تاریخ انتشار: ۱۷ مهر ۱۳۸۷ • چاپ کنید    

ماه قرآن – ۳

دکتر عطاءالله مهاجرانی

 این مطلب، پاسخ آقای دکتر مهاجرانی به مقالات آقای گنجی است که در وبلاگ ایشان «مکتوب» منتشر شده و اینک در رادیو زمانه بازنشر می‌شود.

آقای گنجی پیرو گزاره‌ای که درباره‌ی دختران لوط، در سلسله مقالات خود نوشتند، مدعی شدند که دختران لوط، شوهر داشتند و لوط پیامبر می‌خواست دختران متأهل خود را در اختیار مردان منحرف قوم خویش قرار دهد.

قرآن مجید درباره‌ی همسران دختران لوط سخنی نگفته است.

آقای گنجی چون لوط قرآن و تورات را یکی می‌داند، به باب ۱۹ «سفر پیدایش» استناد کرده است که دختران لوط همسر داشته‌اند.

همان مشکل شتاب‌زدگی و عدم آشنایی با زبان و فهم قرآن مجید درباره‌ی استناد به کتاب مقدس هم تکرار شده است.

اگر ایشان با دقت متن کتاب مقدس را می‌خواند، می‌دید که متن، کاملاً صراحت دارد که لوط، از دخترانی سخن می‌گوید که ازدواج نکرده بودند:

«و گفت ای برادران من زنهار بدی مکنید* اینک من دو دختر دارم که مرد را نشناخته اند...»
(سفر پیدایش، باب ۱۹، آیات ۶ و۷)

آقای گنجی با اندکی زیرکی به آیات ۱۳ و ۱۴ استناد کرده‌اند که سخن از داماد‌های لوط به میان آمده است. مساله کاملا روشن است؛ دو دختر لوط مجرد بودند و دخترانی دیگر متاهل.

قاموس کتاب مقدس از ازدواج دو دختر لوط با مردان شهر سدوم سخن گفته است. ( قاموس، ص:۷۷۱)

آقای گنجی برای این که لوط را به امری غیراخلاقی به تعبیر خودشان متهم کنند؛ جای این دختران را در متن تغییر داده اند.

دوم: اتفاقاً درباره‌ی چگونگی شکل‌گیری نسل موآبیان و بنی‌عمون؛ استدلال دختران این بود که مردی را نیافته بودند تا تداوم نسل لوط را تحقق بخشند.

بدیهی است دامان پیامبران از چنان تهمتی پاک و مبرا است. اما اشاره‌ای به مجرد بودن دو دختر لوط است.

سوم: در تفسیرهای مشهور کتاب مقدس، اشاره‌ای به متاهل بودن دختران نشده است.
مانند:

The Oxford Bible commentary, edited by: Barton&Muddiman,p:52-53

آقای گنجی آن‌چه را که می‌خواهد، جستجو می‌کند و جز همان چیزی که می جوید، نمی‌بیند. مثل همان داستان قلب صنوبری و یا آمیختن دو مقوله‌ی کاملاً متفاوت «وحی توسط جبرییل» و «وحی‌القلب» که حساب الهام شاعرانه را از وحی به معنی خاص کاملا جدا می‌کند.

این شیوه ممکن است برای مدتی، اندک افراد محدودی را تحت تاثیر قرار دهد، اما پایا نخواهد بود.

البته از این بادها در طول تاریخ بر قرآن مجید بسیار وزیده است.

«فاما الزبد فیذهب جفاءا»

به تعبیر مولوی:

مصطفی را وعده کرد الطاف حق
گر بمیری تو نمیرد این سبق

فلسفی و آنچه پوزش می کند
قوس نورت تیر دوزش می کند


در همین رابطه:
قلب قرآن، قلب صنوبری نیست
ماه قرآن - ۲
متدولوژی تثبیت مدعای کلام‌الله بودن قرآن - ۲

نظرهای خوانندگان

خطاب به ایشان:
مبهوتم از اینکه بر سر بکارت دختران لوط به هم میتازیم. مبهوتم از اینکه بر سررعایت نوبت مابین زوجین نبی بر هم میتازیم و مچ گیری میکنیم.
باکره بودند یا نه به چه کارمان می اید؟
ملزم نبودن به رعایت نوبت به چه کارمان می اید؟
از انهمه سوال فقط همین را شایسته نقد یافتید؟
کدام باد را در تاریخ میگویید؟! هر نسیمی را که سر بریده اند!. به کدام نتیجه تاریخی می بالید؟ القاعده و طالبان را؟ ال سعود را؟ یا همین مال خودمان را؟
چند صد سال بسط بواسطه لشکرکشی را می بالید یا بسط بواسطه تولید مثل را؟
امریکاییها هم باید فخر کنند که چند صد سال قبل فقط چند نفر بودند که انجا وارد شدند و الا ن این شده ا ند و بادهای فراوان بر انان وزیده و هیچ نشده.

بعد از 70 سال و شکست کمونیسم از درون... ما بوق و کرنا زدیم که دیدید نشد و ولش کردند...خودمان بعد 1400سال که نشده و نمی شود چه میکنیم؟

-- کاظم ، Oct 8, 2008

انتظار می رفت پاسخ جناب مهاجرانی بسیار بیش از این مطالبی که نوشته اند را شامل شود. کاملا واضح است که وزن و دامنه نوشته های طرفین این دیالوگ با هم برابر نیست.

ای کاش آقای مهاجرانی آنگونه که فرمودند: «آقای گنجی آن‌چه را که می‌خواهد، جستجو می‌کند و جز همان چیزی که می جوید، نمی‌بیند.» خود بدان گونه رفتار نمی کردند و از این بحث مفصل و گسترده و مستدل آقای گنجی کمی بیشتر از تنها بخش مربوط به «دختران لوط» را که ربط چندانی هم به اصل مساله ندارد مشاهده می فرمودند!

-- شبیر ، Oct 8, 2008

آقاي مها جراني به نكته جالبي اشاره كرده اند و به نظر ميرسد در اين مورد خاص مورد اشاره حق با ايشان باشد البته بايد آقايان گنجي و مها جراني دو نكته را در داشته با شند اولا اگر گنجي در اين مورد خاص به اين نتيجه رسيد كه اشتباه كرده و استدلال مهاجراني درست است به آن اعتراف نمايد كه حق جويان راهي جز اين نمي پويند .اگرچه اين كار در مناظره با طرفي كه متقابلا هنگام شكست به اين كليد طلايي (كه تمام پيشرفت بشر مرهون آن است) پايبند نيست و عوام تماشاچي زورآزمايي فكري مي با شند بسيار دشوار است. اما اميدوارم گنجي چنانچه مانند من به اين نتيجه رسيد در اين مورد خاص حق با مهاجراني است به آن اعتراف نماييد با اين كار حداقل مي تواند به مدعيان دينداري درسي از اخلاق دهد.مدعيان دينداري بدانند ديني كه از آن اخلاق حاصل نشود به درد سطل اشغال مي خورد.و ثانيا آقاي مهاجراني هم بايد بدانند گنجي كه ادعاي خدايي نكرده كه اگر ايشان توانست ابطال بخشي از مقاله را ثابت نماييد بتواند ابطال كل آن را نتيجه گيري نماييد و استفاده از اين مغالطه نخ نما در شان ايشان نيست.متاسفانه به نظر مي رسد ايشان خود پايبند همان مكتب فكري هستند كه گنجي را از آن نهي مي نمايند(آن‌چه را که می‌خواهد، جستجو می‌کند و جز همان چیزی که می جوید، نمی‌بیند) اخلاق و منطق حكم مي كندايشان بهتر است يا وارد ديالوگ نقد علمي كامل و منسجم با گنجي گردد ويا چنانچه توان علمي اين كار را در خود سراغ ندارد براي اين كار همان متخصصين جراح مغز و اعصاب! (به تعبير خودشان) را به ياري بطلبند.

-- بدون نام ، Oct 8, 2008

جناب اقای دکتر مهاجرانی
شما انسان فرهیخته ای هستید. قلم شما بسیار گیرا است. ولی تاکنون هرچه در خصوص قرآن با عنوان " ماه قرآن" نگاشته اید بسیار ضعیف بوده است. فکر میکنم این موضوع یا در تخصص شما نیست یا در حال دفاع بد هستید تا حقانیت طرف مقابل را به صورت ضمنی تایید نمایید.
آرزوی موفقیت برای شما دارم.

-- Afshin ، Oct 9, 2008

آقای مهاجرانی عزیز، مسئله برده داری (کنیز و غلام) در اسلام رو بیشتر توضیح می دهید؟ قضیه حق تصرف زن دشمن کافر برای مسلمان رو توضیح می دهید؟ یعنی اگر مثلا کفار بر مسلمین غلبه کردند می تونند عکس همین کار رو با ما و زنهامون بکنند؟ یعنی اگر ارتشی های آمریکا در عراق برن زنهای عراقی رو از خونه هاشون بکشن بیرون و ببرن آمریکا کار خلافی کردن (اگه عراقی ها آمریکا رو گرفته بودند طبق دستور قرآن می تونستند این کار رو بکنند، مگه در چیرگی اعراب به ایران، زنهای ایرانی رو طبق نص صریح قرآن به بردگی نبردند؟) اگه جواب منفیه می تونید لطفا توضیح بدهید که چرا؟ چرا ما مجاز به کاری با کفار هستیم که آنها مجاز به مقابله به مثل نیستند؟ یعنی ایرانی مسلمان از چینی بودایی آدم تره؟ یا چینی بودایی اصلا آدم نیست؟ آقای مهاجرانی من خودم مقتضیات جنگ و اینها رو می دونم. فقط می خوام بدونم یعنی وقتی تو آمریکا برده داری غیرقانونی و برخلاف انسانیت اعلام شد، کاری بر خلاف دستورات خدواند متعال انجام شد؟ (دستورات خداوند جهان شمول هستند و استثنابردار هم نیستند، چون از سوی دانش مطلق و خیر بی نهایت صادر شده اند.) آقای مهاجرانی از من پرسیده شد که آیا ما قادر به ازدواج با دختر ده ساله هستیم یا نه. آیا من از احساس شرم از تایید موضوع در اشتباه هستم؟ آیا ازدواج با دختران کم سن و سال با وجود اختلاف سن زیاد کاری صحیح و مورد تایید خداوند است؟ پس چرا بقیه مردم جهان اینقدر از این کار تنفر دارند و آنرا کاری شیطانی تصور می کنند؟ چرا مسلمانان با عقل، اخلاق و منطق قادر به ارایه پاسخ نیستند و فقط به سیره رسول اشاره می کنند، آیا من با همین استدلال (استدلال سیره مسیح) می توانم عکس این مطلب را قبول کنم (چون به هر حال حضرت عیسی هم رسول خدا بود و مورد تایید قرآن)؟ آیا مطرح کردن سئوالات، و مقایسه کردن جوامع انسانی و فرض شرایط خیالی کاری شیطانی است؟

-- پیمان ، Oct 9, 2008

نقدهای آقای مهاجرانی به گفتگوهای رو در رو
مشابه است که البته داغ و بلافاصله بودن آن
لطف دارد اما بیشتر شبیه کامنت گذاشتن
بعضی از خوانندگان است این خصوصیت منهای
لطفی که دارد چند ایراد کلی دارد . اگر به
کامنت های اولین مقالات گنجی رجوع شود دیده
می شود بسیار شتابزده و عجولانه در حمایت از
باورهای شخصی اشان موضع گیری کرده اند .
اما کامنت هایی که برای آحرین
مقالات و نقدهای آن گذاشته می شود بسیار
پحته تر شده اند. مشکل آقای مهاجرانی همین
نکته است .شتابزده خواسته اند از باورهای
شخصی شان دفاع کنند. به همین خاطر
بلافاصله نسبت به یک یا دو مورد از گفته های
( سوالات )گنجی پاسخ هایی داده اند . که اصلاٍ
در خور گنجی که نه در خور جایگاهی که
از آقای مهاجرانی داشتیم نبود .
من این جوابهای شتابزده را به حساب ایشان
نمی گذارم و از ایشان بازنگری دقیق سوالات
گنجی و پاسخ هایی یا حتا سوالاتی جدید
بدون انگ را توقع دارم

-- داور ، Oct 9, 2008

شبیر درست نوشته ، مهاجرانی از اینهمه نوشته گنجی اونجایی رو که خودش می خواد رو برجسته می کنه !
کلا من از مهاجرانی قبلا نوشته ای نخونده بودم . فقط الان نوشته های که در نقد گنجی می نویسد رو مطالعه کردم که نوشته های کاملا ناپخته و غیر منسجم هست
و نماینگر ذهن سازوار و پخته ای نیست مخصوصا در مقایسه با نوشته آرش نراقی

-- کیوان ، Oct 9, 2008

کاظم و شبیر عزیز
اگر مطالب اخیر آقای گنجی را به دقت ملاحظه کنید می بینید ایشان در اغلب مواردی که از قرآن یا تورات شاهد آورده اند یا واقعیت را ناقص نقل می کنند(مثل داستان توصیه موسی به یهودیان مبنی بر اینکه به جزای پرستش گوساله بهتر این است که یکدیگر را بکشید و قرآن اضافه می کند "اما خداوند از شما در گذشت" یعنی لازم نیست یکدیگر را بکشید که نشان می دهد اصل واقعه رخ نداده است اما آقای گنجی این بخش را روایت نمی کند) و یا واقعیت را قلب می کنند(مثل قضیه دختران لوط که مطابق تورات دو نفر از آنها مجرد بوده اند). این یعنی فدا کردن حقیقت در پای تعلقات فکری. این گونه رفتار آقای گنجی دقیقا همان رفتار مستبدینی است که قران را آنگونه می خوانند و تفسیر می کنند که به منافعشان لطمه نخورد.

-- مظفر ، Oct 9, 2008

از آقای مهاجرانی سئوال میکنم:
1- آیا نسل امروز با دغدغه هائی که دارد ، به جه میزان از باکره بودن یا نبودن دختران لوط درس می آموزد؟

2- آیا تکرار مکررات داستانهای قدیمی به چه کار امروزیان می آید؟

3- اجتهاد شیعه که رسالتش به روز رسانی نیاز ها و پرسشهای بشری و انطباق آن باشریعت است چه میکند ؟ و چرا دیگر حرفی برای گفتن به نسل جوان را ندارد؟ و به جای ایراد دلایل معرفتی و عرفانی ! شمشیر را از رو یسته؟ و آیا این مصداق " وقتی عقل ساکت میماند ، بازو بکار میافتد" نیست؟

4- چرا تا 1400 سال پیش بشر نیاز به هدایت و ارشاد از جانب خداوند توسط انبیاء را داشت آنهم با120 هزار پیامبر!!! وحاشا با پیشرفت بی نظیر بشر و تغییر ماهیت زندگی او و نیازش دیگر احتیاح به ارشاد توسط پیامبری نیست؟

توصیه بنده به آقای مهاجرانی این است که:

از تکرار مکررات نه خود به جائی میرسند و نه میتوانند تاثیری بگذارند، ایشان کافی است برای رسیدن به مقصود فقط در خود بنگرند، همین ، به همین سادگی!!!!

-- کوروش بزرگ ، Oct 9, 2008

Mr. Mohajerani's reply to Mr. Ganji's carefully reasoned discourse dismally lacks in substance. He has focused on just one point which is of no real significance. It looks as if he has decided to avoid a serious and substantial debate with Mr. Ganji

-- [email protected] ، Oct 9, 2008

ممنون از دکتر مهاجرانی

-- احسان ، Oct 9, 2008

بسیار خوب نوشتی کاظم (کامنت اول).

-- گشتاسب ، Oct 9, 2008

زمانه‌اي‌ها:
به نظر مي‌رسد كه آقاي مهاجراني در حال تحقيق در مورد ديگر سؤالات مطروه‌ي آقاي گنجي مي‌باشند پس :
«اندكي صبر، سحر نزديك است»

-- حامد ، Oct 10, 2008

ba salam man soali az aghay ganji daram chera dar sharayet konooni dast be in goone enteghadat dini mizanad va az 2 beite akhar matne aghay mohajerani ke az molana bood sepas gozaram

-- sasan ، Oct 10, 2008

جناب مهاجرانی گمان نمیکنید اگر به جای حاشیه پردازی و بحثهای کم حاصل به اصل و اساس بپردازید بهتر باشد. لطفا در صورت تمایل بفرمایید ادله شما مبنی بر کلام خداوندبودن قران چیست؟ فرض کنید موجودی بنام گنجی وجود ندارد.اصلا فرض کنید جناب گنجی بقل شما دکترعلفی است. شمای متخصص ، شمای معتقد استدلالی و خردگرا لطفا در یک مقاله مستقل ادله خود را بیان کنید ، که بله به فلان دلیل و فلان دلیل قران کلام خداست . اگر چنین کردید انگاه میتوان عیارسنجی کرد. همین!

-- به نقل از یک دوست ، Oct 10, 2008

از این پاسخ آقای مهاجرانی متعجب شدم فرض برآنکه گنجی در موارد دیگری نیز بخطا رفته و پا در کفش بزرگانی کرده که حتی دارای کرامات بودند سخن برسر کلام خدا است ولا غیر . برای بسیاری از مردم که میخواهند به مبدا ء اعتقاد داشته باشند پذیرفته نیست که خدایشان کنوانسیون ژنو در مورد اسرای جنگ را با قاطعیت زیر پا گزارد و اقدامی که از آن بعنوان جنایت جنگی در لاهه قابل تعقیب است یعنی تملک زنان قوم مغلوب مجاز شمارد .

-- فرزین ، Oct 10, 2008

"وقتی عقل ساکت است بازو عمل میکند"میتوان گفت وقتی عقل درمیماند و حرفی ندارد. بازو عمل میکند.
مانند عملکرد غرب خردگرا در شرق، امریکا در عراق...
دخالتی که قرار بود چند هفته باشد چندین سال است که ادامه دارد...
نهایت عقلانیت و خردگرایی را ببینید، بحرانهای اجتماعی و اقتصادیشان را ببینید و بعد به دفاع کورکورانه از آنها بپردازید..

-- بدون نام ، Oct 11, 2008

یک سوال خارج از بحث!
چرا اینا (مهاجرانی و بقیه شون) تو انگلیس زندگی میکند؟ مگه نه اینکه انقلاب کردیم (!؟) تا ایران اباد بشه و همه بتونن در کنار یکدیگر زندگی کنند؟
ببخشید که خارج از بحث بود ولی اخه خیلی فکرم را غلغلک میداد!
اگه خود اقای مهاجرانی جواب به این سوال بدن خیلی محشر میشه !
رضا از نیوزیلند

-- reza ، Oct 14, 2008

حال می کنم از این گاف هایی که اکبر می ده.بیشتر مطالعه کن! عجله نکن!

شما زمانه ای ها هم فقط نظرات طرفدار گنجی را چاپ کنید!ولی تابلو نکنید! آفرین

-- مصطفی ، Oct 14, 2008

گوهر انسان مطلوب كلام الله است و بس

آقاي دكتر مهاجراني
احسنت.
از نقد هاي شما در خصوص مقاله قران محمد(ص) اقاي گنجي ممنونم ولي متاسفانه كمتر نشانه ايي از رنگ و بوي قلم اصيل و رساي شما را دارد . شايد شما مخاطب خاص خود ( اقاي گنجي) را بيش از اين قابل ندانسته ايد و اگر چنين است خود ستايي ايست و حد اقل انتظار اين است كه به مخاطبان عام خود ودوستداران بيشمار راديو زمانه احترام قايل شويد.
به نظر بنده تفاوت چنداني بين كتب آسماني از جمله تورات و انجيل و قران نيست وپيروان آنها در طول بردار زمان همه موحد و بنوعي همه بنابه اشاره قرآن مسلمانند.
جنگ هفتادودو ملت همه را عذر بنه
چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند.
كس چو حافظ نگشاد از رخ انديشه نقاب
تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند.
گويي خالق هستي نيز اين قلمهاي انديشه و شانه زدن هاي ما را به نيكي ياد ميكند و در قران نيزبدان و به عصر و زمان قسم ياد نموده است. كه از اين منظربايستي كلام وحياني را بنوع ديگري تاويل و تفسير نمود .
كلام وحي كلام خداوندي ايست كه بر زمين تشنه و بارور پيامبر خود محمد مصطفي(ص) چون باران رحمت نازل شده است. كلام الهي در برخورد به نهان خانه دل پيامبر خود با زبان پيامبر براي هدايت زمينيان زميني مي شود و در ظرف زمان ،مكان ، استعاره ،استوره و حتي بنوعي رنگ و بوي عرف شبه جزيره اعراب را بخود گرفته است و به تناسب ظرفيت درك و فهم تمام مخاطبان و احاد بشر (علي الخصوص اعراب جاهل) تنزل يافته است و به اقتضاي زمان و زبان امثله و داستان و استعاره دچار ميشود. ولي اين موضوع از جان كلام و محكمات هدايت الهي نمي كاهد. چرا كه يكي از ويژه گيهاي كلام الهي بودن وحي رحماني ،مغلوب مطلق نشدن قرآن در زمان و مكان است و محكمات اين كلام در طول بردار زمان از مبدا آفرينش تا روز قيامت را شامل است و مغلوب زمان ني شود و تنهامتشابهات آن ساكن در زمان و مكان است. لذا مخاطب و شنونده عاقل با رهايي از عرقه ها و عقده ها يا انگيزه هاي پيشتازي در هنجار شكني،مي تواند بدرستي محكمات را از متشابهات تفكيك نمايد كه براي مومنين واقعي كار چندان سختي نمي باشد. لذا يافتن گزاره هايي در كذب و يا ناسازگار با زمان و مكان خاص ،دليلي بر صدق و يا كذب منشائ نزول آيات وحي نمي شود. چرا كه هدف قرآن بعنوان كتاب هدايت تمامي آحاد بشر در تمامي اعصار است. كه مخاطبين آن شامل تمامي احاد اعم از عاقل و بالغ، جاهل و كافر ، مومن و ظالم و مظلوم و با هر سطحي از رشد و بالنده گي اجتماعي مي باشند.
لذا كليت فرامين و مزامين وحي آسماني در ظرف محدود زمان خاصي و در هنجار هاي يك مقطع تاريخي خاص نمي گنجد. بنابر اين گزاره هاي مربوط به محكمات آيات الهي در طول بردار تاريخ و اعصار و ابنائ بشر قابل تبين و تفسير است. و از طرفي گزاره هاي مربوط به متشابهات و استعاره ها ممكن است رنگ و بوي اخلاق ، فرهنگ ، عرف زمان و مكان خاصي از جمله عرف اعراب را بخود گيرد كه اكثر گزاره هاي مورد اشاره آقاي گنجي از اين نوع گزاره هاست كه در زمان و مكان خود قابل تحليل و تبيين و تصديق است.
و اكثر تناقض ها و يا تعارض هاي مورد اشاره با هنجار هاي اجتماعي امروز آن موضوع، جزو هنجار هاي اجتماعي آن روزگار بوده است. چرا كه ريشه اين تفاوت هاي هنجار ها در رشد تدريجي و در هدايت تكويني انسان از سوي خالق خويش قرار دارد و طبيعي ايست كه در اين رشد تدريجي بخشي از هنجار هاي اجتماعي باز توليد مي شوند و شايد چنين ويژه گي رشد و سير تكويني انسان است كه محمد (ص) را بعنوان آخرين پيامبر و قران را بعنوان آخرين منبع هدايت معرفي نموده است. لذا در مقطعي از زمان گزاره هايي از متشابهات كلام وحياني صدق و در مقطع ديگري از زمان و مكان كذب تحليل و تفسير شود و به ظاهر با زمان خويش در تقابل و تناقض قرار گيرد.
عدم ملاحظه قاعده كلي ياد شده در تبيين و تفسير كلام خداوند متعال ، ما را در حصار هاي تنگ زمان مكان محصور مي سازد و بدنبال آن مفسر قصد دارد كليت قران ( بگوييم خداوند)رابا صدق و كذب يك گزاره در حصار هنجار هاي امروزي كه ممكن است فردا به يك نوع ناهنجاري مبدل شود، قرار ميدهد.بديهي است كه نتيجه گيري ير اساس آن دور از منطق است. ريشه تعارض گزاره هايي از قرآن با هنجار هاي اجتماعي بشر در ظرف و استعداد محدود انسان قرار دارد و خداوند متعال در قرآن نيز به تكليف انسان به اندازه وسع خويش اشاره نموده است
( لا يكلف ا...ه الا وسعها) و حتي در تبيين احكام اخلاقي وقرآن منع نمودن بعضي از رفتار هاو هنجار هاي نادرست از جمله منع خوردن شراب
سعه صدر زماني داشته و خداوند تاب و تحمل انسانها را در نظر گرفته است و موضوع به تدريج و در طي چند دوره زماني براي مسلمانان منع شده است.
بنابر اين مجادله بر سر صدق و كذب متشابهات قران و گزاره هاي آن ملاكي بر نفي منشا تماميت و كليت قرآن نمي شود و مجادله بر آن چندان داراي ارزش نيست.
از طرفي به دوستداران اين نوع مباحث نيز موضوع مهم ديگري را ياد آور مي شوم كه خالي از لطف نخواهد بود.
تضارب افكار و انديشه ها و توليد فكر و تعقل در جايگاه خود بسيار مبارك و ارزشمند است و لي بايستي بدانيم كه كاركرد هاي رسانه و زبان در دنياي حاضر و در عصر رسانه با كاركردهاي پيشين تفاوت فاحشي دارد و بنوعي كنش گران اصلي و صاحبان تريبون دراين عرصه از اين آبهاي گل آلود تنها ماهي موجود در اين آب را صيد ميكنند.
بقول انديشمندي مثل مايكل مارين كه در اعتراض خود به دگرديسان آينده نگر در جوامع امريكايي از تعبير بازي كودكانه آنان در جعبه شني استفاده ميكند كه بزرگترهاي جامعه (به تعبير ايشان سازمان سيا) براي رهايي از سئوالات و خواسته ها و شيطنتهاي كوچكتر هاي خود كودكان را در فضايي امن و در درون جعبه هاي شني قرار مي دهند تا سرگرم بازي باشند و بزرگتر ها نيز به كار خود مشغول باشند
كه كار كرد هاي جديد رسانه ها بي شباهت به جعبه هاي شني براي اصحاب قلم نمي باشد و يك نوع كاركرد دو سويه را دارند. من نيز تذكر بسيار بجا و ارزشمند آقاي مهاجراني را كه در ابتداي مقاله ياد آورشدند با دلايل ذيل بجا و مهم ميدانم كه خداي نكرده در اين تضارب افكار و انديشه ها و ايجاد تشكيك در منشائ نزول آيات رحماني به بازي كودكانه در جعبه شني دچار نشويم. چرا كه در عصر حاضر و از ديد گاه فيوچريست ها زبان تنها يك نوع ابزار براي بيان خواسته ها و انتقال يك پيام و مفهوم از فردي به فرد ديگر نيست.بلكه در فضاي سايبر تجمع و اتحادي از زبانها و حنجره هاي همسو و يا ناهمسو گشايش دهنده تفكر و انديشه برتر و بنوعي گشايش دهنده آينده است و المان هاي اصلي رخداد ها در آينده توسط اين زبانها و رسانه هاي متحد فراهم مي شود. بنابر اين ما با سازماندهي و شبكه سازي انبوهي از زبانها و انديشه ها مي توانيم آينده محتوم خود و انديشه برتر جامعه را رقم زنيم وآينده نيز به همان شكل گشايش يابد.
سئوال اين است كه با توجه به موضوع ياد شده نتيجه تضارب بيشمار افكار و انديشه هاي عصر كنوني در نفي آيات الهي و يا ايجاد شبهه و تشكيك در آنها چه مي شود؟!.
پاسخ اين سئوال را آقايان دكتر سروش و گنجي ومهاجراني ودر خارج از فضاي ساخته گي كنوني بررسي وبه مخاطبان خود ارايه كنند.
بنابر اين در اين نوع مباحث اگر دغدغه دين است و نه بازي كودكانه، جانب احتياط را نبايدفراموش كنيم. در نگاه عالمان دگر انديش و آينده نگر ديگر چنين نيست كه كسي درستي و نادرستي يك انديشه و گزاره ايي را از عناصر انديشه نو ظهور را اثبات و يا نفي نمايد. و كشف گزاره درست و يا نادرست يك انديشه و تفكر چندان اهميتي ندارد، بلكه صرفا" ايجاد تشكيك و سئوال و شبهه در انديشه برتر و كنوني ( صدق و كذب كلام وحياني) وهجمه و هم همه انبوه حنجره ها در نفي و اثبات آن بخش مهمي از كاركرد محسوب مي شود و اين فراگشت نوعي از تفكر غالب و برتر را معرفي و تعيين ميكند. هر چند به عقيده من كلام وحي اگر كلام خداوند است خود نيز حفاظت آن را وعده داده است و بديهي است كه فوت هاي دهان تحليل گران كم انديش و يا مغرض اين چراغ پرفروغ هدايت را نمي توانند خاموش سازند . ( الذين ليطفعو نور ال...بالوائهم و ال الله يتم نور ههم و لو كره المشركين.

-- نعمت ا...ه ادريسي ، Oct 16, 2008

آقاي دكتر شما كه درس خوانده و متفكر هستيد .نوشتن اين مطالب ... از شما بعيد است .براي برگشتن به ايران كه حتما نبايد از اين باج ها داد.

-- وكيل ، Oct 17, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)