تاریخ انتشار: ۱۵ شهریور ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

چرا ما ایرانی‌ها از هم فرار می کنیم؟

در این برنامه مساله سوء استفاده های کاری از ایرانیان در اوایل اقامتشان را مورد توجه قرار دهیم که به دلایل مختلف از جمله نداشتن اجازه کار، آشنا نبودن با محیط زندگی و قوانین و حق و حقوق کاری کشور میزبان انجام می شود بپردازیم.

اما آنچه که بیشتر مورد توجه ماست پاسخ به این سوال است که چرا ما بیشتر شاهد این موارد از طرف خود ایرانیان نسبت به یکدیگر هستیم؟

همه ما کم و بیش این نصیحت را از اقوام و نزدیکان و دوستانمان شنیده ایم که وقتی از ایران خارج می شویم برای اقامت در کشور جدید نباید با ایرانی معاشرت کرد، نباید با ایرانی کار کرد، نباید به ایرانی کمک کرد، نباید در محیط ایرانی زندگی کرد، نباید به ایرانی اعتماد و اطمینان کرد و بسیار نباید های دیگر ....

آیا تا به حال فکر کرده اید این نبایدها ریشه اش از کجاست؟ آیا تا به حال از خود پرسیده اید که چرا ما شاهد یک جامعه ایرانی متحد و دلسوز در هیچ کشوری خارج از ایران نیستیم؟ و چرا ما ایرانیان مداوما در حال فرار از یکدیگر هستیم؟ آیا همه این موارد برازنده یک فرهنگ و تمدن چند هزار ساله است؟

به قول یکی از دوستان بیشتر ما ایرانیان استاد حرف ایم و فکر می کنیم در دنیای امروز بهترین فرهنگ و تمدن را داریم اما یادمان می رود که این تمدن و فرهنگ بر می گردد به چند هزار سال پیش و ربطی به امروز ندارد و فقط حرف زدن از تاریخ گذشته باعث نمی شود که ما ایرانیان مردمانی با فرهنگ و متمدن در دنیای امروز شناخته بشویم.

امیدواریم که با طرح چنین موضوعاتی بتوانیم با همفکری و تبادل نظر با یکدیگر با وظیفه و مسئولیتهای خود نسبت به یکدیگر برای داشتن یک جامعه ایرانی دلسوز و متحد بیشتر آشنا بشویم.

لطفا در صورت تمایل در این بحث شرکت کنید و نظرات و پیشنهادات خودتان را با دیگر هموطنان در میان بگذارید و اگر شما در ایران زندگی می کنید به ما و همطنان دیگر بگویید توقع و خواسته شما از ایرانیان مقیم کشورهای دیگر چیست؟

نظرهای خوانندگان

To my opinion, the main reason is that almost all Iranians think that they are very special and also have right to intervene in everybody's daily and personal business. In other words most (99%) are "khaleh zanak". Sorry! but I didn't find a better word for that. I love my country but I don't like the way Iranians treating each other especially abroad. a

-- Farrokh ، Sep 6, 2007 در ساعت 03:00 PM

We should not stop to talk about our moral and cultural poverty and decadence.
We Iranians lie, steal, do not believe what others say. We are not just people. The sense of justice is underdeveloped in us. We should keep saying this to us every second.
We compare ourselves with other people all the time and always have a psychological explanation for the behavour of others. We are poor in every respect. That is probably why we want to show all the time that we have and possess something. But what can we do? I mean what concrete step we should take to come out of this cultural gutter? We do not need any general statements, advices and instructions.
If we want to do something to solve our problem (I doubt whether there is such a problem for many of us), we should do it together. It means we should have a discourse with eachother. But we have not learned to have a dialoque. It means we will not be able to understand eachother. So, I think before we talk about something or a problem we should talk how we can understand eachother. I suggest that we put up some rules which we commit ourselves to comply with to be able to understand eachother.

-- moodie ، Sep 6, 2007 در ساعت 03:00 PM

alan 8$ shod 2008 dareh misheh 10 in video mal key hastesh

-- بدون نام ، Sep 6, 2007 در ساعت 03:00 PM

آقا دستتون درد نکنه . تو رو خدا تا میتونین راجع به زندگی بیرون از ایران گزارش درست کنین تا برای ما ها یک تصویر درستی از خارج نشینی درست کنه.
این برنامه تون شاهکا ربود من لینکش رو برای دوستام تو امریکا فرستادم تا ببینن و استفاده کنن

زنده باد رادیو زمانه و ببین تی وی برای کارهای استثنائیشون

-- امير ، Sep 6, 2007 در ساعت 03:00 PM

البته همه اینطور نیستند. اما آنچه نوشتید برای خیلی ها درست است.
یک پاسخ روشن در سطح هست: چون از هم می ترسیم! خطر برای این نیست که طرف دیگر ما قوی تر است، برای اینست که فکر می کنیم خیلی ضعیف و ضربه پذیر هستیم. چون ضعف های ما را "آن دیگری" می داند. حتی رستم و سهراب اسمشان را به همدیگر نمی گفتند. چرا؟ می خواستند لو نروند؟ جایی را هم نداریم که کمک بخواهیم. بگذارید برای شما چیزی بگویم که ممکن است حتی باعث شود این نوشته سانسور شود: برای اینکه احساس امنیت نمی کنیم. نه به پلیس، نه به قاضی نه به قانون به هیچ چیز نمی شود اعتماد کرد. احساس قدرت در جمع میان انسان ها به وجود می آید که به اصول انسانی پایبند باشند. نه به دستورهایی که یک نفر می گوید از آسمان برایتان آورده ام تا خودش را قوی تر و قوی تر کند. چه الان چه قبل در دوره ی شاهنشاهی، برو تا دوهزار و پانصد سال، شاید هم بیشتر.

-- saman ، Sep 7, 2007 در ساعت 03:00 PM

بر خورد غیر علمی و بدون در نظرگرفتن پروسه تکامل تاریخی پیدایش یک پدیده و بریدن یک تکه دتایل از تاریخ و بدون ترسیم زوایای دیگر آن مجموعه و حذف حواشی آن و بزرگ نمائی دتایل به مثابه کل پدیده مثل آن می ماند که تک نوری در صحنه تاریک تاتر بر روی یک شئی یا فرد مورد نظر بیاندازی و به تماشاگران حاظر در سالن فقط خواسته دلخواهت را نشان دهی و این دقیقا کاری زیرکانه وموذیانه و پرده پوشی به واقعیات نهفته ومستتر در اطراف صحنه می باشد, فراموشی آگاهانه یا خلائ اطلاعات دقیق از تاریخ مصائبی که از هشتاد سال به اینطرف جهت نابود ساختن زبان و فرهنگ آذربایجان توسط حکمرانهای شوونیست فارس صورت گرفته است, فراموشی نابودی حکومت نوپا و یکساله آذربایجان که چگونه با یورش واشغال و با قتل عام به خاک و خون کشیده شد دزدیدن رهبر آذربایجان پیشه وری بدست ک گ ب به دستور استالین با همخوانی شاه و با همیاری حزب توده, و تهمت زدن فراری و توده ای به پیشه وری و تلاش در بد نامی او در بین آذربایجانی ها وساختن وپرداختن صدها داستان و فیلم سینمائی جعلی بر علیه او, و بخاطر عدم وجود ارتباط بین دو آذربایجان, و بخاطر عدم دسترسی مردم به آنطرف مرز, وعدم کشف حقایق همه چیز در هاله ای از ابهام باقی ماند, وموجب تردید مردم به صداقت پیشه وری گردید, و آثار تاریخی بد بینی وعدم اعتماد نسبت به رهبران و نگرش شک آلود در مردم بنا نهاده شد, چون تاریخ را همیشه فاتحان می نویسند نه مغلوبان و فاتحان آنطور که دلشان می خواهد می نویسند.
اختصاص پائینترین بودجه ممکن در مقایسه با دیگر استانهای فارس نشین به خطه آذربایجان ودر نتیجه پائین آمدن رشد اقتصاد و تولید و تحصیل و بهداشت و درمان و ارتباطات گردیدو بعد از اینکه سطح درآمد و امکان کار و تحصیل به حداقل سطح ممکنه رسید و بعد از مقایسه سطح زندگی درآذربایجان با تهران و دیگر شهرها فارس نشین بتدریج مردم وسوسه شده و شروع به مهاجرت کردند تا بتوانند حداقل کاری و در آمدی داشته و فرزندانشان امکان درس و مدرسه و دانشگاه و بیمارستان داشته باشند این فروپاشی و گسستن و مهاجرت نه بخاطر این بود که ملت آذربایجان ازهمدیگر بدشان می آمد و یا شخصیت دافعه ما باعث گردید که از همدیگر فاصله بگیرند بلکه دقیقا تگنای اقتصادی عامل اصلی بود با یک مثال ساده , زنبورداران برای برداشت عسل از کندو به کمک یک چوب نیمه سوخته دودی در کندو ایجاد میکنند که همه زنبورها کندو را ترک می کنند و زنبوردار در نبود آنها عسل را از کندو برداشت و تخلیه میکنند.
نتیجه و جمعبند ی علل عدم اعتماد و وجود کاراکتر دافعه
1- ماجرای داغ عبرت زدن حکومت فارس فاشیست آریائی به حکومت نوپا و یکساله آذربایجان و قتل عام ارتش و پلیس آذربایجان و تهمت توده ای و فراری زدن به پیشه وری رهبر فقید آذربایجان, و چون همیشه برندگان جنگ زنده می مانند و تاریخ را آنها می نویسند و هر طور که دلشان می خواهد می نویسند, نه شکست خوردگان
2- ملت آذربایجان در آنچنان تنگنای اقتصادی واقع گردیدن که فرار را بر قرار ترجیح دادند, نان را به عشق به وطن , پیدا کردن کار را به زبان مادری , تحصیل فرزندانرا به فرهنگ ملی, و داشتن بهداشت خانواده را به موسیقی ترکی ترجیح دادند.
ظلم تاریخی و دیاسپورا در آذربایجان در ریشه و شخصیت واقعی ما نهفته است .
لطفا برگردید به خودتان وتاریخ را نبینید از چشم فاتحان و اشغالگران آذربایجان بلکه از دهان پیرمردان وپیرزنانی که شاهد قتل عام حکومت یکساله آذربایجان بودند بشنوید

-- Yaqub ، Sep 7, 2007 در ساعت 03:00 PM

موضوع کاری تنها یک قسمت کوچک از مشکل را نشان میدهد ومنعکس دهنده همه مشکلات نیست .بنظر من بشتر مشکل موجود در روابط ایرانیان از فقر فرهنگی ناشی میشود.

-- shahin ، Sep 7, 2007 در ساعت 03:00 PM

با این عزیز که تلفظ اسمش سخته، سخت قاط زدم غلیظ تخته گاز. هیچ وقت اینقدر محکم یک وری نبودم. سامان؟ سمن؟ ثمن؟ هرکی هست دمش گرم. به قول معروف دامش برکاتو. اما ما یه نگا به اینده می کنیم یه نگا به پس و پاره. آینده رو پر نده برادر. باقی بقایت.

-- کل شعبون ، Sep 7, 2007 در ساعت 03:00 PM

man tasavor mikonam in yek moshkel farhangi ast ke rabti be alan nadarad amma bad az enghelab system ettelaati iran kari kard ke hame be ham be cheshm nofoozi va jasoos negah konand
hamin tasavor ta konoon baes shodeh ke iranianha az ham farar konan

-- SEPIDEH ، Sep 7, 2007 در ساعت 03:00 PM

مرسی کاملا درست است بعضی از ایرانی ها از مکیدن خون حتی اقوام خویش به‌ جايی رسیده‌اند.اما شما لطف کنید با مسؤلینی تماس بگیرید که‌ فارسی را خوب حرف میزنند.این خانمی که‌ داره‌ توضیح میده‌ حرف زدنش فاجعه‌ است البته‌ شاید من اشتباه‌ میکنم و این خودش یه‌ نوع مدرنیسمه‌ ‌ مخلوط صحبت کردن.اما کار شما بسیار انسانی و شایان قدر دانیست.موفق باشید. فرزانه‌.ستکهلم.

-- فرزانه‌ ، Sep 7, 2007 در ساعت 03:00 PM

walla man nemidunam ma inja tu america soraghe business turk berim arab berim har ki berim az ME bashe tahvil migire takhfif mide komak mikone be khodashun ke bishtar albate. ama irania na doctoray khodeshuno ghabul daran na kasebashuno, nemidunam chejuri 30 sal ghorbat neshini baes nashude irania be ham nazdik beshan. albate inghadr ham siaho sefid nis yani komak ham mikonan amma na unghadr ke baghye nationality ha mikonan, shayd in barname shuma baes beshe yekam behtar beshim

-- Babak ، Sep 8, 2007 در ساعت 03:00 PM

دوست عزيز مطلبي را عنوان كرديد كه مايه شرمندگي همه ما ايرانيان است خصوصا ايرانيان
خارج نشين . بحث خوبي است ولي ايا ميشود رشه انرا پيدا كرد و يا فرهنگ سازي انرا مداوا كرد .
تاريخ و فرهنگ ما پر از فراز و نشينهاي فراوان است
و حكايت از رخنه فرهنگهاي بي گانه بر فرهنگ ايراني دارد . حمله مغول و چنگيز و اعراب و
چندين حمله و جنگ ديگر .انچه پيش از هر چيزي تصور ميكنم ذهن ايرانيها را بخود مشغول ميكند جاسو س و جا سوس بازي و ترس از عدم ارتباط سالم .با ايرانيان خارج از كشور است البته اين ترس ريشه اجتماعي دارد
اجتااذذذاجتماعي ما جاافتاده

-- حامي ، Sep 8, 2007 در ساعت 03:00 PM

اين دوستاني كه در ويديو در مورد كارشان صحبت مي كردند ، خيلي ناراحت و افسرده نباشند. زيرا ما كه در ايران زندگي مي كنيم نيز همين وضعيت را داريم. بخش خصوصي در ايران بدون اقرار همچنين وضعيتي دارد. من 25 سال است كه كار مي كنم و بدليل موقعيت شغلي كه دارم كمتر از 3 روز در سال مرخصي دارم تمام روزهاي عيد و تعصيلات رسمي سركار هستم اما از پاداش و اضافه حقوق خبري نيست. آقاي رئيس دستور ميدهد و ما هم اجرا مي كنيم.
شرايط كار براي جهان سومي هر كجا كه باشد يك جور است و نه آن هم نه بدليل كار سياه و يا غيره است وقتي از لحاظ مالي در موقعيت ضعيف و آسيب پذير قرار داري ، وقتي بايد اجاره خانه، مدرسه بچه ها و هزاران خرج ديگر را بدهي و تنها هستي، تو هستي و اين امكانات اندك. سركارخانم كارشناس ، درست مي گويد بايد بدانيم حق و حقوقمان چيست و چقدر است، اما جرات مي خواهد مقابل رئيست بايستي و بگويي حقت را مي خواهي ، كمتر از 8 ساعت بازخريد و اخراج مي شوي. كار مي كنم پس هستم.

-- تهمينه ، Sep 8, 2007 در ساعت 03:00 PM

Dear Iranians

First, I apologize and am so sorry that I cannot type in Farsi. I think the sense of belligerence among Iranians in foreign countries has root in the type of immigration.

First group who migrated abroad, just after revolution, were royalist or super-rich people.

The second wave of emigration happened in 1360-1365 from mainly middle-class socialist, communist, and Mujahedin Khalg who were against both Islamic rulers and royalist people. These people could not tolerate each other outside Iran, as majority of Iranians could not tolerate other opinions even in Iran at the time. Economic pressures in foreign countries made these rival groups betray against each other as easy target to make money, sell information, etc.

Third group are emigrants who are mostly skilled people and intellectuals who neither accepts royalists nor radical leftists. So you can see that intolerant people can not make a supportive society for themselves neither inside Iran nor outside Iran.

Besides, the influence of Iranian intelligence service has tried to get information from opposition groups in different ways, by deception, money, frightening, etc and its action could be the other reason which has made this condition much worse.

Ghorbane shoma
Nasr

-- Nasr ، Sep 8, 2007 در ساعت 03:00 PM

ايرانِ ستمديده، همواره حزين باشد
'در دايره قسمت، اوضاع چنين باشد'
خاكش همه زرپرور، لكن چو نكو بيني
از فتنهِ اقوامش، بيچاره ترين باشد
اين قوم همه لقمان، رازي و ابوسينا!
بودا ز بزرگيشان، شرمش به جبين باشد!
كس نيست ازين امت، كو عالِمِ عالَم نيست!
دانش همه را از ارض تا عرشِ برين باشد!
رفتارِ همه تزوير، با 'زوزه و چُس ناله'
دريوزگي و پستي، كردارِ مِهين باشد
بر دوستي و كينشان، تكيه نتوان كردن
در صدقِ سخنهاشان، شك شرطِ يقين باشد
شاش است به جاي خون، اندر رگشان جاري
اين جامعه را سرخط، نامردي و كين باشد
شياد به دلاليِ، آسوده زيد در كاخ
مردِ سخنِ حق ليك، خود كوخ نشين باشد
بدتر ز همه آنست، كين خلقِ به گِل در به
در ظلمِ به نوع خود، از خبره ترين باشد
از اجنَبيان اما، بوسند چنان ماتحت
كآن مقعدشان گويي، پاكيزه ترين باشد
زين ملتِ نامردم، اخلاق نشايد جُست
تا بوده چنان بوده، تا هست چنين باشد

-- Seyed Moussavi ، Sep 8, 2007 در ساعت 03:00 PM

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)