وداع با ژالهداريوش رجبيانشاد بودن هنر است. شاد کردن هنری والاتر. ولی امروز من از این دو هنر والا، بیبهرهام. روز سهشنبه، یازدهم دسامبر 2007 میلادی برابر با بیستم آذرماه 1386 هجری خورشیدی، لندن با شاعر پارسیگوی خود بدرود گفت. ژاله اصفهانی که ما او را در تاجیکستان با نام ژاله بدیع میشناختيم، 86 سال پیش در شهر اصفهان چشم به جهان گشود و روز پنجشنبه 29 نوامبر 2007 چشمهای دنیا دیدهاش را برای همیشه بربست و روز 11 دسامبر 2007 به کام کوره پیکر سوزی در لندن رفت. ژاله اصفهانی را به خاک نسپردند، بلکه بنا به وصیت خودش پیکر بیجانش را سوزاندند تا خاکسترش را در آب دریا بپاشند. چنانچه خود او در شعر "نه برکه نه رود" گفته بود: مرا بسوزانید وقتی درهای محل کوره پیکر سوزی موسوم به مورتليک لندن در راس ساعت سه بعد از ظهر بسته شد، تالار پر از دوستان و بستگان ژاله بود و شماری هم در ایوان سالن نشسته بودند. ژاله اصفهانی درون تابوت آراسته، روی صحنه روبروی دو دریچه پیکر سوزی خوابیده بود، با دو سبد گل سپيد از دو سو. و پارهای از شعر زندهیاد با صدای خود او پخش میشد.
نسرین فانی، از دوستان ژاله اصفهانی، از جمله نخستین سخنرانان مراسم بود.از او خواستم برای شنوندههای زمانه با بیگبن از آخرین خاطراتش از ژاله اصفهانی بگويد. فانی: من ژاله را در بیمارستان دیدم و زمان فوتش تا آخرین لحظه با او بودم. داريوش: یعنی شما آنجا بودید که ایشان درگذشت؟ فانی: نه. من وقتی رسیدم، ایشان دو سه دقیقهای بود که درگذشته بود. داريوش: قبل از آن و دفعهی آخر در مورد چه چیزی با هم صحبت میکردید؟ فانی: همان روز و قبل از اینکه به کما بروند (ایشان حدود چهار ساعت در کما بودند) آخرین کسی که با او صحبت کرد، عنایت فانی (از بی بی سی فارسی) بود. عنایت به او زنگ زد تا تلفنی با هم صحبت کنند. من روز قبلش با او صحبت کردم. عنایت تلفن زد و ژاله گوشی را برداشت و گفت "الو" و بعد گوشی افتاد و قطع شد و ژاله به کما رفت. عنایت آشفته شد و به من زنگ زد و وقتی ما به آنجا رفتیم، دو سه دقیقه دیر رسیدیم. داريوش: دقايقی پيش پیکر ژاله را به کام آتش سپردند که احتمالا خاکسترش را در دریا پخش کنند. ایشان به تاریخ پیوستند، ولی در ذهن شما با چه شمايلی باقی ماندند؟ فانی: همانطور که در صحبتهایم گفتم، ژاله در درجه اول برای من یک مادر است و من به چشم یک مادر به او نگاه میکردم. در تمام این مدت همیشه به من میگفت "دخترم" و به بچه من میگفت "نوه من" و ژاله برای من قبل از آنکه یک شاعر بزرگ باشد، یک انسان آزاده، یک زن آزاده و یک مادر غمخوار بود. *** رضا قاسمی، دبیر کانون ایران در لندن به بهانه مصادف شدن سال 2007 با سال مولوی، سخنرانیاش را با ذکر داستانی از مثنوی معنوی آغاز کرد و ژاله را انسان آزاده ای ناميد که هرگز در برابر ظلم و ستم سر فرود نياورد. بیژن، پسر ارشد ژاله اصفهانی، آخرين سخنران این مراسم بود. از بیژن خواستم که از واپسين لحظههای ژاله برایمان بگوید: بيژن: آخرین مصاحبه راديويی با ژاله يادم می آيد. او گفت، اگر زندگی عاشق نبود، ديگر چه بود؟ آدم چگونه زندگی می کرد، اگر عاشق نبود. او در حالی که از پیش ما می رفت، با همه ما بود، دست همه را میگرفت، دوستانش دستانش را می بوسيدند و او شعر می خواند. *** مهرداد، پسر جوانتر ژاله، از حضار سپاسگذاری کرد و پایان مراسم را اعلام کرد. اما نوای ویولن همچنان ناله قلب دوستداران ژاله را بازتاب می داد. مراسم یادبود ژاله اصفهانی، روز یکشنبه، 16 دسامبر، در لندن برگزار میشود. |
نظرهای خوانندگان
چقر جالب . سوزاندن جنازه من هم همین وسعیت را خواهم کرد .
-- مستعار ، Dec 14, 2007 در ساعت 12:38 PMمن هم به نوبه ی خودم درگذشت ژاله اصفهانی را به شما و همه هموطنانم در ایران و خارج از کشور تسلیت عرض میکنم
-- reza ، Dec 16, 2007 در ساعت 12:38 PMپرواز جا ودانه ی همشهری زنده یاد زاله اصفهانی را به بازماندگانش تسلیت میگویم.
-- مسعود ، Dec 17, 2007 در ساعت 12:38 PM