خانه > اردوان روزبه > گزارش > سرپرست بهزیستی زنجان معزول شد، تمام | |||
سرپرست بهزیستی زنجان معزول شد، تمام[email protected]حرف اول و آخر این است: بنابر سنت مرسوم و مثل همیشه رسانهها، پروندهی کودک آزاری زنجان را با یکی دو خبر و گزارش نیم بند بستند. روزی که این گزارش را برای پخش رادیویی آماده میکردم، تصمیم داشتم برای انتشارش در وب سایت زمانه کمی صبر کنم تا بتوانم با خبر های بهتر و چیز های تازه که به هر حال در سرنوشت این بچهها موثر است، منتشرش کنم. اما امروز آنرا میفرستم چون احساس میکنم این خبر لب سوز و لب دوز نیست. خب ببینیم که دوباره چه زمانی یک خبر کودک آزاری دیگر رسانهها را آتشین کند و در کمترین زمان تب تند رسانهها زود عرق کند.
وقتی پرونده کودک آزاری را در زنجان شروع کردم. از هرکه خواستم مصاحبه نکرد. به جز سه نفر که ناامیدم نکردند. مسوولان، کارشناسان، حتا برخی فعالان حقوق کودک. جالب بود. از روزنامه نگار جوانی که به روایتی اهل حقوق کودک هم بود خواستم نظر بدهد. گفت: این کار بیرونیها است. با انتشار این خبر باز معلوم نیست چه آشی برای ما پختهاند. باور میکنید بعد از شنیدن این جمله تکراری از این روزنامه نگار بهتام زد؟ آیا کسی که اینگونه بر ظلم و بی توجهی تکیه میزند آب بریز آسیاب است یا آن که به این اتفاق میپردازد؟ آیا کسی که کودکان بد سرپرستی که دستشان از زمین و آسمان کوتاه است را به حال خود رها میکند مقصرتر است یا رسانهها حتا در نوع خارجیاش؟ تاریخ دقیق حادثه مشخص نیست. اما میدانیم آخرین روزهای ماه تیر این خبر درز کرد. رسانهها به آزار سه کودک بیسرپرست در شهر زنجان و در مرکز نگهداری مهر اشاره کردند. یکی از موارد نادر، اینبار شرایط به نحوی بود که عکسی هم سر و صورت سوخته بچهها هم گرفته شده بود. زهرا، مریم و محمدمهدی سه کودکی بودند که عکسهایشان بر روی اینترنت منتشر شد. در این عکسها نشانههای سوختگی بر روی گردن یکی از کودکان مشهود بود و بر صورت دیگری همینطور.
خودشان بی لیاقتند هر حادثهای را باید دلایلش را بررسی کنیم که چرا بوجود آمده تا بتوانیم بعد پیشگیری کنیم. در این حادثه یک عدهای متخلف شدهاند و حالا معلوم نیست که آن پدر و مادری که بودند این کار را کردند یا خدمه یا هر کس دیگری.اما سوال این است که چرا یک خدمه به خودش اجازه میدهد که این کار را بکند. یعنی یکی در سیستم خیریه، یک مرکز کودکان بیسرپرست به خودش اجازه میدهد که این کار را بکند. پاسخ این سوال را میتوان اولین بررسی علمی آن گفت و این پاسخاش به نظر سوء مدیریت میآید. بیمدیریتی، بیبرنامگی، عدم نظارت صحیح، عدم اجرای قوانین صحیح. اما شرایط وقتی اینگونه پیش میآید و متاسفانه مدیران بهزیستی احساس میکنند که سیستم مدیریتیشان دارای عیب میشود، اینگونه شلوغ میکنند که: حالا مرکز را تعطیل کردیم و مدیر را برکنار کردیم. یک خدمه بیچاره فلک زده را هم تنبیه و بازداشت میکنند و مسئله فیصله پیدا میکند و صورت مسئله به جای اینکه حل شود به عبارتی پاک میشود. وقتی سیستم مدیریت من خراب است و بیایم در رسانهها بگویم که این سیستم اشکال دارد و آن سیستم اشکال ندارد در حوزه زیر دست خودم، یعنی اینکه من دارم ذهنها را منحرف میکنم چرا که شما مدیریت میکنید و نه کس دیگر. اگر شما مدیریت میکنید پس درست مدیریت کنید. چرا رسانهای و شلوغش میکنید؟ آن مدیر مرکز چه کارهاست که بازداشت میشود؟ برای نظارت مدیریتی یک سری قوانینی هست. ولی ایراد اساسی آن طرف قضیه هست که اگر آنها صلاحیت نداشتند چرا به آنها کودک دادید؟. پس ایراد از شماست و شما باید محاکمه شوید که نشناخته با یک تلفن و شاید با یک ارتباط دیگری، به قول عام با پارتیبازی و بدون بررسی لازم یک سری کودک به اینها دادهاید و الان که این تخلف را انجام دادهاند شما میخواهید که برکنارشان کنید و بازداشتشان کنید؟ خودتان باید بازداشت شوید». این مدیر سابق بهزیستی ادامه میدهد: «به نظر من اگر از آن مدیر کل بهزیستی بپرسید که شرح وظایف یک مرکز کودکان بیسرپرست چیست؟ اصلن نمیداند».
نگرش رسانهها نشانه اهمیت در افکار عمومی انتظاری از منظر دیگری هم نتیجه میگیرد: «با شرایط فعلی عامل پررنگتر این است که به هر حال هر سازمان دولتی سعی میکند که در واقع مشکلاتی که در زیر مجموعه خودش اتفاق میافتد را به نوعی کماهمیت جلوه دهد. این امر، امر تازه و جدیدی نیست. در بیشتر سازمانها، در دولتهای قبل و در شرایط مختلف، ما این رفتار را دیدهایم. به هر حال هیچوقت اخبار مستقیمی از هیچ سازمانی منتشر نمیشد. معمول در برابر یک حادثه موضعی شبیه بلاتکلیف پیش میآید اما بعد با اصرار خبرنگارها و پیگیری رسانهها میبینیم که رسمن میآیند و عذرخواهی میکنند و البته همین نوع واکنش هم در نوع خودش قابل تقدیر است. به هر حال من فکر میکنم که آنچه در مورد آزار کودکان پیش میآید، به این خاطر است که سعی میشود در اخبار عمومی کم اهمیت جلوه داده شود. دو سال قبل دختری 16 ساله در مرکز نگهداری دخترانه علیاصغر مشهد بدلیل تالمات و فشارهای روحی خود را حلقآویز کرد در حالیکه مسوولان مرکز از وضعیت روحی او باخبر بودند. در برخی از مناطق که مراکزی هیئات امنایی متولی نگهداری کودکان بودند، گزارشاتی تایید نشده از تجاوز و یا آزار کودکان شنیده میشود و یا در مواردی به قول سرپرستی بهزیستی زنجان از بیتوجهی در سلامت این کودکان ، سخنی به میان نمیآید. محمدی، معاون سازمان بهزیستی ادامه میدهد که: «بررسی اولیه سازمان بهزیستی استان زنجان نشان می دهد که یکی از سه کودک که مورد آزار و داغ کردن قرار گرفته، به نام مریم در اردیبهشت ماه در این مرکز پذیرش شده و علت پذیرش وی نیز کودک آزاری از سوی عمهی او بوده است. ماجرای این دختر این است که مادر وی توسط پدرش به قتل رسیده و پدرش در زندان است. این کودک توسط عمهاش نگهداری میشده و مورد آزار قرار میگرفته است. به همین علت در مرکز نگهداری کودکان مهر زنجان پذیرش شده است. ممکن است آثار روی بدن او علت کودک آزاری بوده باشد که از قبل توسط عمهی او انجام شده و این موضوع در حال بررسی است». باز هم کودک آزاری من برای کودک آزاری خانگی کلی نمونه داشتهام. پدری که معتاد بود و در خماری بچهاش را به دیوار کوبیده بود و او دچار خونریزی مغزی شده بود. در جایی دیگر بچهای حدود یک سال و خوردهای به همین وضع. یا حتا فاطمه که پنج ساله بود و ناپدریاش او را رسمن کشته بود. جای ته سیگار روی جنازهی فاطمه مانده بود. چند مورد کودک آزاری را دنبال میکردم. بیشترشان کسانی بودند که از طبقه پایین فرهنگی اجتماعی و اقتصادی جامعه بودند. یک مادری بود که خودش هم مورد کودک آزاری قرار گرفته بود. او 15 ساله بود و یک بچهی یک سال و نیمه هم داشت و میگفت که پدر بچه او را زده که مغزش متورم شده بود. او میگفت حاضر نیست آدرس پدر را بدهد چون اگر آدرس را بدهد به خطر میافتد و کسی نیست که از او حمایت کند و خرج شکماش را بدهد. این شکنجهها معمول اگر از طرف پدر باشد خیلی برخورد جدی نمیشود. غالبن اینها یک سری بچه هستند که والدینشان معتادند و خرج خود را به سختی میتوانند در بیاورند. نمونههایی که من دنبال میکردم همه اینگونه بودند. خیلی سخت میتوانستند که قوت روزمرهشان را در بیاورند و همهی آنها در پایینترین نقاط شهر زندگی میکردند و خیلی از آنها حاشیهنشین یا حلبینشین بودند که کتک زدن و اذیت کردن بچهها بین آنها کاری عادی است. وقتی از یک همچین ساختار فرهنگی صحبت میکنیم، آن جو پدرسالارانهی این فضاها را باید در نظر بگیریم که کتک زدن و پرت کردن و بیگاری کشیدن برایشان خیلی روتین میشود». شاید کسی ادامه ماجرا را پیگیری نکند. تب تند رسانهای فروکش میکند و تا زمانی که قوانین سختتری برای برخورد با کودک آزاری وضع نشود و سازمانهای نظارتی مجری، دقتی هم برای آن نداشته باشند اوضاع تغییری نخواهد کرد. بهتر است دنبال این ماجرا را نگیرید. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
فراموشی هنر ما مردم است. کوروش آسوده بخواب!
-- بدون نام ، Aug 5, 2008کودک آزاری در ایران مرسوم است. در خانواده ها کودکان مورد ضرب و شتم قرار می گیرند. در مدرسه کار بدون کتک زدن پیش نمی رود. من به یاد دارم که معلم پرورشی حدیثی نیز از پیامبر نقل کرده بود با این مضمون که پدر و مادر ها باید نسبت به کودکان ۷-۱۲ سال بسیار خشن باشند. بحث بر درست یا غلط بودن حدیث نیست، چرا که دین در ایران مجموعه ای از همین چیزهاست، مجموعه ای از باور های رایج. مگر چند درصد حدیث ها مبنایی دارند؟ موضوع آنست که حتی دین نیز در این مساله وارد شده است. وقتی رئیس بهزیستی زنجان که مطمئنا از دین داران و یا دین کاران است می گوید:
-- نوروز علی ، Aug 5, 2008«این خانم در مدت فعالیت خود حتا یک سیلی هم به صورت کودکان نزده است»
می شود حدس زد که سیلی زدن به کودکان روش تقریبا قابل قبولی برای این آقای مدیر است.
بالاخره در جامعه ای که به دار آویختن در ملا عام، شلاق زدن در سر چهار راه، زنجیر زنی همراه با حرکات نا معقول، قمه زنی و خونریزی رایج است، در مملکتی که سنگسار زناکاران وظیفه ای مذهبی است، در کشوری که دعواهای ناموسی در سر خیابان و به جان هم افتادن مثل حیوانات، از دلایل غیرت(حالم از این کلمه بهم می خورد) است، و از مناظری است که هر روز مردم در کوچه خیابان شاهد آنند و به تماشای آن می ایستند، کشوری که حکومت عده ای را به عنوان اراذل و اوباش مورد ضرب و شتم قرارد میدهد، تحقیر می کند، و بعد اعدامشان می کنند، در کشوری که تلویزیون حتی به محکومین به اعدام که برای اجرای حکم عازمند رحمی ندارد و از آنها می خواهد که در مقابل دوربین اظهار ندامت کنند و حتی با آنها توهین آمیز صحبت می کند. در کشوری که آزار حیوانات در میان مردمش امری رایج و دارای پشتوانه دولتی و مذهبی است ...چه می توان در مورد رفتار با کودکان انتظار داشت؟
شهرزاد نیوز: با این که پس از انتشار خبر شکنجهی سه کودک در مرکز نگهداری اطفال در زنجان، طبق وعدههای مسئولین، می بایست این مورد به طور جدی پیگیری میشد، متهم اصلی این پرونده پس از سه روز آزاد شد.
گل محمدی، دادستان زنجان در یک مصاحبهی مطبوعاتی در این باره گفت: "متأسفانه این عمل زشت از سوی خدمتکار که فردی کاملاً سنتی و قدیمی است و از سواد کافی برخوردار نیست، رخ داده که این فرد بعد از مرتکب شدن این جرم متوجه اشتباهش شده است... انجام این عمل زشت از سوی مستخدم یک امر سازماندهی شده و با طراحی قبلی نبوده و تنها دلیل این عمل از سوی متهم، تنبیه کردن کودکان بوده است."
دادستان زنجان در مورد مسئولیت بهزیستی و مدیر مرکز در گزارش سوزاندن کودکان با قاشق داغ، برخورد دادستانی در این مورد را منوط به حصول اطمنیان از عدم گزارش عمدی موکول کرد.
-- ادامه ، Aug 8, 2008تحویل بگیر آقای اردوان! آب تو حاون کوبیدنه...