خانه > پژمان اکبرزاده > ویژه برنامه ها > رازهای موفقیت «پرسپولیس» در فرانسه | |||
رازهای موفقیت «پرسپولیس» در فرانسهپژمان اکبرزاده[email protected]فایل شنیداری کتاب «پرسپولیس» اثری از مرجان ساتراپی، نویسنده ایرانی مقیم فرانسه است که بهشکل مصور به آنچه در سالهای پس از انقلاب در عرصههای اجتماعی ایران رخ داده میپردازد. کتاب در زمان چاپ مورد استقبال قرار گرفت و به زبانهای گوناگون ترجمه شد. به تازگی فیلمی نیز بر اساس آن ساخته شده که در جشنواره فیلم کن در فرانسه به نمایش درآمد. فیلم از واکنش اعتراضآمیز دولت ایران هم بینصیب نمانده و حتا نمایش آن در جشنواره فیلم بانکوک در تایلند به دلیل اعتراض مقامهای ایرانی لغو شد. «پرسپولیس» اخیراً در فرانسه به اکران عمومی درآمده و واکنشهای گوناگونی را در رسانههای این کشور در پی داشته است. با داریوش کدیور، منتقد سینمایی در پاریس درباره این فیلم گفتگویی کردم:
داریوش کدیور: «پرسپولیس» یا «تختجمشید» در واقع فیلمیست که با کمک یک کمپانی و یک کارگردان فرانسوی از کتاب طنز مرجان ساتراپی درست شده است. «پرسپولیس» داستان زندگی مرجان ساتراپی از کودکیست. او چند سال پیش از انقلاب بهدنیا آمده، زمانی که انقلاب اسلامی در ایران آغاز شد هشت ساله بوده و داستاناش شرح جوانی و نوجوانیاش در ایران، سپس در تبعید و دوران تحصیلاتش در اتریش و فرانسه است. این داستان واقعاً جنبهء بینالمللی دارد، چون تنها داستان ساتراپی در ایران نیست، بلکه داستانیست که از طریق تجربههای خودش، نگاه طنزآمیزی به جامعهء غرب هم دارد. این فیلم در فرانسه از ۲۷ژوئن به روی پردهء سینماها آمده و تمام روزنامههای چپی، راستی و مجلات سینمایی از آن خوب گفتهاند. فکر میکنید در نگاه مرجان ساتراپی چه چیزی بوده که اینقدر در فرانسه مورد توجه واقع شده؟ به نظرم یکی از دلایل این است که این داستان به آنصورت جنبهء ملی ندارد. نویسنده سعی کرده است از طریق این داستان، نگاه تقریباً معصومی از یک نوجوان به کشور خودش و هم به جامعهء غیرایرانی، یعنی در خارج از کشور و در غرب، ارائه کند. تنها نوجوانان نیستند که این کتاب را میخوانند، بلکه پروفسورهای دانشگاه هم شروع کردهاند به تدریس آن و تا کنون به چند زبان گوناگون هم ترجمه شده است. حتا در دانشکده افسری آمریکا هم این کتاب را بهخاطر جنبهء جامعهشناسیاش درس میدهند. فکر میکنم دلیل اینکه مردم خیلی از این کار خوششان آمده این است که هم نگاه یک نوجوان است و هم نگاه کسی که واقعاً نمیتوانیم بگوییم فقط از زبان یک ایرانیست. همین تجربیاتی که خانم ساتراپی در ایران در زمان انقلاب، حتا پیش از انقلاب داشته شما میتوانید از دید یک نوجوان در هر کشور دیکتاتوریمانندی ببینید. این جنبهء بینالمللی این کتاب طنز است که باعث توجه همه شده است.
فکر میکنید این فیلم برای آشنا کردن مردم فرانسه با آنچه داخل ایران میگذرد تاثیری دارد؟ یعنی دقیقتر اگر بخواهم بپرسم، تصویری که در «پرسپولیس» از داخل ایران نشان داده میشود، شبیه همان چیزیست که رسانههای اروپایی معمولاً نشان میدهند، یا اینکه نگاه، ژرفتر و متفاوتتر است؟ نه، یک نگاه متفاوتتری دارد. تمام نکتههای حقیقی که در حوزههای مثلاً نوجوانان و خانمها بهویِژه در ایران است، در این داستان تعریف میشود؛ مثلاً پاسدارها میآیند و اگر خانمی روسریاش را درست نگذاشته باشد، بازداشتاش میکنند یا یک صحنهء بسیار غمانگیزی در فیلم است که درست پس از یک شبنشینی که پاسدارها دنبال جوانها میدوند، پسرهای این شبنشینی سعی میکنند از طریق پشتبامهای شهر فرار کنند و یکیشان درحالی که دارد سعی میکند فرار کند کشته میشود. این فکر میکنم براساس یک رویداد واقعی بود که چندسال پیش در شهرک غرب تهران رخ داد... امکان دارد. خیلی تجربیات دیگری هم وجود دارد. مثلاً در مورد زندانیان سیاسی صحبت میشود. نهتنها در زمان خمینی، بلکه از زمان شاه. خانوادهء خانم ساتراپی تقریباً روشنفکر بودند، اما از ردیف چپ. ولی با این فیلم در تلاش نیست مجبورمان کند که مثلاً یک ردیف سیاسی داشته باشیم. یعنی هر کسی که چپی باشد یا راستی باشد، ولی در ایران شکنجه شده باشد، میتواند این فیلم را درک کند و ببیند که او سعی کرده داستانی را از دید انسانی تعریف کند نه از دید سیاسی. مخصوصاً که خود مرجان ساتراپی میگوید که دیگر کمونیست نیست. فامیل ساتراپی جزو گروههای چپی بودند و بعضی از افراد در فامیل خودش در زمان شاه به زندان افتادند. بعدها طرفدار انقلاب شدند ولی جمهوری اسلامی هم اینها را بازداشت میکند و عمویش، به نظرم در فیلم گفته میشود که اعدام میشود در زمان جمهوری اسلامی. مرجان ساتراپی پس از اکران عمومی فیلم در فرانسه در رسانههای این کشور هم حضور داشته است؟ بله، همهجا دعوتش کردند با آکتورهای فیلم. این فیلم یک انیمیشن کارتون هست، ولی همه شخصیتهای فیلم در واقع آکتورهای معروف فرانسوی هستند. از جمله خانم کاترین دنوو و دخترشان شیارا ماسترویانی که دختر مارچلو ماسترویانی همان آکتور معروف فلینی است. از بابت ارزشهای هنری فیلم چطور؟ منتقدان سینمایی در فرانسه چه واکنشی نشان دادند؟ چیزی که جالب است در بارهء این فیلم، این است که خیلی فیلم سادهای است. یعنی از نظر تکنیکی واقعاً از تکنیک کارتونی معمولی استفاده کردهاند. همهء فیلم سیاه و سفید است. بعضی صحنهها رنگیست، اما بطور کلی همانطور که خود خانم ساتراپی گفته، نباید آن کتاب طنز را با فیلم مقایسه کرد، چون واقعاً دو دیسیپلین فکری و حتا تکنیکی گوناگون است و ما سعی کردیم این را بهصورت یک فیلم درست کنیم. از نظر همین استتیک سیاه و سفید، خیلی از منتقدان سینما گفتهاند که این فیلم خیلی شبیه استیل اکسپرسیونیسم آلمانی و فیلمهای نئورئالیستی ایتالیایی است. یعنی واقعاً خیلی سعی کردهاند استیلها و تکنیکهای اروپایی سینمای سالهای ۴۰ـ ۱۹۳۰ را در این فیلم کارتونی بهکار ببرند که از این لحاظ خیلی اورژینال است. فیلم «سیصد» هم چند وقت پیش در فرانسه به نمایش درآمد، فیلمی که خب رویکرد خاصی داشت در بهنمایشدرآوردن ایرانیان باستان و اعتراضات ایرانیان را در کشورهای مختلف دربرداشت. حالا هم فیلم «پرسپولیس» که دربارهء رویدادهای ایران معاصر است. فکر میکنید نمایشدادن این دو فیلم، تقریباً یکی پس از دیگری، چه تاثیری دارد در نگاه مردم اروپا به ایران؟ مردم اروپا را نمیدانم، ولی فکر میکنم در فرانسه شاید بهتر ایران را درک میکنند. فراموش نکنیم که انقلاب اسلامی در فرانسه شروع شد. آقای خمینی آمدند به فرانسه، در نوفللوشاتو و پس از ۳۰ سال مردم هنوز فراموش نکردهاند این قضیه را. نسل جوان بهویژه برایشان جالب است. خیلیها شاید با همکلاسیهای ایرانی بزرگ شدهاند و این نسل الان ۴۰ تا ۴۵ سال دارد، و اینها خب نگاه خیلی جدیدی دارند به اوضاع ایران. نسبتاً درک میکنند. امکان دارد اتفاقاً در اروپا ایران را بهتر درک کنند تا در آمریکا. باید بگویم که یکی از کسانی که در این فیلم سرمایه گذاشته است، همکار اسپیلبرگ است، خانم کتلین کندی. ایشان تمام فیلمهای ایندیانا جونز، ای. تی و ... را تولید کرده است. او میگفت این فیلم برای ما خیلی جالب است، چون یک نگاه جدیدی به ایران میکند که ما آمریکاییها به آن عادت نداریم. در واقع همهاش همین دید «محور شرارت» در اخبارشان است که خیال میکنند ایران، عراق و کره شمالی همه دشمن آمریکا هستند. خانم کندی میگفت، این فیلم برعکس به ما نشان میدهد که در ایران هم خیلیها مخالف رژیم هستند و نه تنها مخالف رژیم هستند، بلکه میخواهند مانند هر انسان دیگری زندگی کنند. این فیلم واقعاً جنبهء جامعهشناسی دارد، نه تنها برای ایران، بلکه برای جامعهء غیرایرانی، بهویژه بخشی از آن که دورهء نوجوانی ساتراپی در اتریش است. این بخش نشان میدهد که بسیاری از جوانان در آن کشور هم در جامعه، خودشان را گم کردهاند و دنبال یک ایدهآل میگردند. از این لحاظ واقعاً این داستان شاید برعکس آن فیلم «سیصد» اصلاً سعی نمیکند که بگوید خب ایرانیها اینجوری هستند. سعی میکند واقعاً یک دید اینتراکتیوی بدهد و بگوید که خب همه سیاه یا سپید نیستند. بین این دو رنگ هم هست. به نظرم یکی از دلایلی که تصمیم گرفتند این فیلم را بهصورت سیاه و سفید درست کنند، نمادین بوده است. یک جنبهء دیگری هم که در این فیلم جالب است اینکه تمام نکتهها خیلی منابع سینمایی دارند. مثلاً برای هر فیلمبرداری جالب است که کمی از فرهنگ سینمایی خودش را در فیلم میگذارند. یعنی فیلمی در فیلمی دیگر. نکتههای زیادی وجود دارد که از این لحاظ جالباند، چون حتا فیلمی از یک فیلم را نشان میدهد. برای نمونه خانم ساتراپی زمانی که بچه بوده از کارتونهای ژاپنی و حتا فیلمهای ژاپنی خیلی خوشش میآمده، از جمله فیلم گودزیلا. در ضمن چون مدتی هم در آلمان بوده خیلی از این سریالهای آلمانی را دیده ، فیلمهای بروسلی را دیده و در این فیلم به این نکتهها به شکل جالبی اشاره میکند.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
این اسم ایتالیائی است و کیارا تلفظ میشود نه شیارا
-- بدون نام ، Jul 7, 2007یعنی واقعا فکر می کنید که کسی که چند سالی است دیگر در ایران نیست و به قول خودتان تبعید شده می تواند یک وجهه ی بین المللی مثبت از کشوری که ما در آن زندگی می کنیم نشان دهد؟ یعنی واقعا نگاهش مغرضانه نبوده؟ یعنی واقعیت را نشان داده؟ بیشتر فکر کنیم و به بهانه ی روشنفکر بازی خودمان را گول نزنیم
-- من ، Jul 7, 2007هر کدام از ما که دوران نوجوانی خود را در دهه شصت گذراندهایم خاطرات و تجربیات مشابهی داریم اما فقط افراد اندکی ذوق، هنر و آزادی کافی برای مستند کردن آنها دارند. همین الان در فرودگاه بم به جای آنکه خانمها را مانند آقایان از چهارچوب اشعه رد کنند با دستکش یکبار مصرف تفتیش بدنی میکنند که بسیار چندش آور است. بنابراین نمی توان گفت که آنچه در فیلم یا کتابهای مرجان ساتراپی آمده واقعیت نبوده یا مغرضانه بوده است.
-- نصرت ، Jul 7, 2007من نسل سومیم
-- امین ، Jul 7, 2007کی راست میگه؟؟؟
سلام به هم افغانهای عزیز وسلحور
-- محمد جاویدجاغوری ، Aug 12, 2007