تاریخ انتشار: ۲ مهر ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
گفت و گو با ابوالحسن بنی‌صدر، ابراهیم یزدی و فرخ نگهدار، به مناسبت سالروز آغاز جنگ ایران و عراق

آیا جنگ اجتناب‌ناپذیر بود؟

مریم محمدی
[email protected]

سی‌ و یکم شهریور‌ماه، سال‌روز آغاز جنگ ایران و عراق است. جنگی که هشت سال تمام، یک حکومت نوپای انقلابی را با همه‌ی تناقضات درونی خود و یک ملت انقلاب زده را درگیر خود ساخت.

اما سابقه‌ی درگیری و عداوت میان ایران و عراق، نه تنها به روزهای قبل از انقلاب ایران و دوران منتهی به قرارداد الجزایر برمی‌گردد، بلکه می‌توان تاریخچه قدیم‌تری از آن به میان آورد که به سال ۱۲۶۳ شمسی و انعقاد معاهده‌ی «ارزروم» میان دولت قاجار و امپراتوری عثمانی و باز، پیش از آن به منازعات دائم میان دولت‌های صفویان و عثمانی بر سر منطقه بین‌النهرین و در‌ واقع عراق امروزی برمی‌گردد.

اما به جرأت می‌توان گفت که هیچ یک از این درگیری‌ها، پایانی این چنین خسارت‌بار برای مردم ایران یا مردم بین‌النهرین آن روز، نداشت. به نوعی که امروز پس از گذشت ۲۰ سال از خاتمه‌ی این جنگ، هنوز سوالات مهمی در رابطه با آن زنده است.

آیا آغاز این جنگ اجتناب‌ناپذیر بود؟ ادامه‌ی آن چه طور؟ رابطه معضل آزادی و دموکراسی در کشور ایران با این جنگ، چه بوده یا هست؟ اپوزیسیون حکومت ایران در این میان چه می‌کرد؟

برای نزدیک‌تر شدن به پاسخ این پرسش‌ها، با آقایان ابوالحسن بنی‌صدر، رییس‌جمهور ایران در دوران آغازین جنگ و ابراهیم یزدی، وزیر خارجه دولت موقت که پیش از جنگ به استعفا کشیده شده بود، گفت و گو کردم.

هم‌چنین در رابطه با مسأله‌ی تحدید آزادی‌ها و دموکراسی، با آقای فرخ نگهدار، دبیر اول سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران که مواضع سیاسی ایشان در طول جنگ نسبت به حاکمیت ایران، مورد انتقادات بسیاری بوده است، گفت و گو کردم.

Download it Here!

آقای بنی‌صدر، به لحاظ سیاسی، ایران در شروع حمله‌ی عراق در چه وضعیتی قرار داشت؟

حدود دو ماه قبل از شروع جنگ، نیروهای اطلاعات ایران، در باب آمادگی ارتش عراق برای حمله به ایران گزارشی تهیه کرد. رییس ستاد ارتش این گزارش را به دستور من، پیش آقای خمینی برد.

من آقای خمینی را دیدم و پرسیدم گزارش را دیدید؟ گفت: «بله این‌ها دروغ است. کسی به ایران حمله نمی‌کند. این‌ها را ارتشی‌ها می‌سازند برای این‌که می‌خواهند پای آخوند را از ارتش قطع کنند.»

آقای رضایی واقعیت را بازگو کردند که در آن زمان حداکثر ۳۰ هزار نفر به‌صورت پراکنده در شهرهای مختلف ایران سپاه را تشکیل می‌دادند.-- ابوالحسن بنی‌صدر

به این هم توجه کنید که درست بعد از کودتای نوژه بود که آقای بهشتی از سوی حزب جمهوری اسلامی، طرحی را به شورای انقلاب آورد که بنا بر آن باید ارتش منحل می‌شد و اداره کشور را کمیته‌ای از شورای انقلاب، سپاه پاسداران و دادگاه‌های انقلاب در دست می‌گرفتند.

با این حال به بازسازی ارتش پرداختیم و خوشبختانه نیروی هوایی را با وجود این‌که بسیاری از خلبان‌ها توسط آقای ری‌شهری توقیف شده بودند و تعدادی از آن‌ها را هم اعدام کرده بود، به ظرفیت ۹۰ درصد رساندیم.

نیروی دریایی ما هم آماده شد. فقط نیروی زمینی بود که هنوز آمادگی نداشت. به‌خصوص لشگر خوزستان که در‌ واقع تمام کادر افسری آن (حدود ۲۷۰ نفر) زندانی بودند.


ابوالحسن بنی‌صدر، رییس‌جمهور ایران در دوران آغازین جنگ

چرا؟

به دلیل قضیه‌ی کودتای نوژه بود.

به نظر شما در آن شرایط برای پیشگیری از وقوع جنگ چه کار می‌شد کرد؟

خیلی کارها. اولین کاری که می‌توانستیم بکنیم -‌ که با همه‌ی کوشش ما نه آقای خمینی زیر بار رفت و نه حزب - بازسازی ارتش بود.

ارتش بعد از انقلاب زیر ضربه بود. کودتای نوژه هم‌، فرصتی برای آقایان ایجاد کرد که سرکوب را کامل کنند. همان‌طور که گفتم این‌ها پیشنهاد انحلال ارتش را دادند.

رابطه دولت با سپاه در آن زمان چگونه بود؟

سپاه در آن زمان وجود نداشت. آقای رضایی و یکی دیگر از سرداران سپاه، به تازگی واقعیت را بازگو کردند که در آن زمان حداکثر ۲۰ هزار یا به قول آقای رضایی ۳۰ هزار نفر به‌صورت پراکنده در شهرهای مختلف ایران سپاه را تشکیل می‌دادند که تعلیمات هم ندیده بودند.

معتقدید که مقاومت‌های اولیه را ارتش انجام داد؟

بله؛ و این طبیعی است چون نیروی دیگری نبود که آن را انجام دهد. البته با این‌که سپاه نیرویی نبود، جاهای خالی جبهه را سپاه پر می‌کرد.

به این ترتیب که موفق شدیم یک خط عمومی دفاعی تشکیل دهیم که در آن خط دفاعی سپاه هم شرکت داشت.


در ‌مورد سقوط خرمشهر، با آقای خامنه‌ای در یکی از سایت‌های داخلی مصاحبه شده بود. ایشان در این مصاحبه گفته است‌: «من در همان روزها برای آقای بنی‌صدر نوشتم که اگر یک گردان زرهی یا یک گردان پیاده مکانیزه به ما بدهید، از سقوط خرمشهر جلوگیری می‌شود و ایشان این کار را نکردند.»

اولاً که آقای خامنه‌ای چنین چیزی برای من ننوشت. ثانیاً ایشان سمتی نداشت که چنین چیزی برای من بنویسد و اصلاً او در آن‌جا نبود و خلاصه ایشان حالا هم از نظامی‌گری اطلاع ندارد، چه برسد به آن زمان.

این آقا حقیقت را وارونه می‌کند. این‌ها گفتند که دفاع خرمشهر را نیروهای مردمی بر ‌عهده بگیرند و قرار بود که از کمیته و سپاه و ... افرادی جمع کنند و در آن‌جا برای دفاع ببرند؛ که نتوانستند از همه این‌ها بیشتر از ۵۰۰ نفر ببرند.

در‌ واقع علت شکست، این آقا و آقای رفسنجانی و بهشتی شدند. چون می‌گفتند که در آن‌جا ایشان تصدی می‌کنند.

همان‌طور که گفتم، دو تن از فرماندهان سپاه می‌گفتند که ما در آن موقعیت چنین توانایی نداشتیم و واقعاً هم نداشتند.

باید کسی بتواند از سلاح استفاده کند تا به او اسلحه بدهند. سپاهی که هنوز افرادش نمی‌توانستند تفنگ عادی را به کار ببرند، چگونه می‌توانستیم به این‌ها اسلحه سنگین بدهیم.


ابراهیم یزدی، وزیر خارجه دولت موقت

آقای دکتر یزدی، رابطه ایران و عراق قبل از آغاز جنگ، زمانی که شما وزیر خارجه دولت موقت بودید، به چه ترتیبی بود؟

هنگامی که در کنفرانس هاوانا با صدام دیدار داشتیم، یکی از مسئولان و سفرای عراق که آن‌جا بود، بعدها در خاطرات خودش چنین می‌گوید:

«پس از این دیدار، صدام از من پرسید که نظرت راجع به این دیدار چیست؟ به صدام گفتم این‌ها می‌خواهند صادقانه مسایل‌شان را با همسایه‌ها حل و فصل کنند.

این یک فرصت تاریخی است که روابط ایران و عراق و کشورهای عربی وارد یک فاز و مرحله جدیدی شود.»

آمریکایی‌ها حاضر نبودند از صدام حمایت کنند. اما پس از گروگان‌گیری، امکانات گفت و گو را از دست دادیم.-- ابراهیم یزدی

در ادامه، می‌گوید: «صدام خنده‌ای کرد و به من گفت نه، تو اشتباه می‌کنی. این یک فرصت تاریخی است که ما می‌توانیم با عملیات نظامی آن‌چه را که در یک حرکت دیپلماسی در الجزایر از دست دادیم، مجدداً به‌دست بیاوریم.»

پس از پیروزی انقلاب، نیت و قصد صدام این بود که به ایران حمله کند.

به این ترتیب پاسخ شما به کسانی که می‌گویند این جنگ اجتناب‌ناپذیر نبود و می‌شد از آن پیشگیری کرد، این است که این طور نیست؟

چنین جمع‌بندی ندارم. بر ‌اساس مطالعاتی که در سایر انقلاب‌های دنیا داشتیم و بررسی وضعیت خودمان، می‌دانستیم هنگامی که انقلاب پیروز می‌شود، نیروهای شکست‌خورده از انقلاب به بیرون از مرزها می‌روند و سعی می‌کنند که از بیرون به ایران حمله کنند.

در همان موقع هم این سوال برای ما مطرح بود که احتمالاً کدام یک از همسایگان به ما حمله خواهد کرد؟ پاکستان، افغانستان، روسیه (شوروی سابق) و ترکیه در چنین وضعیتی نبودند.


تنها کشوری که در همسایگی ما به جهت تاریخی، درآمد عظیم نفت و بهانه‌های دیگر، می‌توانست به ایران حمله کند، عراق بود.

بنابراین، هم حمله به ایران قابل پیش‌بینی بود و در عین حال بر این باوریم و در همان موقع هم بیان کردیم که قابل پیشگیری است. با اتخاذ یک سلسله روش‌های استراتژیک و دیپلماتیک، می‌توانستیم جلوی آن را بگیریم.

به نظر شما در شرایطی که به لحاظ سیاسی در کشور وجود داشت و با همان شرایط موجود، چه سیاستی می‌توانست از این حمله پیشگیری کند؟

می‌توانستیم با همان پتانسیل‌هایی که وجود داشت، روابط خودمان را با کشورهای عربی گسترش دهیم و تحکیم ببخشیم.

هنگامی که وزیر امور خارجه کویت، بنا به تمایل خود و دعوت ما به ایران آمد و مذاکراتی در ‌مورد مسأله بحرین کردیم، نگرانی‌ها وجود داشت.

حتی در ‌مورد سه جزیره، آن‌ها مسایلی را مطرح کردند؛ ولی توضیحات ما پیرامون اهمیت و ضرورت حفظ وضعیت موجود در خلیج فارس، مورد قبول آن‌ها قرار گرفت.

در آن دوران، صدام با کشورهای عربی همسایه‌ی خودش مشکل و مسأله داشت. کشورهای عربی حاضر نبودند از رژیم بعثی عراق، حمایت کنند. حتی عراق با رژیم بعثی سوریه مشکل داشت.

بنابراین دولت ایران در موقعیتی بود که می‌توانست با کشورهای عربی وارد یک گفت و گوی جدی سازنده شود.

من در کنفرانس هاوانا، به‌عنوان وزیر امور خارجه و جانشین نخست‌وزیر، با رییس‌جمهور الجزیره، شازلی بن جدید، رییس‌جمهور سوریه، حافظ اسد و دیگر کشورهای عربی، مفصل مذاکره کردم.

به آن‌ها متذکر شدم که انقلاب اسلامی ایران چه نقشی می‌تواند داشته باشد و چرا صدام نیروهای نظامی و نیروهای زرهی خود را از مرزهای غربی نزدیک اردن به مرزهای شرقی نزدیک ایران آورده است.

جلسه‌ای که شازلی بن‌جدید، به درخواست من با صدام حسین تشکیل داد، به درگیری کشید. وزیر امور خارجه وقت الجزیره که از دوستان قدیمی من بود، بعداً به من گفت: «‌کار این‌ها به خاطر اعتراضات شازلی بن‌جدید به صدام در ‌مورد کارهایی که علیه ایران انجام می‌دهد، به درگیری کشید.»

حتی اگر حکومت ایران توصیه‌های ما را می‌پذیرفت و دست از تبلیغات برمی‌داشت، باز هم صدام دست به حمله می‌زد. -- فرخ نگهدار

علاوه بر این، در آن تاریخ، هنوز جنگ سرد در اوج خودش بود. ارتش شوروی وارد افغانستان شده بود.

دو کشور عربی سوریه و عراق با روسیه (شوروی) پیمان‌های نظامی منطقه‌ای داشتند. در چنین شرایطی، آمریکایی‌ها هرگز حاضر نبودند از صدام حمایت کنند.

اما معلوم است پس از آن‌که گروگان‌گیری شد و تغییراتی که به وجود آمد، این امکانات را از دست دادیم. در حالی‌ که می‌توانستیم با دیپلماسی معقول و اقدامات سنجیده، به‌کلی مانع حمله‌ی صدام به ایران بشویم.


فرخ نگهدار، دبیر اول سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران

آقای نگهدار، به‌عنوان مسئول یکی از سازمان‌های اپوزیسیون در ایران، در آن زمان بر چه مبنایی نسبت به جنگ موضع‌گیری کردید؟

در روزها و ماه‌های قبل از جنگ، شواهدی وجود داشت که حکومت صدام تحریکاتی علیه ایران را سازمان می‌دهد و از سوی دیگر، دولت جمهوری اسلامی ایران هم تبلیغاتی می‌کند که بوی جنگ از آن برمی‌آید.

سازمان ما در آن زمان هشدار داده و خواسته بود که دولت ایران دست از این تحریکات بردارد و اجازه ندهد این روند به آغاز جنگ منجر شود.

اما آقای نگهدار مانند آقای یزدی یا آقای بنی‌صدر، معتقدند که جنگ در شرایط موجود در ایران، اجتناب‌ناپذیر بوده است:

بعدها اطلاعات بیشتری درباره‌ی علل جنگ به دست ما رسید و با تحلیل‌های منابع مختلف آشنا شدیم، مشاهده کردم حتی اگر حکومت ایران توصیه‌های ما را می‌پذیرفت و دست از آن تبلیغات برمی‌داشت، باز هم صدام دست به حمله می‌زد یا تحریکات دیگری را شروع می‌کرد.

اما آقای یزدی و آقای بنی‌صدر با تأیید مراتبی که شما گفتید و حتمی بودن نیت صدام برای حمله به ایران، معتقدند که این جنگ قابل پیشگیری بود.

می‌توان مقدار زیادی از تئوری‌ها را بازسازی کرد و نتایجی گرفت. ولی برای این‌که ثابت کنیم اگر ایران موضع معقول‌تری اتخاذ می‌کرد، صدام به ایران حمله نمی‌کرد، بسیار دلایل و شواهد بیشتری از یک «اگر» و فرض نیاز است. الان این‌ها را در دست نداریم.

تحلیل من بر این پایه است که حمایت بین‌المللی وسیع مالی و تسلیحاتی از صدام‌، هم‌چنین پیامدهای این جنگ و ادامه‌ی آن برای اسراییل و آمریکا (که با انقلاب ایران و مسایلی که در ایران اتفاق افتاده بود، به شدت مخالف بود) این را ثابت نمی‌کند.

اگر در همان حکومت و در همان شرایط پس از انقلاب، در ماه‌های قبل، برخی موضع‌گیری‌ها نمی‌شد، بسیار بعید می‌دانم که روندها در سمت دیگری پیش می‌رفت.

این نظر وجود دارد که دولت ایران با ادامه جنگ مسأله‌ی سرکوب آزادی‌ها را در نظر داشته و سرکوب آزادی‌خواهان و نیروهای دموکرات، دست‌آورد حکومت ایران از ادامه جنگ بوده است.

دو بحث وجود دارد. باید این دو موضوع از هم تفکیک شود. بعد از فتح خرمشهر تا پذیرش قطعنامه، دوره‌ای است که برخی معتقدند دولت جمهوری اسلامی ایران، نه به دلیل اهداف خارجی که می‌خواست صدام را شکست دهد و قدس را از راه کربلا فتح کند و رؤیاهای گسترش انقلاب اسلامی به منطقه را متحقق کند، بلکه به‌ دلیل تداوم سرکوب نیروهای داخلی، به جنگ ادامه داد.

این نظریه را شنیده‌ام؛ ولی تأیید نمی‌کنم و چنین اعتقادی ندارم.


عکس: آژانس مگنوم

از آن به بعد دلایل اصلی ادامه جنگ، محاسبه آقای خمینی است که با توجه به نارضایتی‌هایی که توسط شیعیان در عراق است و با توجه به قدرتی که جمهوری اسلامی به دست آورده، قادر است عراق را فتح کند و شیعیان را در آن‌جا به حاکمیت برساند و این بزرگ‌ترین ضربه به اسراییل هم خواهد بود.

جنگ با این ارزیابی‌ها ادامه پیدا کرد، نه با ارزیابی سرکوب نیروهای سیاسی.

نکته‌ی دوم را قبول دارم. نکته دوم این است که ما نیروهای دموکراتیک به شدت از ادامه‌ی جنگ زیان می‌بینیم. فضای نظامی در کشور حاکم است و این به زیان ماست.

نکته‌ی مهم در روند جنگ این است که هر چه قدر جلوتر می‌آییم، آقای خمینی و بخشی از حکومت، نگرانی بیشتری پیدا می‌کند که ممکن است مهار حکومت به دست نیروهای رادیکال‌تر، چپ‌گراتر و کسانی که اصلاحات بنیانی‌تری را در نهادهای اجتماعی، اقتصادی کشور می‌خواهند، بیفتد.

وقتی به این نقطه می‌رسد که نمی‌تواند جنگ را ادامه دهد، می‌ترسد و به شدت از این‌که اگر جنگ تمام شود، چه به روز مملکت خواهد آمد، وحشت می‌کند.

سرکوب شدید نیروهای چپ‌گرا و اپوزیسیون چپ‌گرا در ایران، که حزب توده‌ی ایران و سازمان اکثریت و برخی نیروهای اپوزیسیون سوسیالیست دیگر است، عزل آقای منتظری و راندن جناح چپ و مجمع روحانیون مبارز در انتخابات بعدی مجلس و سازش آقای رفسنجانی با جناح راست، همه پیامدهای وحشت آقای خمینی از پیامدهای پایان جنگ است.

حتی به خودم اجازه می‌دهم این تعبیر را بپذیرم که یک وجه نوشیدن جام زهر توسط آقای خمینی، عدم سرنگونی صدام بود؛ وجه دیگرش زدن پاره‌های مهمی از تن جمهوری اسلامی ایران بود.

گر چه برای آقای خمینی این مسأله سخت بود، ولی به خاطر حفظ آن‌چه در آخرین تحلیل «حفظ نظام» می‌نامیم، این جام را سر کشید.

به این ترتیب، شما موافق این نظر که ادامه جنگ امکان سرکوب آزادی‌ها را به حکومت می‌داد و در طی جنگ در این کار موفق بود و در پایان جنگ هم موفق‌تر شد، نیستید؟

تحلیل را دقیق‌تر مطرح کنیم؛ به این معنی که ادامه جنگ به محدود شدن آزادی‌های سیاسی می‌انجامید. کسی هم در این زمینه نمی‌تواند اظهار نظر دیگری کند.

طی جنگ، آزادی‌های سیاسی محدود و محدودتر شد؛ اما این‌که ادامه‌ی جنگ به خاطر محدود کردن آزادی‌های سیاسی و سرکوب اپوزیسیون است، چنین اعتقادی ندارم.

با وجود اعدام‌های ۶۷ در پایان جنگ؟

در پایان جنگ چرا. وقتی آقای خمینی می‌بیند جنگ باید به پایان برسد و اگر نرسد ایران بازنده‌ی اصلی خواهد بود و جامعه بین‌المللی فشار می‌آورد و قطعنامه ۵۹۸ را صادر می‌کنند، به این نتیجه می‌رسد که اگر جنگ تمام شود و جناح چپ این مقدار قدرت در حکومت و در جامعه داشته باشد، برای جمهوری اسلامی خطرناک است.

آن‌گاه دست به سرکوب وسیع آن‌ها می‌زند و اعدام‌های ۶۷ محصول همین کج‌بینی آقای خمینی است.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

... صدام حسين هيجكاه آمريكائي نبوده است زيرا سالها رابطه با شوروي همه ي اقتصاد عراق را وابسته به روسيه كرده بود و همين حزب توده و فدائيان بودند كه شعار مي دادند صدام آمريكائي تا نزديكي خميني و آمريكا را خنثي كنند . صدام حسين هر بار فرصت كرد هم به اسرائيل موشك زد و هم به ناو آمريكائي در خليج فارس را بمباران كرد و هم اسرائيل به تاسيسات هسته اي عراق را بمباران كرد و هم آمريكا صدام حسين را دار زد تا به كمك جمهوري اسلامي بيايد. ...

-- فرهاد-فرياد ، Sep 24, 2008

24th September 2008

It is correct that Sadam Husein was not a politician, CIA and F.B.I. used him to attack over Iran, but in Iran was not a politician to prevent Sadam Husein from attack over Iran. It is not sufficient that the Iran government sent Yaser Arafat to Iraq to discuss with Sadam Husein,and Sadam Husein as a crazy and sick person alleged " I will conquer Iran in a few days." Mullah Abul Alhasan Bani Alsader had to travel in Iraq and speak face to face with Sadam Husein as president of Iran ,but he missed because he could not correct think. We must not expected from a mullah like he to can think like a politician. Iran had to try to prevent the war because Iran had not army

-- Kudos Talash ، Sep 24, 2008

agha ozr mikham man nazar dadam toohin ham be kasi nabood vali darj nakardin shayad khodetoon ham tarafdar didgah mr negahdar hasteen
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
زمانه: نظری از به اسم و ای میل یا آی پی شما دریافت نکرده ایم. لطفا دوباره نظرتان را بنویسید.

-- hamid ، Sep 25, 2008

ba nazare doostemoon movafegham, omidvaram roozi hame negahe vaghe binane be masele donya dashte bashan
albate masale fav ham az nazare ishoon door mond!!!.

-- hamed ، Sep 25, 2008

Please print my Yesterday Commentary in my Responsibility. Mr. Abul Hassan can answer it. It took my time. I wrote for people, not you. Thank You. 25th September 2008
. . . . . . . .
زمانه ـ کامنت هایی که به زبان فارسی، و یا به زبان فارسی ولی به خط لاتین نوشته شده برای انتشار در اولویت قرار دارند. کامنت هایی که غیر از زبان فارسی و از جمله به انگلیسی است در نوبت می مانند و انتشار آنها توسط دبیرانی که به این زبان آشنایی بیشتر دارند انجام می شود.
. . . . .

-- Kudos Talash ، Sep 25, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)