رادیو زمانه

تاریخ انتشار: ۱۳ مهر ۱۳۸۷
خطاهای روزمره-۴

این که مغالطه است

مریم اقدمی

Download it Here!

در این قسمت می‌خواهم خود «خطاهای روزمره» را نقد کنم و نشان دهم چگونه ممکن است همین برنامه نیز مغالطه‌آمیز باشد. فرض کنید در معرفی مغالطه‌ها به عنوان مثال، یکی از کامنت‌ها یا مقاله‌ها را نقل کنم و نشان دهم چه نوع مغالطه‌ای در آن وجود دارد. برای مثال استدلالی که نشان می‌دهد ۴=۲+۲ است؛ اما در رسیدن به این نتیجه از روشی نادرست استفاده کرده است.

اگر با نشان دادن نادرستی استدلالش بخواهم این نتیجه را بگیرم که چون این استدلالی مغالطه‌آمیز است، پس دو به اضافه دو، چهار نمی‌شود، من نیز مرتکب مغالطه شده‌ام. این مغالطه «استدلال بر اساس مغالطه» (Argument From Fallacy) است.

در واقع هر چه قدر هم استدلالی نامعتبر و مخدوش باشد، ارتباطی با ارزش صدق نتیجه آن استدلال ندارد و هم‌چنان ممکن است نتیجه‌اش درست باشد. تنها اشکال چنین استدلال‌هایی که البته ایراد بزرگی هم هست، این است که مقدمه، نتیجه را حمایت نمی‌کند.

اما با وجود این، اشکال ادعای این‌که «نتیجه غلط است؛ چون استدلال نامعتبر و مغالطه‌آمیز است» خودش یک مغالطه است. در یک چنین مواردی تنها می‌توان نشان داد که استدلال نامعتبر است و به استدلال‌کننده نشان داد، خوب است نتیجه و باور درست خودش را با استدلالی معتبر ارائه کند تا مورد قبول دیگران قرار گیرد.


نکته این است که این نتیجه‌های درست، همیشه مثل یک رابطه ریاضی شبیه مثال بالا، واضح نیستند و همین باعث به اشتباه افتادن دیگران و نادرست دانستن نتیجه آن استدلال می‌شود.

برای مثال در ادعایی شبیه این: «فکر می‌کنم شما نمی‌توانید درباره‌ی روشنفکری دینی صحبت بکنید؛ و الا مجبور هستید درباره‌ی نقاش دینی یا پیانیست دینی هم صحبت بکنید که بی‌معنی است اصلاً»

نتیجه این است که اصطلاحی به نام روشنفکری دینی وجود ندارد. اگر بخواهیم با تحلیل استدلال و نشان دادن مغالطه در روند استدلال، بگوییم پس نتیجه هم غلط است، مرتکب مغالطه شده‌ایم. در واقع ممکن است همین نتیجه را فرد دیگری با استدلالی معتبر اثبات کند. به هرحال باید تأکید کنم این مثال چندان خوبی نیست؛ زیرا نمی‌توان گزاره‌های زبان طبیعی را با گزاره‌های ریاضی مقایسه کرد و از درستی‌شان مطمئن بود.

پس تنها باید توجه کنیم همیشه این امکان وجود دارد که فردی حرف خوبی را با استدلال بدی ارائه کند و حواسمان باشد با نشان دادن اشتباه استدلال‌اش، هم‌چنان می‌توانیم آن نتیجه را باور داشته باشیم. اگر بخواهم فراتر از این بروم، می‌توان گفت چنین تعبیری از معرفی یک استدلال اشتباه نیز خود مبتنی بر تفکری مغالطه‌آمیز است.

در واقع اگر با نشان دادن اشتباه در روند یک استدلال در مثال‌های روزمره یا نقدها و نظرها، خواننده این طور برداشت کند که در حال حمله به کل آن استدلال و نتیجه‌اش یا حتی گوینده‌اش هستم، تعبیرش بر اساس تفکری مغلطه‌آمیز شکل گرفته است.

در بسیاری از موارد خود واژه و اصطلاح مغالطه هم می‌تواند دستمایه یک مغالطه می‌شود. گاهی برای نقد و اعتراض و نادرست دانستن یک ادعا به واژه مغالطه متوسل می‌شویم و می‌گوییم این که مغالطه است. این مغالطه در مباحثات و مناظرات خیلی رایج است.

«چرا سفسطه می‌کنی؟» و «تو مدام مغلطه می‌کنی» از جملات کلیدی این مغالطه هستند. یا مثالی شبیه این‌که «شما درس این کار را خوانده‌اید و اصلاً عجیب نیست که حرف‌هایتان پر از مغالطه است. کسانی که فلسفه و منطق خوانده‌اند، خیلی خوب مغلطه می‌کنند.» اما اشکال در کجاست که این نوع نقد، مغالطه محسوب می‌شود؟

در این موارد کسی که در مقام نقد قرار دارد، اگر فقط ادعا کند که سخنی مغلطه‌آمیز است، خودش دچار مغالطه شده است. او باید بگوید دقیقاً کجای آن سخنان مغالطه است و در ضمن بگوید چه مغالطه‌ای صورت گرفته است. نه به این معنی که نام آن مغالطه را بیان کند، بلکه اشکال ادعای مطرح شده را با استدلال نشان دهد یا اگر آن ادعا منجر به تناقض می‌شود، آن تناقض را نشان دهد. صرف گفتن این‌که ادعایی مغالطه است، هیچ چیز را ثابت نمی‌کند؛ نه اشتباه آن ادعا و نه درستی ادعای ما را.


بخش‌های پیشین:
بخش نخست: چگونه اشتباه می‌کنیم
بخش دوم: قاضی یک‌طرفه
بخش سوم: من سیاهم؛ تو سفید

نظرهای خوانندگان

نكته بجا و صحيحي است.

-- ماني جاويد ، Apr 23, 2008 در ساعت 07:37 PM

"اما می دانیم که حقیقت از این قید و بند های منطقی می گریزد و آنان که این دام را برای شکار حقیقت گسترده اند خود گرفتار آن می شوند.به تجربه معلوم شده است که ابتکاری ترین سفسطه ها نمی تواند به کسی که عقل سلیم خود را به کار می گیرد تحمیل شود بلکه سفسطه فقط اهل سفسطه را فریب می دهد"
دکارت- قواعد هدایت ذهن

-- دانش آموز ، Apr 23, 2008 در ساعت 07:37 PM

سلام
علیرغم قبل درک بودن مفهوم مورد نظر نویسنده محترم .د نیست به نکته ظریفی نیز اشاره شود.
اگر به معنی مستتر در کلمه "نتیجه " توجه شود {که همان ازجاع به مقدمات مشخص } است.بدون نگرانی میتوان گفت : {نتیجه غلط است. } . این مطلب در مورد { 2+2=4 } نیز صادق است.کافیست توجه داشته باشیم که گوینده نمیگوید : { گزاره 2+2=4 غلط است. } بلکه میگوید :{نتیجه غلط است. }

-- داریا ، May 13, 2008 در ساعت 07:37 PM

خانم اقدمي بنظر ميرسد بخشي از آنچه كه شما مغالطات روزمره مي ناميد بكارگيري كلمات مبهم مي باشد. بخش زيادي از اشتباهات روشن نكردن (نه البته دقيق و كامل) كلماتي است كه بكار ميبريم. بسياري از توجيهات براي فرار از مغالطه آميز بودن كلام، توسط گوينده، عموما به بازتعريف كلمات بكار رفته برميگردد.
ميتوان از اينجا شروع كرد كه مغالطه را چگونه تعريف ميكنيم آنكونه كه در يك ساخت منطق قراردارد يا انچه كه در فرهنگ لغات استفاده ميكنيم.
كلمات زيادي هستند كه ميتوانند در جملات عمومي بكار گرفته شوند بدون آنكه در يكي از شاخه هاي معرفت خاص (از جمله منطق) بتوان از اين كلمات اينگونه بي محابا سود جست.
اين جمله در زبان عمومي معنادار است " مجموع ياران پريشان شد" حال آنكه در ساخت مثلا رياضي بكارگيري كلمه "مجموع" بدين شكل غلط است.

-- محسن ، Oct 4, 2008 در ساعت 07:37 PM