تاریخ انتشار: ۲۲ مرداد ۱۳۸۷ • چاپ کنید    

هر کس به زبان خودش حرف بزند

شهرنوش پارسی‌پور
http://www.shahrnushparsipur.com

امروز درباره‌ی نامه‌ی دوستی با شما صحبت می‌کنم که از طریق سایت من فرستاده شده؛ آقای تقی قمصری نامه‌ی نوشتند به زبان انگلیسی. البته من خلاصه‌ی حرف‌هایش را برای شما می‌گویم.

ایشان ساکن تبریز هستند و می‌گویند که با دوستانی از جمله دوستان خانم فریبا وفی، نویسنده دور هم جمع می‌شدند و یک جلسات ادبی داشتند و سعی می‌کردند ادبیات را به سه زبان فارسی، انگلیسی و ترکی بخوانند و بعد محفل ایشان دچار مشکلاتی شده و در آن‌جا را بستند و نگذاشتند که آن‌ها به فعالیت‌شان ادامه بدهند.

آقای تقی قمصری در نامه‌شان برای من می‌نویسند تکلیف کسانی که به زبان ترکی یا به زبان‌های دیگری در داخل ایران حرف می‌زنند، چیست و آن‌ها چه باید بکنند؟ آیا باید تا آخر جهان از صحبت کردن به زبان مادری‌شان محروم باشند؟ که در حقیقت این طور نیست.

Download it Here!

ما همه می‌دانیم کسانی که در ایران و در داخل جامعه‌ی بسته خودشان به زبان بومی‌شان، کردی، ترکی، گیلکی، طبری، تاکی و بلوچی و عربی صحبت می‌کنند.

مسأله این است که من شخصاً فکر می‌کنم اگر جامعه‌ی ایران راه حلی برای این مسأله پیدا نکند، کیان جامعه‌ی ایران در خطر خواهد افتاد. وقتی در جامعه، حتی یک نفر نتواند حرفش را بزند و عقیده‌اش را بگوید می‌تواند آشوب عظیمی به پا کند که موج و دامنه‌ی آن همه را بگیرد.

ما در ایران به زبان‌های مختلفی صحبت می‌کنیم. این را همه‌ی ما می‌دانیم. بخشی از هم‌وطنان ما آذری‌زبان یا ترک‌زبان هستند. به زبان ساده‌تر، بخشی کردزبان هستند، بخشی گیلکی صحبت می‌کنند، بخشی طبری، بخشی تاکی و این‌ها همه زبان هستند از جمله بلوچی و عربی. یعنی هیچ کدام گویش نیستند و همه زبان هستند.

اگر در داخل کشور ما به این زبان‌ها بها داده شود و فرصت رشد داده، بدون شک آن‌ها ادبیات غنی در کنار خودشان به‌وجود می‌آورند و بدون شک سایه‌ی این ادبیات غنی روی ادبیات فارسی می‌افتد و زبان و ادبیات فارسی هم می‌تواند رشد و توسعه‌ی بیشتری داشته باشد.

حالا ما چه راه حلی می‌توانیم پیدا کنیم، برای این‌که تمام اقوامی که در ایران زندگی می‌کنند یا کسانی که به زبان‌های مختلف حرف می‌زنند، بتوانند به زبان مادری خودشان هم صحبت کنند و ادبیات داشته باشند و مجله و روزنامه داشته باشند و کتاب چاپ کنند.

البته ما نمی‌توانیم از اقوام صحبت کنیم، اقوام ایرانی مثلاً کردها، آذری‌ها در آذربایجان و بقیه‌ی افراد ایران همه از نژاد آریایی هستند. گرچه ما ترکیبی هستیم از نظر آریایی سامی و نژاد زرد؛ این واقعیتی است که در طول تاریخ به ما حمله‌های زیادی شده و ازدواج‌های زیادی رخ داده است.

ما ترکیبی هستیم و این غلبه بر عنصر آریایی است. منتها به دلایلی زبان‌های ما تغییر کرده و شکل‌های مختلف به خودش گرفته است. حالا صحبت سر این است که ما چه طور می‌توانیم این راه حل را پیدا کنیم که همه‌ی زبان‌ها رسمیت داشته باشند.

آیا ممکن است که از دوره‌ی دبیرستان اجازه داده بشود که در هر منطقه‌ای که زبان خاصی دارد، مثلاً کردی در کردستان یا ترکی در آذربایجان که بچه‌ها به زبان مادری‌شان هم بیاموزند و بخوانند و کار بکنند؟ این بدون شک ممکن است.

من فکر می‌کنم اگر ما این راه حل را پیدا نکنیم، راه حل خودش ما را پیدا می‌کند و بعد با یک فاجعه‌ای این اتفاق می‌افتد.

البته این‌جا جایی است که مسائل سیاسی می‌شود. یعنی باید سیاستمداران بنشینند و فکر کنند که چگونه می‌توان به تمام این زبان‌ها اجازه‌ی حرکت و جهش داد.

من خودم فکر می‌کنم مثلاً اگر گیلکی زبانی بشود که شروع کند به حرف زدن و ادبیات به‌وجود بیاورد، روی فارسی سایه می‌اندازد و می‌تواند از طریق واژگان غنی خودش فارسی را غنی‌تر بکند؛ هم‌چنین ترکی؛ فرق نمی‌کند، تمام این زبان‌ها.

راه حل سیاسی را من نمی‌توانم پیدا کنم و سیاستمداران باید پیدا بکنند. ولی سیاستمداران باید بدانند که مردم ایران به زبان‌های مختلف صحبت می‌کنند. البته شخص من که یک آدم ترکیبی هستم؛ هم خون ترکی دارم و هم خون فارسی دارم و هم خون هندی و عربی.

چنین به نظرم می‌آید که فارسی رسماً باید زبان رسمی تمام ایران باشد. به دلیل این‌که تمام ایران هم با فارسی آشنا هستند و هر مملکتی بالاخره زبان رسمی می‌خواهد. ولی شک نیست که زبان‌های دیگر هم باید اجازه‌ی عمل داشته باشند و اجازه‌ی حرکت داشته باشند و ادبیات خودشان را باید بتوانند عرضه بکنند.

آیا ایران می‌تواند یک کنفدراسیون باشد و یا ایران می‌تواند یک فدراسیون باشد به نحوی که تمام این ایالت‌های ایران، مثلاً یک جامعه‌ی فدرالی باشد مثل آمریکا که ایالت‌ها در خودشان تا حدی استقلال داشته باشند یا کشورهای کوچکی تشکیل بشود که این کشورها همه با هم دیگر زیر لوای یک کشور بزرگ‌تر زندگی بکنند؟

مثلاً من گاهی به‌صورت تخیلی فکر می‌کنم چقدر جالب بود ما جمهوری‌های مختلف داشتیم؛ ولی بعد یک پادشاهی داشتیم که تمام این جمهوری‌ها را جمع می‌کرد.

ممکن است عده‌ای به من بخندند که این چه نوع حکومتی می‌تواند باشد. عرض من این است که ما مجبور نیستیم که سناریویی که می‌نویسیم برای جامعه‌مان و برنامه‌ای که می‌خواهیم پیاده کنیم حتماً و حکماً مدل و نمونه‌ای در جهان داشته باشد. می‌تواند خودجوش یک فرم جدیدی از حکومت به‌وجود بیاید که در درون آن مسأله‌ی حفظ زبان‌ها و این‌که زبان‌ها امکانات داشته باشند برای چاپ کتاب چاپ، مجله، روزنامه و زبان‌شان تا سطح دانشگاهی تدریس شوند، این‌ها همه بررسی شود.

واقعاً این امکان‌پذیر است و ما باید بتوانیم این راه حل را پیدا بکنیم. اگر پیدا نکنیم نیروهای موذی جهانی از این مسائل و اختلافات کوچک در درون جامعه‌ی ما سوء‌استفاده خواهند کرد و بدون شک آرامش و آسایش جامعه را به هم خواهند ریخت.

امروز هم‌جنس‌گرایان هم حق آزادی و حرف زدن‌شان را در سطح جهانی پیدا کردند. دیگر کسانی که دارند به زبان‌های مختلف حرف می‌زنند، بدون شک حق طبیعی و واقعی دارند که بتوانند از این امکان برخوردار بشوند که به زبان خودشان صحبت بکنند بدون وحشت و بدون اینکه انجمن ادبی‌ آن‌ها در خطر قرار بگیرد.

برای من بسیار جالب خواهد بود که به عنوان نویسنده به گوشه و کنار ایران دعوت بشوم و در حوزه‌ی آذری‌زبان‌ها یا کردزبان‌ها یا بلوچی‌زبان‌ها یا عرب‌زبان‌ها، ادبیات خودم را عرضه کنم.

نظرهای خوانندگان


ببخشید خانم پارسی پور، شما پیام ها را میخوانید؟
شخصی از کره زمین

-- بدون نام ، Aug 12, 2008 در ساعت 05:28 PM

پس از عرض سلام انچه در مبحث فرموده ايد بجز همكاري با خائنان به ايران ودشمنان اين سر زمين هيچ توجيهي نداريد خود شما مي فرماييد كه بعضي از اين زبان ها بر اثر تجاوز ديگران به اين كشور امده اند وبراي خود زبان شده اند در كجاي دنيا به يك متجاوز امتياز مي دهند ما را با امريكا مقايسه نكنيد زبان برتر در امريكا زبان متجاوز است وبراي حكومت كردن امتياز مي دهند اما ما هويت وزبان خودمان را مي خواهيم به متجاوزين به اين مملكت بدهيم ايا مگر كرد وبلوچ و آذري نه تركي لهجه هاي از زبان فارسي نيست يا كم اطلاع هستيد يا خود باخته ي بيگانان وخائن به ايران

-- رضا ، Aug 12, 2008 در ساعت 05:28 PM

khanom paarsi poor ,shama bah cheez haaye sayaasi dast nah andazid.hamaan kar haaaye rooz-naamah nagari khod ra bah konid,bas ast.agar mi khahid sayaasat-medar shawid bad nist ,ama bayed post-tewanah ash ra dashtah baashid ,wah bah danestah haaye khod bi afzayeed

-- Gool Chahrah ، Aug 12, 2008 در ساعت 05:28 PM

خانم پارسي پور من بار دوم است كه مقالات شما را در سايت راديوزمانه مي‌خوانم. بار نخست مربوط به نقد شجاعانه شما بود بر كتابي از صادق هدايت و اين بار دوم است كه شما در مورد اقليت هاي قومي در ايران چيزي مينويسيد يا آنكه من ميخوانم. شجاعت شما در وارد شدن به اين موضوع ستودني است و شايد به عنوان يك ايراني كه به ايراني بودن خود افتخار مي‌كند در عين حال نه آريايي است و نه فارس است پيشتر آرزو مي كردم كه روشنفكران امروز ايران چه در بيرون و چه در داخل نظر نهايي خود را در مورد اين معضل تاريخي بيان مي‌كردند. خانم پارسي پور نمي‌شود در دنيايي كه با شعار نفي نژادپرستي و راسيزم آخرين حصارهاي تنگ نژادي را ميشكند ما در ايران و البته در خارج با كمال تاسف در ميان روشنفكراني كه خود جهان بيرون را ديده اند نشانه‌هاي بازگشت به شوونيسم عصر رضاشاهي و تحقير و نفي ديگر مليت‌ها و حتی كشورها را مشاهده مي‌كنيم. دوستاني كه از ارتجاع 1400ساله سخن مي‌گويند امروزه آنچنان دربند روياهاي 2500 ساله هستند كه بسختي ميتوان سخن آنان را در مورد واپسگرايي پذيرفت. گرچه شما در نوشته خود كمي روي سنگلاخ با پاي برهنه راه رفته‌ايد اما باز شروع خوبي است از خانمي كه لطافت زنانه را با جهانوطني معاصر پيوند داده و به اميد آن‌كه تاثير خود را بر قشر روشنفكر جامعه بر جاي بگذارد. باور كنيد سخت نيست كه تصور كنيد ما هم بايد به زبان مادري خود بخوانيم و بنويسيم و آداب و رسوم خود را دوست داشته باشيم. آن‌چه من از جهان متمدن مي‌دانم اينست كه ملاك برخوردار شدن از حقوق مدني شهروندي است نه زبان و رنگ و قوميت و دين. باشد تا ما هم اين يكي را از جهان متمدن فرا بگيريم ما كه در كشوري زندگي ميكنيم كه از پيش از آمدن آرياييها تا كنون سايه تمدني خود را بر جهان با هيبت و استواري با احترام به ملت‌هاي ديگر و با آرمانهاي بزرگ گسترده است.

-- رضا ، Aug 12, 2008 در ساعت 05:28 PM

خانم پارسی پور شما از کجا درباره درصد خونی - نژادی در رگهای مردم ایران می دانید؟ از کجا می دانید غلبه با آریایی هست یا نه؟ آیا شما خون مردم ایران را، دی ان ای آنها را در آزمایشگاهتان بررسی کرده اید؟ آخر این حکم ها را شما از کجا می آورید؟

-- مغول ، Aug 12, 2008 در ساعت 05:28 PM

بهتره اظهار نظر در مورد زبان و اقوام و نژاد رو به کارشناسان محول کنید!!
ترک زبان دیگه چه صیغه ای هست؟!!

-- ... ، Aug 13, 2008 در ساعت 05:28 PM

دوست عزيز،
من پيام ها را مى خوانم و فكر مى كنم بخش نخست اين برنامه كه ارجاع به نام يكى از دوستان پرسشگر شده بود به دليل نقص فنى برنامه (صداى فن كامپيوتر) پاك شده.
ضمنا زبان تاتى" درست است و نه تاكى.

-- شهرنوش پارسى پور ، Aug 13, 2008 در ساعت 05:28 PM

اصل15 مى گويد: زبان فارسى، زبان رسمى ايران درآموزش، نهادها و ادارات است اما مى توان در مدارس ادبيات محلى را نيز تدريس كرد. اما معلوم نيست
منظور از اين ادبيات محلى چيست، كدام ادبيات؟ آيا منظور زبان محلى است؟ در اين صورت در چه سطحى ؟ به
همين دليل تفسيرهاى متفاوتى از آن شده است. فرضاً گروه هاى قوم گرا مى گويند كه از ابتدا زبان هاى محلى باشد و زبان فارسى نباشد ودر دوره هاى بعد زبان فارسى وارد شود. برخى مى گويند زبان محلى بايد اجبارى باشد و … يك تفسير ديگر مى گويد ادبيات محلى بايد به شكل يك واحد اختيارى زبان محلى آن هم نه در دبستان بلكه در راهنمايى باشد. برخى هم تجربه استفاده زبانهاى محلى در مطبوعات گسترده محلى را كه از سالها پيش جريان داشته و از آن به عنوان ابزار هويت سازى تاريخى و فرهنگى قوم گرايانه ضد ايرانى متمايل به كشورهاى همسايه و بسيج جريانهاى سياسى و اجتماعى ضد ايرانى نظير ماجراى قلعه بابك مورد استفاده قرار گرفته است تلاش براى عملى كردن ماده مبهم ۱۵ به مثابه خارج كردن غول از چراغ جادو است كه جامعه را گرفتار خواهد ساخت و مشكلات اساسى و ملى مردم ايران را تحت الشعاع خود قرار خواهد داد.به نظر آن ها فرضاً اگر اين مسأله به بحث گذاشته شود، يك بحران گسترده در جامعه مطرح مى شود كه اصلاً وجود نداشته و جزو بحث هاى حاشيه اى ايران بوده است. به اين شكل كه حتى در مناطق قومى، توده ها و مردم روى اين قضيه حساس نبودند فقط گروهى از نخبگان خاص به آن حساسيت داشتند.
اكنون وقتى خود سيستم يا بخشى از نيروهاى سياسى دولتى و با استفاده از امكانات و حفاظ دولتى در راه اهداف سياسى انتخاباتى آن را مطرح مى كنند، بحرانى را شروع مى كنند كه ممكن است، بعداً قادر به مهار آن نباشند و به شكل بحران اجتماعى-سياسى جامعه در آيد. گفتمانى كه نخبگان قوم گرا در مورد زبانهاى محلى براه انداخته اند و نخبگان حكومتى كنونى نيز با ناآگاهى آن را يك امر مسلم و بى چون و چرا پذيرفته اند، داراى يك پيشينه تاريخى است كه بايد به درستى يا نا درستى استدلالهاى تاريخى آن وقوف كامل داشت. همچنين بايد تاريخ معاصر مبارزه با زبان فارسى و تلاش براى نابودى آن در مناطق همجوار را در نظر داشت و اينكه بخشى از همان بازيگران منطقه اى در يك بازى استراتژيك دامنه تلاشهاى خود را از يكى دو دهه اخير به داخل ايران كشيده اند. مسأله زبان هاى محلى را بايد با در نظر داشتن همه اين نكات ودر شرايط غير سياسى و غير بحرانى جامعه و در زمان قدرت ايران در داخل و خارج كه نتوان از آن بهره بردارى ضد ايرانى كرد و با مطالعه دقيق همه جوانب آن مورد بررسى قرار داد نه در شرايط بحرانى داخلى و خارجى كنونى و با شتاب و سرا سيمگى بدون مطالعه كه پيامدى جز ويرانگرى نخواهد داشت.

-- حسین ، Aug 13, 2008 در ساعت 05:28 PM

خانم شهرنوش پارسی‌پور بیشتر گویشهای ایرانیان نوعی رمز گداری تدافعی میباشد (حتما در سفرهایتان با این پدیده برخورد داشته اید) که کارکردی ضد ادبیات دارد و گذشته از آن به زبانهایی مانند عربی و ترکی که ریشه در مهاجمین به این آب و خاک دارد در سرزمینهای مبدا به انداره کافی بها داده میشود. بهتر همه مانند شما پارسی را پاس بداریم و به واقعیت ها بیاندیشیم.

-- Mohsen ، Aug 13, 2008 در ساعت 05:28 PM

sepaase faraavan khaanome Paarsipoor baabate ezhaare in nazaraat. roshanfekraane maa baayad kheyli vaght pish az in mabaahese bipaayaan va bi natije dar morede gooyesh va zabaan oboor mikardand va inke che kasi hagh daarad be zabaan va gooyeshe maadariye khish benevisad va bekhaanad. sarfe nazar az hefze ganjinehaaye farhangiye har goroohe ghomi va zabaani haghghe khaandan va nevashtan be zabaane maadari yek haghghe madani va shahrvandiye besiyaar modern ast, varaaye hameye mabaahese kohne mesle hoghooghe melli va haghghe ta-ine sarnevesht.
kaamyaab va kaamravaa baashid
Ali az Berlin

-- Ali Berlin ، Aug 13, 2008 در ساعت 05:28 PM

آخه خاهر من...شما که برداشت درستی نمی تونی از نوشته ی اون آقا بکنی اصلن چرا اظهار نظر می کنی...اولن که در ایران در مناطق مختلف هر کس به زبان خودش حرف می زند. اما خوب طبعن نظام آموزشی از یک چارچوب ثابت پیروی می کند و زبانش هم پارسی است. ثانین؛ در ایران به زبان های دیگر هم ادبیات داریم و تولید ادبی هم صورت می گیرد. چه آذری چه کردی چه و چه های دیگر...ثالثن؛ شما اصلن انگار متوجه نیستی یا نمی بینی یا می خای یک عده رو دور خودت جمع کنی یا به قول خودت؛ "برای من بسیار جالب خواهد بود که به عنوان نویسنده به گوشه و کنار ایران دعوت بشوم و در حوزه‌ی آذری‌زبان‌ها یا کردزبان‌ها یا بلوچی‌زبان‌ها یا عرب‌زبان‌ها، ادبیات خودم را عرضه کنم". در صورتیکه نمی بینی که توی دنیا گرایش به یک زبان واحد داره افزایش پیدا می کنه حداقل در صورت فرمال تبادلات همه از یک زبان استفاده می کنند؛ انگلیسی. چهارمن؛ تو رو خدا از روی عافیت به نظریه پردازی های مسخره نپردازید. چه ربطی داره آخه, حالا باید ایران رو فدرال کنیم تا ادبیات پیشرفت کنه!!!

-- احسان ، Aug 13, 2008 در ساعت 05:28 PM

"ما در ایران به زبان‌های مختلفی صحبت می‌کنیم؛ آذری، ترکی، کردی، گیلکی، طبری، تاکی، بلوچی و عربی"؛ شرمنده ها! تفاوت آذری و ترکی چیه؟ گیلکی از کی زبان شده؟

-- یاشار ، Aug 13, 2008 در ساعت 05:28 PM

"یعنی هیچ کدام گویش نیستند و همه زبان هستند" جمله ی غلطیه
ما یه گویش داریم و یه لهجه
لهجه آهنگ حرف زدن و گویش نوع حرف زدن
زبان شکلی از حرف زدنه که بین دو کشور اتفاق می افته ولی وقتی داریم راجبه شکل حرف زدن تو یک کشور صحبت می کنیم گویش داریم و لهجه..زبان شکل کلی این دوتاست

-- نون ، Aug 13, 2008 در ساعت 05:28 PM

khanoume Parsipour :
Lotfan shoma kaare khodatan ro bokonin be hozeye siasat vaared nashin, ebraaze ehsaassat baraye aghaliat ha besiaar zibaast,ama na bedin shiveyee ke shoma pish geeftein!!!!
mosalam hast ke har ensaane azadeyee be haghe hameye aghaliat ha bar hefze zabano farhange khod pafeshaari mikonad, ama lotfan shoma ketab tafsir konin va ziad khoedtoon ro ghatie har chizi nakond

-- nima نیما ، Aug 13, 2008 در ساعت 05:28 PM

nazare in khanom yek no fantaisie ast.negahi be enghelabe franse neshoon mide ke chegoone rochanfekran oonja hesabe zabanhaye mahalli ro residand ta faranse oon she ke hast.az moshkele zaban be moshkele federalism o in harfa residan barkhordi nashiyane va khatarnake.dar morede zabanhaye mahalli;hame dar Iran be zabane khodeshoon harf mizananad.dar Gilan va Mazandaran,hatta dar dahat mardom be koodakan Farsi yad midan.in bahshaye zargari ro tamoom konim.moshkelate iran in nist.kesi joloye adabiyate mahalli ro nagerefte!mane Gilak farsi ro bishtar pas midaram va ba federalism o confederalism mokhalefam.yek Iran va zaban farsi be onvane zabane rasmi-melli va zabanhaye digar ham dar kenare farsi va basta!

-- بدون نام ، Aug 13, 2008 در ساعت 05:28 PM

بنظر من هم خانم پارسی پور از هر فرصتی استفاده میکند که غلط غلوط اظهار نظر کند تا شاید «ادبیات خودشان» را برای یکی دو نفر جا بیاندازند. ادبیات همه چیز دانی مادرزادی.
از کره زمین

-- بدون نام ، Aug 13, 2008 در ساعت 05:28 PM

خانم پارسي پور سلام
اميدوارم كه خوب وخوش وسلامت باشيد.
من ازپيش ازانقلاب كارهاي شما را مي خواندم وبه آن علاقه داشتم وآرزو مي كنم كه هميشه دل ودماغ نوشتن را داشته وروزگار بروفق مرادتان باشد.
اينها را گفتم كه بگم كه يكي از كارهايي كه وقتي ازنوشتن اخباروگزارش ها وبستن صفحه ام خلاص مي شوم ودوست دارم بكنم ،سرزدن به راديو زمانه وخواندن مطالب شماست.
انشاالله كه هميشه سرحال وسلامت باشيد.

-- روزنامه نگار ، Aug 13, 2008 در ساعت 05:28 PM

با درود،

سخنان خانم پارسی پور گاهی گنگ و پراکنده و درهم است و شاید هم احساساتی و اندکی دور از منطق، اما پیام نهایی و لُپ مطلب ایشان معمولاً روشن است.

و مانند بعضی از نظر دهندگان دیگر می پذیرم که ایشان گاهی وارد مباحثی (فرضاً سیاست) می شوند که خود همیشه ادعا کرده اند از آن دورند. (البته پرسش من این است که اگر حتی مردم بسیار کم سواد و معمولی حق دارند در مورد مطالبی همچون سیاست اظهار نظرهایی از هر نوع بکنند، چرا فردی مانند خانم پارسی پور این حق را نداشته باشد؟ اصلاً چرا باید سیاست تا این حد پیچیده و تخصصی باشد؟ و از آن گذشته، اگر سیاست مبحثی تا این حد پیشرفته و سطح بالا است [که ظاهراً هم هست!] پس چرا در اغلب موارد، همه ی گروههای سیاستمدار و سیاست ساز و سیاست باز و سیاسی و سیّاس و حتی غیر سیاسی اما دچار "حساسیتهای سیاستزده" پر هستند از این همه آدمهای نالایق و کم سواد و بی سواد؟)

بگذریم، گفت و گو از زبان و گویشهای محلی در ایران بود که با مسایل سیاسی هم ارتباط پیدا کرد. (محفل ادبی آن دوست ترک زبان عزیز هم که خانم پارسی پور از ایشان نقل قول کرده اند احتمالاً به دلیل نگرانیهای امنیتی و پارانوئید که همه ی حکومتهای ایران همیشه به آن دچار بوده اند تعطیل شده نه موضوعات مربوط به زبان و گویش. دور از واقعیت است اگر بپذیریم مامورانی که محفل را در فرضاً تبریز تعطیل کرده اند، اهل خراسان یا تهران و مازندران بوده باشند!)

موضوع یک حکومت فدرال، هر چقدر که خود نیز دچار ضعفهایی است، در حال حاضر تنها راه حل منطقی و موجود
تجربه شده در دنیا است اگر که یک منطقه جغرافیایی گسترده با تنوع فرهنگی زیاد [همچون ایران] بخواهد هم گستردگی قلمروی خود را حفظ کند و هم یکپارچگی ملی خود را، آنهم بدون از بین بردن یا صدمه زدن به اصالت دیرینه ی این فرهنگهای رنگارنگ و ارزشمند. (کشور کانادا رسماً دو زبانه است!) تاریخ ایران، با همه ی کوتاه و بلندیهای خود گواه زنده ای است بر این که در بیشتر دوره های تاریخی، دست آخر به گونه ای فدرالی اداره شده است، تنها گیر کار در این جا است که این امر تقریباً هیچگاه رسمیت قانونی پیدا نکرده است و به همین دلیل هم در بیشتر دوره ها مشکلات فراوانی برای همگان، حتی خود پارس زبانان ایجاد شده است.

همانطور که دوستان دیگر هم اشاره کرده اند، به هر حال مردم در هر نقطه از دنیا و همچنین ایران، هر چقدر هم که یک زبان غالب به آنان در مدارس و ادارات "تحمیل" شود، معمولاً در خانه همچنان به زبان مادری خود سخن می گویند و به همین ترتیب هم هست که بیشتر زبانهای زنده (و حتی چندتایی از مرده هایشان نیز!) تا کنون حفظ شده اند و گرنه در این لحظه همه مردم دنیا به یک زبان واحد سخن می گفتند. (و هستند هم زبانشناسانی که حتی متغایر ترین زبانهای دنیا را در حقیقت "گویشی" از یک زبان یگانه ی باستانی می دانند ...)

با نگاه به موضوع یاد شده ی بالا، دست کم من این نتیجه را می گیرم که زبان پارسی، در منطقه ایران، با وجود آن که رسماً به عنوان زبان غالب (یا حتی "قالب!") و "زبان اول" نظام اداری / آموزشی پذیرفته یا تحمیل یا هر چه شده باشد، اما عملاً نقش زبان دوم را داشته است. حال چرا نیاییم برای حفظ وحدت ملی (که اکثر اقوام ایرانی نه تنها آن را دوست داشته و برایشان مهم است، که به دلایل اقتصادی و سیاسی فراوان، همگی به آن حتی نیازمند هستیم) به موضوع "زبان پارسی به عنوان زبان دوم کشور ایران" رسمیت ندهیم؟ (جمهوریهای آزاد شده ی شوروی سابق، در ابتدا خواستار جدایی کامل از فرهنگ و زبان روسی بودند اما خیلی زود به خاطر نیاز اقتصادی به یکدیگر و حفظ یک وحدت جغرافیایی / امپراطوری، به خود آمده و از این که یک "ابزار پیوند همگانی" به نام زبان روسی دارند حتی استقبال کرده و دست آخر جمهوری فدراتیو روسیه را ایجاد کردند.)

یادمان نرود ما شاعران پارسی گوی برجسته ای داریم که زبان مادریشان اما پارسی نبوده است: شهریار و اقبال دو نمونه ی کاملاً شناخته شده آن هستند که با عشق به این زبان شعر سروده اند نه اینکه با زور از آنان خواسته شده باشد.

چرا سعی نکنیم علاوه بر آموزش زبان پارسی در مدارس ایران (چه به عنوان زبان اول چه دوم اما به هرحال زبان رسمی و دیوانی) مردم نقاط مختلف کشور را به مرور با زبانهای اقوام دیگر ساکن منطقه نیز آشنا کنیم تا زمینه های یک وحدت درست و ریشه دار فراهم شود.

به عنوان یک پارس زبان، که بسیار هم از این زبان خشنودم و به آن می بالم، اما همیشه زبانهای دیگر برایم جالب و جذاب بوده و افسوس من این است که با داشتن این همه دوستان ایرانی از زبانها یا گویشهای دیگر (حتی عبری و عربی و روسی) چرا سعی نکردم در سالهای مستعد جوانی دست کم چند جمله ی کامل و به درد خور یاد بگیرم!؟

مطلب قابل توجه به نظر من این است: در ایران، تعداد غیر پارسی زبانانی که می توانند به این زبان سخن بگویند خیلی بیش از پارسی زبانانی است که به کردی، ترکی، بلوچی، و سایر زبانهای دیگر ایران سخن می گویند! افراد بسیاری را در ایران دیده ام که با سربلندی توانایی خود را در دانستن و سخن گفتن به چند زبان موجود در منطقه به رخ من کشیده اند و نه تنها این کار آنان مرا ناآسوده نکرده که از ایشان سپاسگزارم که مرا در این مورد روشن کرده اند.

نمی خواهم بگویم موضوعات گفته شده در بالا نگران کننده است، اما دست کم شخصاً تا حدی دچار نوعی احساس کمبود هستم و اندکی ناتوانی هستم چرا که سعی کرده ام زبانهای خارج از ایران را بیاموزم اما نسبت به زبانهای اصیل زادگاه خود بی اعتنا بوده ام و شاید حتی آنها را دست کم گرفته ام که کاری بسیار ناشایسته است.


به گمان من، جنبه

-- شرمین پارسا ، Aug 16, 2008 در ساعت 05:28 PM

خانوم پارسی پور شما با خواندن چند تا از نظرات این عزیزان به عمق واقعیتی مسلم پی خواهید بردوآن اینکه ملت ایران بخصوص فارس زبان ها دچار بیماری اجتماعی به نام فاشیزم شده اند که ناخواسته دچار آن شده اند متاسفانه تمام محتوای کتب درسی وغیر درسی و رسانه های ایران جوی نژادپرستانه دارند که در آن زیر لوای اسلام و تمامیت ارضی شروع به تربیت انسان هایی؟ با بینشی واپس گرایانه با آستانه تحمل پایین کرده است.این افراد طبیعتا همان انسان هایی شده اند که از سیستم آموزشی ایران انتظار می رفت.و رفتار و گفتاراین افراد خواهند بود که منجر به تجزیه ایران و شروع جنگ داخلی خواهد شد.ما ایرانی ها باید طرز تفکر شوونیزمی القا شده به ما را به کمک رسانه های جدید با سطح تفکر دنیا نزدیک کنیم.دیگر حرف از نژاد زرد وسیاه وسفید در دنیا خریداری ندارد.حتی پیشگامان این تفکرات یعنی آلمانی ها از شنیدن کلمه آریایی شرمنده خجالت زده می شوند.متاسفانه حتی مثلا روشنفکر خارج نشین نیز نتوانسته خود را از این بیماری نجات دهد.الان چه کسی می تواند ثابت کند که زبان اجدای اش چه بوده است .دنیا دیگر به انسان های زنده وزبان امروزی انها ارزش قائل است نه به توهمات تاریخی

-- artan ، Aug 16, 2008 در ساعت 05:28 PM

سلام خانم پارسي‌پور عزيز
از اين كه خلاصه‌ي نظر مرا منتشر كرديد ممنون‌ام. از خانم‌ها و آقاياني هم كه در اوجِ انديشه‌ي دمكراتيك و قرن بيست و يكمي نظرات‌شان را گفتند درس‌هاي خوبي گرفتم. از شما خواهش مي‌كنم نظرِ مرا حذف كنيد چون نمي‌خواهم با ادامه‌ي اين بحث به اين شكل، آب‌روي روشن‌فكري ايراني بيش از اين ريخته شود. راسيسم، ونداليسم، و هوليگانيسم ادبيات و فوت‌بال و حزب و انديشه نمي‌شناسد. شرم كردم از پاسخ‌هايي كه به شما و در واقع به من دادند.

-- قمصري ، Aug 24, 2008 در ساعت 05:28 PM

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)