May 2007


فوتبالِ سربسته

سال گذشته برای نخستین بار پس از انقلاب اسلامی در ایران، تیم ملی فوتبال زنان ایران در برابر بازیکنان زن يک باشگاه آلمانی در ورزشگاه آرارات تهران بازی کردند. نتیجه‌ی این بازی دوستانه تساوی ۲ بر ۲ بود و بازی برگشت این دو تیم، امسال روز اول ماه ژوئن در باشگاهی در برلین برگزار خواهد شد. درباره‌ی این موضوع دو فیلمساز جوان به نام‌های دیوید آسمن و آیت نجفی فیلم مستند بلندی را کارگردانی کرده‌اند. فيلمی که در ايران اکران نخواهد شد. زمانه با آيت نجفی دراين‌باره گفت‌وگو کرده است.



"پايه‌"‌های ايرانی جشنواره‌ی کن

کن است و هوای دل‌انگیز و عشق به سینما، و بوی زندگی‌ست که هر سال در کوچه پس‌کوچه‌های شهر می‌پیچد. این جذابیت‌ها می‌تواند دل هر آدمی را برباید و او را به خیل پاهای ثابت جشنواره بیفزاید. چه کسی می‌داند؟ شاید نفر بعدی مسعود ده‌نمکی باشد!



گزارش زمانه از جشنواره کن
«پرسپوليس» بحث‌انگيز

فیلم مرجان ستراپی در بخش مسابقه با عنوان "پرسپولیس"، بحث‌انگیزترین فیلم مربوط به ایران بود. ستراپی که با چاپ مجموعه طرح‌هایش با همین عنوان در فرانسه به شهرت رسید، این بار آنها را با همکاری یک فرانسوی به صورت یک فیلم انیمیشن درآورده. فیلم درباره‌ی وقایع کودکی و جوانی مرجان است که غالباً در ایران می‌گذرد. اما فیلم اساساً فیلم سیاسی‌ای نیست و بیشتر درباره‌ی یک تجربه‌ی شخصی از وقایع مختلفی است که خالق اثر طی سالیان تجربه کرده.



فیلم ۳۰۰ و نبود خود‌آگاهی ملی

«سرانجام به دیدن فیلم ۳۰۰ رفتم. چگونه است که یک فیلم سرگرم‌کننده‌ی ماجراجویانه‌ی پاپ‌کورنی، احساسات ملی ایرانی‌ها را جریحه‌دار می‌کند و آنها را به واکنش‌های شدید احساسی و دفاعی برمی‌انگیزد؟ به گمانم یکی از علل اصلی حس جریحه‌دار شدن و تومار نویسی ایرانی‌ها را باید در کمبود یا نبود خود‌آگاهی فردی و پی‌آیند آن، خودآگاهی ملی دانست».



با اکران جهانی تازه‌ترين فيلمِ فلوریان اوپیتز
«چوب حراج جهان زده شد»

فلوريان اوپیتز، کارگردان آلمانی، در تازه‌ترين فيلم مستند خود با تصاویری تکان‌دهنده و گویا نشان می‌دهد که روند خصوصی شدن در حال حاضر، چیزی جز عقب‌گرد آرام دولت از مسؤولیت‌های همگانی خود نیست و این که این عقب‌گرد به نوعی تهی کردن جامعه از احساس همبستگی و همدلی با دیگران است.



گزارش زمانه از جشنواره کن
شهر سینما

محمد عبدی در گزارش اختصاصی خود از جشنواره‌ کن درباره‌ی فضای شهر و فستيوال نوشته است و وونگ کار وای و ديويد فینچر را تا اين لحظه از مطرح‌ترين کارگردان‌ها برای دريافت نخل طلا می‌داند.



جشنواره فیلم کودک و نوجوان در همدان

بیست و یکمین جشنواره بین المللی فیلم کودک و نوجوان امسال از ۱۰ تا ۱۴ اردیبهشت ماه در شهر همدان برگزار شد. انتقال محل برگزاری این جشنواره از اصفهان به همدان با عکس‌العمل‌های مختلفی همراه بود. بررسی نه چندان موشکافانه نشان می‌دهد که این جابجایی چندان هم قرین موفقیت نبوده و اهداف نانوشته آن با کمترین ثمره‌ای با چالش جدی روبرو شده است.



نصرت کریمی: هنرمندی خردمند

«نصرت كريمی همان مرد خردمنديست كه سحرگاه كنار حوض نشسته و سنجاقك زيبا، با اطمينان از مهربانی او، قطره آب كف دستش را می‌نوشد و او توان آن دارد كه در زيبايی آن سنجاقك نمادی از زيبايی كل جهان هستی را ببيند.»



امیررضا کوهستانی: «خوشبین نیستم»

امیررضا کوهستانی، نماشنامه‌نویس و کارگردان نمایش‌های «و روز هرگز نیامد»، «قصه‌های درگوشی»، «رقص روی لیوان‌ها»، «تجربه‌های اخیر» و «درمیان ابرها» خیلی زود به شهرت رسیده اما بر اساس تعریف وزارت ارشاد یک کارگردان درجه سه محسوب می‌شود. او مثل خیلی‌های دیگر به روزهای پیش روی تاتر ایران خوشبین نیست.



فیلم "300" در ازبکستان ممنوع شد

گفته می‌شود که بر اساس تقاضای تهران از تاشکند نمایش این فیلم در ازبکستان ممنوع شده است. با این وجود سی‌دی این فیلم به زبان روسی از پرفروش‌ترین فیلم‌ها بوده است. پرفسور شادمان واحد محقق تاریخ در ازبکستان می‌گوید: «از سر تا پای فیلم تحریف واقعیت‌های تاریخی است».



شبی برای نصرت کریمی

نصرت كریمی در زمینه تئاتر علاوه بر بازیگری و كارگردانی به مدت چهار دهه از استادان رشته «گریم» بود. او تحصیلات تئاتری و سینمایی خود را تا مرحله دكتری در ایتالیا و آلمان گذرانده و در كارنامه هنری خود بیش از ۴۵ فیلم و اجرای نمایش به ثبت رسانده است. مجله بخارا قرار است شبی را به نام او برگزار کند.



‌گفت‌ و گو با هادی‌ مرزبان، کارگردان‌ تاتر
یا‌ خیلی‌ پررو هستم‌ یا عاشق و دیوانه

هادی‌ مرزبان، بازیگر و کارگردان‌ پیشکسوت‌ تاتر، متولد سال‌ ۱۳۲۳ است و از یاران قدیم اکبر رادی٬‌ نمایشنامه‌نویس مشهور ایران که این روزها در بستر بیماری است. او هم مانند بسیاری از همکارانش از حمایت دولت از تاتری‌ها ناامید است و می‌گوید دولت‌ بالاخره‌ باید تکلیف‌ خود را مشخص‌ کند که‌ تاتر می‌خواهد یا نه؟



مرثیه‌ای برای شکسپیر

قهرمان نمایشنامه آدمی‌ست که کار اصلی‌اش کتاب خواندن است. تازه نه هرکتابی؛ فقط شاهکارها. آقای مطالعه با خانواده‌ی خود زندگی نمی‌کند بلکه با قهرمان‌های داستان‌های این شاهکارهاست که نشست و برخاست دارد. داستایوفسکی روس را استاد می‌نامد، با هملت و مکبث مثل برادر است و با راسکولنیکف و استاوروگین و کرلیف دم‌خور.