تاریخ انتشار: ۹ خرداد ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
خطاهای روزمره - ١۲

من می‌خواهم؛ پس درست است

مریم اقدمی

Download it Here!

«شما دارید از کی طرفداری می‌کنید؟ از حقوق یک مشت آشغال مزاحم خیابانی؟ حالا دیگه حقوق این آقایان باید محفوظ باشد و نباید به صورت متهم باهاشون برخورد بشود؟ شما دیگر چه جور ملتی هستید؟»

برای روشن شدن مغالطه‌ای که معرفی‌ خواهم کرد، طرف دیگر این بحث را به این صورت بازسازی می‌کنم. در واقع این یک مکالمه ساختگی با توجه به مباحث روز است:

«معلوم نیست شما خودتان از چه کسی طرفداری می‌کنید؟ از کسانی که در همه زندگی مردم دخالت می‌کنند؟ من مطمئنم که پشت این اعمال، هدف دیگری هست و هیچ کس دلش برای زنانی که آن‌ها مزاحمشان می‌شوند، نسوخته است.»

به نظر می‌رسد در این گونه بحث‌ها، تنها چیزی که برای طرفین اهمیت دارد، اثبات چیزی است که دوست دارند درست باشد و در واقع هیچ یک به حرف‌ها و ادعاهای طرف مقابل توجهی ندارند. چنین مکالمه‌‌هایی در زندگی روزمره بسیار رایج هستند. به این ترتیب که هر فردی ادعایی دارد و بدون شنیدن حرف‌های دیگران تنها ادعای خودش را بیان می‌کند.

اگر بخواهیم چنین اظهار نظرهایی را به شکل ساختار استدلالی و مرتب بیان کنیم می‌توان گفت این ساختار را دارد: «ادعای من درست است؛ برای این‌که من دوست دارم این طور باشد.»

در این نوع استدلال، ادعاکننده دلیل مربوطی را برای درستی حکم خود ارائه نمی‌دهد و به نظر می‌رسد آن ادعا را مطرح کرده؛ چون دوست دارد آن ادعا درست باشد. در واقع این صورت‌بندی شکل کاملاً انتزاعی و در واقع خلاصه‌ای از این نوع ادعاهاست.

واضح است که هیچ کس صریحاً این گونه حرف‌هایش را بیان نمی‌کند: «چون من دوست دارم فلان چیز درست باشد، پس درست است.» اما منطق‌دان‌ها معتقدند پشت این ادعاها که معمولاً هم شکل استدلالی صریحی ندارند، چنین ساختاری پنهان است.

این مغالطه هم نوعی از «ادعای نامربوط» است و «استدلال بر اساس آرزو» یا «استدلال بر اساس خواسته» نام دارد.


در مباحث روان‌شناسی، چنین روشی رایج است و با عنوان اندیشه یا تفکر آرزومند شناخته می‌شود. یعنی باور داشتن به درستی چیزی بر اساس آرزو و خواسته قلبی که کارکردهای عملی خوبی هم دارد.

در واقع نوعی مثبت‌اندیشی است که در آن، فرد باور عمیقی به چیزی دارد و دوست دارد آن‌چه می‌خواهد، اتفاق بیفتد. پس بحث درستی یا نادرستی یک گزاره یا ادعا مطرح نیست و آنچه اهمیت دارد وقوع یک اتفاق است.

اما در منطق، استدلال بر اساس آرزو به استدلالی گفته می‌شود که مقدمه آن استدلال؛ بیان‌کننده آرزو یا خواسته‌ای برای درست بودن نتیجه باشد؛ بدون این‌که دلیل مربوط و منطقی پشت این درستی وجود داشته باشد.

در واقع در این نوع ادعا، نتیجه مورد نظر برای استدلال‌کننده اهمیت خاصی دارد. همین ممکن است باعث شود برای رسیدن به آن نتیجه و برای اثبات درستی آن، مغالطه‌های دیگری مثل «قضاوت یک‌جانبه» یا «دست‌چین کردن داده‌ها» را هم در استدلالش دخالت دهد.

برای مثال در بحث‌های مربوط به اثبات یا رد وجود خدا، دو طرف بحث چنین ایرادی را به هم می‌گیرند که تنها با توجه خواسته و باور قلبی‌شان استدلال می‌کنند.

یعنی آن‌هایی که به خدا باور دارند، چون دوست دارند خدا وجود داشته باشد، به دنبال روش‌های اثبات علمی و فلسفی اثبات‌شان هستند. آن‌هایی هم که خدا را باور ندارند، چون دوست دارند مثلاً طبیعت‌گرایی درست باشد، استدلال‌های تکاملی ارائه می‌کنند.

بعضی از اندیشمندان معتقدند هر دو طرف چنین بحث‌هایی، فقط به خواسته درونی‌ خود و آن‌چه که دوست دارند، توجه می‌کنند؛ به جای این‌که واقعاً به دنبال شواهدی باشند که به طور منطقی ادعاهایشان را ثابت می‌کند.

نکته مهم این است که باید به توجه کرد خواسته و آرزوی شخصی یا گروهی برای اثبات یک ادعا، فقط یک دلیل نامربوط به شمار می‌رود. هم‌چنین باید تأکید کنیم که درستی یک ادعا را تنها محتوای همان ادعا معین می‌کند.

این موضوع هیچ ربطی به این ندارد که مثلاً با تمام وجود به چیزی باور داشته باشیم یا چیزی را با تمام وجود بخواهیم. در واقع، حقیقت مستقل از خواست و آرزوی همه ماست.

Share/Save/Bookmark

برای مطالعه بیشتر:
Logical Fallacy: Wishful Thinking

بخش‌های پیشین

نظرهای خوانندگان

ادعاها و دلايل نامربوط در همين مقاله:« درستي يک ادعا را تنها محتوي همان ادعا تعيين مي کند». «حقیقت مستقل از خواست و آرزوی همه ماست». ببخشيد خودتان خنده تان نميگيرد از اين ادعاهاي نامربوط ان هم در سال 2008 ميلادي. مگر ميشه حقيقت و يا منطق يک نوشتار را بدون ساختار و ديسکورس يا چشم انداز و چهارچوب آن تفکر و نگاه اصلا فهميد و يا نقد کرد. از کي تا حالا حقيقت مستقل از خواست ماست؟ پشت اين حرف مگر چيزي جز خواست شخصي و آرزوي گروهي وجود يک حقيقت محض و پاک مذهبي و مطمئن افراد هراسان از حقايق مختلف و پلوراليسم روايتي نهفته است؟ و آيا حتي در مفهوم« واقعيت عيني و مستقل» نيز غرور کاذب و وحشت دکارتي از واقعيت و جهان غيرقابل کنترل نهفته نيست؟ و آيا در نظرات شما که به خيال خودتان در حال کشف و بيان خطاهاي منطقي و فکري مهمي در ميان ايرانيان هستيد، چيزي چون ميل خودبزرگ بيني توهم گونه نارسيستي موج نمي زند که خيال ميکند راز خطاهاي جمعي ايراني را دريافته است؟. ايا به اين دليل ادعاي شما يک ادعاي نامربوط است و يا اينکه مفهوم ادعاي نامربوط شما خود دچار يک نامربوطي مفهومي است. زيرا کار منطق بررسي و ايجاد تفکر منطقي در چهارچوب يک ديسکورس و چهارچوب مشخص است و به درستي يا غلط بودن مفهوم جمله و تفکر کاري ندارد. از طرف ديگر مفهومي چون «خدا» چون قابل اثبات کردن يا رد کردن نيست، پس موضوع اصولا وراي منطق و يک مفهوم متافيزيکي و مربوط به عرصه اي ديگر است. تنها شايد موضوع بيان منطقي و بر اساس اصول گراماتيک اين مفهوم متافيزيکي در ميان باشد. در نهايت آيا در واقع اين خطاهاي منطقي توسط شما و در حين ترجمه به فارسي به پندهاي اخلاقي و خودبزرگ بينانه و ساده لوحانه تبديل و مسخ نميشود؟ رک و پوست کنده من که از اين همه ساده لوحي منطقي و نديدن مسخ مفاهيم مدرن به پندهاي اخلاقي خنده ام مي گيرد. راستي رابطه منطقي ميان اين ساده نويسي و سطحي بيني يا ساده لوحي چيست؟ اگه گفتيد. لطفا يکم سطح سواد اين مطالب را بالا بياوريد. باصطلاح اينجا بخش انديشه است. البته رابطه اي منطقي ميان اين مطلب و سطح سايت زمانه وجود دارد و مي توان ديد که سطح سواد سايت زمانه به طور عمده در همين حد است و به اين دليل حقايق و منطق و انديشه اش نيز متناسب با اين سليقه و توان فردي و گروهي به طور عمده سطحي و کم عمق است. وگرنه حدااقل ميدانستيد که حقيقت همشه چشم اندازي است و حتما شنيده ايد که هر حقيقت و منطقي بر اي هر کسي و براي هر سني نيست و يا به قول کنفوسيوس خوشبختي هر کسي به اندازه قد اوست .کاشکي مطالب شما و سايت زمانه کمي قد ميکشيد. واقعا کسالت آور شده است سايت زمانه و به ويژه بخش انديشه آن. سطحي، قدکوتاه و با تلفيق کلمات مدرن با پندهاي اخلاقي ايراني. نتيجه اش نيز کامنتهاي اندک و عدم مشارکت خوانندگان در اين بحثها است. بهاي کوتاه قد بودن نيز از دست دادن خوانندگان خوب و قادر به نقد و يافتن خوانندگاني در سطح خويش است.

-- داريوش برادری ، May 29, 2008


تحویل گرفتید خانم اقدمیِ کوتوله؟ برادر داریوش که فیلسوف شهیر خود ساخته هستند درست میگن. شما خودتان اگر وجود دارین هم برای اینکه خودتون فکر میکنین هستین. اصلا از کجا معلوم که روز روشن و شب تاریک است؟
یک چیز حقیقته و اون اینه که این برادر خندانِ ... قد پنج متری داره. میدونین چرا؟ خب چون خودش میگه!
هار

-- بدون نام ، May 30, 2008

خوب است در طرح مثال ها بیش تر دقت کنید چون بعضی خیلی خام هستند و حتی نقض غرض. مثل این:

"آن‌هایی که به خدا باور دارند، چون دوست دارند خدا وجود داشته باشد، به دنبال روش‌های اثبات علمی و فلسفی اثبات‌شان هستند. آن‌هایی هم که خدا را باور ندارند، چون دوست دارند مثلاً طبیعت‌گرایی درست باشد، استدلال‌های تکاملی ارائه می‌کنند."

در حالی که هر کس دلیل مربوط به مدعا می آورد دیگر ادعایش مصداق wishful thinking نیست. اینکه مدعی چه "دوست دارد" ربطی به مغلطه بودن یا نبودن ادعا ندارد.

و اما برای آقای برادری: به قول یکی از متفکران پسامدرن، چندلایه، غیردکارتی و شادان معاصر، استاد سندی:
قد یارم بلنده،
شیرینه مثل قنده!

-- فرهاد ، May 30, 2008

مریم اقدمی، کارت مفید و خوبه. من دنبال ات می کنم. فکر می کنم دلیل کم بودن کامنت اینه که جای زیادی برای بحث و جدل کامنتی نداره نوشته های شما.
مرسی.

-- لابراتوار کلنگ ، May 31, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)