خانه
>
بیژن روحانی
>
میراث فرهنگی
>
گفتارهایی در باب میراث فرهنگی
|
گفتارهایی در باب میراث فرهنگی
بيژن روحانی
شنیدن فایل صوتی
در این بخش از گفتارهایمان می خواهیم این سئوال را مطرح کنیم که چرا کشورهای در حال توسعه، یا هر اسم دیگری که روی این جوامع گذاشته می شود، بسیاری اوقات میراث فرهنگی را مانعی بر سر راه توسعه می بینند و همواره اگر قرار باشد بین حفاظت و توسعه دست به انتخاب بزنند میراث فرهنگی را قربانی می کنند؟
در گفتارهای گذشته به تهدیداتی که روند توسعه برای مناطق تاریخی به همراه داشت اشاره و با ذکر مثال های فراوان در مورد سد سازی و جاده سازی صحبت کردیم. فهرستی طولانی از سدهای در حال ساخت در ایران که هرکدام از آنها بخشی از مناطق باستانی را غرق خواهد کرد شاهد این مدعاست.
اما در این بخش سعی خواهیم کرد این وضعیت را با نگاهی کلی تر بررسی کنیم.
شاید صدمات وارده توسط توسعه و مدرنیزاسیون بر ثروت های فرهنگی را باید بیشتر مربوط به تلقی خاص از معنای پیشرفت دانست. در حقیقت در ناخودآگاه ِ بسیاری از جوامع توسعه نیافته یا در حال توسعه، پیشرفت یعنی هرآن چه که بتواند به سرعت جلوه های ملموس و عینی به همراه داشته باشد یا به قول معروف به چشم بیاید.در این جا همان بحث معروف تفاوت مدرنیته و مدرنیزاسیون پیش می آید. اگر مدرنیته را به عنوان تحولاتی همه جانبه در زمینه فلسفی، فرهنگی ،اجتماعی و اقتصادی تلقی کنیم که ابتدا به دلایل تاریخی و اجتماعی در چند کشور خاص اروپایی به تحقق پیوست آن وقت مدرنیزاسیون به معنای کسب تکنولوژی، صنعت، رفاه مادی و ساختن نهادهای مدرن با استفاده از الگوهای اولیه آنهاست. یعنی به زبان ساده تر اگر مدرنیته تحولی است بنیادین در نحوه نگرش انسان به جهان و زندگی، در عوض مدرنیزاسیون بخش کوچکی است از آن تحول که بیشتر شامل جنبه های ملموس و مادی می شود. در بسیاری از جوامعی که خود در صف اول تحولات مدرن نبوده اند، راحت ترین راه وارد شدن به دنیای جدید، تکنولوژیک کردن کشور با استفاده از دست آوردهای صنعتی است.
زمانی که بسیاری از کشورهای توسعه نیافته با این واقعیت روبه رو می شوند که از نظر اقتصادی و سطح رفاه اجتماعی از قافله جا مانده اند، بدون آن که به تمام ملزومات توسعه توجه کنند در صدد جبران این غفلت برمی آیند. گاهی این اقدامات جنبه ی نمایشی و تبلیغاتی نیز به خود می گیرد. مثلن احداث بزرگترین سد یا بزرگترین کارخانه صنعتی در فلان زمینه، گاهی فقط برای نشان دادن قدرت و قابلیت دولت ها به شهروندان و راضی نگاه داشتن آنهاست.
خطای دیگری که در این مورد صورت می گیرد آنست که گاهی اوقات مفهوم سنت با میراث یا ثروت های فرهنگی یکسان در نظر گرفته می شود. باید گفت که دوران مدرن یا مدرنیته در ذات خود با برخی از سنت های به جای مانده از گذشته در تقابل بوده و هست اما این جا باید بین سنت و میراث فرهنگی تفاوت قائل شد. گاهی اوقات در کشورهای در حال توسعه این تفاوت در نظر گرفته نمی شود. یعنی اگرچه دنیای مدرن حیات خود را در نفی و طرد بسیاری از سنت ها و اعتقادات دنیای قدیم جستجو می کرد اما این تضاد نباید به معنای در تقابل بودن با میراث یا ثروت های فرهنگی تعبیر شود.
وقتی که از سنت ها صحبت می کنیم بیشتر اشاره ما به آن دسته از اعتقادات، آداب و رسوم و نحوه عمل و زندگانی است که ریشه های خود را از گذشته می گیرند اما در گذر زمان چهره عوض کرده و تغییر می کنند. مثلن سنت های مذهبی یا آیینی در هر جامعه ای با تغییراتی که در اعتقادات توده مردم پیدا می شود رنگ عوض می کنند.
در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، از آنجا که میل زیادی به جبران فاصله با کشورهای پیشرفته وجود دارد و از آن جا که طبق قانونی نانوشته، ورود به دنیای مدرن را با حفظ سنت ها در تعارض می دانند و باز از آن جا که بین سنت ها و میراث فرهنگی قائل به تفاوت نیستند، گاهی قشر تکنوکرات، یا فن سالار و آنهایی که به تکنولوژی روز و تخصص ایمان راسخ دارند، فکر می کنند حفاظت از میراث فرهنگی یعنی نگاه داشتن و چسبیدن به سنت هایی که مانند زنجیر جلو رشد و توسعه را سد می کنند.
اما نگاهی به کشورهایی که خود پیشرو مدرنیسم بوده اند به روشنی به ما نشان می دهد که پس از گذار از مراحل ابتدایی، اکنون مدت هاست این نتیجه به دست آمده که حفاظت از میراث به هیچ وجه مانع توسعه صنعتی و اقتصادی نیست بلکه در بسیاری موارد سودهای اقتصادی جانبی نیز به همراه دارد.
مدت هاست تعارض صنعت و تکنولوژی با میراث فرهنگی بیشتر به کشورهایی محدود شده که اتفاقن در زمینه اقتصادی و صنعتی پیشرفته نیستند. یعنی در جوامع و کشورهای پیشرفته این تضاد تا حد زیادی کمرنگ شده است.
اما در بسیاری از کشورهای در حال توسعه ی غیر دمکراتیک، از آنجا که همه چیز در حیطه اختیارات دولت و حکومت تعریف می شود، غالبن شهروندان یا از تصمیاتی که در مورد میراث فرهنگی آنها گرفته می شود بی خبر هستند و یا در صورت اطلاع نیز قادر به اعمال خواست خود نیستند و از آن بدتر این که گاهی شهروندان نیز با مسئولان هم صدا می شوند و حفاظت از ثروت های فرهنگی را مانعی برسر راه توسعه قلمداد می کنند.
به نظر می رسد مانند بسیاری پدیده های دیگر، تعاریف ناقص ازمدرنیته و میراث فرهنگی راه را بر چنین سوء تعبیر هایی باز می کند.
|
|