تاریخ انتشار: ۲۰ خرداد ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
گفت و گو با دکتر شیرین عبادی:

شیرین عبادی: تعصب، بزرگ‌ترین دشمن حقوق بشر است

فرنگیس محبی
[email protected]

دکتر شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل در سال ۲۰۰۳ و فعال حقوق بشر در ایران به دعوت کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد برای انتشار ترجمه انگلیسی کتابش «حقوق پناهندگان در ایران» که به تلاش این سازمان به ترجمه و چاپ رسیده، به لندن آمد.

در جلسه معرفی این کتاب، شیرین عبادی ضمن ابراز نگرانی نسبت به موقعیت پناهندگان در ایران، گفت که اعلام این امر توسط دولت جمهوری اسلامی ایران در سال‌های آغازین جنگ‌های افغانستان مبنی بر این‌که اسلام مرز ندارد و هر مسلمانی که مایل باشد می‌تواند به ایران بیاید، باعث شد که حدود چهار میلیون پناهجوی افغانستانی وارد ایران شوند.

با وجود این، دولت ایران هرگز حاضر نشده که این پناهندگان را به رسمیت بشناسد که این مساله باعث نقض بنیانی‌ترین حقوق این پناهندگان از قبیل نداشتن حساب بانکی، به رسمیت شناخته نشدن ازدواج آنان با شهروندان ایرانی و عدم صدور شناسنامه برای فرزندان آنان شده است.

شیرین عبادی با اشاره به تعهد جمهوری اسلامی به کنوانسیون حقوق بشر، گفت که صدور روادید رسمی برای پناهندگان، تکلیف قانونی دولت است و نه لطف و محبت آنان.

او همچنین گفت در یک آمارگیری و سرشماری که درباره بچه‌های سرگردان در خیابان‌ها انجام داده اند، متوجه شدند که اکثر این بچه‌ها یا افغانستانی و یا نیمه‌افغانستانی هستند و چون شناسنامه ندارند که به مدرسه بروند، به ناچار در خیابان‌ها به فروش گل و چیزهای دیگر می‌پردازند.

با وجود وقت کم و برنامه سنگین خانم عبادی، چند دقیقه‌ای با او به گفت‌و گو نشستم و با اشاره به صحبت‌های ایشان که پناهندگان باید به دنبال گرفتن حق و حقوق‌شان بروند، پرسیدم که آن‌ها چطور می‌توانند حق‌شان را بگیرند؟

Download it Here!

اصولاً کسی که تحت ستم است در درجه‌ی اول، باید آگاه باشد که آن‌چه ‌ اتفاق می‌افتد، ستم است و ناروا‌ست. خیلی از افرادی که در جهان تحت ستم هستند این آگاهی را ندارند.

من به برخی از زنان در برخی از کشورها برخوردم که خیلی طبیعی می‌دانستند که از شوهرش کتک بخورند. یعنی فکر می‌کردند زندگی یعنی همین. یا در برخی از کشورهای اسلامی، زن‌ها خیلی طبیعی می‌دانند که شوهرشان چهار تا زن بگیرد.

بنابراین در زمینه ارتقای حقوق بشر، مساله‌ی مهم، آموزش است. یعنی شخص ستمدیده بایستی آگاه بشود که بر او ستم می‌شود و بعد بایستی با استانداردهای بین‌المللی آشنا بشود.

یعنی به او بگویند که زندگی چطور می‌تواند باشد و زندگی تو با زندگی‌ای که استاندارد است چه تفاوت‌هایی دارد. این اولین گام است. اولین گام هیچ‌وقت برداشته نشد و تا اولین گام برداشته نشود، سراغ گام‌های بعدی نمی‌توان رفت. یعنی نمی‌شود تا ابد افراد تحت ستم توقع داشته باشند که دیگران برای حقوق آن‌ها بجنگند. شرط اول این است که خودشان آگاه بشوند، خودشان در پی مطالبه حق بربیایند و وظیفه سایرین هم هست که به آن‌ها کمک کنند.

به نکته‌ی جالب دیگری هم اشاره کردید. در مورد غیرقانونی بودن ازدواج این افغانستانی‌ها با ایرانیان و این‌که بچه‌های محصول این نوع ازدواج نیز، غیر‌قانونی هستند. از لحاظ شرعی این مساله ایراد پیدا نمی‌کند؟

ببینید، طبق قوانین ایران هر مرد غیر‌ایرانی که بخواهد با زن ایرانی ازدواج کند، بایستی از دولت اجازه بگیرد. این اجازه در صورتی به او داده می‌شود که مسلمان باشد و ضمناً ثابت کند که دارای شغل و حرفه‌ای است که می‌تواند زندگی خانواده را اداره بکند و یکی دو تا شرط دیگر.

بنابراین کسی که اساساً وجودش مورد تایید قانون نیست، چگونه می‌تواند اجازه بگیرد تا با یک زن ایرانی ازدواج کند. بنابراین چون آن اجازه را ندارد، به‌صورت غیر رسمی با او ازدواج می‌کند و چون ازدواج غیررسمی است و قانوناً ثبت نشده، در نتیجه برای بچه هم نمی‌تواند شناسنامه بگیرد و این خودش سرآغاز مشکلات عدیده است.


دکتر شیرین عبادی


خانم دکتر عبادی، جایزه نوبل را پنج سال پیش به شما دادند. آیا این جایزه در پیشبرد هدف‌های‌تان در ایران به شما کمک‌ کرده و یا از جهاتی باعث فشارهای بیشتری هم بر شما شده است؟

جایزه صلح نوبل باعث شد که من صدای خودم را رساتر به مخاطبین بیشتری در جهان برسانم. میکروفن‌های بیشتری را در اختیار من قرار داد و از این جهت من توانستم نقض حقوق بشر را به‌صورت واضح‌تر و گسترده‌تر به گوش مردم جهان و مردم ایران برسانم.

البته منظور من در داخل ایران و فشارهایی است که متوجه شما شده، مثلاً مرتباً تهدید جانی شدید که یک مورد آن همین اواخر بود که باعث دخالت آقای احمدی‌نژاد هم شد.

متاسفانه بیش از ده سال است که من به‌طور مرتب از سوی گروه‌های مجعول و ناشناس به‌وسیله نامه، تلفن و ایمیل مورد تهدید قرار می‌گیرم.

من می‌دانم که وقتی قرار است کسی را بکشند قبلاً به او نمی‌گویند که مراقب خودت باش. پس هدف آن‌ها از چنین نامه‌هایی چیست؟ هدفشان این است که من بترسم و دست از کارهایم بردارم.

کسانی که این نامه‌ها را می‌نویسند و در حقیقت آرزوی مرگ من را دارند، با من اختلاف حساب شخصی ندارند. زیرا من داد‌ و ستدی با کسی ندارم. بیش از ۱۵ سال است که مجانی فقط از زندانیان سیاسی دفاع می‌کنم. بنابراین رقابت حرفه‌ای هم در مورد من صادق نیست. می‌ماند کسانی که این آرزو را دارند و نویسندگان این نامه، که افرادی هستند که با عقاید من مخالف هستند.

کسانی هستند که حرف‌های من را برنمی‌تابند و می‌خواهند به هر شیوه ممکن من را ساکت بکنند و به نظر من پیدا کردن این افراد برای پلیس و حکومت ایران، بسیار راحت است.

شما درمورد زندانیان بهائی و کلاً بهائیان ‌هم فعالیت‌های زیادی داشتید، آیا این فعالیت‌های شما نتیجه‌ای داده؟

متاسفم که تاکنون به نتیجه‌ای نرسیدیم. مثلاً ما در زمینه اخراج دانشجویان بهائی از دانشگاه‌ها، به دیوان عدالت اداری شکایت کردیم و نتیجه‌ای گرفته نشد و اخیراً هم تعدادی از بهائیان را دستگیر کردند.

به هرحال شما بیش از ده سال است که برای حقوق بشر در ایران فعالیت می‌کنید. آن هدف‌هایی که داشتید و چیزهایی که در این راه به آن‌ها دست پیدا کردید، شما را خشنود کرده و به آنها افتخار می‌کنید یا نه؟

حقوق بشر، یک فرهنگ است و خوشحالم که این فرهنگ در ایران روز به روز ارتقای بیشتری پیدا می‌کند. من به خاطر دارم روزنامه‌های حکومتی و رادیو و تلویزیون و همچنین روزنامه‌های راستی که می‌خواستند به من ناسزا بگویند، می‌گفتند لیبرال، فمینیست، طرفدار حقوق بشر و این‌ها را به منزله یک فحش و ناسزا به کار می‌بردند.

در آن روزگار طرفداری از حقوق بشر یک ضد ارزش بود و خوشحالم که امروزه در اثر مجاهدت‌های مدافعان حقوق بشر در ایران، فرهنگ حقوق بشر تعالی پیدا کرده و امروزه طرفداری از حقوق بشر نه تنها یک ضد ارزش نیست، بلکه یک ارزش اجتماعی است.

امروز دیگر به عنوان ناسزا کسی را طرفدار حقوق بشر خطاب نمی‌کنند و این خود برد بزرگی است. گذشته از این چند قانون، از جمله قانون حضانت به نفع مادران اصلاح شد. اصلاحاتی صورت گرفته، پیروزی‌هایی به‌دست آمده اما بسیار اندک است و راه درازی در پیش داریم.

بزرگترین عاملی که در پیشبرد اهدافتان در ایران سد راه شما‌ست، چیست؟

تعصب. مهم‌ترین مساله‌ای که سد راه افکار مربوط به حقوق بشر است، تعصب و جهل است. کسانی که معتقدند در دنیا فقط یک رنگ وجود دارد. کسانی که معتقدند فقط آن‌ها برحق هستند. کسانی که ذهن‌شان را بر هر نوع تغییر و تحولی بستند.


Interiew, Dr Shirin Ebadi
(The winner of 2003 Nobel Peace Prize)

نظرهای خوانندگان

کاری که خانم عبادی و همکاران او در ایران انجام می دهمند واقعاً دست مریزاد دارد. شما فکر کنید که در کشوری که رئیس جمهور باصطلاح اصلاح طلبش حاضر نشد به اولین ایرانی و اولین زن مسلمانی که جابزه نوبل برده تبریک بگوید، صحبت از حقوق بشر چقدر ریسک است.

-- صادقی ، Jun 9, 2008 در ساعت 04:42 PM

خدا را شکر که هستند کسانی که سعی می کنند چهره ایران را از تاریکی بیرون بیاورند و به عوض صحبت از دود کردن اسرائیل و نابود کردن بندگان یهودی خدا، صحبت از حقوق ستمدیدگانی چون پناهندگان افغان و بهائی های بینوا می کنند. آفرین.

-- نیلوفر ، Jun 9, 2008 در ساعت 04:42 PM

درود بر انسانهاي ازاده كه جلوه گر كرامت انسان هستند.بخصوص خانم عبادي كه در شرايط خفقان و تعصب ،چنين شرافتمندانه به خدمت بشريت قائم است.
چو عضوي بدرد آورد روزگار دگر عضو ها را نماند قرار

-- ناصر ، Jun 10, 2008 در ساعت 04:42 PM

lotfan bishtar dar mored bahaiyan tozih bedahid .ke chera bedon dalil mored tamaskhor va tahdid gharar migirand

-- Ashkan ، Jun 10, 2008 در ساعت 04:42 PM

به امید روزی که جوانان بهایی حق شرکت در دانشگاه های رسمی کشور ررا داشته باشند

-- shokoufeh ، Jun 10, 2008 در ساعت 04:42 PM

به نظرروشنفكران ايران عزيز بايدراجع به معني تعصّب وعلل ونتايج وحشتناك آن بنويسند.تعصّب ميوه وثمرهء جهل وناداني است. وجوددارند افرادي كه با عدم درك معني صحيح تعصّب، آن را نوعي ارزش وضروري مي دانند.آنان تعصّب را با استقامت ازروي آگاهي وبينش اشتباه مي گيرند.مثلاً پافشاري سركارخانم عبادي براحقاق حقوق انساني راتعصّب نمي ناميم.چه كه خاستگاه آن بينش است ودانائي ونه جهل وناداني.دانائي است چه كه ازجمله ،مدارك موجودهمه نشان مي دهدكه مثلاً حقوق فلان فردياگروه پايمال شده.اما تعصّب چنين نيست.مثلاً چه چيزي اثبات كرده كه مي توان گروهي را به صرف عقايدوجداني يامذهبي ازحق تحصيل محروم كرد؟بهائياني كه خانم عبادي عزيز، ازجمله ازحقوق ايشان دفاع كرده اند، بيش از140 سال است كه راجع به مضرات تعصّب گفته ونوشته اند.بادرود براين خانم عزيزكه فرزندواقعي ايران اند.

-- دوست ، Jun 10, 2008 در ساعت 04:42 PM

87

با سلام ودرودي قلبي
اميد قلبي من اين است كه اين چند دست نوشته بتواند بابي باشد براي ارتباط نزديكتر البته از آن جهت كه مي دانم وقت شما بسيار كم وحرف براي نوشتن بسيار زياد است من بي مقدمه وارد اصل مطلب مي شوم واگر نيازي به توضيح يا مدرك بيشتر بود با كمال ميل در خدمتم حتي اگر امكان داشت تنها براي چند دقيقه حضورا من ويا دوستانم خدمت برسيم كه بسيار جاي افتخار است .
شخص من از تحصيل وكاردل خواه در كشورم محروم شده ام به باز داشت اطلاعات ودوران سخت زندان محكوم شده ام شاهد مصادره اموال واعدام عزيز انم بوده ام با چشم خود شاهد تخريب گلستانهاي (محل خاكسپاري بهائيان )اكثر شهرهاي كشورم بوده ام ولي فقط مسئولين اين جمله را گفته اند كه :بهائيان مظلوم نمائي ميكنند!!!! اگر اين وسعت بي عدالتي مظلوم نمائي است پس سياهي ظلم كدام است ؟
چه كسي جوابگوو چه كسي فرياد رس است ؟؟؟؟

یکشنبه مورخ7/11/1386 ساعت 9 شب زنگ در خانه ی آقای بهرامی از بهائیان آباده توسط دو نفر زده می شود.
بعد از2،3 دقیقه آن افراد در را با لگد می کوبند اما چون پشت در بسته شده بوده، ایشان موفق نمی شوند که به داخل خانه بیایند. ناگهان دو دختر چند نفر را که صورتشان را با چفیه پوشانده بودند روی پشت بام می بینند و اعتراض می کنند که در جواب اعتراض با سلام ودرود بر شما هم وطن گرامي ومحترم

چفیه پوشان می گویند:" برید تو! خفه شین!"
دخترها ناگهان می بینند که دیوار بسیار بلند خانه فرو می ریزد و لودری در حال تخریب آن است. همزمان10، 15 نفر با اسلحه وارد منزل می شوند. دخترها که وحشت زده شده بودند، فریاد زنان و گریان به سمت در خروجی خانه فرار می کنند..
ماموران مسلح حدود ساعت 9:45، بعد از تخریب دیوار خانه و بازرسی خانه و گشتن تمامی کمدهای خانه، سریع محل را ترک می کنند
فردای این اتفاق، نامه ای در منزل آقای بهرامی انداخته می شود که مضمون آن چنین است:
بهرامی بهایی، عاشقان امام حسین، میخواهند وجود تو را از آباده پاک کنند، تا دو هفته برای تخلیه ی منزل فرصت داری در غیر این صورت خانه ات با خاک یکسان خواهد شد،
واين در حالي است كه در اكثر شهرهاي ايران تعدادي از بهائيان باز داشت شده ،جوانان بهائي از تحصيل در دانشگاه محروم مي شوند و گلستانها(محل خاكسپاري بهائيان ) شهرهاي يزد ونجف اباد ويران وحتي درختان سبز را از ريشه كشيده مي شود .

خبر ديگر اينكه :ويلاشهر شهركی است كوچك در 30 كيلومتری غرب اصفهان و در كنار شهر قديمی نجف آباد. در منطقه ی ويلاشهر و نجف آباد در حدود 300 خانواده ی بهائی زندگی می كنند. بعد از انقلاب اسلامی، از طرف ارگان های دولتی، زمينی كه بهائيان منطقه ساليان دراز اموات خود را در آنجا دفن می‌كردند و متعلّق به جامعه ی‌ بهائی‌بود، به زور غصب شد و قبرها را خراب كردند و اجساد را با لدر از زير خاك درآورده و به نقطه ی ‌نامعلومی بردند. جامعه ی بهائی برای ساليان دراز مجبور گرديد كه اموات خود را در مكانی بسيار دورتر به خاك بسپارد. در حدود 14 سال پيش در نتيجه ی درخواست های زياد از طرف اين جامعه، از طرف دولت زمينی به جامعه ی بهائی اين منطقه واگذار گرديد و تا سال 1386 بيشتر از 100 نفر در اين مكان به خاك سپرده شده بودند، اما مجدّداً در سال 1386 اين مكان، شبانه و بوسيله ی مأموران دولتی و با ماشين های سنگين به كلّی تخريب گرديد. (فيلم های مستند تخريب اين مكان موجود است) به هر حال، از طرف اداره ی ‌اطّلاعات به جامعه ی‌ بهائی شفاهاً – و نه كتباً كه سندی از خود بر جای گذارند - گفته شد كه ديگر حق ندارد در اين مكان كسی را به خاك بسپارد و عجيب تر اينكه زمينی هم معين نگرديد تا بهائيان منطقه اموات خود را در آنجا به خاك بسپارند. به ناچار در دو سه ماه گذشته كسانی كه وفات نموده اند در همين مكان دفن گرديدند. بعد از همه ی ‌اين "عدالت پروری" ها كه در يكی دو سال گذشته شدّت هم يافته است،
در روز شنبه 4 خرداد ماه 1387 دو نفر از مسئولين جامعه ی بهائی ويلاشهر به نام های‌هوشمند طالبی و مهران زينی به همراه يكی ديگر از اعضای اين جامعه با نام فرهاد فردوسيان به جرم به خاك سپردن اموات در مكانی كه 15 سال است به خاك سپرده می شدند، توسّط پليس اطّلاعات بازداشت شده و بدون محاكمه در دادگاه به زندان شهر اصفهان منتقل گرديده و وضعيت شان هم اكنون نامعلوم است.
در عوض رسانه هاي ايران راحت وازادند تا هر تهمتي را به جامعه بهائي بزنند وبنويسند كه بهائيان دست نشانده انگليس وجاسوس اسرائيل هستند و.....ودر مقابل سايتهاي بهائي كه به اين تهمت ها پاسخ مي دهند به سرعت فيلتر مي شوند تا رسانه ها راحت بتوانند در دادگاه يك جانبه خويش پيروزي خود را جشن بگيرند !!!!
براستي ايا اين مطالب اخبار ايران نيستند كه اكثر ايرانيان از ان بي خبرند ؟


پس از جريان انفجار شيراز وشهادت جمعي از هم وطنان شيرازي بر اثر اين انفجار بسيار مشكوك ، بي هيچ دليل ومدركي قانوني برخورد بسيار تندي عليه جامعه بهائي اغاز شده وهنوز نيز در جريان است.
دستگيريها وزندان كردن نفوس بهائي موضوع تازه اي نيست واز ابتداي انقلاب اسلامي تا به امروز ادامه داشته است ودر همه اين باز داشتها فقط اتهام مطرح بوده وحتي يك بار نيز سند ومدركي ارائه نشده از باز داشت واعدام هاي سالهاي اول انقلاب يك موضع مشترك بوده وان نيز تهمت كاملا بي اساس جاسوسي بوده است.
جالب اينجاست كه در قبال اين اعدام ها هيچ سندي به جامعه بين المللي ارائه نگرديده است، بالاخره پس ازچند سال وبعد ازاينكه كمي از ابر سياه سوتفاهمات بر طرف گرديد از تعداد باز داشتها كاسته شد ولي هرگز متوقف نگرديد اما در اين چند هفته اخير ناگهان سياست تغيير كرده به بهانه هاي ديگر به دستگيري نفوس بهائي اقدام شده است اگر براي اين دستگيريها سند ومدركي در دست است چرا ارائه نمي دهند ؟
قبل از انقلاب بهائيان به بي بند وباري واسلام ستيزي متهم مي شدند وپس از انقلاب به جاسوسي و....هم اكنون نيز به بمب گذاري براستي كدام تهمت است كه به بهائيان وارد نشده وكدام سند در مقابل اين تهمتها ارائه شده است ؟
آيا اين حق من بهائي ايراني نيست كه بدانم دليل اين حركات چيست ؟اگر مدرك ودليلي است آيا نبايد ارائه گردد تا من وديگر ايرانيان بدانند دليل اين بي عدالتي هاچيست ؟
براستي اگر به بهانه اي وبدون مدرك قانوني خون دويست نفر از بهائيان را به نا حق ريختند آيا در عالم بعد در قبال اين خونها نبايد پاسخگو باشند ؟
اگرمسئولين محترم اين مرز وبوم ادعاي دفاع از مظلومان را دارند نبايد دفاعي قانوني از مظلوميت بيش از دويست نفر از بهائيان اعدام شده ونيز مظلوميت خانواده هاي ايشان را به عهده بگيرند ؟وبه گونه اي مانع تكرار اين بي عدالتي ها در يك كشور اسلامي بشوند .
در كجاي تاريخ مملواز رحمت ديانت مقدس اسلام اين نمونه ظلم وبي عدالتي وازهمه بدتر بي توجهي مسئولين نسبت به اين بي عدالتي ها سابقه داشته است ؟
جاي تاسف است در كشوري كه ادعاي حكومت حضرت علي (ع)را دارد جامعه بهائي ايران بي هيچ سند ومدركي بيشترين ظلم وبي عدالتي را تحمل كرده ومي كند وجالبتر اينكه جامعه بهائي به جاي مقابله تنها به تظلم روي اورده ومي اورد ولي هيچ مسئولي پاسخي نمي دهد ودر اين نامه نگاري ها كاملا بي تفاوت پاسخ ميدهند: اين موضوع به ما ارتباطي ندارد !!! ومراجعي كه ارتباط مستقيم با اين موضوع دارند كوچكترين پاسخ واعتنائي نمي كنند براستي در اين كشور چه كسي فرياد رس است ؟
مطلب زير رادر ايرنا مشاهده كردم كه (حميدرضا ترقي" روز دوشنبه در گفت و گو با خبرنگار سياسي ايرنا، با اشاره به دستگيري تعدادي از اعضاي گروهک ضاله بهائيت به اتهام دست داشتن در اقدام تروريستي انفجار شيراز و همکاري امنيتي با آمريکا در اين زمينه گفت: تا وقتي که بهائيان به مقابله با نظام برنخواسته بودند، مردم نيز با آنان همزيستي مسالمت آميز داشتند.
وي تاکيد کرد: ملت ايران از مسوولان امنيتي و قضايي، مي خواهد که با اين فرقه که عليه مردم و نظام به اقدامات امنيتي و تروريستي روي آورده اند، همانند ساير گروههاي ضد انقلاب همچون منافقين برخورد کند)
واما سوال من اين است كه : براستي كدام تهمت به بهائيان وارد نشده وكدام سند در مقابل اين تهمت ها ارائه شده است ؟
براي من جالب است كه از ابتداي انقلاب تا به حال(بدون اشاره به دفاع هر ساله اكثر دول عالم ونيز مجامع وسازمان هاي حقوق بشر از بهائيان ) فقط به اين بهانه كه امريكا از بهائيان دفاع مي كند بيش از دويست نفر بهائي را به اعدام محكوم كردند .
تهمت زدن كار ساده اي است مهم اثبات اتهام است هر چند روزي به منزل بهائيان هجوم مي برند كليه كتب وبرگه ها وحتي رايانه را باخود مي برند پس چه شد كه بعد از نزديك سي سال هيچ مدرك وسند به دست نيامد ،ايا وقت ان نشده رفتاري اسلامي داشته باشند ؟
ايا نبايد در عالم بعد پاسخ اين همه خون بي گناه را بدهند ؟چرا از عالم بعد هراسي ندارند و به جاي نفرت وتهمت زدن راه گفتمان را انتخاب نمي كنند ؟
چرا پاسخ ارسالي جامعه بهائي به اين اتهامات را هيچ روزنامه اي چاپ نمي كند ؟اگر لازم بود بفر مائيد تا پاسخ كامل اين تهمتها را براي درج دران روزنامه ارسال كنم


در پايان لازم است ذكر شود جامعه ی بهائيان ايران بزرگترين اقليّت دينی در ايران است امّا هيچگاه از حقوق مدنی و شهروندی رسمی برخوردار نبوده است. و علی رغم اينكه بهائيان ابداً در درگيری ها و مسائل سياسی داخل نشده و نهايت احترام را هم نه تنها به مقدّسات اسلامی بلكه نسبت به ساير اديان دارند، اما بعد از انقلاب اسلامی بيش از 200 نفر از اعضای اين جامعه فقط به خاطر اعتقادشان تيرباران و حلق اويز گشتند؛ بسياری ساليان دراز در زندان ها به سر برده و می برند؛ هيچ كدام از جوانانش حق ورود به دانشگاه و داشتن تحصيلات عالی را ندارند؛ اطقال، جوانان و نوجوانانش در مدارس با تحقير و آزار و بعضاً ضرب و شتم روبرو هستند؛ همه ی اعضايش از حق استخدام در مشاغل دولتی و يا داشتن بعضی مشاغل آزاد ممنوع هستند؛ تمامی اماكن مقدّسه شان ظالمانه تخريب و زمين هايش به زور غصب گرديد؛ اموال و دارائی های بی شماری از اين جامعه و اعضايش به حكم شرع، غارت شد و ... آری با وجود همه ی اين ستم ها و مظالمی كه بعضاً در هيچ كجای اين كره ی خاكی نمونه ندارد، اما جامعه ی ‌بهائيان ايران در درجه ی‌ اوّل يك هدف و يك آرمان متعالی دارد و تا پای جان در راهش ايستاده است و آن اينكه با تمام توان و نيرو مصمّم است كه برای احيای ايران، بدون تمايلات سياسی، در كنار ديگر هم وطنان عزيز روشن ضمير، آنچه را كه می تواند انجام دهد تا ايران ، زنده شود؛ تا ايران ، آباد گردد؛ تا ايران روشن شود و عميقاً به اين مطلب اعتقاد دارد كه "نشر افكار عاليه، قوّه ی محرّكه در شريان امكان، بلكه جان ِ جهان است"
متاسفانه مسئولين نظام اسلامي ايران نسبت به جامعه بهائي با سوتفاهم واحتياط نظر داشته وهر گز حاضر نشده است به طور رو در رو و به عنوان شهروند به صحبت دوستانه وتبادل نظر بپردازد بلكه هميشه اين ارتباط را به عنوان حاكم ومحكوم مي بينند آيا زمان اين سو تفاهمات ونفرتها پايان نيافته است ؟
براستي چرا دولتمردان ايران به جاي تهمت زدن بي مدرك ، حاضر نمي شوند از اين پتانسيل موجود در جامعه بهائي در راه آباداني وعزت كشور عزيز مان ايران استفاده ببرند؟

با توجه به اينكه دوباره اين بي عدالتي ها در سراسر ايران عزيز آغاز شده بيم آن دارم كه باز مانند سالهاي قبل خون ناحقي ريخته شده وظلم ديگري صورت گيرد .
قبل از اينكه بار مسئوليت عالم بعد افزون گردد ، عاجزانه در خواست دارم اگر امكان دارد شما در مورد اين بي عدالتي ها تحقيقي كامل بفر مائيد واسناد ومدارك مربوطه را مطالعه بفر مائيد (تا نشاني باشد از رافت اسلامي وحقيقت جوئي بزرگواري چون شما)همانگونه كه نوشتم تهمت بسيار است مهم سند ومدرك قانوني اين اتهام است وحتي اگر لازم بود من با كمال ميل وافتخار خدمت مي رسم واسناد ومدارك اين بي عدالتي ها را ارائه ميدهم فقط كافي است به ايميل من [email protected] امر خودتان را ارسال بفر مائيد
http://jooyya.blogfa.com

منتظر پاسخ وامر شما مي مانم 21/3/1387


-- دوست ، Jun 10, 2008 در ساعت 04:42 PM

javanane bahaie iran va jahan be vojoode in khanoom eftekhar mikonan. az shoma moteshkerim. bedanid ke iran ra tark nemikoniim va harooz dar rahe eslahe va ehyaye an koosha hastim:) be omide roozegari por az vahdat va bedoone tasob.

-- Roozbeh missaghi ، Jun 10, 2008 در ساعت 04:42 PM

خانم عبادي عزيز افتخاري كه بدست اوردي براي ما ايرانيان موجب سربلنديست حي اگر رياست جمهوري به شما تبريك نگفته باشد ((پيروز و سر بلند باش چو نام ايران ))

-- siavash ، Jun 10, 2008 در ساعت 04:42 PM

"هیچ نوری به نور عدل معادله نمی نماید. آن است سبب نظم عالم و راحت امم"

-- Azin ، Jun 11, 2008 در ساعت 04:42 PM

توی مملکت ما فقط بهائیان و پناهجویان افغان تحت ستم نیستند. به مسیحی و یهودی و شیعه و سنی و زن و مرد کودک هم ظلم میشود. ایکاش بجای یک شیرین عبادی ما صدها شیرین عبادی داشتیم که هرکدام در یک جبهه با این ستمگری مبارزه می کردند. خدا زنده نگهش دارد.

-- رضا شهنواز ، Jun 11, 2008 در ساعت 04:42 PM

با نظر شهنواز عزیز موافقم. باید کوشش کنیم که فرزندان خود را چنان بار بیاوریم که در آینده نزدیک صدها شیرین عبادی در این مرز و بوم داشته باشیم

-- پویا ، Jun 13, 2008 در ساعت 04:42 PM

از خانم شیرین عبادی متشکرم که از گروه و یا ادیانی که مورد ظلم قرار میگیرند . دفاع میکنند. امیدوارم هیچوقت راهتان و عقاید آزادمنشانه تان عوض نشود . به هیچ دلیلی!

-- شهناز ، Jun 15, 2008 در ساعت 04:42 PM

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)