را که به وسیله‌ی دولت خاتمی برگزار شد، کودتای پارلمانی می‌خواند. وی می‌نویسد: «غیر‌آزاد و غیر‌عادلانه ‌بر گزار کردن انتخابات و قلع و قمع داوطلبان در انتخابات که نمونه بارز آن کودتای پارلمانی در انتخابات مجلس هفتم بود و نیز مقابله با منتخبان ملت در هر نهاد انتخابی.»2

تاج‌زاده ‌دو ماه پیش از انتخابات مجلس هشتم، اقدامات جناح مقابل در رد‌صلاحیت گسترده‌ی اصلاح‌طلبان را «کودتای مخملی» نامید که در‌صدد است تا «مجلس فرمایشی» ضعیف‌تر از مجلس هفتم‌، که خود محصول «کودتای پارلمانی» است‌، ‌تشکیل دهد3

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی‌، پس از رد‌صلاحیت ۲۲۰ تن از داوطلبان، طی اطلاعیه‌ای اعلام کرد که «مراکز قدرت و بازیگران اصلی» به دنبال «برگزاری انتخاباتی نمایشی و تشکیل مجلسی گوش به‌فرمان و مطیع» هستند.

به گفته‌ی مصطفی تاج‌زاده‌، «رد‌صلاحیت‌های غیرقانونی و فله‌ای هیات‌های اجرایی که پیرو ارسال متن سخنرانی اخیر مقام رهبری به آنان توسط وزارت کشور صورت گرفت، ناشی از تصمیم کانون قدرت است و همان مرکزی که به هیات‌های اجرایی ابلاغ کرد که چه کسانی باید حذف شوند، به هیات‌های مرکزی نظارت نیز همان پیام را ابلاغ خواهد کرد و دیگر جای هیچ‌گونه خوشبینی و توجیه باقی نخواهد گذاشت و به این ترتیب به جهانیان اعلام خواهد کرد انتخابات آزاد، عادلانه و سالم در جمهوری اسلامی ایران سرابی بیش نیست و قرار است جمهوری اسلامی به صورت تک‌حزبی و مطلقه اداره شود و حزب پادگانی جای همه احزاب قانونی کشور را بگیرد، یا هیات‌های نظارت بر انتخابات با اصلاح اقدام غیرقانونی هیات‌های اجرایی، امکان برگزاری انتخابات آزاد و سالم و رقابتی را فراهم خواهند کرد...

بارها گفته‌ام مادام که دادگاه آقای جنتی تشکیل نشود، ایرانیان شاهد برگزاری‌ انتخابات آزاد و سالم نخواهند بود‌... وی در خاتمه اصولگرایان را نصیحت کرد که از سرگذشت پیشینیان درس بگیرند و از انجام کودتای دوم پارلمانی خودداری کنند و اجازه دهند ملت رشید ایران، خود در صندوق‌های رای تصمیم بگیرد چه کسانی صلاحیت ورود به مجلس را دارند»7

محسن میردامادی، دبیرکل جبهه مشارکت، هم دو انتخابات گذشته را متقلبانه اعلام می‌کند. می گوید: «در دو انتخابات گذشته که دولت نهم برگزار کرده است، بحث تخلف در انتخابات بسیار جدی بوده است و این‌که شاید در بعضی از صندوق‌ها آرا اعلام شده با واقعیت کاملاً متفاوت بوده است و هم‌چنین نوع تخلفات در انتخاب های برگزار شده در دولت نهم هم تغییر کرده است»4

مساله روشن است. اصلاح‌طلبان هیچ‌گاه روشن نمی‌کنند که در صورت وقوع چه حوادث و رویدادی‌ در انتخابات شرکت نخواهند کرد. وقتی در اقدامی (انتخابات مجلس هفتم و هشتم) که خود «کودتای پارلمانی» می‌خوانند، شرکت می‌کنند و مردم را هم دعوت به شرکت در همان «کودتای پارلمانی» می‌کنند، پس تهدید به عدم شرکت معطوف به چه نوع انتخاباتی است؟ به تعبیر دیگر، وقتی مشارکت در کودتا مشروع است، مشارکت در چه نوع انتخاباتی ‌نامشروع است؟

محسن آرمین همین نکته را به‌خوبی دریافته است. می‌گوید رفتارهای اصلاح‌طلبان این تلقی را در مردم ایجاد می‌کند که «اصلاح‌طلبان پذیرای هر‌گونه محدودیت هستند که از ناحیه حاکمیت بر آنان تحمیل می‌شود و هیچ خط قرمزی را برای خود قائل نیستند»، «واقعیت این است که بدنه اجتماعی اصلاح‌طلبان از نحوه حضور اصلاح‌طلبان هیچ نشانه‌ای مبنی بر عزم و اراده جدی در دفاع و پیگیری اهداف اعلامی خویش ندیدند»5

۹- قدرت منبر و سخن: یکی از مهم‌ترین وسایل و ابزارهای سیاست‌ساز عصر کهن و فرهنگ و زبان اسطوره‌ای، ابزار منبر است. در عصری که دین، تنها منبع معرفت و روحانیون، مفسران رسمی دین بودند؛ روحانیت از منابر مساجد و تکایا به نحو احسن برای ارسال پیام و ایجاد حرکت استفاده می‌کرد.

‌متکثر شدن منابع ‌معرفت بخش، عصر جدید را ایجاد و از آن افسون‌زدایی کردند. کلام هم‌چنان در عصر مدرن ایفای نقش می‌کند، اما قدرت آن نسبت به دوران اسطوره‌ای، بسیار کاهش یافته است6

سیاست و نظام دموکراتیک را نمی‌توان فقط و فقط با سحر کلام و سخن و نظریه ایجاد کرد، با عمل است که این سیاست ساخته می‌شود. فیلسوفان و معرفت‌شناسان گمان می‌کنند که با ایجاد تحول در نظام معرفت و در آوردن مفاهیم تازه، می‌توان عالمی نو ایجاد کرد. ولی جامعه‌شناسان، روندی معکوس را نشان می‌دهند.

دین جامعه بدوی، دین بدوی است. دین جامعه فئودالی، دین فئودالی است. دین نظامیان، دین رزمی- نظامی است. فرایند مدرنیزاسیون نه تنها دین را به نحو پیشین خود باقی نمی‌گذارد، بلکه شکل و محتوای آن را تغییر می‌دهد. کافی است به نوشته‌های نواندیشی دینی (روشنفکری دینی، روشنفکری مذهبی) نگریسته شود که به صراحت تمام اعلام می‌کنند نمی‌خواهند مدرنیته را دینی کنند، بلکه می‌خواهند دین را مدرن (سازگار با مدرنیته) کنند. تفاوت سطح توسعه‌یافتگی ایران نسبت به افغانستان، دلیل خوبی برای تبیین تفاوت اسلام این دو جامعه است.

برای گذار به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر، باید کاری کرد. با نوشتن صرف، صدور بیانیه و سخنرانی نمی‌توان چنان نظامی ایجاد کرد. همان‌طور که با سخنرانی و نوشتن نمی‌توان خانه‌ای یا برجی ساخت، با سخنرانی و نوشته و بیانیه هم نمی‌توان نظام دموکراتیک ساخت. درست است که‌ دموکراسی و حقوق بشر و آزادی برساخته‌های بشری‌اند، اما این برساخته‌ها، محصولات صرفاً کلامی نیستند، ظهور این برساخته‌ها در عصر مدرن حاکی از آن است که بشریت کارهای فراوانی کرده است تا بر زمین مدرنیته چنین میوه‌هایی بروید.

عدالت مدرن برساخته‌ای کاملاً متفاوت از ‌عدالتی ‌است که ساکنان دوران ماقبل مدرن، بدان باور داشتند و آن را می‌شناختند. اما ما ساکنان باقی مانده در جهان افسون شده، فقط با کلام سر و کار داریم و گمان می‌کنیم که‌ با کلام می‌توان همه چیز ساخت. جامعه‌ی قدرتمند با عمل ساخته می‌شود. اگر علائق و منافع و هویات متکثر متشکل نشوند تا جامعه قدرتمند پدید آورند، دموکراسی پدید نخواهد آمد.

۱۰- نتیجه: موضوع یاداشت حاضر اصلاح‌ناپذیری رژیم، خروج از حاکمیت، استعفا یا ‌تحریم انتخابات نیست. محل نزاع روشن و دقیق سخن گفتن در عرصه سیاست است. موارد زیر‌، گویای مراد ماست:

آقای خمینی می‌گفت: «شاه باید برود». معنای این سخن، روشن بود. معنای این سخن را همه (روستایی و شهری، بی‌سواد و با سواد، مذهبی و غیر‌مذهبی، غربی و شرقی) می‌فهمیدند. عقب‌نشینی از این سخن هم برای همگان قابل فهم بود.

بر مبنای قعطنامه‌ی شورای امنیت سازمان ملل متحد‌، ایران باید غنی‌سازی اورانیوم را به تعلیق در‌آورد تا تحریم جدیدی به تصویب نرسد و تحریم‌های گذشته لغو گردد. معنای این مصوبه کاملاً روشن و دقیق است. می‌توان این مصوبه را‌ به دلیل ناعادلانه بودن رد کرد، اما نمی‌توان مدعی شد که معنایش روشن نیست.

احمدی نژاد بارها اعلام کرده است که اسراییل باید نابود شود. معنای این سخن روشن است. مخالفان این سخن می‌توانند بپرسند: آیا نابودی اسراییل ممکن و مطلوب است؟ اما نمی‌توانند مدعی شوند که معنای سخن احمدی‌نژاد روشن نیست.

اساس سیاست خارجی آمریکا در منطقه‌ی خاورمیانه این است که در هرگونه تغییر و تحولی، برتری استراتژیک اسراییل بر تمام کشورهای منطقه حفظ شود. این سیاست ناعادلانه مانع برقراری صلح عادلانه در منطقه است. اما معنای این سیاست کاملاً روشن است.

دولت آمریکا، اهداف و منافعی در منطقه‌ی خاورمیانه دارد. ممکن است این اهداف، ناعادلانه باشد. اما مهم‌تر از آن روش هایی است که برای رسیدن به مقصود دنبال می‌شود. دولت جرج بوش به روش‌های نظامی‌گرایانه آن اهداف را دنبال می‌کند. این روش‌ها غیر‌اخلاقی و ناموفق‌اند. اما معنای حمله نظامی و اشغال دیگر کشورها، روشن است.

«به دلیل متقلبانه بودن تمامی انتخاباتی که در ایران برگزار می شود، در هیچ انتخاباتی بدون نظارت سازمان ملل متحد شرکت نخواهیم کرد.» این سیاست روشن و دقیق است. اگر بیان‌کنندگان این رویکرد ‌برخلاف سیاست اعلام شده در انتخابات، بدون نظارت سازمان ملل شرکت کنند، می‌توان آن‌ها را مواخذه و وادار به پاسخگویی کرد.

ممکن است کسانی با این رویکرد مخالف باشند و همچون آقای خامنه‌ای، آن را مصداق دخالت بیگانگان در امور داخلی ایران و لذا خائنانه بخوانند، اما نمی‌توانند مدعی شوند که این سخن چند‌پهلو و مبهم است و معلوم نیست چه معنایی دارد.

«اگر کاندیداهای ما توسط شورای نگهبان رد‌صلاحیت شوند، انتخابات را تحریم خواهیم کرد.» این مصداق سیاست روشنی است که در صورت تخلف از آن‌، قابل بازخواست و محکومیت است.

یادداشت حاضر معطوف به این نتیجه است: در سیاست باید به گونه‌ای سخن گفت که امکان بازخواست و پاسخ‌گویی وجود داشته باشد. سیاست مدرن، جهان حافظ نیست که دارای ایهام و ابهام شاعرانه باشد. عصر جدید، عصر وداع با سیاست اسطوره‌ای‌ و حل نزاع‌ها و مشکلات سیاسی از طریق امور راز‌آلود و ماورایی است. شاید کسی یا کسانی با جهان نادیدنی در ارتباط باشند، عرصه‌ی سیاسی محاسبه‌پذیر جای چنین کس یا کسانی ‌نیست، برای این‌که شاغلان این قلمرو، باید به زمینیان گرفتار در چنبره‌ی مشکلات مادی پاسخگو باشند و به گونه‌ای سخن بگویند که بتوان یقه‌ی آن‌ها را گرفت.


پاورقی‌ها:

۱- سایت نوروز، ۱۷ تیرماه ۱۳۸۶.

۲- ماهنامه آئین

۳- گفت و گو با سایت نوروز، اول بهمن ۱۳۸۶

۴- مصطفی تاج‌زاده، گفت و گو با سایت بهارستان، رجوع شود به سایت امروز، ۱۰ بهمن ۱۳۸۶.

۵- دکتر محسن میردامادی: همه تلاش ما این است که به یک کاندیدای واحد اصلاح‌طلب برسیم.

۶- «واقعیت آن است که نحوه عملکرد و رویکرد اصلاح‌طلبان به انتخابات برای بدنه اجتماعی طرفدار آنان که بخش اعظم جامعه را تشکیل می‌دهد، حامل علایم و پیام‌های معنی‌داری برای جامعه است. بدنه اجتماعی اصلاح‌طلبان اگر در عملکرد ایشان عزم و جدیدت و قاطعیتی در حد پاسخ به حداقل‌های خود نبینند، چندان اشتیاقی به حضور در انتخابات از خود نشان نخواهند داد. اشتباه بزرگ اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس هشتم آن بود که این نکته مهم را از نظر دور داشتند و تصور کردند هر رفتار انتخاباتی ایشان و هر تصمیمی که در باره فهرست انتخاباتی اتخاذ کنند با حمایت بدنه اجتماعی طرفدار خود مواجه خواهند شد. از این رو به رغم رد‌صلاحیت گسترده و حذف بیش از نود درصد از کاندیداهای اصلاح‌طلب رده‌های اول و دوم و سوم در سراسر کشور و به ویژه در شهرهای بزرگ، آنان به فهرست‌های انتخاباتی شامل افراد باقیمانده در عرصه انتخابات اکتفا کردند و به حضور کسانی در فهرست انتخاباتی خود رضایت دادند که در بهترین ارزیابی‌ها طی سال‌های گذشته در عرصه مبارزات اصلاح‌طلبانه جامعه از ایشان هیچ تلاش و تحرکی مشاهده در حافظه خود نداشت و آنان را به عنوان اصلاح‌طلب نمی‌شناخت. ارائه فهرست انتخاباتی سی نفره در تهران که حد اکثر کاندیداهای شناخته شده اصلاح‌طلب در آن از تعداد انگشتان یکدست تجاوز نمی‌کرد و نیز فهرست‌های انتخاباتی مشابه در دیگر شهرهای بزرگ کشور برای بدنه اجتماعی طرفدار اصلاح‌طلبان حامل این پیام بود که اصلاح‌طلبان پذیرای هر گونه محدودیت هستند که از ناحیه حاکمیت بر آنان تحمیل می‌شود و هیچ خط قرمزی را برای خود قائل نیستند. آنان از خود می‌پرسیدند اگر اصلاح‌طلبان در رقابت‌های انتخاباتی حاضر به پذیرش هرگونه تحمیلی هستند و از اعلام مواضع حداقلی طفره می‌روند و یا از هم اکنون که هنوز وارد مجلس نشده‌اند، حداقل‌های خود را به راحتی نادیده می‌گیرند و تن به هر محدودیتی می‌دهند، تا آن‌جا که حتی حاضرند به نفع رقیب تنها نقش هیزم را برای گرم کردن تنور انتخاباتی بازی کنند، اگر فرضاً موفق به تصاحب کرسی‌هایی نیز در مجلس شوند، چه تحولی ایجاد خواهند کرد و چه تأثیری بر سمت و سوی از پیش تعیین شده مجلس خواهند داشت؟ واقعیت این است که بدنه اجتماع اصلاح‌طلبان از نحوه حضور اصلاح‌طلبان هیچ نشانه‌ای مبنی بر عزم و اراده جدی در دفاع و پیگیری اهداف اعلامی خویش ندیدند.
به این ترتیب نحوه عملکرد انتخاباتی اصلاح‌طلبان و در رأس آن اعلام فهرست‌های انتخاباتی غیر‌قابل دفاع، به کمک حربه رد‌صلاحیت‌های گسترده آمد و به رغم زمینه‌های مساعد اجتماعی ناشی از مدیریت و عملکرد سوء جریان حاکم، کاهش شدید مشارکت را رقم زد» (‌محسن آرمین، درباره ضرورت‌ها و الزامات انتخاباتی اصلاح‌طلبان، اعتماد، ۱۶ تیرماه ۸۷)

۷- مقایسه آگهی‌های بازرگانی امروز با عصر کهن مثبت مدعای ماست. فروش کالای رو دست مانده با سرودن شعر در عصر گذشته امکان‌پذیر بود. یک نمونه‌ی آن تاجری اهل کوفه بود که جهت فروش روبند به مدینه آمد. زنان مدینه تمام روبندهای او را خریدند، ولی هیچ‌یک از روبندهای سیاه او به فروش نرفت. تاجر به نزد دوست خود، الدارمی، عالم بزرگ حدیث، رفته و از او تقاضای کمک می‌کند. آن عالم زاهد و ریاضت‌پیشه به دوست تاجر خود می‌گوید: «نگران نباش، ترتیبی می‌دهم که از شر آن ها خلاص شوی و همه را بفروشی.» او سپس این اشعار را می‌سراید:

ای زن روبنده سیاه، چه کردی، چه کردی؟
با زاهد منزه بی گناه، چه کردی، چه کردی؟
جامعه دربر می رفت مسجد به نماز، عابد مرتاض،
پیدا شدی بر سر راه، چه کردی، چه کردی؟

پس از این‌که شعر دارمی پخش شد، تمام زنان متشخص مدینه روبند‌های سیاه را خریدند . امروزه تولید کنندگان برای فروش کالای خود، از تصاویر و ده‌ها ایزار دیگر استفاده می‌کنند. هیچ تولید کننده‌ای نیست که گمان کند قادر است با سخن و کلام کالای خود را به فروش برساند.
ابوالفرج اصفهانی، کتاب الاغانی، (قاهره، ۱۳۷۲ ه.ق) جلد هفتم، صص ۱۴-۱۳. به نقل از:برنارد لوییس، خاورمیانه، ترجمه حسن کامشاد، نشر نی، صص۲۶۲-۲۶۱.


بخش اول: مملکت‌داری با سیاست استخاره‬

نظرهای خوانندگان

مقاله خواندنی ای بود.
و می توان در نتیجه گیری افزود کسی یا گروهی که نطرشان به قدرت نه آزادی، بوده و هست همواره نیاز به بکارگیری زبان ناروشن، دو و بلکه چندپهلو و مبهم گویی داشته و دارند زیرا بدین روش است که اصل اخلاقی پاسخگویی نسبت به گفتار و کردارشهایشان را زیرپا گذاشته می توانند و فرد قدرت طلب با این شیوه است که می تواند تا حدی آرام بخوابد. هشیاری و شفافیت و زلالی و یکرنگی هزینه دارد و به شدت مسولیت زاست و این بار را آدمهای راحت طلب و سوداگر نمی خواهند تحمل کنند.

-- حامد جعفری ، Jul 14, 2008 در ساعت 03:00 PM

مقاله ی خوبی نوشته اید و همه ایرادها به رفتار سیاسی خاتمی و اصلاح طلب ها وارد است. اما دو نکته:
1. در کنار اصل پاسخگو بودن در سیاست اصل دیگری نیز هست که عمل سیاسی را بر اساس نتیجه ای که خواهد داد هم میسنجند. البته بین این دو باید موازنه ای باشد. در عصر سیاست مدرن نیز به ندرت سیاستمداری میابیم که به هر آنچه گفته باشد لزوما اعتقاد داشته باشد و عمل کند. در عرصه سیاسی ایران نیز مسئله پیچیده تر هم میشود. یک تهدید از سوی خاتمی می تواند در پشت پرده با تهدیدهای بیشمار نهادهای موازی و ... همراه باشد و هزاران عامل دیگر جز آنچه در صحنه ی سیاست می بینمیم نقش دارند. پس نقد شما نمیتواند مبنای اخلاقی صرف داشته باشد و فارق از شرایط ایران باشد.
2. رفتار روشن و قاطعانه ای مثل آنچه پیشنهاد میدهید (عدم شرکت در انتخابات مگر با نظارت سازمان ملل) بسیار عالی است. مواضع جناح اصلاح طلب برای مردم روشن می شود و متهم به بی عملی و ماندن در حاکمیت به هر قیمت نمیشوند. اما نتیجه چنین موضعی چیست؟ حتی موگابه هم به حکومتش ادامه میدهد و از چنین مواضعی استقبال میکند. بسیاری از کشورهای عربی با رئیس جمهورهای مادام العمر نیز به کار خود مشغولند و ترجیح میدهند اندک مخالفنشان چنین موضعی بگیرند. پیشنهاد شما زمانی قابل امتحان کردن در عرصه عمل است که برای بعد از آن هم پیشنهادهایی داشته باشید.

-- فرهت ، Jul 15, 2008 در ساعت 03:00 PM

مقالهء‌ خواندنی بود (طبق معمول) و در اینکه آقای گنجی در انتقاداتش از اصلاح‌طلبان و شخص خاتمی (به خاطر مذبذب بازی و بی‌پرنسیپی سیاسی‌شان) بر حق است شکی نمی‌توان داشت. اما از طرفی من نمی‌فهمم هدف از نوشتن این مقاله چه بوده است. زیرا تجربهء تاریخی دههء اخیر نشان داده‌است که این گروه با این حرفها به تغییری در خط مشی خود دست نخواهند زد. به علاوه هدف، آگاهی بخشی به جامعه (لا اقل بخشی از آن که به اینترنت دسترسی دارد) نیز نمی‌تواند باشد. زیرا کمتر کسی است که بعد از ۸ سال از این قاعدهء رفتاری اصلاح‌طلبان حکومتی بی‌اطلاع مانده باشد (‌شاهد این مدعا هم ناکامی‌های این گروه در انتخابات پس از سال ۱۳۸۳-۸۴ است که علت آن را خود به خوبی می‌دانند - ن.ک. به سخنان محسن آرمین در بالا)‌. پس نهایتا به نظر می‌رسد این مقاله جز به عنوان کانالی برای خالی کردن دق‌دلی (نگارنده و خواننده،‌ از جمله بنده)‌ کاربرد دیگری نداشته باشد!
 

-- سیروس ، Jul 15, 2008 در ساعت 03:00 PM

سیاست ایران تنها به دلیل شعرگونگی نیست که دچار ابهام است، بیشتر تاثیر پذیر از بازی جهانی و وقت تلف کردن در سیاست خارجی هسته ای به عنوان یک شگرد فریبکارانه است. و یا شاید به آن سان بهای شان را بالا می برند که اروپایی ها و امریکایی ها حاضر به امتیاز دادن ها و معامله های بزرگ شوند. آنها اکنون به صراحت در گفتگو های رسمی خود صحبت تعلیق یا عدم تعلیق نمی نمایند بلکه مقامات ایرانی، صحبت از ناعادلانه بودن شرایط موجود سیاسی و مسایل از این دست را پیش می کشند. فرید زکریا در برنامه ی جی پی اس در سی ان ان به صراحت از آقای متکی می پرسد که آیا حاضر به تعلیق غنی سازی هستنید یا نه؟ ولی آقای متکی از پاسخ دادن طفره می رود. انگار او نماینده ی احمدی نژاد نیست که می گوید غنی سازی حق مسلم ماست. آنها به گفته ی دیپلمات های اروپایی در پی سرگیچ کردن و دادن پیام های مختلف استند. آنها گمان می برند که شاید این یک سیاست درست است.احمدی نژاد صراحت دارد. آنها می خواهند که امریکایی ها باب مذاکره با جمهوری اسلامی آغاز کنند تا احمدی نژاد مصدق دوران شود. زیرا، باور دارد که پرونده هسته ای از ملی شدن نفت برتر است. لابد آقای احمدی نژاد نیز خویشتن را برتر از مصدق بر می شمارد. آنها می خواهند به داخل نشان بدهند که دید امریکایی ها از موضع عجز با ما مذاکره کردند. انسان پیش مدرن انسان وابسته قهرمانگرایی و بت سازی است. او هرگز نمی تواند نجات همنوعان اش در گرو یک همکاری برابر انسانی بپذیرد.

-- خالد ، Jul 15, 2008 در ساعت 03:00 PM