تاریخ انتشار: ۱۹ اسفند ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

آبجیز: بذار برم جهنم و تا ابد بسوزم

با ملودی و صفورا دو خواننده گروه آبجیز که یکی‌شان در سوئد و آن یکی در آمریکا زندگی ‌می‌کند در استودیوی زمانه روبروی هم نشستیم تا فاصله‌ها را مسخره کنیم کاری که خود آنها می‌کنند. یعنی با گروهی که اعضای آن از سوئد تا آمریکا و حتی افغانستان پراکنده‌اند همچنان فعال‌اند و سخت کار می‌کنند و حتی با همین فاصله قاره‌ای آلبوم هم منتشر می‌کنند.


این دو خواهر ایرانی چند سالی است که گروه‌شان را تشکیل داده‌اند و کارهایشان تلفیقی است از موسیقی رگه، راک و پاپ-راک و با ترانه‌هایی فارسی اما با حرف‌هایی که معمولا پیش از آن در آهنگ‌های فارسی شنیده نشده است. تازه‌ترین خبر در مورد گروه آبجیز این است که آلبوم تازه‌ای در راه دارند و البته در آلبوم تازه‌‌شان فقط فارسی نمی‌خوانند.

پیش از این از گروه آبجیز دو آلبوم موسیقی، "همه" و "بابات کیه" منتشر شده است. تاکید اصلی ترانه های آبجیز بر موضوع تضاد بین سنت و مدرنیسم است، موضوعی که باعث شده جوان‌های ایرانی به آنها علاقه‌مند شوند و خودشان را در آهنگ‌هایشان پیدا کنند.

آهنگ "بگذار" از ترانه‌های آلبوم آینده گروه آبجیز هست، که برای اولین بار از زمانه و در جشنواره خودمونی صدای زنان پخش می‌شود. درانتهای ترانه آبجی ها جمله "من رو به حال خود بگذار" را به زبان‌های انگلیسی، سوئدی و اسپانیایی تکرار می‌کنند.

Download it Here!

به شنونده‌های ما بگویید که الان کجا هستید.

ملودی: من الان در منزل در آمریکا هستم.

صفورا شما کجا هستید؟
من هم تو برف‌ها بودم و الان در خانه گرم و نرم در شمال سوئد.

شما گویا از هم دور افتادید؟
بله. و خیلی عذاب آور است.متاسفانه. یعنی آن آبجی‌هایی که پیش هم هستند قدر این موقعیت‌شان را بدانند.

الان چطوری با هم کار می‌کنید؟
ملودی تا همین دو هفته پیش سوئد بود و ما پیش هم می‌رویم. من می‌روم پیش ملودی و ملودی می‌آید پیش من و بیشتر ملودی می‌آید، چون بچه‌های گروه اینجا هستند. ولی خب از طریق اینترنت و تلفن با هم تماس داریم.

شما واقعا با هم خواهر هستید؟
ملودی: بله!

صفورا:نه!

شما با هم هماهنگی نکرده بودید.

ملودی: وقتی ما بچه بودیم من به صفورا می‌گفتم که مامان بابا تو را از پرورشگاه گرفتند و این روی او تاثیر گذاشته است و هنوز باور دارد.

صفورا:من همیشه عکس‌ها را نگاه می‌کردم و می‌گفتم من شبیه هستم.

ولی نه. شما اصلا شبیه همدیگر نیستید.
بعضی‌ها شباهتی را می‌بینند و بعضی‌ها اصلا شباهتی نمی‌بینند.

پس خواهر نیستید؟
چرا. هستیم.

به خاطر همین خواهر بودنتان بود که تصمیم گرفتید یک گروه موسیقی بزنید یا یک گروه موسیقی زدید و بعدا فکر کردید که اسم آن را چه بگذارید و بعد آبجیز؟
ملودی: ما اصلا تصمیم نداشتیم که یک گروه موسیقی راه بیندازیم. درواقع خواهر بودن ما باعث شد که به‌صورت تفننی شروع کنیم و شعر و ترانه و موزیک بسازیم. صفورا، رشته‌اش موسیقی بود و از بچگی علاقه داشت و آهنگ می‌ساخت و من هم گاهی اوقات برای سرگرمی و تفریح، شعر می‌نوشتم.


بعد با همدیگر شروع کردیم به کار کردن و به مرور زمان، تشویق اطرافیان باعث شد که یک مقدار جدی بگیریم و تصمیم بگیریم که این گروه را تشکیل بدهیم و اسم آبجیز بعد از اینکه گروه تشکیل شد به ذهن ما آمد.

صفورا: کلا حرف آبجی، به نظر من با حال بود، چون که خیلی خاکی است و احساس کردیم ما خودمان اینطوری هستیم. خواهریم و پاهای ما روی زمین است. اصلا دوست داریم که اینطوری بیان کنیم موزیک خودمان را. بعدا گفتیم حالا بگذاریم آبجیز، چون باحال تر بود.

یک مدت خیلی به اصطلاح ترکوندید، ولی مدتی است که سروصدای چندانی از گروه آبجیز به گوش نمی‌رسد. فکر کنم چون به همدیگر نزدیک نیستید، سروصدایی ایجاد نمی‌کنید.
ملودی: شاید هم به خاطر این است که دوباره به قول خودتان بترکونیم. درست است که چون دور هستیم، مسلما نمی‌توانیم آن‌طور که خودمان دوست داریم موثر کار بکنیم ولی تمام مدت ما درحال کار کردن هستیم. و یک مدت ما تصمیم گرفتیم که روی آلبوم جدید کار بکنیم و برای همین یک مقدار خبری از ما نیست. ولی بزودی یک خبرهایی می‌شود.

این آلبوم جدید هم مثل کارهای سابق‌تان، اتفاق‌های خیلی جدید توی آن می‌افتد؟
صفورا: آن را فکر می‌کنم شنونده‌ها باید قضاوت بکنند. ولی مسلما تلاش ما همیشه بر این است که کیفیت کارمان را خوب نگه داریم و مسلما دوست داریم که بهتر بشویم.

کارهایی که در آلبوم آینده‌تان دارید، چه چیزهایی است؟ شعرهایش برای خودتان است و کی کار کرده؟
صفورا: ما همینطوری ادامه دادیم که ملودی شعرها را می‌نویسد و من موسیقی را و با بچه‌ها با همدیگر موزیک آن را هماهنگ و تولید می‌کنیم. اتفاق‌های جدیدی می‌افتد. دیگر باید دید. نمی‌دانمی باید به شما بگویم یا بگذارم سورپرایز بشود.


کمی از آن اتفاق‌ها را بگو.
ملودی: خب می‌توانم بگویم که فقط به زبان فارسی نیست. می‌خواهیم همه آبجی‌های و داداشی‌های دنیا همدیگر را بفهمیم. یک مقدار خودمان را از این نظر وسیع‌تر کردیم، ولی باز هم هدف ما این است که یک گروه ایرانی خوب باشیم.

شعله: بچه‌ها من یک سوال داشتم. شما الان گفتید که آبجی‌ها و داداشی‌ها. اتفاقا من می‌خواستم راجع به داداش‌های شما صحبت کنم.

معصومه: من در این مورد هیچ قصد و غرضی ندارم و این شعله است که می‌پرسد.

شعله: اسم شما آبجیز است، تا چه حد داداش‌ها حساس هستند روی اینکه اصلا عنوان نمی‌شوند. چون به هر حال خانواده بزرگی هستید. تا چه حد آنها ارتباط برقرار می‌کنند با اینکه شما می‌خواهید ایرانی باشید و ایرانی هستید و به فارسی می‌خوانید؟

صفورا: این احساس هیچ وقت در گروه آبجیز نبوده و امیدوارم هیچ وقت نباشد. هیچ کدام احساس نمی‌کنیم دختریم یا پسریم. اینجا خیلی برابری است در گروه و دلیل آن این است که همه ما اینطوری فکر می‌کنیم و به خصوص در سوئد هم بزرگ شدیم، بچه‌ها سوئدی هستند به هر حال.

واقعا مثل خانواده هستیم. از نظر برادر تنی خودمان، صوفی، که تنها پسر ایرانی این گروه است، خب اگر حمایت صوفی نبود اصلا این گروه به‌وجود نمی‌امد. بقیه بچه‌ها هم همینطور که صفورا گفت، اصلا مساله جنسیت مطرح نیست در کار ما.


چطور یک آهنگ را می‌سازید؟ یعنی با توجه به اینکه هم پراکنده جنسیتی هستید و هم پراکنده جغرافیایی هستید و هم پراکنده زبانی. روند شکل‌گیری این آهنگ‌تان چطوری است. مثلا درمورد همین آهنگی حرف بزنیم که به زمانه دادید.

ملودی: قبلا اینطوری کار می‌کردیم که وقتی پیش هم هستیم، با هم هم‌زمان کار می‌کنیم ولی به خاطر فاصله زمانی یک مقدار مشکل است. بنابراین من معمولا شعرها را می‌نویسم، بعد صفورا براساس مفهوم شعر، ترانه را می‌سازد. اسکلت ترانه را من و صفورا می‌سازیم و بعد آن را می‌دهیم دست بچه‌ها، معمولا از طریق اینترنت چون همه یک‌جا نیستیم و بعد صفورا با هر عضو گروهی، می‌نشینند و کار را تنظیم می‌کنند.

معصومه: پس اینطور که تعریف کردید این آهنگ شما یک محصول مشترک است. یعنی همه در ساخت و تدوین و نهایی شدن آن شریک هستند.

ملودی: بله. در آلبوم قبلی می‌شود گفت که اکثر کارها دست من و صفورا بود، با همکاری روبین ولی در آلبوم جدید احتمالا بچه‌ها بیشتر مداخله بکنند در تنظیم آهنگ‌ها.

خیلی از آهنگ‌های شما مربوط به زندگی اجتماعی بچه‌های ایرانی است. یعنی زندگی که ما تجربه کردیم. جوانی و همین روابطی که هست. مسائل‌مان، دموکراسی و مشکلاتی که یک جوان ایرانی دارد. بخش بزرگی از زندگی‌تان را در ایران نبودید. چطوری احساسات یک جوان ایرانی را وارد کارتان می‌کنید، وارد دنیایی می‌کنید که ایرانی نیست؟
ملودی: من از دید خودم می‌گویم و بعد صفورا از دید خودش. چون ما اختلاف سنی زیادی داریم و از دو فرهنگ مختلف می‌آییم.


اختلاف سنی شما زیاد است؟
ملودی: بله ما اختلاف سنی‌مان زیاد است، ولی وارد جزییات نمی‌شویم..

حداقل بگویید فاصله سنی شما چقدر است چون به نظر من خیلی نزدیکید.
ملودی: ما 9 سال اختلاف سنی داریم و صفورا بیشتر می‌شود گفت سوئدی است تا من. درواقع من فکر می‌کنم مسائلی که مطرح می‌کنیم، صرفا مسائل جوان‌های ایرانی نباشد. ولی چون به زبان فارسی مطرح می‌شود و اصولا با موسیقی، مسائل اجتماعی مطرح نشده؛ خب فکر می‌کنم مربوط به ایران می‌شود.

البته آهنگ «خواستگاری» به‌صورت تیپیکال، ایرانی است و یا «ادعا»، مربوط می‌شود به فرهنگ خودمان، ولی خیلی چیزهای دیگر لزوما دغدغه فکری یک جوان ایرانی نیست. من فکر می‌کنم که مشکلاتی است که هرجوانی در دنیای فعلی می‌تواند با آن برخورد داشته باشد.

صفورا: من فکر می‌کنم ما خودمان جوان بودیم و مشکلاتی را که دیدیم را بیان می‌کنیم. حالا چون ملودی بیشتر شعرها را می‌نویسد، احساس می‌کنم که جواب او بهتر است.

هر کاری را که آدم انجام می‌دهد، به یک پله و یا حتی پله‌های بعد فکر می‌کند. پله‌های بعدی که شما به آن فکر می‌کنید، کجاست؟ یعنی می‌خواهید کجای دنیای موسیقی بایستید؟

صفورا: همانطور که ملودی گفت، مسلما هدف ما این است که دائم بهتر بشویم. و امیدوارم که همه انسان‌ها همیشه همینطور فکر کنند راجع به کارهایی که می‌کنند. ولی ما هر دفعه می‌خواهیم کیفیت کارمان و نوع بیانمان را بهتر کنیم. مایلیم همه وقت‌مان را با گروه آبجیز کار کنیم که بیشتر بتوانیم موزیک بسازیم.

ملودی: من می‌توانم یک پرانتز اینجا باز کنم که با وجود اینکه همه مایلند در هر رشته‌ای که هستند، خیلی سریع رشد بکنند به‌طور طبیعی، ولی من فکر می‌کنم موانعی که سر راه ما هست، مثل مساله مسافت یا مسائل اقتصادی، واقعا آنقدر زیاد است که همین که ما بتوانیم آلبوم بعدی‌مان را حاضر بکنیم، خودش برای ما خیلی نعمت است. بیشتر ما تمرکزمان را روی این می‌گذاریم که قدم بعدی را نگاه ‌کنیم تا پله‌های بعدی را.

ولی خب از نظر موسیقی و آینده موسیقی ایران، هدف ما این است که بچه‌های دیگر را تشویق کنیم تا جرات کنند یک‌جور دیگری ببینند موسیقی را. جرات کنند هرطوری که می‌خواهند خودشان را بیان کنند. آنقدر توی این چارچوبی که ساخته شده برای موزیک پاپ ایرانی در آن گیر نکنند.

به نظر می‌رسد خیلی کار سختی است بیرون آمدن از این چهارچوب که حرف آن را می‌زنید. چون بعد از گذشت چندین سال از شروع نمونه‌هایی از این آهنگ‌ها و تولید و انتشار آنها؛ هنوز آدم‌ها و گروه‌های کمی می‌توانند توی این حوزه کار کنند و کار قابل قبول بیرون بدهند و منتشر کنند. کسی که نگاهش به ترانه و موسیقی متفاوت باشد. چرا شما هنوز اینقدر کم هستید؟

ملودی: در رابطه با من و صفورا؛ این فرصت واقعا به‌وجود آمد که بتوانیم در سن پایین در یک جامعه بازی مثل سوئد بزرگ بشویم، خب واقعا خیلی موثر بود. ما اگر این امکان برای‌مان پیش نمی‌آمد و در ایران می‌ماندیم ممکن بود، اصلا آبجیزی به‌وجود نیاید. یعنی محیط و شرایط خیلی مهم است. و خیلی‌ها هستند که خیلی خیلی با استعدادتر از ما هستند در ایران ولی چون امکان آن را ندارند متاسفانه، هیچ وقت این استعدادها شکوفا نمی‌شود و رشد نمی‌کند.


صفورا: من یک مقدار زیادی از این اعتبار را به جامعه سوئد می‌دهم که ما آنجا و در یک محیط کاملا سوئدی بزرگ شدیم، آن زمان که شخصیت‌های ما در حال شکل گیری بود و مطمئنا متاثر از آن محیط است.

فکر می‌کنید در همان چهارچوب ایران، چطور می‌تواند یک دختری که می‌خواهد موسیقی کار کند، می‌خواهد صدایش را دیگران بشنوند، چطوری می‌تواند کار کند به نظر شما؟
صفورا: به نظر من کار خیلی خیلی سختی است. یعنی آنقدر سخت است که حد و حساب ندارد. به دلیل اینکه ما آنقدر متاسفانه در قید و بندهای اخلاقی و عقیدتی و مذهبی هستیم، بدون آنکه خودمان بدانیم؛ حتی قشر روشنفکر جامعه ما، آنقدر بندهای نامریی دور ما را گرفته، برای اینکه بتوانیم یک چنین جراتی پیدا بکنیم و آزادانه فکر خودمان را بیان بکنیم؛ باید امکان این را داشته باشیم که یک درون‌نگری عمیق بکنیم و این امکان معمولا در جوامع بسته پیش نمی‌آید.

برای همین هم هست که وقتی از ایران فاصله می‌گیریم، چند سال دور می‌شویم، در یک محیط کاملا متفاوت یواش یواش تازه خودمان را می‌بینیم. ضعف‌های خودمان و نقاط مثبت و قوت خودمان را می‌بینیم. بنابراین در آن محیط خیلی سخت است و من واقعا تبریک می‌گویم به کسانی که می‌توانند آنجا چنین حرکات بزرگی را انجام بدهند.

شعله: از ایران آیا با شما تماس می‌گیرند، مثلا کسانی که می‌خواهند این راه را بروند و علاقه به خوانندگی دارند، مثلا کمک بخواهند یا درد دل بکنند...
ملودی: خیلی خیلی این اتفاق می‌افتد. در حال حاضر تنها از طریق وب‌سایت ما مردم با ما تماس می‌گیرند و ایمیل برای ما می‌فرستند که خب بسیار با ارزش است و سوخت اصلی ما آنهاست و آنها هستند که به ما انرژی می‌دهند.

در عین حال با اینکه ما خیلی دلمان می‌خواهد تا جایی که می‌شود کمک بکنیم و همکاری بکنیم، ولی واقعیت این است که اینقدر خودمان گرفتار این هستیم که اصلا کارهای خودمان را بتوانیم ارائه بدهیم که دیگر متاسفانه فرصتی نمی‌شود که بخواهیم به کارهای دیگر بپردازیم.

درمورد این کاری که به زمانه هم دادید حرف بزنیم. ملودی این شعر را خطاب به چه کسی نوشتی؟ مخاطبت کیست؟
مخاطب خیلی ساده بگویم، جامعه است و جامعه‌ای که عقاید و افکار خودش را بر اقلیت تحمیل می‌کند. حالا آن اقلیت می‌تواند هرکسی باشد. آنهایی که بهتر از خودم می‌دانند چه چیز برای من بهتر است و تهدید می‌کنند که اگر مثل ما عمل نکنید، به جهنم می‌روید.

پس تو به جهنمش هم فکر کردی؟
بله.

..............................................

لینک سایت آبجیز

آهنگ "بگذار" را از مجموعه جشنواره خودمونی صدای زن در رادیو زمانه بشنوید.

نظرهای خوانندگان

عالی هستین و من (به عنوان یک پسر ایرونی) عاشق کارهاتون هستم.امیدوارم روزی از نزدیک و صد البته در ایران شما را از نزدیک ببینم و صدایتان را بشنوم.به امید آن روز ......

-- نوید ، Mar 10, 2008

من صداتون رو نشنیدم ولی همینکه میخونید قابل تحسین هستید. سعی کنید برای ایران آبرو بخرید.

-- علی ، Mar 10, 2008

دخترهای خوب و بااستعداد!
دستتان درد نکند و همیشه موفق باشید.
کارتان خیلی خوب است، بخصوص توجهتان به مسائل سیاسی و اجتماعی... چیزی که در موسیقی ایرانی،خیلی کم است و انگار هراس دارند از آن و همه اش آه و ناله است و نوستالژی و عشق و عاشقی الکی و فغان از فراق و تازگیها هم ناله و نفرین به معشوق...
همچنان کار کنید و بدانید که کارتان مؤثر خواهد بود.
بازهم برایتان موفقیت آرزو میکنم.
یکی از دوستان پدر شما...

-- بدون نام ، Mar 10, 2008

صفورا جان در مورد چهارچوب ها در ايران حق با توئه اما بخش اخر جوابته نفهميدم مگه اينجا حركات بزرگ هم ميشه انجام داد!!!!
ما خودمونو گول ميزنيم و فرض مي كنيم يه كارهايي انجام ميشه كه فراموش نكنيم تا وقتي كه زنده ايم ميتونيم نفس بكشيم.

-- مينو گله ، Mar 11, 2008

آبجیز rocks!
می شه لطفا این عکسها رو ورژن اصلیشون رو هم قابل دسترسی کنین؟‌ مثلا با دابل کلیک. آدم دوست داره بزرگتر ببیندشون. این گفته در مورد کل زمانه درسته البته.

-- فرشید ، Mar 11, 2008

بابا چزا اينقدر كم كاريد؟! يه سفر به هلند بياين!!

-- بدون نام ، Mar 11, 2008

بسيار عالي

-- علي ، Apr 30, 2008

همه كاراشون بي نظير ولي "من با تو هستم" تو آلبوم همه يك چيزه ديگس...

-- بدون نام ، May 27, 2008

cooooool just coool
abieeezete
best covers i ever heard
viva abjeeeeeeee jona viva bob marli :D

-- shabbbby ، Jun 25, 2008

abjeez koobe hamin

-- m2h ، Jun 25, 2008

kareeeeeeeeeshonnnnnnn kheili alie man ke asheghe sabkeshonam

-- amir ، Oct 8, 2008

kheili khoob hastid doosetoon daram nima 77 az tehran

-- nima ، Nov 11, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)