تاریخ انتشار: ۱۹ اسفند ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
گامی به سوی تحریم انتخابات

صدای سلطان و صدای آزادی

اکبر گنجی

اصلاح‌طلبان طرفدار شرکت در انتخابات بر سر یک نکته اجماع دارند: اصلاح‌طلبان در مجلس هشتم حداکثر به عنوان یک اقلیت حضور خواهند داشت، برای اینکه سلطان پیشاپیش دوسوم مجلس آینده را از آن خود کرده و خیالش آسوده است که «مجلس سلطانی» دیگری در اختیار خواهد داشت. با توجه به این واقعیت تلخ، این پرسش نیاز به پاسخ دارد: مدافعان آزادی، دموکراسی، حقوق بشر، برابری و اصلاحات مسالمت آمیز، به چه دلیل یا دلایلی باید در انتخابات شرکت کنند و مردم را هم به شرکت در انتخابات دعوت نمایند؟ آیا شرکت در انتخابات برای فرستادن عده‌ای به مجلس است تا یک اقلیت در برابر اکثریت مجلس آینده تشکیل دهند؟ این اقلیت قرار است چه کند که برای فرستادن آنها به مجلس مردم باید در «شبه انتخابات تقلبی سلطانی» شرکت کنند؟

نکات زیر راهی است برای پاسخگویی به این پرسش:
1- مجلس دو وظیفه‌ی مهم بر دوش دارد. اول قانون‌گذاری. دوم، نظارت بر دیگر قوا. اقلیت اصلاح‌طلب مجلس آینده امکانی برای عملی کردن این دو وظیفه‌ی قانونی ندارد.

2- وقتی یک حزب یا یک فرد داوطلب نمایندگی مجلس می‌شود، برنامه‌ای را به مردم ارائه می‌کند و به آنها می‌گوید اگر به ما رأی دهید، این برنامه را تصویب و عملی خواهیم کرد. اصلاح‌طلبان هیچ برنامه‌ای برای مجلس آینده به مردم ارائه نکرده‌اند و هیچ وعده‌ی عملی مشخصی هم به مردم نداده‌اند.

فرض کنیم سیاست و فرهنگ و اجتماع و علم و آموزش از نظر مردم فاقد اهمیت باشند و آنها فقط به مسائل اقتصادی بیندیشند و رفع مشکلات اقتصادی مسأله‌‌ی اصلی آنها باشد. آیا کاندیداهای فعلی اصلاح‌طلبان می‌توانند به مردم وعده دهند، اگر به ما رأی دهید و ما به مجلس راه یابیم: تورم را کنترل و کاهش خواهیم داد، بیکاری فزاینده را کنترل و سالانه فلان درصد شغل ایجاد خواهیم کرد، با فقر و نابرابری شدید موجود از طریق تصویب این برنامه ها مبارزه خواهیم کرد، قدرت مطلقه ی دولت را با خارج کردن نفت از چنگ‌اش و سپردن آن به مردم، کاهش خواهیم داد، حجم نقدینگی را فلان درصد کاهش خواهیم داد و غیره.

نمایندگان اصلاح‌طلب برنامه‌ای برای این مشکلات ندارند، یا اگر هم داشته باشند، به مردم ارائه نکرده‌اند. دلیل امر روشن است: امکان تصویب هیچ برنامه‌ای توسط اصلاح‌طلبان در مجلس وجود ندارد، هیچ وعده ای را نمی‌توان عملی کرد.

3- اصلاح‌طلبان گفته‌اند می‌خواهند «یک اقلیت قدرتمند و موثر» در مجلس هشتم داشته باشند. اقلیت اصلاح‌طلب مجلس سلطانی هفتم نه قدرتمند بود و نه موثر. تغییر چه متغیرهایی باعث شده است که اقلیت اصلاح‌طلب مجلس هشتم به «یک اقلیت قدرتمند و موثر» تبدیل شود؟ آیا کاندیداهای اصلاح طلبی که قرار است به مجلس آینده راه یابند، از جهت خاصی بر نمایندگان اصلاح طلب مجلس هفتم برتری دارند؟

4- در پرتو مقدمات یاد شده باید به یک پرسش پاسخ گفت: مردم به چه دلیل یا دلایلی باید در «شبه انتخابات تقلبی سلطانی» شرکت کنند؟ به نظر برخی از اصلاح‌طلبان، باید از مجلس به عنوان یک «تریبون» برای طرح نظرات اصلاح‌طلبان استفاده کرد. رادیکال‌ترین گروه اصلاح‌طلب برای توجیه شرکت مردم در انتخابات گفته است: باید در انتخابات شرکت کرد تا برخلاف خواست اقتدارگرایان (یعنی خواست سلطان)، «مجلسی یک‌دست و یک صدا» شکل نگیرد.

ورود نمایندگان اصلاح‌طلب به مجلس، مجلس را چندصدایی خواهد کرد. فرض کنیم مجلس تریبون طرح نظرات اصلاح‌طلبان باشد. فرض کنیم مردم باید به عده‌ای رأی دهند تا به مجلس رفته و نظرات اصلاح‌طلبان را از تریبون مجلس به اطلاع همگان برسانند. اما عملی کردن این خواست متکی بر دو پیش شرط است:

الف- وجود برنامه‌های مدون سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، قضایی، نظامی اصلاح‌طلبانه.
ب- وجود نمایندگانی که حاضر باشند در مجلس به عنوان صدایی در برابر صدای سلطان عمل کنند. یعنی باید نمایندگانی آگاه و شجاع وجود داشته باشد که حاضر باشند این پروژه را دنبال کنند. آری اگر نمایندگان اصلاح‌طلب و شجاعی وجود داشته باشند که حاضر باشند در مقابل صدای سلطان صدایی حق‌طلبانه بر آورند، مجلس چندصدایی خواهد شد. آیا چنین افرادی در میان کاندیداهای اصلاح‌طلبان وجود دارند؟

نگاهی به لیست اصلاح‌طلبان در سراسر کشور ما را با پاسخ منفی روبه‌رو می‌کند. کافی است دوستان از میان کاندیداهای اصلاح‌طلب فقط چند تن را به مردم معرفی کنند که در طول سه دهه‌ی گذشته به سرکوب جامعه مدنی، زندانی کردن آزادی‌خواهان، اعدام‌ها و تجاوزات دولت اعتراض کرده باشند. کدامیک از اینان حتی یک بار به زندانی کردن‌ها اعتراض کرده باشد.

اعتراض به سرکوب‌های دهه‌ی 60 و اعدام ناجوانمردانه‌ی چند هزار زندانی در تابستان 67 پیش‌کش، چرا به بازداشت زنان، معلمان ، کارگران، دانشجویان، اقلیت‌های مذهبی، اقلیت‌های قومی و غیره در دوران پس از اصلاحات اعتراض نکرده‌اند و نمی‌کنند؟ کدامیک از اینان در سه دهه‌ی گذشته از آزادی و دموکراسی و حقوق بشر دفاع کرده است؟ آیا افرادی که هیچ‌گاه چنین نکرده‌اند، پس از رفتن به مجلس چنین خواهند کرد؟

کدامیک از اینان جرات و شجاعت آن را خواهد داشت که از تریبون مجلس حکم سنگسار را به دلیل «وهن دین» و «تعارض با حقوق بشر» رد کند و خواهان لغو آن از قانون مجازات اسلامی شود؟ تازه این به شرطی است که واقعاً اینان با این نوع مجازات مخالف باشند و آن را موجب وهن دین و نقض حقوق بشر بدانند. کدامیک از اینان شجاعت آن را دارد که در مقابل گنجاندن حکم ارتداد در قانون مجازات اسلامی بایستد و بگوید: «این حکم شاید به دلائل سیاسی در صدر اسلام توجیه پذیر بوده است، اما مطابق معیارهای بشر کنونی این حکم، حکمی غیر اخلاقی، غیر عقلانی، غیر انسانی، غیر عادلانه و ناقض حقوق بشر است. امروز، ایمان متکی به عقلانیت و اخلاق حافظ دیانت است، نه درفش سلطانی.»

شجاعت چیزی نیست که پس از رفتن به مجلس به نمایندگان اصلاح‌طلب تزریق شود. زندگی و گذشته افراد نشان می‌دهد که شجاع و اهل مبارزه هستند یا نه. کدامیک از اینان هم اکنون حاضراست به زندانی شدن غیر قانونی منصور اسانلو، احسان منصوری، احمد قصابان، مجید توکلی و... رسماً اعتراض کند؟

از سوی دیگر، آیا تک تک فعالان سیاسی ایران بیش از تمام نمایندگان اصلاح‌طلب مجلس هفتم علیه «دولت احمدی و مجلس سلطانی» سخن نگفته‌اند و صدای خود را به گوش دیگران نرسانده‌اند؟ سایت عباس عبدی را با مجموعه سخنان تمام اقلیت اصلاح‌طلب مجلس هفتم مقایسه کنید، این مدعا تثبیت خواهد شد. از عصاره‌ی تمام کاندیداهای اصلاح‌طلب یک عیسی سحر خیز بیرون نمی‌آید تا مجلس هشتم را «چند صدایی» کند.

صدای دانشجویان معترض دانشگاه شیراز را با صدای آن کاندیدای اصلاح‌طلبان در تهران مقایسه کنید که وقتی در دانشگاه مورد اعتراض دانشجویان قرار می‌گیرد که برای تأئید صلاحیت‌ توبه‌نامه نوشته‌ای، پاسخ می‌دهد: من نوشته‌ام همیشه به ولایت مطلقه فقیه اعتقاد نظری و التزام عملی داشته‌ام و خواهم داشت، اینکه توبه‌نامه نیست. این تازه وضع تهران است که نمایندگانش همیشه نقشی تعیین‌کننده در سیاست‌های مجلس داشته‌‌اند و چشم نمایندگان شهرستانی به آنها دوخته است.

5- فرض کنیم نمایندگان شجاعی وجود دارند که حاضرند در مجلس آینده صدایی را در برابر صدای خودکامه‌گان بلند کنند تا به گوش سلطان برسد و سلطان چاره‌ای جز شنیدن این صدا و گفت‌وگو با صدای جامعه‌ای که تک‌صدایی نیست نداشته باشد. اما بازهم سلطان این صدا را نادیده خواهد گرفت، همانطور که «صدای 22میلیون نفر»ی را که طی دو دوره انتخابات به خاتمی رأی دادند، نادیده گرفت.

نه خاتمی توانای رساندن چنان صدایی بود و نه سلطان حاضر به شنیدن آن. صدایی که هیچ پیامد عملی‌ای از آن بروز نمی‌کرد. تردیدی وجود ندارد که اکثریت مردم ایران به دلائل مختلف از نظام سیاسی ناراضی‌اند و خواهان تحول و دگرگونی مسالمت آمیزند. اما در نظام سلطانی، صدای فرد یا افرادی که فقط «یک رأی کاغذی» را پشتوانه‌ی خود داشته باشند، توسط سلطان شنیده نخواهد شد. این صدا وقتی شنیده خواهد شد، که متشکل شود، سامان بیابد، توان بسیج اجتماعی داشته باشد، و در صورت لزوم از طریق نافرمانی مدنی خود را به رخ کشد.

پایگاه اجتماعی داشتن چیزی جز این نیست. در این صورت صدای مخالفان شنیده خواهد شد و سلطان مجبور خواهد شد تا در پشت میز با این صدا وارد مذاکره و چانه‌زنی شود. میز مذاکره محصول پایگاه اجتماعی متکی به بسیج اجتماعی است. دیدارهای فعلی سران اصلاح‌طلب با سلطان (به گفته همان سران: «مقام معظم رهبری و رهبر فرزانه انقلاب»)، نه مذاکره، که خواهش و تمناست، نه دادن و گرفتن، که بیعت و اعلام دائمی اعتقاد نظری به ولایت مطلقه فقیه و التزام عملی به آن است. امری که همیشه از سوی رهبر مشکوک تلقی خواهد شد و سلطان دوباره از آنها خواهد خواست تا برای اثبات وفاداری، با غیر خودی‌ها (یعنی اصلاح‌طلبان واقعی) مرزبندی کنند و آنان دائماً چنین می‌کنند.

نتیجه
شرکت در انتخابات و فرستادن کاندیداهای فعلی اصلاح‌طلبان به مجلس، مانع تشکیل «مجلسی یکدست و یک صدا» نخواهد شد. «تحریم انتخابات شبه تقلبی سلطانی»، صدایی است در برابر صدای سلطان که به دنبال شرکت گسترده‌ی مردم در فریضه جهاد دشمن کوب خویش است. به جای بیعت با سلطان، باید به سلطان گفت: «نه».


از این نویسنده:
به کام سلطان، به زیان دموکراسی

نظرهای خوانندگان

سلام. هنوز فرصت نکرده ام مقاله آقای گنجی را با دقت تمام بخوانم. اما روی سخنم با خود آقای گنجی است. حالا نمی دانم ایشان ایمیل ها را مطالعه می کند یا نه ، ولی امیدوارم این پیشنهادها توسط آقای جامی عزیز به ایشان منتقل شود. اولا اینکه الان عده قابل تاملی از اصلاح طلبان سایت دارند. مثلا خود همین آقای عبدی که به قول خود آقای جامی سیاسی ترین و در عین حین حال به روزترین و پرمحتواترین سایت را دارد. چرا ایشان یک سایت برای خودشان دست و پا نمی کنند؟ حالا مسئله فقط سایت داشتن نیست. بالاخره من و صدها و احتمالا هزاران نفری که خواننده مقالات او هستند دلشان می خواهد با وی مکاتبه کنند. نظرات طرفین به یکدیگر منتقل شود. اینکه نمی شود ایشان در یک جایی در یک جمع محدودی سخنرانی کند یا یک مقاله بفرستد برای رادیو زمانه که آنهم فوقش بیست سی نفر ایمیل بگذارند و بالفرض هم که آقای گنجی این نظرات را بخواند باز هم امکان دیالوگ دو طرفه نیست. مسئله دوم بر می گردد به پیشنهادی که ایشان داشتند. با این اوضاعی که الان در ایران داریم من فکر می کنم تا سی سال دیگر هم نه اجازه شبکه ماهواره ای داده بشود نه مطبوعات سر و سامان پیدا کنند. وضعیت هم به قول خود آقای گنجی حساس است. تاسیس یک شبکه ماهواره ای مستقل با بودجه ملی ( اصلاح طلبان داخل و به خصوص خارج کشور ) یا حداقل اجاره ماهواره از هر چیزی ضروری به نظر می رسد. من اصلا فکر می کنم به جای بحثهایی که در این مدت شده اگر روی این مسئله و راهکارهای عملی اش فکر شود میلیون ها بار ارزش دارد.
-------------------------
اکبر گنجی: نقدهای ناقدان محترم را می خوانم و از تمام آنها استفاده می کنم.امیدوارم بتوانم سایتی راه بیندازم. ما به یک تلویزیون ملی نیاز داریم تا هژمونی رسانه ای رژیم را از بین ببرد. رسانه ای که ضمن اطلاع رسانی، به پایگاه گفت و گو تبدیل شود، در خدمت حقوق بشر و گذار به دموکراسی باشد. ایرانیان براحتی قادرند هزینه چنین رسانه ای را تأمین کنند.

-- نیما ، Mar 9, 2008 در ساعت 04:11 PM

Doktor Ganji lotfan bebinid:
www.puyeshgaraan.com/
ES.Notes/2008/020108-Reactionism.htm

-- بدون نام ، Mar 10, 2008 در ساعت 04:11 PM

واقعیت این است که هدف اصلاح طلبان حتی تشکیل مجلس چندصدایی و اقلیت منتقد و ناظر هم نیست.
به خوبی می توان مشاهده کرد که وضع اصلاح طلبان به مراتب بدتر از انتخابات مجلس هفتم است. پس چرا آنجا از عدم شرکت و عدم مشروعیت انتخابات غیررقابتی صحبت می کردند و اینجا از شرکت در هر حوزه رقابتی؟!!
چون آنجا در موضع قدرت بودند و دو قوه از قوای سه گانه را در اختیار داشتند. تحصن کردند و همگی استعفا دادند. بسیاری از مسوولین اجرایی کشور به خصوص در استانداری ها و فرمانداری ها و معاونین وزرا استعفا دادند. تریبون و رسانه داشتند و توانستند صدای خویش را به مردم برسانند. تا جایی که نتیجه این شد که رییس مجلس هفتم با رای ده درصدی به مجلس راه یافت و به همین جهت به نمایندگان مجلس هفتم راهیافتگان مجلس می گویند! در تمامی این سال ها اصلاح طلبان به نقد عملکرد و مشروعیت مجلس هفتم مشغول بودند و همان قدرت سابق اجازه برخورد را به جناح مخالف نمی داد.
اما اکنون چه؟!!
اگر انتخابات را تحریم کنند کسی متوجه می شود؟ صدایشان به جایی می رسد؟ رسانه ای دارند؟ قدرتی دارند که ابزاری برای مقابله به مثل داشته باشند؟ از این مهم تر اینکه شما خود بهتر می دانید که حتی عدم شرکت اصلاح طلبان مقدمه را برای برخورد گسترده و تعطیلی تمامی احزابشان فراهم می کرد و دیگر باید برای همیشه از حضور در قدرت در جمهوری اسلامی ناامید می شدند و آینده را نیز فدای حال می کردند. آنها در شرایط فعلی در فشار امنیتی و قضایی شدیدی قرار دارند.
نتیجه گیری:
اصلاح طلبان انتخابات را تحریم نکردند چون این کار اثر چندانی نخواهد داشت و از آن مهم تر اینکه توان و قدرت این کار را نیز ندارند.
اصلاح طلبان در انتخابات شرکت می کنند تا بتوانند در صحنه سیاسی کشور باقی بمانند و برای آینده خود برنامه ریزی کنند. حضور حتی یک نفر در مجلس هشتم (یعنی یک سیصد و بیستم) به همان درصد فضای تنفسی و امید به آینده را برای اصلاح طلبان فراهم می کند.
این تنها مبارزه ای برای بقا است.

خواهش می کنم در این زمینه مطلب "با این حق رای چه کنم؟" در سایت www.samic.ir را مطالعه کنید. به نظرم به بسیاری از سوالات ذهنی خوانندگان صریح و شفاف پاسخ داده است.

گفت و گوی اصلاحی

-- http://goftogooyeslahi.blogfa.com ، Mar 10, 2008 در ساعت 04:11 PM

آقای گنجی آیا همین "نه" ای که در برابر سلطان با شرکت نکردن در انتخابات گفتید در انتخابات ریاست جمهوری نتیجه ای جز بدتر شدن شرایط اجتماعی و سیاسی و اقتصادی داشت؟ آیا به این توجه نکردید که تحریم انتخابات از سوی اصلاح طلب ها موجب حذف اونا از قدرت مانند ملی و مذهبی ها می شه؟

-- آرین ، Mar 10, 2008 در ساعت 04:11 PM

بسیار طرح عالی ست
ولی به نظرم این تلوزویون ملی باید خودش رو جدای از امریکا بدونه
چرا ما باید شبکه ای داشته باشیم که بسیاری از مردم بهش حساسند(شبکه به اصطلاح امریکایی)
این واقعیت هست که بسیاری از جمعیت فعلی کشور به دلایل مختلف ضد امریکایی هستند و این تا انجا به نفع نظام است که حتی برای کشاندن مردم به پای صندوق رای نمیاد کارهای خودشو تفسیر کنه و بگه ما براتون چی کار کردیم بلکه تو صدا و سیماش بارها میگه الان جرج بوش نشسته تو کاخ سفید و چشمش به شماست که ببینه چی کار میکنید و مردم ساده لوح ما حتی اگه گرانی و تورم هم کمرشونو شکسته باشه برای لج و لج بازی با به اصطلاح هدف امریکایی میاد و شرکت میکنه.
ما یا باید کاری کنیم مردم بدونند که حقوق بشر ربطی به امریکایی بودن نداره یا این که مستقل باشیم و سعی کنیم روی نقطه ضعفهای مردمی که به سی سال تبلیغات ضد امریکایی عادت کردند دست نزاریم
ما میتونیم با فرهنگ ایرانی خودمون مردم رو اگاه کنیم
واقعا اگاه کنیم

-- علیرضا ، Mar 10, 2008 در ساعت 04:11 PM

آقاي گنجي من مقاله شما را خواندم و تمام مطالب آن به نظر منطقي مي آمد. امروز توي ايران هيچ كسي نه تنها حق كه حتا جرات مخالفت با سلطان را ندارد. نمونه شم كه خود شما بوديد كه پس از چند سال مخالفت و زندان و اعتصاب غذا و غيره در نهايت هيچ راهي به غير از فرار به خارج از كشور و پناهنده سياسي شدن نداشتيد. خود شما مگه چه كاري توانستيد بكنيد كه حالا از ديگران انتظار داريد. شركت نكردن در انتخابات هيچ تاثيري بر زندگي مردم ندارد. سلطان خود بهتر از من و شما مي داند كه چه جايگاهي در بين مردم دارد. تنها اثر مثبت شركت نكردن در انتخابات اين است كه آمار مشاركت را پايين مي آورد كه آن هم با جابجا كردن دو تا عدد براي اين نظام قابل حل است آب هم از آب تكان نمي خورد. ولي بر عكس با شركت كردن در انتخابات تنها كاري كه بتوان كرد اين است كه شايد بتوان از رفتن آدم هاي احمقي مثل اين نماينده هاي مجلس هفتم به مجلس جلوگيري كرد. تا شايد وضعيت از اين كه هست بدتر نشود چون اين ملت عليل كه حاضرند به راحتي تن به ذلت بدهند بيشتر از اين آزار نبينند

-- [email protected] ، Mar 10, 2008 در ساعت 04:11 PM


سخن گنجی روشن تر از آن است که من بخواهم چیزی در باره آن بگویم. فقط به نویسنده قبلی بگویم که گنجی از ایران فرار نکرد و پناهنده سیاسی نیز نشد.
این هر دو دروغی است که شاید نویسنده از آن بی خبر باشد.

-- علی ، Mar 10, 2008 در ساعت 04:11 PM

آقای گنجی من واقعن دلیل این اصرار اصلاح طلبان و آقای خاتمی را برای رأی دادن نمی فهمم و واقعن شک کردم به صداقت آنها

-- mostafa ، Mar 10, 2008 در ساعت 04:11 PM

آقای گنجی، شرکت کردن در انتخابات نتیجه مستقیمی بر پیشرفت حقوق بشر یا منش ظالمانه سلطان ندارد اما با شرکت نکردن در انتخابات چیزی نسیب ملت نمی شود جز اینکه افرادی بر صندلی مجلس تکیه بزننده که حتی قدرت درک ساده ترین مسائل اقتصادی یا اجتماعی را ندارند. دیدگاه من پراگماتیستی است و بر همین پایه می گویم که با آنکه همه می دانیم که چه ظلم های فراوانی در زمینه حقوق بشر می شود اما متاسفانه اصلی ترین مشکل ایران در حال حاضر حقوق بشر یا حقوق زنان نیست. بزرگ ترین مشکل وجود حکومتی است که میلیاردها دلار درآمد نفتی را به صورت ابلهانه هدر می دهد و هیچ کس در مجلس صدایش در نمی آید در حالی که این سرمایه ملی و متعلق به همه نسلهای آینده ایران است. دعوت به شرکت در انتخابات برای جلوگیری از بدتر شدن وضعیت زندگی مردم است نه رسیدن به هدف بزرگ بهبود وضعیت حقوق بشر.

-- رامین ، Mar 11, 2008 در ساعت 04:11 PM

جناب آقای گنجی
باسلام
مطالب شما را بدقت مطالعه کرده و پیگیری می نمایم عمق فاجعه را نیز تا حدود زیادی درک می کنم , با همه احترام به شما و سوابق و جسارت ارزشمند شما ( که از صمیم قلب در زندان همراه شما بودم و نگران وضعیت سلامت شما ), از این متعجبم که شمایی که به این خوبی به این اعتقاد رسیده اید که باید یک پایگاه اجتماعی داشت , اکنون که تقریبا چنین حالتی میان خیل عظیمی از فرهیختگان جامعه به وجود آمده که همه یکصدا خواهان انتخاب افرادی دگر اندیش هستند چرا شما یک تنه در حال به هم زدن این اتحاد هستید به نظر شما حتی اگر نفرات اول لیست انتخابات تهران از اصلاح طلبان باشند برای به رخ کشیدن این پایگاه کفایت نمی کند . به شما توصیه می کنم به جای بر هم زدن این اتحاد با استفاده از فرصت ها و تبدیل تهدید ها به فرصت و از طریق تشکیل یک سایت فراگیر , با اعلام اصول و اهداف واقعی (برگرفته از اسلام مترقی ) و ثبت نام تمامی طرفداران اصلاحات این پایگاه را تقویت نمایید . متشکرم

-- فرهاد ، Mar 11, 2008 در ساعت 04:11 PM

جناب آقاي گنجي، لطفاً در نظر داشته باشيد كه با از دست دادن دو سوم اقليت در مجلس نيز كه هدف اصلاح طلبان است هزينه نافرماني مدني بسيار بيشتر خواهد شد.

-- م.ب. ، Mar 11, 2008 در ساعت 04:11 PM

درود بر تو گنجی. درود. روزنامه نگاری موثر تر و شجاع تر از تو ایرانِ این دو دهه به خود ندیده.

-- نیما دارابی ، Mar 12, 2008 در ساعت 04:11 PM

گنجی عزیز و پر تلاش
حواله دادن تاسیس یک تلوزیون مستقل غیر لس آنجلسی و با رویکردی پراگماتیستی (و به دور از نگرشهای ایدئولوژِیک-ارتجاعی-رمانتیک)به مشکلات ایران و راه کارهای ممکن به عنوان مبهم و غیر مشخص "ایرانیها" کاری را از پیش نمی برد.اگر امکانش برای شما موجود است لطفا برای تاسیس چنین تلوزیونی حرکتی را شروع کنید یا از کسانی که چنین امکانی را دارند بخواهید تا آغازگر چنین حرکتی باشند .من شخصا حاضرم برای تاسیس چنین تلوزیونی کمک مالی بکنم .

-- نی لبک ، Mar 15, 2008 در ساعت 04:11 PM

شرکت یا عدم شرکت در انتخابات دردی از مردم بدبخت این مملکت دوا نخواهد کرد. چه اصلاح طلبان سر کار باشند و چه اصولگرایان و چه هر حزب دیگری با اسمی دیگر.
آنچه امروز در ایران می گذرد با آنچه طی دهه های گذشته بر مردم ایران زمین رفته یکی است.
فرقی نمیکند که شاه باشد یا خامنه ای یا یکی دیگر. تا زمانی که این مردم به حقوق حقه خود واقف نیستند کسی پیدا می شود که بر آنها حکومت کند.
فقط زمانی به دمکراسی واقعی خواهند رسید که بدانند که هستند و چه دارند و چه می خواهند. تنها در اینصورت است که خودشان بر خودشان حکومت خواهند کرد.

-- علیرضا ، Mar 16, 2008 در ساعت 04:11 PM

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)