تاریخ انتشار: ۶ مهر ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
نگاهی به مجموعه‌ی داستان «مرگ‌بازی»، نوشته‌ی پدرام رضایی‌زاده

مرگ در می‌زند

مجتبا پورمحسن
[email protected]

بالاخره پس از مدت‌ها که مجموعه داستانِ پدرام رضایی‌زاده، نویسنده‌ی جوان در وزارت ارشاد گیر کرده بود، کتابِ او با نام «مرگ‌بازی» منتشر شد. «مرگ بازی» مجموعه‌ای از ده داستان کوتاه است که توسط نشر چشمه منتشر شده است.

همان‌طور که از نام مجموعه پیداست، تم اصلی اکثر داستان‌های این مجموعه، مرگ‌ است، اما نویسنده سعی کرده که از زاویه‌های متفاوتی آن را روایت کند.

در بررسی کتاب «مرگ بازی» از بهترین داستان کتاب شروع می‌کنم و با در نظر گرفتن ویژگی‌های مثبت آن، به داستان‌های دیگر می‌پردازم.

«دفترچه‌ی کوچک خاطرات من» روایت اول شخص است. مرگ در این داستان، جان می‌گیرد و هم‌چون موجودی این دنیایی، در مسیر ماموریتش درگیر روابط جهان امروز می‌شود.

مرگ در این داستان از آلودگی هوای تهران می‌نالد و از این که ایران خودرو هنوز فکری برای گیر پژو ۴۰۵ نکرده است. نحوه‌ی ارتباط مرگ با خداوند شکل ملکوتی ندارد. او در وصف رابطه‌ی خود با خداوند از الگوهای شغلی زمینی، استفاده می‌کند:

«چهار دقیقه دیرتر از برنامه کارم را تمام کردم. دستور از بالا بود. صلاح دانسته بودند برنامه کمی تغییر کند. مجبور شدم لپ تاپم را توی ماشین جا بگذارم.»
(صفحه‌ی ۱۶)

مرگ، طبق وظیفه باید در ساعت خاصی در مکان مشخصی باشد تا جان کسی را بگیرد. معیارهای این جهانی، حتا در مواردی باعث می‌شود برنامه‌هایش به هم بریزد.«دو ثانیه از برنامه عقب ماندم. بدجوری توی ذوقم خورد.»

در پایان داستان هم مرگ پس از انجام ماموریت، اشاره‌ای به برنامه‌های بعدی‌اش می‌کند. او باید خودش را به هواپیمای یاک تهران- بندرعباس برساند، بعد هم کشمیر و چچن.

در تمام این مدت، مرگ مثل انسان‌های زمینی این روزگار، از مشکلات شغلی‌اش گله می‌کند. مرگ، به هیچ وجه نگاهی ملکوتی به شغل خودش ندارد. داستان با این جمله تمام می‌شود: «عجب روزگاری شده؛ پس نوبت بازنشستگی ما کی می‌رسد.»

داستان‌های زیادی از زبان مرگ نوشته شده، اما داستانِ «دفترچه‌ کوچک خاطرات من» ویژگی‌هایی دارد که به آن تشخص می‌بخشد. اگر در فیلم «بر فراز برلین» ویم وندرس، فرشته‌ها درگیر عشق‌های زمینی می‌شوند، در داستان پدرام رضایی‌زاده، فرشته مرگ در زندگی ماشینی حل می‌شود و از این که «انبارداری هم همیشه گیر می‌دهد و تا از بالا دستور ندهند، جنس نمی‌دهد» گله می‌کند. او هم‌چون کارمندان زمینی به اضافه کار، مشکلات شغلی، بازنشستگی و نیروهای جوان جایگزین فکر می‌کند.

نگاه نویسنده به سوژه‌ی مرگ در این داستان، نه آخرالزمانی است و نه تخیلی. روایت ملموس او از حضور مرگ در کنار همه‌ی ما، نگاهی قابل تامل به جبرِ زندگی است‌.


تصویر روی جلدِ مجموعه‌ی داستان «مرگ‌بازی»، نوشته‌ی پدرام رضایی‌زاده

جدای از این، دو ویژگی فنی هم در موفقیت داستان «دفترچه‌ی کوچک خاطرات من» نقش دارد. این داستان به اندازه‌ی کافی ماجرا دارد. از آن‌جایی که مطابق با تم داستان، قرار نیست راوی داستان در ابتدای آن معرفی شود، نویسنده با طرح ماجراهای متعدد به خلق کاراکتر داستان کمک می‌کند.

نکته‌ی دیگر استفاده‌ی به اندازه از طنز برای ترسیم دنیای جدید مرگ است. طنزی که رضایی‌زاده خلق کرده، علاوه بر این‌که به داستان کمک می‌کند، راحت با راوی همراه شود، از در غلتیدن به ورطه‌ی افراط نیز اجتناب می‌کند.

همان‌قدر که نویسنده در داستان «دفترچه‌ی کوچک خاطرات من» نگاه تازه‌ای به مرگ دارد، در داستان‌های دیگری از مجموعه که به مرگ پرداخته ناموفق است.

داستان «ماه امشب در می‌زند» روایتی از خودکشی است که زیر پوست‌اش اتفاقاتی سیاسی نهفته است. این داستان، صرفاً گزارشی از یک داستان است. تا پایان داستان هیچ نشانه‌ای نمی‌بینیم که راوی داستان را به شخصیت تبدیل کند. به همین دلیل آن‌چه راوی از گذشته می‌گوید، حکایتی از یک داستان است، اما داستان نیست.

این گزارشگری در داستان «خورشید گرفتگی» به حداکثر می‌رسد. این داستان نمونه‌ی دست چندم از داستان‌هایی است که در نیمه‌ی دوم دهه‌ی شصت در ایران نوشته شده‌اند.

نمونه‌ای که در آن اگرچه نویسنده می‌کوشد با حذف آرمان‌ها و روابط علت و معلولی حوادث سیاسی، خود را بی‌طرف نشان دهد؛ اما روایت کلیشه‌ای ماجرا از آدم‌های تیپیکال، نهایتاً متن را به داستان کلیشه‌ای تبدیل می‌کند که در بهترین حالت می‌تواند پاورقی نشریات احزاب و گروه‌های سیاسی نیمه‌ی اول دهه‌ی شصت باشد.

معصومیت کلیشه‌ای کودک داستان خورشید گرفتگی بسیار آزار دهنده است. اگرچه نویسنده، «دشمنی» که پدر کودک راوی را به بند کشیده، «قسی القلب» و «متجاوز» به حریم کودک معرفی نمی‌کند، ولی این نگاه کلیشه‌ای در بطن داستان جاری است.

پیشنهاد من به نویسنده‌ی کتاب «مرگ بازی» این است که تا حد ممکن از ورود به قصه‌هایی که در فضای سیاسی دهه‌ی شصت می‌گذرد، اجتناب کند.

چون ناآگاهی از زوایای مختلفِ بافتِ سیاسی و اجتماعی آن سال‌ها، وجود خط قرمزهایی در ترسیم کاراکتر و البته تجربه‌ی ناموفق نویسنده در این زمینه در دو داستانِ کتاب؛ همه‌گی دلایلی است که بر اساس آن‌ها به نویسنده چنین پیشنهادی می‌کنم.

البته که بسیار خوشحال خواهم شد که رضایی‌زاده، فراتر از این دلایل به زعم من منطقی، داستانی بسیار خوب با همین تم بنویسد، چرا که هنر و ادبیات، دنیای امکان همین ناممکن‌هاست.

نویسنده‌ی داستان‌های کتابِ «مرگ بازی»، توجه زیادی به فرم داستانی دارد. اما همین که من می‌نویسم «‌توجه زیادی به فرم داستانی دارد»، یعنی این‌که تجربه‌ی فرم‌های داستانی برای رضایی‌راده صرفاً در حد تجربه است. در چند داستان کتاب که نویسنده، سعی کرده تا فرم‌های متفاوتی را بیازماید، داستان، آویزان فرم شده است.

داستانِ «مرگ‌بازی» نهایت تلاش نویسنده برای روایت داستان در فرمی متفاوت است. اما آیا واقعاً داستانِ مرگ‌بازی، ظرفیتِ فرمی را که نویسنده انتخاب کرده دارد؟ آیا حجم و محتوای داستانِ مرگ‌بازی، می‌تواند در این فرم اجرا شود؟

من می‌گویم نه. چون فرمِ این داستان نه تنها کمکی به خلق داستان نمی‌کند، بلکه مانع اجرای آن هم هست. اگر یک‌بار داستانِ «مرگ‌بازی» را تا آخر خوانده شود و ابهامات آزاردهنده‌ای که فرم داستان ایجاد کرده، روشن شود؛ مرگ‌بازی، هیچ جذابیتی نخواهد داشت.

رضا، ندا، نوید، هادیه و...، شخصیت‌هایی که فقط اسم هستند، هیچ کمکی به خلق کاراکترِ سپیده و راوی نمی‌کند.

اتفاقاً داستانِ مرگ‌بازی، تمِ جذابی برای تبدیل شدن به داستانی خوب دارد. اما این تمِ خوب، قربانی فرم نامناسب شده است. از طرف دیگر نویسنده، چند داستان فرعی را هم وارد داستان کرده که پرداختن به هریک از آن‌ها در این داستان کوتاه، امکان‌پذیر نیست، یا حداقل نویسنده نتوانسته از پسِ آن بربیاید و به عبارت دیگر لایتچسبک است.

ماجرای اعتراض‌های دانشجویی و اتفاقاتی که از نیمه‌‌ی دوم دهه‌ی هفتاد در دانشگاه‌ها رخ داده؛ حتا در رمان‌هایی مثل «ویران می‌آیی» حسین سناپور و «پاگرد» محمدحسن شهسواری نیز به‌شکل هنرمندانه داستان نشده‌اند که البته غیرقابل پیش‌بینی هم نیست. چرا که هنوز جامعه با زوایای متفاوت جنبش دانشجویی درگیر است و هنوز قصه‌نویسان نتوانسته‌اند جهانِ داستانی مبتنی بر این اتفاقات را فارغ از روایت‌های سطحی و زسانه‌ای خلق کنند.

با این توضیح طبیعی است که رضایی‌زاده نتوانسته با ذکر تنها چند جمله، داستانش را در بستر جنبش دانشجویی خلق کند.

مرگ‌بازی، می‌تواند در نشریاتِ دانشجویی مخاطبش را پیدا کند، اما چون نه شخصیتی می‌آفریند و نه جهانی خلق می‌کند؛ نمی‌تواند داستان خوبی باشد. نهایتِ هستی سپیده و راوی در داستانِ مرگ‌بازی، در حد دو شخصیت فرعی است.

اشاره کردم که به نظر من ضعیف‌ترین داستان مجموعه‌ی مرگ‌بازی، خورشیدگرفتگی است. قضاوت من در مورد این داستان، بدون در نظر گرفتن داستانِ «در خیابان برف می‌بارد یا وقتی آسمان ابری‌است، اگر در خیابان برف نبارد پس کجا؟» صورت گرفته است.

چرا که متنی که با این نامِ بلند در مجموعه آمده، اصلاً داستان نیست. تعجب می‌کنم پدرام رضایی‌زاده که تجربه روزنامه‌نگاری هم دارد، چرا یکی از داستان‌هایش را به‌عنوان وسیله‌ای برای اعلام نظراتش درباره داستان‌نویسی و نقد داستان و فضای ادبی، قربانی کرده است.

درست است که در متنِ «در خیابان...» راوی، نویسنده نیست (لااقل به وجاهت این‌که نام قصه بر خود دارد، کاراکتر راوی، نویسنده نیست) اما اگر هم کسی غیر از خود پدرام رضایی‌زاده در این متن درباره‌ی شیوه‌های داستان‌نویسی و جامعه روشنفکری (اشاره به بوی پیازداغ به عنوان نشانه‌ای از زندگی زن غیرروشنفکر) حرف زده؛ به هیچ دلیلی نمی‌توان آن را داستان نامید.

ظاهراً این داستان بدِ مجموعه، نتیجه تلاش نویسنده برای نوشتن داستانی پست‌مدرن است. من نمی‌دانم چرا گاهی نویسندگان ما، تصور می‌کنند «پست مدرن»نویسی، نوعی فرمِ پیچیده داستانی است. کمتر داستانِ پست‌مدرنی را می‌توان یافت که فرمی غیرخطی داشته باشد. چرا که دنیای پست‌مدرن، دقیقاً در مقابل آوانگاردیسم قرار دارد. شاید خود پدرام رضایی‌زاده نداند که بهترین داستان کتابش یعنی «دفترچه‌ی کوچک خاطرات من»، داستانی پست‌مدرن است.

از ان‌جایی که شخصاً ترجیح می‌دهم مجموعه داستانی بخوانم که به جای داستان‌های معمولی، حتا یک داستان خوب داشته باشد و بقیه داستان‌هایش بد باشد؛ «مرگ‌بازی» را شروع بدی برای نویسنده‌اش نمی‌دانم. اما امیدوارم در کتابِ بعدی پدرام رضایی‌زاده، مجموعه‌ای از داستان‌هایی خوب را نهایتاً در کنار یک داستانِ بد بخوانم.

* عنوان این متن را از نمایش‌نامه‌ای از وودی آلن با ترجمه‌ی زنده‌یاد هوشنگ حسامی وام گرفته‌ام.

نظرهای خوانندگان

ممنونم مجتبای عزیز. هرچند در مورد داستان مرگ‌بازی خیلی با تو موافق نیستم- و این البته طبیعی است- اما از اینکه آن قدر برای من و کتاب ارزش قائل شده‌ای که وقت بگذاری و چیزی درباره‌ی مرگ‌بازی بنویسی از تو و لطفت ممنونم...

-- پدرام ، Sep 28, 2008

من کتاب را دوست داشتم. ممنون که نوشتی در موردش. کتاب خوبی است.

-- soodaroo ، Sep 29, 2008

خیلی کتاب بدی است و با اين نگاه فاشیستی که اين آدم به دانشحوها و روشنفکرها داره هيج امیدی بهش نداشته باشید

-- بدون نام ، Sep 30, 2008

كتاب را كه خواندم،خيلي متاسف شدم.مجموعه ي ضعيفي است. هيچ يك از داستان هاي " مرگ بازي" داستان نشده اند. همه ناقص الخلقه هستند. با نظر آقاي پورمحسن ، هم موافق نيستم.داستان " دفترچه ي ..." چه از نظر محتوا و چه از نظر تكنيك ، ضعف هاي فاحشي دارد.
با تشكر

-- غلامرضا ، Oct 1, 2008

مرگ بازی خیلی کمتر از ان چیزی بود که انتظارش را داشتم.

-- مولود ، Oct 1, 2008

در برنامه خرید اینجانب می باشد !
ضمن اینکه عموما سعی می کنم نقد و نظر شما را بخوانم و بعد اقدام به خرید کتاب کنم!
به نظرم نکته خوبیست .. نه چون من این کار را می کنم چون شما این حس را ایجاد کردید ! موفق باشید :)

-- عطیه ، Oct 3, 2008

نخستین کارگاه اسطوره و هنر در نقش جهان


نخستین کارگاه" اسطوره و هنر" با حضور دکتر میر جلال الدین کزازی، از دوشنبه 15 مهر از ساعت 18-16برگزار می شود.

پیش‌تر در چند یادداشت گذشته گفتیم این کارگاه در قالب چهار جلسه‌ی دو ساعته با موضوعاتی همچون اسطوره چیست؟ شناخت اسطوره و مرز جدایی آن با شناخت فلسفی و علمی، خاستگاه اسطوره، اسطوره و رویا، اسطوره چگونه پدید می آید؟ تاریخ و اسطوره، پیوند اسطوره و هنر در خاستگاه ، نماد در هنر و اسطوره، هنر در جهان کنونی که پیراسته از راز و فسون اسطوره است و ... برگزار می شود. هزینه‌ی ثبت نام در این کارگاه ۱۰ هزار تومان است. علاقه‌مندان برای ثبت نام می توانند با شماره‌های14- 88553912 تماس بگیرند و یا به نشانی خیابان ولی‌عصر،ضلع جنوب غربی پارک ساعی پلاک 1101 روابط عمومی مرکز هنر پژوهی نقش جهان مراجعه کنند.

-- http://naghshejahan87.blogsky.com ، Oct 4, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)