کارگاه داستان


داستانی از نیما قاسمی
«همسایه‌ی غریب»

ادبیات و زبان جنگ، زبان و ادبیاتی دیگر است. مجموعه‌ای است از خشونت و گریز و تنهایی و دروغ و نفرت و انتقام و از هم گسیختگی، که در جوار کودکی و زندگی و مهر و ماندن و خانواده‌ و راستی و عشق و سامان گرفتن، باید شانه به شانه نفس بکشد و این خود ادبیاتی به‌جا می‌گذارد که خاطره و حاصلش بر کاغد نویسندگان، ادبیات خلاقه‌ی نسل و نسل‌هایی را رقم می‌زند. این یادگاری است از ادبیات نسل پیش. قاعده‌ی بازی در داستان «همسایه‌ی غریبه»، همان بازی است.



داستانی از فریال
بالشِ زبر سپید و دختر باکره

چقدر خُنک بود. چه نرم، پوست لطیف و ناشی‌اش را بازی می‌داد. ناخن‌های رنگ شده‌اش را آرام روی سپیدی ملافه‌ها کشید. خودش را جمع کرد. زیر سرمای سپید تازه‌اش خزید و کِز کرد. صدای قلبش را نامنظم می‌شنید. هیچ تصوری از لحظه‌های مانده در راه نداشت. از چیزهایی که نمی‌دانست، رازهای ناشناخته و گوشه‌های کشف ناشده‌ی تن. ذهن تاریکش به‌خود کِش و قوس می‌داد تا بلکه چشمه‌ای، کورسویی از جایی پیدا کند، اما تا چشم کار می‌کرد، سیاهی بود، سیاهی ناب.



داستانی از لادن نیک‌نام فرد
تخته‌ نرد

داستان « تخته‌نرد » از لادن نیک‌نام فرد، داستان در داستانی است که در فعلیت جریان دارد. نویسنده بازی را خوب رج می‌کند و قواعد بازی تخته‌نرد را به قدری که داستان نیاز داشته باشد، نشان می‌دهد. اصطلاحات و کر‌کری خواندن‌های تخته‌نرد، نوع رابطه‌ی بین دو آدم و روان‌شناسی رفتار زن و مرد به دقت بیان شده است. اما خوبی‌اش این است که همه‌چیز در فعلیت پیش می‌رود. همین‌جور که در چرخش تاس، نویسنده سیب را به خورد دختر می‌دهد.



«ممنون، وقتم خیلی تنگ است، نوش جان!»

آخرین یادداشتم را لای کتابی گذاشته بودم و کتاب به‌دست بین ازدحام عابران قدم می‌زدم. همان‌گونه که نگاه پشت ویترین مغازه‌ها، نگاه عابران را می‌قاپید و متوجه خود می‌ساخت، چهره‌های عابران نیز کنجکاوی‌ام را برمی‌انگیخت و مرا مجذوب خود می‌کرد. به همین خاطر می‌توانستم ساعت‌ها بین آن‌ها راه بروم و سیاحت کنم. ناگهان حس کردم کتاب از دستم قاپیده شده، با عجله برگشتم، مردی آن را از دستم ربوده بود و داشت فرار می‌کرد.



داستانی از محمد حسین جدیدی‏نژاد
من، تو، او؛ یا شناسه‌های جدای زندگی من

محمد حسین جدیدی‏نژاد برای زمانه چهار داستان فرستاده که این یکی را برای علاقه‏مندان زمانه انتخاب کردم. اما او برای من نوشته است که ۲۰ ساله است و حالا دست به کار یک رمان هم شده. داستان کوتاه را در یک نظر می‏توان در چشم و ذهن آورد و بالا و پایین آن را سنجید که همه چیز به‏اندازه باشد. بی‏قواره نباشد. اما آن‏چه در داستان کوتاه جدیدی‏نژاد می‏بینم، به‏نظر می‏آید از پس رمان هم بربیاید.



داستانی از سید‌محمد‌‌مهدی آقا‌میری
«آن روز همه عجیب بودند انگاری»

در داستان محمدمهدی آقامیری، راوی یکی از ذوب شده‌هایی‌ست که برای کار در اتاق تمشیت اجیر می‌شود، عادی شدن فضا و رفتار در این داستان توانی است که از نظر روان‌شناسی نویسنده به آن دست یافته است، اما در ساختن فضا، تصویرسازی و شخصیت‌پردازی، از پس کار برنیامده است و باید داستانش را با قدرت از نو بسازد، داستانی که کسی نتواند بهتر از آن را بنویسد.



کارگاه داستان۱۰
عشق گمشده‌ی شما؟

آناهیتا حسینی روایت با دروبین محدود را به خوبی بلد است. یعنی آنجا که نویسنده فقط از سوراخ کلید می‌بیند. و در چنين حالتی بسیار چیزهای زائد را نمی‌بیند، فقط چیزی را می‌بیند که لازم دارد. او با استفاده‌ از جمله‌ای فریبکارانه، داستان را با ضرب‌آهنگی تکان‌دهنده برجسته‌تر کرده و در خلال همین جمله‌ی فریبکارانه، معصومیت دختر جوانی را به تصویر می‌کشد که: «نه آقا، من عشق گمشده‌ی شما نیستم. و هیچ وقت هم نبوده‌ام.»



کارگاه داستان 9
داستانی بر مبنای طنز

آدم‏های این داستان؛ خانم ویرگول، علامت تعجب و زردآلوهای متحدالمرکز، همه شخصیت‏های واقعی از فضاهای آشنا هستند. آدم‏هایی که در ذهن هر کسی می‏توانند تصویری دیگر از آن‏چه هستند، داشته باشند. یکی از کارهای مهمی که ایثار ابومحبوب انجام داده، بال و پر دادن داستان، بر اساس شنیده‏ها و شایعات و افواه است که خواننده نمی‏داند به قول راوی استناد کند یا به شایعات.



کارگاه داستان ٨
«ریشه‌ها»

دلم می‌خواهد تا آخر دنیا زمین را بکنم و برسم به قلبش‌. به قلب کوفتی‌اش. ببینم چه کار کرده که این همه مدت دوام آورده. بعد می‌گیریم می‌نشینم همان تو. دومترم را کندم. یکی می‌آید بالای سرم می‌گوید، تمام شد؟ می‌خواهی بیایی بالا؟ می‌گویم نه! یک نخ سیگار با کبریت برایم پرت می‌کند پایین. بوی خاک محشره، دیوانه‌ام می‌کند؛ نمی‌دانی. فقط گریه می‌کنم.



۷ کارگاه داستان
تکرار ناخودآگاه

علیرضا زال برای کارگاه داستان رادیو زمانه هفده داستان فرستاده است. در یکی دوتا از داستان‌هایش به نظرم آمد که دوربین‌‌گری را اگر بهتر می‌شناخت، و داستان را از دوربین‌های بی‌شمار روایت نمی‌کرد، می‌توانست به یک ساختار منسجم در داستان دست یابد. در برخی از داستان‌ها فضاهای او تخیلی‌اند. دزدها، قاتل‌ها، آلت قتلی که مدرک جرم می‌شود.



کارگاه داستان ۶
همین روایت عاشقانه

این روانشناسی عمیق و پنهان جامعه که در ارتباط پدرها و دخترها جریان دارد در داستان نسیم نوریان هم جلوه می‌کند، و حتا عمیق‌تر هم پیش می‌رود که جایی بمانی، که آيا راوی بر سطح راه می‌رود و با گل‌هایی که سر راه خریده، خود را به مزار پدر رسانده یا نه؟ راوی آن زیر خفته و پدر در خاطرات او غوطه می‌خورد؟



کارگاه داستان ۵
عوامل بيرونی يا عناصر زندگی؟

چند نکته را لازم است به دوستم، قباد آذرآیین، بگویم. گرچه او سال‏ها است که در ادبیات داستانی حضور دارد، اما با توقعی که از او می‏رود، تصور می‏کنم او بتواند داستان‏های بهتری بنویسد. شاید هم کمی دقت لازم دارد. دقتی که از او یک داستان‏نویس ماندگار بسازد. چرا که او تجربه‏ها کرده و ادبیات داستانی ایران و جهان را می‏شناسد. او در اين داستان نویسنده‏ای سطحی را تصویر کرده که از داستان واقعی در جامعه غافل است و در خانه‏اش دنبال داستان می‏گردد.



کارگاه داستان - ۴
همانند داستان‌های دانیل خارمس

بندرت پیش می‌آید که کسی این گونه نوشته‌های کابوس‌وار و رؤیاگونه را چاپ و منتشر کند. هوشنگ صناعی‌ها که خود آرشیتکت و نقاش است، گاهی از این گونه یادداشت‌ها می‌نویسد. من به علت حضورم در فرانکفورت وقتی داستانش را شنیدم، شباهت نوشته‌اش با کارهای دانیل خارمس مرا برآن داشت که در برنامه‌ی «کارگاه داستان» این هفته آن را در اختیارعلاقمندان و شنوندگان رادیو زمانه قرار دهم.



کارگاه داستان ۳
چشم در چشم این راوی

داستان کوتاه «دوئل» گفت‌وگوی دست و ذهن یک نویسنده جوان است که دارد دوئل بزرگی را تمرین و تجربه می‌کند. دوئلی که همواره بین نوشتن و نویسنده برقرار است. و پرارین حاجی‌زاده به این دوئل نور تابانده تا چنین فضایی بسازد. اما هر دو سوی این دوئل کمرنگ است... او نشان می‌دهد که عوامل بیرونی همیشه نویسنده را شاخ می‌زنند...



کارگاه داستان ۲
داستان‌های دولايه

رامین سلیمانی نویسنده‌ی جوانی است که در دوسال گذشته بیش از نوشتن مشغول خواندن بوده. خواندن متون کلاسیک و ادبیات جدید جهان به طور توأمان و موازی. او تلاش می‌کند که از خود یک نویسنده بسازد، و من شاهدم که به طور جدی برای این کار وقت می‌گذارد و تلاش می‌کند. امیدوارم که بداند نویسنده بودن کافی نیست، نویسنده شدن هنر است.



کارگاه داستان 1
یکشنبه‌ها کارگاه داستان

برای رسیدن به وضعیت مطلوب ادبی باید سعی و تلاش کرد و زمینه‌ها را فراهم ساخت. در همین فرصت سعی می‌کنم با سردبیر "زمانه" حرف بزنم تا چنین فضایی را برای جوانان ایرانی، برای استعدادهای تازه، برای کشف خلاقیت‌های ادبی ایجاد کند که بتوانیم در سال جاری مثلاً تا نوروز تأثیری هرچند کوچک در ادبیات ایران ستمدیده داشته باشیم. بنابراین از نویسندگان، بخصوص نویسندگان جوان دعوت می‌کنم که داستان‌های کوتاه خود را برای ما ارسال کنند و در عنوان ایمیل بنویسند: «کارگاه داستان».



قلم زرين زمانه 6
چهل داستان نامزد دریافت قلم زرين زمانه

کار دقيق داوری و کار سخت داوران به پايان رسيد. از بين 477 داستان که به دبيرخانه‌ی قلم زرين زمانه رسيده بود، در مرحله‌ی نخست 172 داستان برگزيده شد، و سرانجام چهل داستان نامزد دریافت جایزه شدند.



قلم زرين زمانه 5
برندگان قلم زرين زمانه می‌آيند

از میان 460 داستان رسیده، 172 داستان به مرحله‌ی دوم راه يافتند. بسیاری از این داستان‌ها را شخصاً خواندم و بعضی از آنها را مرور کردم. اگر همه آنها عالی نیست اما کارهایی است قابل قبول و بعضی از آنها بسیار درخشان و قوی. و اعتراف می‌کنم که در بین این داستان‌ها در مواردی، آثاری خواندم که آنها را شاهکار می‌دانم



قلم زرين زمانه 4
مرحله گزينش بهترين ها، در قلم زرين زمانه

در مواردی به کارهایی بسيار قوی برخورده‌ام که احساس غرور می‌کنم. آن هم از نویسندگانی که بعضاً اولین بار با نام آنها مواجه می‌شوم. تصور می‌رود که در قسمت دوم دور نخست داوری هنوز صد و بيست داستان در دستور کار شش داور قرار خواهد داشت که بخوانند و برگزينند.



قلم زرين زمانه ۳
قلم زرين زمانه، انتشار همه‌ی داستان‌ها

يک پيشنهاد اين بود که مسابقه را به دو بخش تقسيم کنيم، جوان‌ها و نامدار‌ها. اما سرانجام تدبير چنين شد که کليه‌ی داستان‌های رسيده برای قلم زرين زمانه (بدون نام نويسنده) در سايت زمانه منتشر شود.
اينجا ميدان عمل نويسنده و نظر خواننده و داوران خواهد بود، نه نام‌ها نقش بازی می‌کنند، و نه باندها. «قصه زمانه» صفحه ويژه مسابقه قلم زرين خواهد بود.