رادیو زمانه

تاریخ انتشار: ۱۸ فروردین ۱۳۸۷

رسانه های زنانه؛ قدرت نیمه ی پنهانی که آشکار می‌شود

آسیه امینی
[email protected]

رسانه، صدای انتقاد را منتشر می کند. رسانه، اعتراض را منتشر می‌کند.
رسانه خواسته ها و مطالبات اجتماعی را نشان می‌دهد.

رسانه نماینده باورها و ایدئولوژیهاست.

رسانه اهمیت می‌دهد، اعتبار می‌بخشد و اطلاعات پنهان در لایه‌های اجتماعی را به عنوان "مساله" به افکار عمومی معرفی می‌کند.

رسانه هدایت کننده است. رسانه راهبر پنهان افکار عمومی است. رسانه نقش آفرین است. رسانه، اهرم فشار است. رسانه تریبون گروه های کوچک است و نیز تبدیل کننده آنان به گروهی بزرگ و ...

رسانه، همه اینها هست و هیچ یک به تنهایی نیست. در یک کلام، رسانه قدرت است. قدرتی که می‌تواند در سهم خواهی از حقوق اجتماعی و سیاسی، تعیین کننده باشد.

‌سهم زنان از رسانه چه بوده است و صدای جنبش زنان از چه رسانه‌هایی شنیده شده است؟ تاثیرگذاری این زنان در افکار عمومی به چه میزان بوده و چالش آنها با قدرت حاکم به کجا رسیده است؟

قطعاً بودن در بستر رخدادهای پیرامون جنبش زنان، اکنون به ما توان پاسخ دادن به همه این سوالها را نمی‌دهد. اما تلاش کرده‌ام که به اجمال، در دو برش تاریخی از رسانه‌هایی بنویسم که مطالبات زنان را در عرصه‌های عمومی مطرح کرده‌اند؛ نخست، دوران مشروطه و تحولات پس از آن (حد فاصل سالهای ۱۹۰۶ تا ۱۹۲۵ میلادی) و سپس دوران اصلاحات و تحولات بعد از آن (‌حد فاصل سالهای ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۶)

برش اول؛ بعد از مشروطه
سیر تکوینی نشریات زنان، که مبدا آن به دهه نخست بعد از انقلاب مشروطه بر‌می‌گردد و اولین نشریه اختصاصی زنان که توسط خانم سمیه کحال منتشر شد، نتیجه دیگرخواهی ناشی از انقلاب مشروطه در ایران بود؛ مبدائی که آغازگر جنبش برابری خواهی جنسیتی در ایران نیز محسوب می‌شود.

گرچه این عنوان – جنبش برابری‌خواهی جنسیتی یا همان جنبش زنان ایران - در بستر زمان، چنین عنوانی را به خود گرفته و گرچه بسیاری از محققان تاریخ روزنامه‌نگاری، برخی از نشریات منتشر شده در حوزه زنان را فاقد جهت گیری مستقیم درباره برابری‌خواهی جنسیتی و حتا مطرح کردن حقوق زنان می‌دانند، اما بدون شک تاکید بر افزایش آگاهی زنان و پرداختن به مسائل زنانه از منظری زنانه، مهمترین ویژگی مشترک این نشریات و به طور مستقیم و غیر مستقیم در جهت به دست آوردن حقوق بیشتر برای زنان بوده است.

همانگونه که صدای مشروطه‌خواهی و نفی انحصارگری نظام شاه سالاری، نخستین بار از زبان نشریات خواهان مجلس ملی و قانون اساسی (همچون روزنامه مساوات) عنوان می‌شد، روزنامه‌ها، مروج و زبان گویای تفکر آزادی‌خواهی و نیز تنها صدای قابل شنیدن "اعتراض" بودند. از این رو نهادهای مطبوعاتی در ایران، همزمان با روند رشد انجمن‌های مردمی - و اکثرا سری - و ‌نهادهای سیاسی، پا گرفتند و تبدیل به مهمترین ابزار عدالتخواهی روشنفکران و معترضان شدند.

در این میان نقش زنان مبارز در عرصه‌های عمومی و اجتماعی و حتا سیاسی چنان بارز بود که مورگان شوستر امریکایی در خاطرات خود زنان ایران بعد از مشروطه را در شمار متجددترین زنان دنیا به حساب آورده است.

نخستین زنانه‌ها
در فاصله ۱۵ سال بعد از انتشار نخستین نشریه زنانه (دانش)‌، هشت نشریه زنانه (‌دانش، شکوفه، زبان زنان، نامه بانوان، عالم نسوان، جهان زنان، نسوان وطن‌خواه و نسوان شرق) منتشر شد که نخستین نشریه زنانه از نظر پرداختن به حقوق برابر و آزادی خواهی، نشریه زبان زنان است که صدیقه دولت‌آبادی در اصفهان منتشر می‌کرد و حوزه تاثیر‌گذاری آن چنان بود، که منجر به اعتراض قشر سنتی و مقاوم اصفهان شد. دفتر نشریه دولت‌آبادی و نیز منزل وی، دو بار توسط معترضان سنگباران شد و در نهایت مدیر "زبان زنان" ناچار از کوچیدن از وطن به سوی تهران و ادامه فعالیتش در این شهر شد.

سه سال بعد از انتشار زبان زنان، فخرآفاق پارسا نیز در مشهد، نشریه جهان زنان را منتشر کرد؛ نشریه‌ای که نه تنها به خاطر مطرح کردن آزادی زنان، که به خاطر نوشتن درباره آزادی لباس زنان و برداشتن چادر، متهم به بی‌دینی شد و چند بار هم توقیف.

بدین ترتیب یکی از نخستین مجازاتهای مطبوعاتی در تاریخ روزنامه‌نگاری ایران به خاطر نوشتن از آزادی زنان صادر شد و فخر آفاق وهمسرش فخرالدین پارسا به استانهای جنوبی کشور تبعید شدند.

ویژگی دوران مشروطه و تحولات تاریخی پس از آن، همواره یکی از مرتبط‌ترین عوامل تاثیر‌گذار بر رشد کمی و کیفی نشریات زنان بوده است. البته از این منظر، این ویژگی مربوط به تاریخ روزنامه‌نگاری کشور ما بعد از مشروطه است. اما تفاوت نشریات زنانه با سایر نشریات را باید در مبارزه دوگانه آنها، از یک سو با نظام حاکم – که همواره نظامی نابرابری‌خواه بوده است- و ساختار اجتماعی و فرهنگی نابرابری خواه (‌از حیث جنسیتی) دانست.

مبارزه زنان پیشگام در برابری‌خواهی جنسیتی و آزادی، همواره تنگاتنگ با مسائل سیاسی و اجتماعی کشور پیش رفته و عمده ترین تاثیرگذاریها نیز از دو طریق تشکیل گروه های همفکر در قالب انجمنهای زنانه و نیز نشریات زنانه صورت پذیرفته است.
نقش این انجمن ها و نشریات زنانه که بیشتر آنها به دنبال تاثیرات اجتماعی بودند را می‌توان در سه بند خلاصه کرد: تلاش برای همگرایی ملی از طریق مبارزه منفی با ورود کالاهای خارجی، امور خیریه برای زنان و دخترانی که توان اداره زندگی‌شان را نداشتند، و بالاخره ایجاد مدرسه برای دختران و تلاش برای گسترش آموزش و آگاهی دختران جامعه از طریق سوادآموزی.

در دو مورد اول، فعالان زن کمتر با مقاومت درونی در ساختار سنتی جامعه روبرو بودند. در واقع بیشترین مقاومت از جانب اقشار مذهبی – سنتی و به ویژه روحانیونی صورت می‌گرفت که اجتماعی شدن زنان و نیز داشتن نمادهای آزادی و استقلال – مثل حق رای و حق کار کردن – را از یک سو مغایر با دستورات دینی‌ای می‌دانستند که مرد را قیم زن معرفی می‌کرد و از یک سو حضور زن در خارج از نقش مادری و همسرداری را موجب اشاعه فساد در جامعه می‌دانستند و از این رو با آن به شدت مقابله می‌کردند.
با رسیدن مشروطه به بن‌بست، حرکت روزنامه‌نگاری ایران نیز با انسداد دستورهای ملوکانه یا تندرویهای سیاسی دولتها روبرو شد. این سکته مطبوعاتی و تهدیدهای بعدی که تاریخ استبداد زده ایران به مطبوعات روا داشت، نشریات زنان را نیز از دیده پنهان نگذاشت .

برش دوم؛ اصلاحات
روی کار آمدن سید‌محمد خاتمی در دهه سوم انقلاب اسلامی، که با شعار توسعه سیاسی و مدنی ، عنان دولت را به دست گرفته بود، چند حوزه را بیش از سایر حوزه های اجتماعی دچار تحول کمی و کیفی علنی کرد، یکی از این حوزه‌ها مطبوعات و دیگری نهادهای مدنی و اجتماعی بود .

‌جریان اصلاح‌طلبی و بسط جامعه مدنی ایجاب می‌کرد که فضای عمومی برای تحرک فعالیتهای اجتماعی باز شود. بنابراین بسیاری از فعالان اجتماعی و مدنی، از جمله فمنیستهایی که در سیطره نظام مرد‌سالار حاکم بر جامعه و مطبوعات، ناگزیر به حیات اجتماعی محفلی و حتا زیرزمینی بودند، سر بیرون آورده و کم‌کم به تشکیل گروه‌ها، انجمن‌ها و سازمانهای غیر دولتی رسمی و بیان علنی ناگفته‌هایی از مسائل زنان پرداختند. از جمله این فعالیت‌ها، تشکیل انجمن‌ها و گروه‌های زنانه و ترویج آگاهی‌های زن محور از طریق برگزاری کارگاه‌هایی بود با موضوعاتی چون آموزش تفاوتهای جنسیتی، حقوق زنان، خشونت علیه زنان‌، شروط ضمن عقد و ...

ادامه حیات جنبش زنان در دو لباس "انجمنهای زنان" و "مطبوعات زنان"، گویی درتاریخ جامعه ما ناگزیر بوده است. نیاز ناگزیر این دو به هم مهمترین علت همخانوادگی‌شان محسوب می‌شود. به علاوه، انجمنها و گروه‌ها و سازمانهای زنان برای ادامه حیاتشان نیازمند ترویج، آموزش، اطلاع‌رسانی و تبلیغ‌اند و به تبع ایشان جنبش اجتماعی بدون تریبون، قادر به ترویج و کنترل، و بسط آگاهی و اطلاع رسانی نیست. تحلیلگران تاریخ، یکی از دلایل کند شدن جریان حرکت جنبش زنان در دوران بعد از مشروطه را محدود ماندن آن در حد اقشار روشنفکر و عمومی نشدن مطالبات ایشان در سطح جامعه می‌دانند.

رسانه نیز برای ادامه حیات خود نیازمند تغذیه بروز و سریع خبر است. و نشریات زنانه ناگزیر از همسایگی و همخانوادگی با سازمانها و گروه های زنان هستند که عمده‌ترین منابع خبری شان محسوب می‌شوند.

خط قرمز
اگر چه سه سال اول دوره اصلاحات با اقبال مردم به مطبوعات و نهادهای مدنی، رونق خاصی به فعالیتهای زنان داد، روزنامه زن به دنیا آمد که نخستین روزنامه مختص زنان در ایران بود، مجله‌هایی با رویکرد فمینیستی تولید و منتشر شدند، مجله زنان که همواره با احتیاط و با گرایش تحلیل نوگرایانه از دین به مسائل زنان وارد می‌شد، با نگاه اجتماعی تر و واقعگرایانه‌تری به مسائل زنان وارد شد و همچنین بسیاری از روزنامه ها ستون یا صفحه ای را به مسائل زنان اختصاص دادند، اما گویا تاریخ برای ما دوباره باید تکرار می‌شد که مطبوعات اولین قربانی آزادی و برابری‌خواهی در عرصه‌های عمومی شوند و به تبع، یکی از در دسترس ترین خط قرمزهای موجود که مرز دینی و غیر‌دینی بودن مطالب را نشان می‌دهد، مسایل و اخبار زنان باشد.

سال ۷۹ با بسته شدن انبوهی از روزنامه‌های اصلاح‌طلب و سکوت عملی دولت اصلاحات در اینباره که با توجیه استقلال قوای سه گانه در ایران صورت گرفت، بار دیگر سایه سانسور و خودسانسوری بر مطبوعات غالب شد. پیش از آن روزنامه زن در فروردین سال ۷۹ بسته شد و انتشار تنها نشریه روزانه زنان تولد یک سالگی خود را هم جشن نگرفت.

‌این فضا در دور دوم دولت اصلاح‌طلبان نیز ادامه یافت اما با پایان دولت اصلاح‌طلبان و به دست گرفتن قوای اجرایی توسط اصولگرایان اسلامی از سال ۸۴، شدتی به مراتب بیش از قبل یافت. آنچه در فضای عمومی مطبوعات چاپی جزء نا‌نوشته‌ها و ناگفته‌ها بوده، این است که نوشتن از حقوق زنان همواره جزو خط قرمزهایی بوده است که نزدیک شدن به آن، به معنی تغییر وضع موجود معنی شده (‌تغییر در باورهای مذهبی، تغییر در ساختار اجتماعی، تغییر در ساختار قدرت و قانون گذاری و‌...) و گویا روزنامه‌های منتشر شده ضرورت و انگیزه لازم برای رویارویی با قوای مقاوم در برابر این دیگر خواهی مدنی را نداشته‌اند.

‌از این رو بسیاری از روزنامه‌های حتا اصلاح‌طلب، چه به دلیل پشتوانه دینی و مذهبی گردانندگان آن و چه به دلیل روگردانی از برداشت مخالفان برابری حقوق جنسیتی، خود را به دردسر پرداختن به حقوق زنان نینداخته و ترجیح می‌دادند که اگر بنا به چالشی با حکومت است، چانه‌زنی بر سر قدرت سیاسی موجود باشد تا پرداختن به مسائلی که تعابیر‌ و برداشتهای متفاوتی از آن می‌شود و موضوع آن هم "مساله ی مردان" در میدان قدرت نیست. به گونه‌ای شاید پرداختن به حقوق زنان و پافشاری در این مورد از نگاه ایشان نوعی سانتی‌مانتالیسم غیر‌ضروری احساس می‌شد. دلیل دیگر این بی‌توجهی شاید به فضای عموماً مردانه تحریریه‌هایی برگردد که همواره دو مساله سیاست و اقتصاد، چرخش روزنامه و حیات آن را رقم زده است و گویی باقی بخشهای روزنامه بیشتر جنبه تزئینی داشته‌اند تا وارد شدن به ژرفا. و حتا زیاد شدن حضور زنان در تحریریه‌ها نیز دلیلی بر تغییر این هنجار پذیرفته شده نشده یا بسیار به کندی بر آن فائق آمده است. با ورق زدن روزنامه‌های سراسری هر روز ایران می‌بینیم که عمده‌ترین مطالب مربوط به زنان، همچنان مربوط به صفحه‌های حوادث است. سوال اینجاست که آیا تنها فعالیت عمده زنان در جامعه ایرانی که ارزش خبری دارد، قتل و جنایت است؟!

تجربه عینی نویسنده این مقاله که دستکم ۴ سال دبیر بخش اجتماعی در دو روزنامه بود، این است که در برابر نوشتن از مسائل زنان و حقوق زنان همواره علاوه بر خط قرمزهای بیرونی، مقاومت داخلی از سوی تحریریه نیز بسیار موثر بوده است.

انقلاب اینترنت، رهایی رسانه‌ای
تحول جهانی تکنولوژی کامپیوتری و اینترنت را نمی‌توان بر تند شدن جریان جنبش زنان در ایران بی تاثیر دانست. در واقع تاثیر انقلاب اینترنت بر جنبش زنان ایران در حدی بوده است که باید آن را عاملی تاثیرگذار نه فقط در بیان خواسته‌ها و نا گفته‌های آنها و گذر از خط قرمزها دانست، بلکه زبان و گفتار رسانه‌ای را نیز تحت تاثیر قرار داد.

‌برشی را که از دوران اصلاحات و پس از آن و تاثیرات آن بر جنبش زنان و بویژه تریبونهای زنانه به طور بسیار خلاصه عنوان کردم، همزمان شد با رشد تصاعدی استفاده از اینترنت برای بسیاری از فعالان مدنی، از جمله زنان، که از یک سو به دنبال هنجار‌شکنی و کلیشه‌شکنی در ساختار های قدرت جنسیتی در جامعه بودند، و از سوی دیگر گلاویز با خط قرمزهای نوشته و نانوشته قانونی و عرفی، که همواره زنان را در دایره بسته خطوط قرمز محصور می‌داشت.

اگرچه دوران اصلاحات مسائل زنان، از محافل خصوصی و نوشته های محدود زنانی که از کمترین امکانات نشر نیز در گسترش و انتشار مسائل زنان، به عنوان یکی از ارکان دموکراسی‌خواهی یاد می‌کردند، بیرون آمد و توانست تا حدی از طریق سازمانهای غیر‌دولتی و فعالان جنبش زنان در عرصه های عمومی‌تری مطرح شود، اما این برای شنیده شدن صدای زنان، که همواره در پس مسائل سیاسی و اجتماعی کشور به عنوان، مساله غیر‌مهم جلوه کرده بود‌، کافی نبود.

فرصت سیاسی به دست آمده، تنها حسن‌اش این بود که زنان امکان این را یافتند که خود را به عنوان یک جنبش مستقل از مسائل سیاسی، و به عنوان جنبشی که به دنبال حل مسائل ساختاری جنسیتی است مطرح کند. مسائلی که عدالت و برابری، بدون احقاق آن ممکن نبود.

بنابراین تریبونهای دیگری لازم بود تا کلیشه‌های سیاسی و اجتماعی مرسوم را بدون هراس از خط قرمزها، بشکند و پیش رود. در این دوران بود که وبسایتهای تخصصی زنان و در کنار آن وبلاگهای زنانه، شروع به فعالیت کردند.این وبسایت‌ها نه تنها به چالش مسائل ضد‌زن در همه ارکان جامعه – از قانون و سیاست‌گذاریهای کلان گرفته تا تجربه‌های شخصی- پرداختند، که به نوعی تریبونی شدند که باورهای سیاسی و اجتماعی، گرایشها‌، نگرشها و روشهای فمینیستی گردانندگانشان را نیز منتشر می‌کرد.

از جمله وبسایتهایی که از سال ۱۳۸۰ به بعد توسط فعالان جنبش زنان در داخل کشور راه اندازی شد، سایت"زنان ایران" بود. این سایت با شعار"حقوق زنان، حقوق بشر است" در نخستین معرفی‌نامه خودنوشت که زندگی زنان ایران، نیمه همیشه پنهان زندگی بوده است و سایت، می خواهد دریچه ای به روی این نیمه پنهان بگشاید. این سایت که توسط عده‌ای روزنامه‌نگار همفکر در حوزه زنان گردانده می‌شد تا اردیبهشت سال ۸۵ انتشار یافت و پس از آن به دلایلی که عنوان نشد، از ادامه کار باز ماند.

تریبون فمینیستی یک سال و نیم بعد از تولد زنان ایران پا به عرصه رسانه‌های دنیای مجازی گذاشت. تریبون فمینیستی که بعدها به نام آدرس اینترنتی‌اش به "اف تریبون" معروف شد، درواقع تریبون مرکز فرهنگی زنان بود. مرکز فرهنگی زنان، به عنوان یک تشکل غیر دولتی سال ۱۳۷۹ فعالیت خود را با محوریت توانمندسازی و رفع تبعیض از زنان، آغاز کرد و سال ۱۳۸۰ این تشکل را به ثبت رساند.

بعد از فیلتر شدن اف تریبون، این مرکز در سایت زنستان، انتشار مقالات و اخبار حوزه زنان را دنبال کرد. بعد از تجمع ۲۲ خرداد ۸۵ در میدان هفت تیر تهران، گروهی از فعالان مرکز به همراه زنان جوانی از گروه‌ها و انجمن های دیگر و نیز جمعی از دختران دانشجو، اقدام به راه اندازی کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قانون نابرابر جنسیتی کردند. سایت "تغییر برای برابری" تریبون این کمپین بوده است که همچنان نیز با وجود هشت بار فیلتر شدن به فعالیت خود ادامه می‌دهد. سایت زنستان، مدتی بعد از انتشار، به دستور مراجع قضایی و امنیتی بسته شد.

"کانون زنان ایرانی"، سایت دیگری است که از سال ۱۳۸۶ توسط عده ای از روزنامه‌نگاران مرد و زن با هدف انتشار مطالبی از همه زنان، اعم از زنان فعال جنبش زنان و نیز زنان در سایه، به جمع سایتهای زنانه‌نویس پیوست. این سایت از کانونهای اجتماعی و فرهنگی زنان که بعد از جدا شدن از زیر مجموعه های وزارت کشور، به صورت مستقل و غیر دولتی فعالیت می‌کردند، برای دستیابی به اخبار زنان در شهرستانها کمک می‌گرفت.

اگر چه سایتهای خبری و نیز وبلاگها، عامل مهمی در بسط دیگر خواهی زنان در عرصه‌های عمومی بودند، اما در این میان جریان سازی خبری کمپینهای زنان نیز، توجه بسیاری از رسانه‌ها را به خود جلب کرد.
کمپین "قانون بی‌سنگسار" که پس از سنگسار یک زن و مرد در مشهد در اردیبهشت ۸۵ شکل گرفت و نیز کمپین " یک میلیون امضا" که بعد از خرداد ۸۵ شکل گرفت و تلاش‌اش بر ارتباط چهره به چهره با زنان و مردان جامعه و توضیح نابرابری انسانی در قانون استوار بود، دو کمپین خبرساز سال ۸۵ و ۸۶ بودند که نه فقط از تریبون سایتهای حامی خود، که از بسیاری از رسانه‌های داخل و خارج از کشور نیز مورد توجه خبری قرار گرفتند.

علاوه بر اینها، کمپینهای دیگری نیز در وسعت خبری کمتر تشکیل شد که خواهان مطالبات مشخص‌تری در عرصه زنان بود. از جمله این کمپینها، کمپین ورود دختران به ورزشگاه‌ها، کمپین حقوق تابعیت مادر، کمپین ضد‌سهمیه‌بندی جنسیتی، کمپین مادران صلح‌ و‌... بود. سایت "میدان" با انگیزه جمع‌آوری اخبار کمپینهای زنانه در تابستان سال ۸۵ به وجود آمد.
‌بالاخره جمعی از فعالان کمپین و نیز ‌ن از زنان مرکز فرهنگی زنان، سایت مدرسه فمینیستی را به راه انداختند که هم رویکردی به مسائل زنان دارد و هم کمپین یک میلیون امضا.

در این میان با توجه گرفتن موضوع احتمال جنگ و آسیبهای ناشی از آن در پاییز ۸۶، عده‌ای از فعالان زن نیز با موضع صلح و حقوق بشر وبلاگ مادران صلح را به عنوان پایگاه اینترنتی خود انتخاب کردند.

کمپینهای زنانه موجب شد تا صدای رساتری از جنبش زنان به گوش مخاطبان این جنبش، از مخالفان برابری جنسیتی تا موافقان آن برسد. اما در این میان نمی‌توان گروه های دیگری از فعالان جنبش زنان را که فعالیت آنها در بی‌رسانگی یا کم توجهی تریبونهای دیگر، کمتر شنیده شد، نادیده گرفت. از جمله این زنان، بازماندگان گروه هم‌اندیشی زنان بودند که ترکیبی از فعالان مختلف زنان بود که به دلیل پاره‌ای از اختلافات در بهار سال ۸۵، چند پاره شد اما همچنان به داشتن گروهی همفکر و کارا در مسائل زنان باور داشتند و گروه هم اندیشی را دنبال می‌کردند.

رسانه و قدرت اجتماعی
درواقع داشتن تریبون – حتا در حد یک سایت اینترنتی که می‌دانیم بخش عمده‌ای از مخاطبان جنبش زنان یعنی زنان عادی جامعه‌، خواننده آن نیستند – برای فعالان جنبش زنان، از ابزار مهم قدرت اجتماعی محسوب می‌شود. در واقع جنبش زنان ایران ترکیبی است از انجمنها، گروه ها، کمپینها و فعالان مستقل زن، که تنها بخشی از آنها دارای رسانه‌هایی برای بیان اندیشه‌ها و بازتاب فعالیت‌هایشان هستند. از میان گروه‌های بی‌تریبون به طور مشخص می‌توان از تعاونی های زنان (که در جهت توانمندسازی اقتصادی زنان تلاش می کنند)، زنان نو‌اندیش دینی که بخشی از آنها هم‌اندیشی زنان را همچنان در برنامه ماهانه خود دارند، گروه‌هایی که در حیطه بهداشت و سلامت زنان فعالیت می‌کنند و‌... نام برد.

تقدم و تاخر تاثیرگذاری جنبش زنان بر احزاب و گروه های سیاسی یا به عکس، مورد بحث ما نیست. اما به هر روی تلاش زنان اصلاح‌طلب چه در زمان حضور در دولت و مجلس و چه پس از آن اگر چه همواره در سایه جبروت سیاست‌ورزی، بوده و نتوانسته یا نخواسته استقلال برابری خواهی جنسیتی خود را بدون اتکا به اهداف و منافع سیاسی به اثبات برساند، اما در مطرح کردن مطالبات جنبش زنان در عرصه‌های عمومی و بویژه رسانه‌ها نقشی به سزا داشته است.

سایتهای خبری و اطلاع‌رسانی زنانه از یک سو و وبلاگهای زنان از سوی دیگر، نه فقط موجب گسترش توجه عمومی به جنبش زنان ایران شدند که گویش متداول رسانه‌ای را نیز که همواره از پرداختن به مسائل پشت پرده خانواده‌ها ابا داشت و در مسیر حفظ کانون خانواده و "حفظ شرایط موجود" قدم برمی‌داشت، دگرگون کرد. تجربه‌های زنانه‌ای که در عرض نیم دهه گذشته در کهکشان سایبر منتشر شد، پیش از هرچیز، به باز گفتن و بازنمایی چهره پنهان و نیمه تاریک زن ایرانی نشست. از تجربه‌های جنسی سرکوب شده گرفته تا کلان‌ترین مسائل ضد‌زن سیاسی، در این میدان عرضه و سبب شد که مناسبات و ملاحظاتی که ناگفتن آنها معمولاً ستم مضاعفی را به زنان روا می‌داشت به گفت و گو و بحثی نسبتا عمومی مطرح شود.

بعد از سال ۱۳۸۵ از میان مسائل مختلفی که در رسانه‌ها و گروه‌های زنان، مطرح می‌شد، توجه به تغییرات حقوقی، به مثابه تاثیرگذارترین عامل بر تغییر وضعیت زنان، بیش از سایر مسائل مورد اقبال رسانه‌ای واقع شد. از این رو مقابله با سایتهای خبری و فعالان کمپینهایی که تغییرات قانونی را محور فعالیت خود قرار بودند (از جمله قانون بی سنگسار و کمپین یک میلیون...) نیز شکل جدی‌تری از پیش گرفت و کم‌کم از فیلتر کردن سایتها، به سرکوب فعالان زن در این گروه‌ها و افزایش فشار از طریق دستگیری فعالان زن منجر شد و حتا برای نخستین‌بار در پاییز سال ۸۶ دو تن از فعالان کمپین یک میلیون با اتهام نوشتن در سایتهای زنستان و تغییر برای برابری بازداشت شدند. بدین ترتیب ۹۴ سال بعد از مجازات فخر آفاق به جرم نوشتن از حقوق زنان، مریم حسین‌خواه و جلوه جواهری به همین جرم، بازداشت شدند.

در آغاز این مجال از رسانه و قدرت نوشتم. این که رسانه‌ها صدای انتقاد و گاهی صدای اعتراض‌اند. این مقاله نه مرور رخدادهای جنبش زنان بوده است و نه تورق تاریخ روزنامه‌نگاری زنان. بلکه تنها نیم‌نگاهی داشته است به تاثیرگذاری و تاثیرپذیری رسانه‌های زنان، در دو برش تاریخی.

در این دو برهه، شباهت های زیادی از بابت چالشهای زنان برای کسب حقوق انسانی‌شان، دیده می‌شود. و از سویی تفاوتهای طبیعی گذر زمان و به خدمت گرفتن ابزار تکنولوژیک نیز بر تاثیرات جنبش به چشم می‌آید. اما آنچه بیش از همه در موفقیت یا عدم موفقیت جنبش زنان مهم جلوه می‌کند، تداوم انتشار رسانه‌های زنان به عنوان نهادهای پیگیر و پرسنده است. رسانه‌هایی که سهم‌خواهی زنان از حقوق انسانی و چالش با قدرت در این زمینه را به عرصه عمومی می‌کشاند. آنچه فعالیتهای زنان را دو دهه بعد از مشروطه به محاق سکوت برد، دور شدن از بدنه اجتماعی مردم و به عقیده نگارنده از دست دادن تریبون‌هایی بود که پل رابط زنان پیشرو در حقوق زنان و زنان عادی جامعه بودند. سرنوشتی که جنبش زنان امروز توانسته است از آن عبرتی نیک بیاموزد.

......................................
آسیه امینی از اعضای تحریریه روزنامه زن، مدتی سردبیر ‌سایت زنان ایران بوده و هم اکنون روزنامه‌نگار آزاد است و وبلاگ وارش را می‌نویسد.

نظرهای خوانندگان

مرسی آسیه عزیز !

-- از زندگی ، Mar 8, 2008 در ساعت 01:47 PM

عجیب است که نام سایت پرخواننده و وزین میدان در این مرور به چشم نمی خورد

-- رسول انتخابی ، Mar 8, 2008 در ساعت 01:47 PM

درود. :) دست مریزاد

-- نیم ، Mar 8, 2008 در ساعت 01:47 PM

خیلی خوب بود آسیه عزیز. موفق باشی

-- آرش غفوري ، Mar 10, 2008 در ساعت 01:47 PM

دستت درد نکنه آسیه جان.
در جواب رسول انتخابی بگم که آسیه در مورد میدان هم نوشته:
سایت "میدان" با انگیزه جمع‌آوری اخبار کمپینهای زنانه در تابستان سال ۸۵ به وجود آمد

-- زیتون ، Mar 14, 2008 در ساعت 01:47 PM

قلمت گرم آسيه جان. ولي اي كاش از سايت هستيا انديش هم حرفي مي زدي بابا ما طفلكي ها 2 سال سايت داشتيم مگه نه؟ باز هم مي آييم. با قلم گرمت نفسمان بده.

-- مونا ، Apr 6, 2008 در ساعت 01:47 PM