تاریخ انتشار: ۵ مرداد ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
آیدین آغداشلو در دومین روز جشنواره‌ی تیرگان:

«هنرمند ایرانی مهاجر، مشکلات مضاعف دارد»

محمد تاج‌دولتی

دومین روز برگزاری جشنواره‌ی «یکی بود یکی نبود» روز 18 ژوییه، در مرکز هنری هاربرفرانت، در شهر تورنتو با شرکت چند هزار نفر ایرانی و غیر ایرانی و با اجرای برنامه‌های متنوع و متعددی برگزار شد.

در این روز یک جلسه‌ی بحث و گفت‌وگو در زمینه‌ی هنرهای تجسمی و با عنوان «هنر امروز ایران» با شرکت آیدین آغداشلو، نقاش و منتقد هنری شناخته شده‌ی ایرانی و غلامحسین نامی، نقاش و گرافیست معروف ایرانی انجام شد.

Download it Here!

آیدین آغداشلو زیر عنوان «هنرمند مقیم در سرزمین خود و هنرمند مهاجر» گفت: در طول تاریخ ما شاهد بوده‌ایم که هنرمندهای ما مهاجرت کردند؛ سرزمین اصلی‌شان را ترک کردند و کارشان را ادامه دادند و این موضوع برمی‌گردد به تاریخ بسیار قدیم. مثلا هنرمندانی که از جیرفت کرمان در پنج هزار سال قبل راه افتادند و در بین‌النهرین ساختن ظرف‌های سنگی را شروع کردند، این‌ها راه طولانی را طی کردند ولی با طول راه، معنا گم نشد. یعنی این‌که هر چه که ساختند همان بود که در ذهن و جان‌شان شکل گرفته بود و جا داشت. بنابراین خاطره خودشان را با خودشان حمل کردند. این اتفاق در هنرمند در مهاجرت بسیار بسیار مکرر واقع می‌شود.


آیدین آغداشلو در دومین روز جشنواره‌ی تیرگان تورنتو، عکس از محمد تاج‌دولتی

آغداشلو در ادامه‌ی بحث خود به نوع نگرش هنرمند مهاجر به جهان پیرامون خود اشاره کرد و گفت: اگر این‌طوری نگاه بکنیم، چه مشکل یا چه مانعی ممکن است برای هنرمند مهاجر ایرانی امروز وجود داشته باشد؟ در وهله اول که مشکلی وجود ندارد؛ به این معنا که هنرمند در مقابل جهان ایستاده، نظاره و تماشا می‌کند جهان را و خاطره خودش را برای دیگران تعریف می‌کند. اما این جهان فقط یک جهانی نیست که به روایت صرف هنرمند بر آن اکتفا بکند. یک جهانی است که معنای خودش را علاوه می‌کند و فقط تماشاگر نیست.

هنرمند فقط نظاره‌گر نیست، بلکه در حقیقت وجدان و معنای خودش را ملاک اصلی و نشانه اصلی می‌گیرد و به این ترتیب در روایت هنرمند به راحتی می‌توانیم معنا و مفهوم خودش را ببینیم و سراغ بگیریم.

گذشته از این و بدتر از این هنرمند فقط نظاره نمی‌کند و گزارش نمی‌دهد، بلکه کار دیگری می‌کند و به داوری جهان می‌نشیند؛ خوب و بدش را می‌بیند و قضاوت می‌کند. به این ترتیب مانعی نخواهد داشت که اگر هنرمند از هرجایی به هرجایی برود و همچنین به داوری جهان بنشیند. منتها حالا نوع جهان تفاوت می‌کند، جای دیگری هست با معنای دیگرتری. بارها و بارها من به این اندیشه کردم که چه چیزی تفاوت را به‌وجود می‌آورد، اگر تفاوتی باشد.

تاثیر شرایط محیطی جامعه‌ی مهاجرت بر اندیشه و خلاقیت‌های هنرمندان مهاجر بخش دیگری از حرف‌های آیدین آغداشلو بود: ما می‌رویم جایی، معنای خودمان را یا می‌خواهیم نگه داریم یا می‌خواهیم معنای خودمان را ادغام کنیم با معنای جایی که شاید فاصله‌ای داشته باشد. من به این فاصله ناچارم اشاره بکنم.

نگاه ما جامع نمی‌شود، مگر این‌که به این فاصله توجه بکنیم. من به مهاجرت‌های متعدد و طولانی که در طول تاریخ رخ داده، به مهاجرت‌های هنرمندان، اشاره می‌کنم. بسیار اندیشه کردم که کجا موفق است و کجا موفق نیست. وقتی به گذشته نگاه می‌کنم، می‌بینم این مهاجرت‌ها، حتی در اوایل قرن بیستم و در نیمه‌ی دوم قرن بیستم، وقتی موفق بودند که هنرمندی در درون فرهنگ مشترکش مهاجرت می‌کند.

چیزی که من فکر کردم این بود که اغلب این مهاجرت‌ها موفق می‌شود وقتی که در درون آن فرهنگ جامع و گسترده صورت می‌گیرد. یعنی بخشی از آن فرهنگ به بخش دیگرش مهاجرت می‌کند.


یکی از آثار آیدین آغداشلو

آیدین آغداشلو ضمن اشاره به آثار هنرمندان بزرگ غیر ایرانی که بهترین خلاقیت‌های خود را در جامعه‌ی مهاجرت به رغم همه‌ی موانع و مشکلات موجود، بر سر کار و زندگی‌شان به‌وجود آورده‌اند، گفت: اگر این‌طوری باشد، چون ناچارم خیلی با دقت و با احتیاط به کار ببرم، مهاجرت‌های از فرهنگ‌های گوناگون آسان صورت نمی‌گیرد. نمی‌گویم که با موفقیت صورت نمی‌گیرد، ولی در کنار همه‌ی موفقیت‌ها اشکالات و سختی‌ها و مشقت‌های خاص خودش را می‌آورد. طوری که راه طی می‌شود، اما به سختی بیشتر؛ زبان و فرهنگ تازه...

ما اگر این نگاه و این نگرش را تا حدودی به طور مشروط بپذیریم به این نتیجه می‌رسیم که هنرمندی که در درون سرزمین فرهنگی خودش با روح آشنا و شناخته‌اش کار می‌کند، قطعا از یک سهولت‌های بیشتری برخوردار است.

از نظر مخاطب، از نظر زبانی که به کار می‌برد، از نظر نشانه‌ها و نشانه‌شناسی؛ از هر کدام از این‌ها از عناصری استفاده می‌کند که این عناصر قبلا مورد توافق میان هنرمند و مخاطب بوده و هست. اگر این چنین باشد چنین هنرمندی باید پیشاپیش فرض کند که از امتیازی برخوردار است که این امتیاز همراه آن فرهنگ به او داده شده.

اماهمیشه نباید گمان کرد که اگر کسی در فرهنگ خودش دارد زندگی می‌کند آن فرد بسیار آسوده است. ما در جهان معاصر شاهد هنرمندانی بودیم که در حوزه‌هایی عمل کردند و زندگی کردند که تقریبا ممانعت خیلی زیادی برای ابراز بیان و کلام‌شان به همراه داشتند. وقتی به بیگانگی و غریبگی مهاجر بودن فکر می‌کنیم، باید این را هم در نظر بگیریم که خیلی‌ها در درون حوزه فرهنگی خودشان، به علت بالا و پائین‌های اجتماعی – سیاسی، غریبه باقی می‌مانند که این تبعید در وطن است و در بسیاری از جاها مثال‌ها متعدد است.

آن وقت به مشکلات هنرمندانی که در مهاجرت کار می‌کنند، باید نگاه بکنیم؛ مشکلاتی مضاعف. یعنی شاید از سهولت بیان و آزادی بیشتری برخوردار باشند، ولی اینجا عملی دو گانه را دائما باید انجام بدهند. یکی خلاقیت‌شان است و یکی توضیح خلاقیت‌شان. یکی معنایی که دارند می‌شنوند، باز می‌کنند و آن را رشد می‌دهند و از طرف دیگر توضیح زائد ذره‌ذره سابقه و پیشینه‌ی هرکدام از نشانه‌ها و نمادهای کارشان است.

▪ ▪ ▪

کارگاه آموزش رقص آنا جانبازیان، یکی دیگر از برنامه‌های روز دوم جشنواره تیرگان بود که توجه گروهی از علاقمندان به رقص را جلب کرد. داستان خوانی مهشید امیرشاهی، نویسنده ایرانی مقیم فرانسه، اجرای رقص‌های فولکولوریک ایرانی، موزیک ویژه‌ی جوانان با اجرای گروه تکنو فانک، سخنرانی حورا یاوری، نویسنده و پژوهشگر ایرانی درباره‌ی اسطوره آرش کمانگیر و به روی صحنه رفتن نمایشنامه بوف کور که توسط نیلوفر بیضایی، نویسنده و کارگردان ایرانی مقیم آلمان، که با اقتباس از رمان بوف کور صادق هدایت تنظیم و طراحی شده بود از دیگر برنامه‌های دومین روز جشنواره تیرگان بود.


جعفر والی، هنرپیشه و کارگردان سینما و تئاتر، عکس از محمد تاج‌دولتی

«بوف کور برای تماشاگر خارج از کشور سنگین است»

در پی اجرای نمایش بوف کور به کارگردانی نیلوفر بیضایی، نظر جعفر والی، هنرپیشه و کارگردان برجسته‌ی سینما و تئاتر ایران را درباره‌ی این نمایش پرسیدم:

حتی در کارهای بزرگ دنیا می‌بینیم که قصه‌های بزرگ وقتی که تبدیل به فیلم شده، آن فیلم ارزش واقعی کتاب را نداشته است.

در مورد تئاتر هم همین‌طور است؟

در تئاتر خیلی اتفاق افتاده است. خیلی از چیزها گاهی اوقات موفق بوده و گاهی موفق نبوده است، ولی به‌طور کلی کار خیلی سختی است.

حتی اگر اثر سنگینی مثل بوف کور به تئاتر تبدیل شده باشد؟

البته بوف کور اثری است درباره‌ی مسائل ذهنی.

اصولا فکر می‌کنید چنین تجربیاتی می‌تواند برای تئاتر مفید باشد؟

قطعا، مسلما. و این تجربه تجربه‌ای بود بزرگ که ریسکی است که آدم می‌کند و این خیلی خوب است.

برای تماشاگر تئاتر خارج از کشور چنین کاری می‌تواند جذابیت داشته باشد؟

در مورد تماشاگر خارج از کشور خیلی حرف دارم. این تماشاگر به همان زلم زیمبو های لس‌آنجلسی عادت دارد و این کار یک مقدار برای آنها سنگین است، ولی خب باید عادت کند.

فکر می‌کنید در میان آثار ادبی ایران، کارهای معاصر بیشتر برای صحنه‌ی تئاتر مناسب است که از آن‌ها برداشت شود یا آثار کلاسیکی مثل آثار هدایت یا قبل‌تر از آن حتی؟

خب حکم نمی‌شود کرد. ولی به هرحال ما خیلی آثار بزرگ داریم که ریشه‌های درام قوی دارد و می‌تواند کارهای تئاتری بزرگی بشود.

مثلا؟

مثلا همین قصه رستم و سهراب. شما ببینید چقدر انسجام دراماتیک دارد. هر چیزش سر جای خودش است.

شما تا به حال فکر کردید بتوانید چنین متن‌هایی را برای تئاتر تنظیم کنید و به روی صحنه بیاورید؟

والا ما خیلی فکرها کردیم ولی در حد فکر مانده...

«تئاتر بوف کور کار هنری سنگین و گسسته‌ای بود»

یکی از تماشاگران تئاتر نیلوفر بیضایی نیز نظر خود را درباره‌ی نمایش بوف کور این‌طور بیان کرد:

البته من هنرمند نیستم، امابه نظر من خیلی از نظر کار هنری گسسته بود.

با کتاب مقایسه‌ می‌کنید یا این‌که به عنوان کار تئاتر می‌گویید؟

کتابش را خیلی وقت پیش خواندم. جزییات کتاب زیاد در ذهنم نبود. ولی فکر کردم می‌توانست یک مقداری ارتباط بیشتر داشته باشد.

اصولا فکر می‌کنید چنین متن‌هایی مثل بوف کور، آیا قابلیت این را دارند که آنها را برای صحنه‌ی تئاتر تنظیم کرد یا نه؟

به نظر من هر متنی را می‌شود به تئاتر تبدیل کرد. بستگی به دیدگاه آن شخص دارد که بخواهد از چه زاویه‌ای به آن مطلب نگاه بکند.

اما این کار به عنوان یکی از اولین تجربه‌ها چطور بود؟

به نظر من یک مقدار سنگین بود.

برای تماشاگر خارج از کشوری سنگین بود یا اصولا کار، کار سنگینی بود؟

به نظر من کار و متن سنگین بود، ولی فکر می‌کنم می‌توانستند یک مقداری راحت ترش کنند.


در همین باره:
از «زیر گنبد کبود» تا «یکی بود، یکی نبود»
آغاز جشن تیرگان در تورنتو

نظرهای خوانندگان

آقاي خبرنگار براي جبران ناکامي اش از يک گفتگوي روشنگرانه با خانم بيضايي، دايمأ دارد حرف در دهان مخاطبينش ميگذارد ومي خواهد کار نيلوفر بيضايي را از زبان آنها کم ارزش و حتا بي ارزش جلوه دهد.اين احتمالأ نه بدليل کم اطلاعي ايشان از مقوله تياتر است ، که مي شود آن را به حساب تاثير مخرب اعتراضات متعصبانه خوانندگان سايت روزنه به مقاله تفکر برانگيز پرويز جاهد گذاشت.

-- شايسته ، Jul 26, 2008 در ساعت 04:16 PM

اگر آقای آیدین آغداشلو به این جشنواره می آمدند و فقط کارهای خودشان را ارائه می دادند بسیار بهتر بود !!
و اگر انقدر به هنرمند مهاجر و وضعیت او، و آسایش او نمی پرداختند باز هم بهتر بود......
ایکاش که اصلآ کاری به کار ما تبعیدیان نداشتند.

-- محمد رضا.ب ، Jul 28, 2008 در ساعت 04:16 PM

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)