رادیو زمانه > خارج از سیاست > بررسی و معرفی کتاب > «ماهیها در شب میخوابند» | ||
«ماهیها در شب میخوابند»شهرنوش پارسیپورسلام بر شنوندگان عزیز رادیو زمانه. برنامهی امروز اختصاص دارد به کتابی به نام «ماهیها در شب میخوابند». رمان نوشتهی سودابه اشرفی است. بدبختانه در کتاب هیچ شرح احوالی از نویسنده بهدست داده نشده است. صرفا سال تولد او ذکر شده است که ۱۳۳۷ باشد. من البته اطلاع دارم که سودابه اشرفی سالها در آمریکا زندگی میکرد. الان مدتیست از او بیخبرم و نمیدانم در کجا زندگی میکند. اگر در آمریکا باشد، در منطقهای هست که من به او نزدیک نیستم. ولی بههرحال این کتاب در ایران، «نشر مروارید» آن را به چاپ رسانده است. روی جلد رمان «ماهیها در شب میخوابند» «ماهیها در شب میخوابند» یک رمان هست؛ شرح احوال یک خانواده و درامی بسیار ایرانی. بهطوری که میدانیم در ایران دوران شاه به دلیل برخوردهایی که گروههای چپ با حکومت داشتند و به دلیل پخش نفرت شدید از ساواک، یعنی پلیس امنیتی دستگاه حکومت پهلوی، نفرت عجیبی نسبت به ساواک در بین مردم وجود داشت. اصولا گفتن این که «شخص ساواکی است»، یکنوع فحش یا ناسزا تلقی میشد. این رمان به این مسئله عنایت دارد. یعنی ما با خانوادهای سنتی روبهرو هستیم که پدر خانواده بسیار نجیبنماست، بچههایش را بهسختی تنبیه میکند، مراقب دخترش هست و اجازه نمیدهد او دست از پا خطا کند و یکی از کارهایی که انجام میدهد، سوزاندن تمام کتابهاییست که دخترک در زندگیاش خوانده است. سودابه اشرفی میکوشد در این رمان نشان بدهد عمق فاجعهای را که در اطراف این خانواده بهوجود آمده است. از یکطرف فضای سنتی خانه، پدری که حتا باور نمیکند دخترش برود سینما، مادری که در عمرش هرگز به سینما نرفته، ولی بهخاطر دخترش گاهگاه بلند میشود و میرود به سینما، برادرانی که خواهرشان را قبول ندارند و او را از خودشان طرد کردهاند، نه اینکه طرد کردهاند، بلکه اگر به گردش سینما میروند، حقی برای خواهرشان قائل نیستند.
خواهر از اینسو درس میخواند. یعنی راوی داستان، قهرمان اصلی داستان، شاگرد بسیار خوبیست. در همان مدرسه فعالیت سیاسی میکند، کتاب به این و آن میدهد و به همین خاطر مورد سوءظن مدیر مدرسه قرار میگیرد و بهشدت تنبیه میشود. باهم نگاهی به یکی از فصلهای کتاب میکنیم: فصل دو مادر همیشهی خدا به یاد کوه بود. بزرگشدهی روستایی کوهستانی بود. بعد از اینکه در هجده سالگی آنجا را ترک کرد، هرگز دیگر برنگشت. من را هم هرگز به آنجا نبرد، حتا برای دیدار اقوام و آنها که دوستشان میداشت. تنها زمانی که از زادگاهش با صدای بلند، آنهم تنها با یادبردن از کوه یاد میکرد، بعد از دعواهایش با پدرم بود. دستکم هفتهای یکبار جملهای شبیه به این جمله از دهانش میشنیدم: کاش قلم پایم میشکست و هیچوقت پایین نمیآمدم. دست طلایه را میگیرم و سر به همان کوهی میگذارم که ازش آمدم پایین. «طلایه» قهرمان داستان است. دختر جوانی که بعد از فعالیتهای سیاسی و بعد از آنکه یکی از دو برادرش به وسیلهی برادر دیگر لو میرود و در زندان کشته میشود، به آمریکا مهاجرت میکند، یا شاید قبل از مرگ برادر به آمریکا مهاجرت میکند. در این حالت باید توجه کرد که خرج خانواده را برای سالها برادری برعهده گرفته است که ساواکی بوده. در نتیجه درام خانواده اینجاست که شکل میگیرد. خانواده ارتذاق کرده، زندگی کرده از طریق برادری که ساواکی بوده و بعد نسبت به او احساس ننگ میکند، یعنی اینکه او در خانواده وجود داشته باشد. چرا که طلایه میداند که باعث مرگ برادر دیگرش یک برادر دیگر است. ما این درام تاریخی را از زمان هابیل و قابیل به همراه داریم. البته در اینجا ما با آن برش جنسی داستان هابیل و قابیل روبهرو نیستیم، بلکه برش دیگری از آن در معرض دید ما قرار میگیرد. من احساسم این است که سودابه اشرفی بسیار خوب کار کرده و رمان قابل تاملی نوشته است. باز به بخشی از کتاب توجه کنید: به این میماند که دو لبهی تیز و برق قیچی نه روی شلوار لی نو، بلکه روی لبهای سوگند میبرد و پیش میرود. یک جمله در میان لبهایش را از حرص میگزد: پس زن جوانی وارد خانه شده، یک اتاق اجاره کرده است. ولی محله او را نمیپذیرد. زن تنها حق حیات به معنی واقعی کلمه ندارد و با اذیت و آزار زن را دستی دستی به به طرف فحشاء میکشانند. در حقیقت جامعه سنتی ما برای دو نوع زن قائل به شخصیت است. زنی که در خانهی شوهر است و به اصطلاح نجیب است و زنی که نانجیب است و روسپی. حد وسط را نمیتواند تحمل بکند. این یکی از گرفتاریهای سنتی جامعهی ماست که تا حل نشود، نمیشود واقعا فکر کرد که جامعه میتواند رشد حقیقی بکند. در درامی که در کتاب «ماهیها در شب میخوابند» ما با آن روبهرو هستیم، نگاه بیطرفانهی سودابه اشرفیست به تمام شخصیتهای کتاب. خانواده از یکسو البته مذهبی به آن معنای واقعی کلمه نیست، ولی سنتگراست. نگاه کردن به اینکه چگونه یکی از اعضای خانواده صرفا برای اینکه تحقیر شده و برای اینکه بتواند جبران تحقیر خودش را به ساواک به اصطلاح وصل کرده، اینکه برادر خانواده که خیلی هم ترسو بوده و اصلا اهل سیاست نبوده و دستگیر شده به معنای اتفاقی کلمه و جانش را از دست داده و برادر دیگر عامل دستگیری او هست. و دختر جوان که بعد از مهاجرت به آمریکا، بعد از سرخوردن از فعالیتهای سیاسی و خود را گم کردن در فضایی که مادر در ساختناش بسیار سهیم بوده، یعنی مادری که او را به زور به آمریکا میفرستد تا دورش کند از محیط زندگی در ایران، حالا روبهرو هست با برادر ساواکی سابق که مرتب به او زنگ میزند و دختر جوان تلفن را برنمیدارد. او در برنداشتن تلفن ثانیه به ثانیه به گذشته بازگشت میکند و زندگی را مرور میکند. «ماهیها در شب میخوابند» از مقولهی رمانهای قابل تامل ایرانیست که در زمان حال منتشر شده در طی دهسال گذشته و جایزهی «صادق هدایت» را هم به خودش اختصاص داده است. میتوان باور کرد که سوادبه اشرفی از نویسندگان قابل تامل معاصر ایرانست که البته گویا در خارج از کشور زندگی میکند. آخرین اطلاعی که من از او داشتم، این است که در آمریکا بوده. حالا اینکه آیا به ایران بازگشته و در آنجا زندگی میکند، من اطلاع صحیحی ندارم. من خواندن این رمان را به شما توصیه میکنم، چون از طریق آن ما میتوانیم بخشی از گرفتاریهای درون جامعهی ایران را مورد بحث و بررسی قرار بدهیم. یعنی رمان جای آن را دارد که در یک محفل ادبی گسترده دربارهاش صحبت بشود. چگونه یک خانواده ازهم میپاشد، چگونه پلیس امنیتی بودن مشکل روانی یک جامعه است، چگونه جامعه نمیتواند با خودش آشتی باشد. مثلا بهطور مثال در تمام کشورهای دنیا یک سازمان امنیتی وجود دارد که طبیعتا در ایران هم وجود داشته، ولی نمونهی ایرانیاش مورد نفرت و تحقیر مردم بوده و جالب است که هنوز هم هست. در حالیکه احساسی که مردم الان به ساواما دارند، گرچه باعث مرگ و میر عدهی کثیری شده، ولی به آن شدت و حدتی نیست که نسبت به ساواک این نفرت را داشتند. حالا با برچیدهشدن ساواک جریان هستی در ایران تغییر کرد؛ خوشبختی بازگشت! آیا برادر خانواده، برادر طلایه مرد بسیار نانجیبیست؟ آیا به دلیل نانجیببودن است که انسان میرود و ساواک میشود؟ یا آنکه دلایل دیگری ممکن است انسان را جلب یک سازمان امنیتی کشور بکند. سوادبه اشرفی سعی میکند این مسایل را بررسی بکند و نشان بدهد که چگونه یک خانواده میتواند ازهم بپاشد، صرفا بهخاطر اینکه یکی از اعضایش ساواکی است. ما میدانیم که یکی از انقلابیون بسیار معروف ایران شخصیست که پدرش ساواکی بوده و او وقتی میفهمد پدرش ساواکی هست، خانوادهاش را برمیدارد و به یک شهرستان دیگر میرود و سعی میکند با کارکردن اجازه ندهد که پدر نان خانواده را تامین بکند. به هرحال بازهم من خواندن رمان «ماهیها در شب میخوابند» را به شما توصیه میکنم تا وارد یک درام خانوادگی بشوید. -------------------------- |
نظرهای خوانندگان
سلام خانم پارسي پور... شهرزادي كه شبهاي تنهايي ام را تاكنون ده هاباربا طوبا ومعناي شب روشن كرده ايد. اگر به وبلاگ www.maral65.blogfa.comسر بزنيد يك دنيا خوشحالم مي كنيد.
-- عليرضا ذيحق ، Aug 3, 2007 در ساعت 05:19 PMصدا بسیار ضعیف است. مطلب شما را خواندم . چقدر با حوصله و دقت کتاب ها را بررسی و معرفی می کنید. و چقدر با نظر مثبت به آنها مینگرید، خیلی با ارزش هستید.
-- ویدا مشایخی ، Aug 3, 2007 در ساعت 05:19 PM