خانه > گوي سياست > ايران و آمريکا > مذاکره با ایران، با هدف کمک به مککین | |||
مذاکره با ایران، با هدف کمک به مککیننیکآهنگ کوثررفتار سیاسی ایالات متحده آمریکا در هفتههای گذشته نسبت به ایران تغییر کرده، به نحوی که در گفت و گوی اخیر سولانا - جلیلی، ویلیام برنز، معاون وزیر خارجه آمریکا حاضر بود. بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران سیاسی با علامت سؤال به این تغییر نگاه میکنند. در همین رابطه با دکتر مهرزاد بروجردی، استاد علوم سیاسی دانشگاه سیراکیوز نیویورک آمریکا، گفت و گو کردم.
به نظر میرسد که در چند هفته اخیر دیپلماسی آمریکا نسبت به ایران کمی نرمتر شده و حضور آقای ویلیام برنز هم در نشست سولانا - جلیلی، تأکیدی بر این برداشت است. به نظر شما آیا این سیاست تداوم خواهد داشت؟ بله، من فکر میکنم یک تغییر صورت گرفته است. شاید بتوان این را اینگونه تعبیر کرد که آمریکا به این نتیجه رسیده است که جنگ با ایران، در این مرحله زمانی طرفدار ندارد و شاید کار عاقلانهای هم نباشد. بنابراین مجبورند که به حرکات دیپلماتیک بیشتر بسنده کنند. فکر میکنم این اولین قدم در این راستا باشد و صحبت در مورد باز کردن دفتر حافظ منافع آمریکا در تهران هم جزء دیگری از این صحبتها است که نشاندهنده چرخشی در ماههای پایانی حکومت آقای بوش است. آقای بوش بارها در صحبتهایش بر این ادعا پای میفشرد که آقای اوباما دارد بدون تجربه و ملاحظه میگوید که ما باید با ایران گفت و گو کنیم. آیا این چرخش در این زمان برای پوشاندن ضعف دیپلماتیکشان در گذشته نیست؟ و آیا نمیشود از این زاویه به این چرخش نگاه کرد که میخواهند فضا را به نفع کاندیدای فعلی جمهوریخواهان تقویت کنند؟ چرا. فکر میکنم این برداشت را هم میتوان کرد. به هر حال کمکی است به کمپین آقای مککین برای مقابله با آقای اوباما که به نظر میآید شانس او در انتخابات خوب باشد.
از طرف دیگر هم اتفاقاتی که در کشورهایی مثل عراق و افغانستان روی میدهد، آمریکا را به این نتیجه رسانده است که حل این مشکلات بدون درگیر شدن دیپلماتیک با ایران، لزوماً امکانپذیر نیست. بنابراین با شروع مذاکره با ایران میتوانند به دو هدف برسند. کما اینکه میتواند نقطه بردی هم برایشان باشد. اینکه اگر ایران بخواهد به پیشنهادهایی که در این مذاکرات میشود جواب «نه» بدهد، بتوانند افکار عمومی جهان را بیشتر علیه ایران بسیح کنند. انتقادی که معمولاً از ایران میشود این است که سعی میکند از طریق تداوم مذاکرات، زمان را بکشد و بتواند امتیاز بگیرد و برنامه غنیسازیاش را پیش ببرد. فکر میکنید این مهلت دو هفتهای که به ایران داده اشت، برای مقابله با همین مساله است؟ یا اینکه در راستای سیاستهای کشورهای ۱+۵ هدف دیگری را دنبال میکند؟ بله، فکر میکنم در این راستاست. و بعد از دو هفته هم ایران احتمالاً جواب قطعی به پیشنهاد کشورهای ۱+۵ نخواهد داد و کماکان بازی ادامه پیدا خواهد کرد؛ چرا که از نظر تهران، طرف مقابل آس زیادی در دست ندارد و مجبور است که این مذاکرات را ادامه دهد. کما اینکه در سالهای گذشته هم شاهد بودهایم که غرب، اولتیماتومها و خطهای قرمز زیادی را برای ایران کشیده، اما هر بار مجبور شدهاند آنها را نقض کنند و کماکان به این بازی ادامه دهند. ولی یک جنبه دیگر اتفاقی که الان دارد میافتد و جالب است، این است که نه تنها در دولت آمریکا رویکرد متفاوتی پیدا شده، بلکه حداقل با توجه به اخباری که به بیرون درز داده میشود، نشان میدهد که در بین نخبگان حکومتی ایران هم نگاه دیگری به این داستان میشود. شاید همزمانی این داستان با بیستمین سالگرد پایان جنگ ایران و عراق جالب باشد. از یک جنبه میتوان گفت که ایران در مورد جنگ با عراق، شاید آن امتیاز لازم را در زمانی که میتوانست برای پایان دادن به جنگ بگیرد، نگرفت و ادامه جنگ خسارات دیگری را به بار آورد و عهدنامهای که امضا شد، آنچنان به مذاق ایران خوش نیامد. این نسلی که الان در ایران زمام امور را در دست دارند، کماکان تجربه آن جنگ را با خود دارند و احتمالاً این مسأله مطرح شده که با آخرین نوع پیشنهادهایی که غرب به آنها کرده است و اینکه بر سر چه میشود مذاکره کرد و چه امتیازی را میتوان به دست آورد یا نه، ممکن است یک بار دیگر سنجش غلطی بکنند. این جنبه هم به نظر میرسد که در این رویکرد متفاوت ایران در دور اخیر دخیل بوده است. اکنون آقای اوباما در منطقه است و صحبتهایی هم راجع به جنگ در عراق و افغانستان مطرح کرده و گفته است که میخواهد بخشی از نیروهای نظامی را از عراق به سمت افغانستان بکشاند. فکر میکنید در صورتی که آقای اوباما به قدرت برسد، با توجه به روابطی که ایران هم با عراق و هم با افغانستان دارد، این تغییر رویکرد چه اثری روی ایران خواهد داشت؟ به نظر من، اگر آقای اوباما به قدرت برسد، حتماً این کار صورت خواهد گرفت. چون به نظر میآید که تشخیص دادهاند موقعیت در افغانستان خیلی خطیر شده و اوضاع میتواند با بازگشت طالبان از دست برود. بنابراین این تغییر نیرو صورت خواهد گرفت. اینکه چه قدر روی ایران تأثیر خواهد گذاشت، میتوان اینطور استنباط کرد که از یک لحاظ اهمیت ایران شاید کمتر شود. چون به خاطر حضور نیروهای شیعه و غیره، بر آنچه در عراق صورت میگیرد، بیشتر نفوذ دارد. ولی در افغانستان، نوع چالشی که حکومت آقای کرزای با آن روبهرو است، از تیپ طالبان و غیره است که لزوماً زیاد دل خوشی از ایرانیها ندارند. بنابراین آن آسهای برندهای که شاید درمورد عراق در دست ایران باشد، در مورد افغانستان لزوماً صدق نمیکند. البته این به این معنی نیست که ایران کاملاً در حاشیه قرار خواهد گرفت. چون همانطور که شاهد بودیم به خاطر تماسی که با نیروهای افغانستان (به خصوص نیروی شمال که متعلق به احمد شاه مسعود بودند) دارد، به هر حال ایران هم حرفی برای گفتن در مذاکرات افغانستان خواهد داشت. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
مشکلات و بحران در سیاست خارجی ایران ناشی از ناتوانی اش در سرکوب داخلی ست رژیم جمهوری اسلامی در مقابل جنبش رو به اعتلای مردم ایران متلاشی شده است همه ی نگاههای جناحهای حاکمیت به انرژی اتمی فقط برای ایجاد وحدت داخلی در بین خودی هاست . به همین دلیل است که از گروه 1+5 درخواست امنیت خود هستند یعنی مسئله ی اتمی ایران در انتهای درخواستهای ایران است و غرب پس از این مهلت 15 روزه بهتر است تحریم ها را افزایش دهد و از طرفی هم به مذاکرات ادامه دهد و رژیم را در این روش فرسوده کند . این روش از طرفی رژیم را در سرکوب داخلی مردد میکند و قدرت مانورش را میگیرد از طرفی دائما در فشار است تا تسلیم شود و فشار دو گانه هم از داخل و هم از خارج رژیم را فرسوده کرده و جناحهای حامی رژیم را به حاشیه سوق میدهد .
-- فرهاد- فریاد ، Jul 23, 2008 در ساعت 02:57 PM