رادیو زمانه > خارج از سیاست > آینده ایران از نگاه روشنفکران > «توفان تغییرات، در راه است» | ||
«توفان تغییرات، در راه است»مجتبا پورمحسن[email protected]محمد ملکی، نخستین رییس دانشگاه تهران در سالهای پس از انقلاب، با اطمینان خاطر از طوفان قریب الوقوع تغییرات در جامعه ایرانی میگوید. او در ابتدا به این پرسش پاسخ داده که آیا به آینده جامعه ایران، امیدوار است یا نه؟
من بر این عقیده هستم که جامعه ایران به آینده بسیار بسیار امیدوار است و همین موضعگیرهایی که الان در جامعه میشود از سوی زنان، معلمان، کارگران، دانشجویان و طبقات مختلف، ناشی از امید گروههای مختلف به آینده است. یعنی همه تلاش میکنند برای بهتر کردن و ساختن یک آینده بهتر و زیباتر. بنابراین جواب سوال شما مثبت است. بله و به این هم اعتقاد دارم. آقای ملکی، پس چرا به نظر میرسد نسل جوان ایران دچار رخوت ناامیدی شده است؟ من فکر میکنم که این جوانان ما و نسل امروز ما، اگر ناامید است، دلیلش برآورده نشدن خواستهایش هست و آنچه که در جامعه میبیند، آن موضع گیریهایی که از حاکمیت میبیند. به عنوان مثال برای شما عرض کنم که بعد از سالها مبارزه و کشتار عظیمی که چه در زندانها و چه در جبههها انجام گرفت، یک فردی به نام آقای خاتمی آمد و با وعدههای جامعه مدنی و مردمسالاری و از این صحبتها به میدان آمد. ما دیدیم همین جوانها بعد از حدود ۲۰ سال که مشکلات را تحمل کرده بودند و هزینههای بسیار زیادی پرداخته بودند آمدند و به ایشان رای دادند؛ شما غافل نباشید که ملت ما چه هزینههایی پرداخت کرد. شما مساله دهه شصت و آن کشتارهای عظیم در زندانها، آن شکنجهها را فراموش نکنید. خب ملت بعد از تمام این مصیبتها آمد، و چون وعده داده شده بود که تحول و دگرگونی ایجاد میشود، در انتخابات، با آن رای به آقای خاتمی رای دادند و واقعاً مردم در انتخابات شرکت کردند. خب وقتی یکی دو سال گذشت ما دیدیم که همین جوانهایی که در پیروزی آقای خاتمی نقش بسیار بسیار بزرگی داشتند، دچار حادثه کوی دانشگاه شدند و بعد دیدیم در سال ۸۰، تعداد زیادی از افراد ملیمذهبیها، اعضای نهضت آزادی را که خود بنده هم جزو آنها بودم، دستگیر کردند و در بدترین شرایط در زندان و در سلولهای انفرادی نگه داشتند. دستگیری دانشجویان ادامه پیدا کرد. تعداد زیادی از دانشجویانی را که در جریان کوی دانشگاه و روزهای بعدش دستگیر کرده بودند، سالها در زندان نگه داشتند که هنوز هم بعضی از آنها در زندان هستند. آقای خاتمی برخلاف قولی که داده بود، عمل کرد. آخر سر هم بعد از همه این حرفها آمد یک مسالهای را مطرح کرد به نام مردمسالاری دینی و مشخص نکرد که منظورش از مردمسالاری دینی چیست. خب، اینها را وقتی نسل جوان میبیند، خواه ناخواه مایوس میشود، ناامید میشود و به همین دلیل شما میبینید که یک عدهای الان در جامعه گوشهگیر و کنارهگیر هستند. ولی باز هم جامعه متوقف نیست. جامعه پویاست. اگر شما میبینید که هر روز در یک گوشهای از این مملکت تظاهراتی است. هر روز در یک دانشگاهی تظاهراتی است، شما ببینید همین الان در دانشگاه شیراز بیش از ده روز است که تظاهرات مرتب ادامه دارد و دانشجویان، تظاهرات میکنند. با وجودی که تعدادی از دانشجویان را به زندان بردند؛ اینها نشان دهنده پویایی جامعه است.
در کنار این جریان، یک عده هم ناامید هستند، مایوس هستند و گوشه گیر شدند و من اعتقادم بر این است که آن عدهای هم که کنار کشیدند و مایوس شدند؛ در هرحال در یک فرصت مناسب به صحنه خواهند آمد، همانطور که ما شاهد بودیم در جریان انقلاب ۵۷. سال ۵۶ من خودم در دانشگاه بودم، استاد دانشگاه بودم، دانشجویان و جوانان را میدیدم و با جامعه ارتباط داشتم، مردم بسیار مایوس بودند. بعد از آن کشتارهایی که در سال ۵۰ اتفاق افتاد و آن بگیر و ببندها و آن مسایل، مردم و نسل جوان مایوس بودند. اما دیدیم که یک تحولات خیلی خیلی معمولی، یک راهپیمایی که دانشجویان از قیطریه راه انداختند به طرف حسینیه ارشاد، دهها هزار نفر جمع شدند، تظاهرات کردند و ادامه دادند و باید قبول کرد که تظاهرات و گردانندگان اصلی آن، نسل جوان بودند و دانشجویان بودند. من بارها این را گفتم که مسایل و تحولات اجتماعی به صورت موتاسیون و یک جهش است. شما در هرجای دنیا که نگاه بکنید میبینید که انقلابها یک حالت جهشی داشته است. شما چین را نگاه بکنید. قبل از مائو میگفتند که چین یک ملت تماماً معتاد و تریاکی و عقبمانده و عقبافتاده دارد. مائو میآید و آن راهپیمایی بزرگ را راه میاندازد و این تحولات موجب میشود که امروز چین، یکی از قدرتهای بزرگ جهان است. یا درمورد هندوستان که فردی مثل گاندی میآید و آن مبارزات منفی خودش را شروع میکند، بعد هندوستان به چه شرایطی میرسد. انگلستان در آنجا سلطه داشت و هرکاری میخواست انجام میداد، اما این نیکبختی بعد از چند نسل ایجاد شد و تحولی بدست آوردند که توانستند خودشان را پیدا کنند یا مثالهایی از این دست، بسیار است. بنابراین من میخواهم بگویم که درست است که امروزه تعدادی از جوانان به دلایل مختلفی که عرض کردم، سرخورده شدند و گوشهگیر شدند، اما این مساله نمیتواند به هیچوجه موجب نگرانی آنهایی باشد که به آینده بسیار امیدوارند و برای این مملکت در هرحال حاضر هستند هزینه بدهند و فداکاری بکنند و مطمئن باشید، من اعتقادم بر این است که این راه به نتیجه خواهد رسید. همانطور که من اخیراً در یک مصاحبهای که داشتم، گفتم که من اعتقادم بر این است که توفان تغییرات در راه است. شما اشاره کردید که بخشی از این سرخوردگی به خاطر این است که به مطالبات جوانان پاسخ درستی داده نشده. اما از طرفی دولتمردان و اصلاحطلبان، دانشجویان را متهم میکنند که در مطالبه کردن خواستههای خود، تندروی کردهاند. به نظر شما آیا دولتمردان میتوانند خواستههای نسل جوان را خطکشی کنند و مثلاً بگویند از این خط قرمز به آن طرف امکانپذیر نیست؟ خب گاهی با اصلاحطلبان که برخورد میکنیم، گاهی ایراد میگیرند به دانشجویان که دانشجویان تند رفتند. خب، دانشجویان چی خواستند که تند رفتند. یکی از تندترین شعارهایی که دانشجویان چند سال پیش در تظاهرات کوی مطرح کردند مساله رفراندوم بود. گفتند بیایید یک رفراندومی انجام بدهیم چون ما که در تعیین این نظام دخالت نداشتیم، این نسل که دخالت نداشته، و هرچه نظر اکثریت مردم بود، همان بشود. بعد آمدند و به آنها این اتهامات را وارد کردند. من باز مثال میزنم، امروز میبینیم در دانشگاه شیراز، خواست دانشجویان چیست. یکی اینکه استقلال دانشگاه را حفظ بکنید و هرکسی را به عنوان رییس دانشگاه قرار ندهید که آن رییس دانشگاه هم هر کاری که دلش میخواهد، هر سختگیری که میخواهد با حراستهایی که بوجود آوردند، هر بلایی میخواهند به سر دانشجو بیاورند. دانشجو میگوید من میخواهم دانشگاه مثل همه جای دنیا مستقل باشد. استادان دانشگاه باشند که رییس دانشگاه را تعیین میکنند. بعد وضع غذای ما بهتر باشد، وضع مسکن ما باید بهتر باشد. خب، میریزند و به آنها حمله میکنند. آنها هم خواهناخواه شعارهایشان یک مقداری تند میشود. شعار میدهند، ما شنیدیم، بجنگ تا بجنگیم، ما مرد جنگیم و از این شعارها. اینها طبیعی است که وقتی حاکمیت راههای منطقی را میبندد، راههای تند پیش میآید. ببینید من باز یک مثال میزنم در جریان سال ۴۴ که مهندس بازرگان و دوستان او را دستگیر کردند. یک جملهای مهندس بازرگان در دادگاه گفت که به نظر من این جمله تاریخی است. خطاب به دستگاه و دربار و شاه و اینها گفت شما مطمئن باشید که ما آخرین گروهی هستیم که با شما قانونی برخورد میکنیم. اگر شما ما را هم سرکوب بکنید، شما مطمئن باشید که فردا این نسل، روش دیگری را در پیش خواهد گرفت. و بعد دیدیم که بعد از یک مدتی گروههای مسلحانه، و داستان سیاهکل و داستان مبارزه مجاهدین خلق و اینها پیش آمد. اینها واقعیتهایی است که وجود دارد. الان هم اگر نیایند به خواستهای مردم، به خواستهای جوانها، در همین جریان انتخابات توجه کنند، کار دشوار میشود. این کارهایی که شورای نگهبان میکند، تاسفآور است. مگر مردم چی میخواهند؟ مردم میگویند آزادی به ما بدهید یک انتخابات آزاد انجام بدهیم. درمقابل آن، این کارها انجام میگیرد. تبلیغات میکنند و میگویند آنهایی که در انتخابات شرکت نمیکنند، تندروی میکنند و تندروها هستند که باعث مشکلات میشوند و از همین حرفهایی که در طول این صدسال اخیر، هرموقعی که مردم آمدند و یک مقداری مبارزه را جدی کردند؛ این اتهامات و تهمتها که تند میروی، تو کند میروی و... مطرح شده است. مگر ملت ما چکار کرده که تند میرود؟ اگر هم گاهی شعارهای تند داده شد، به دلیل موانعی بوده که حکومت در مقابل آنها ایجاد کرده. شما دوره ششم مجلس را ببینید. مجلس هر لایحهای تهیه کرد، خورد به سد شورای نگهبان. این قضیه آنقدر ادامه پیدا کرد تا وقتی که صلاحیت بسیاری از وکلای دوره ششم رد شد، آنها آمدند آن مساله تحصن و استعفا را پیش کشیدند. بعد هم از طرف یک کسانی که درهرحال وابستگی زیادتری دارند، در هرحال فکر مصالح خودشان هستند که در حکومت به هرنحوی حضور داشته باشند و استفاده بکنند؛ آمدند این اتهام را حتی به رفقای خودشان زدند که شما تند رفتید. خب یک وکیل میگوید من به دلیل اینکه شما به خواسته من عمل نمیکنید، استعفا میدهم. این چه تندروی است؟ وکلا که اسلحه بدست نگرفتند که با کسی بجنگند. بنابراین این اتهامات همیشه وجود داشته و شما هم زیاد نگران این حرفها و این اتهاماتی که حاکمیت یا گروههای وابسته به نظام به دیگران میزنند، نباشید. حالا این سرخوردگی بخشی از جامعه و پاسخ ندادن به آن بخش دیگر جامعه که فعال است، در آینده برای جامعه ما خطرناک نخواهد بود؟ من اعتقادم بر این است که بیشتر عامل این مشکلاتی که پیش میآید این است که نمیگذارند مردم آگاه بشوند. وقتی رادیو و تلویزیون مرتب تبلیغ میکند به نفع یک جریان خاصی، مرتب مردم را شستشوی مغزی میدهد. چه از نظر مذهبی، چه از نظر اجتماعی، خب یعنی سعی آنها بر این است که مردم آگاه نشوند، مردم حتی نسبت به مسائل دین خودشان هم آگاه نشوند. شما ببینید این دو ماه اخیر، محرم و صفر بود. خب یک واقعهای در سال ۶۱ هجری قمری در کربلا اتفاق میافتد و یک کسی بر علیه نظام حاکم قیام میکند و شهید میشود. هیچوقت نیامدند واقعیت را بیان بکنند. همیشه آمدند در لفافه یک مشت حرفهای بیمعنی و در لفافه یکسری حرفها و مسایلی که خودش افکار را منحرف میکند از آن واقعیتها؛ اینها را مطرح کردند. من میخواهم این نکته را عرض بکنم که در هرحال حاکمیتها همیشه سعی خودشان را میکنند تا مردم آگاه نشوند. ما یکی از رسالتها و وظیفههایمان این است که در آگاهی مردم بکوشیم. مردمی که آگاه باشند، هیچوقت نه زیر بار زور میروند، نه زیر بار ظلم میروند و نه زیر بار تحمیل و این مسایلی که امروز در جامعه وجود دارد نخواهند رفت. من این را به شما عرض بکنم که این نسلی که به قول شما الان ناامید است، شما میگویید اینها کنار کشیدند و اصلاً گوشهگیر شدند و یک عده معتاد شدند و اینها؛ اینها هم باز به دلیل عدم آگاهی است. اگر اینها اگاه بشوند که کی میخواهد که آنها دچار اعتیاد بشوند، مساله حل میشود. همه چیز در این مملکت، وحشتناک گران میشود ولی هرویین و تریاک و شیشه و از این مسایل، روز به روز ارزانتر میشود. اینها مسائلی است که باید به هرحال، نسل امروز، به آنها توجه بکند و آگاه شود و من بسیار بسیار امیدوارم که مردم باهوش و درایتی که دارند، آینده خودشان را رقم خواهند زد. |