تاریخ انتشار: ۵ فروردین ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
گزارشی از برگزاری ایام نوروز در مالزی

نوروز با ایرانیان مالزی

اردوان روزبه
[email protected]


هفت‌سین ایرانی در مالزی؛ عکس‌ها: اردوان روزبه

...ما امسال تعطیلاتمان را به همراه عمه و عمو، خاله و دایی، کمپلت به مالزی رفتیم. عموجان می‌گفت یک آژانس آشنا پیدا کرده که می‌تواند بلیط‍‌ها را قسطی بگیرد. به همین حساب حتی بابای لجباز ما هم راضی شد که به مالزی برویم. راستش امسال دیگر خوش نمی‌گذشت که هی برویم تا این پشت و برگردیم، این شده کار هر سالمان. اما می گویند رفتن به مالزی مثل آب خوردن است. البته بعد از ده، دوازده ساعت که رسیدیم به مالزی، کلی ترسیدیم. چون که ما آخر زبان نخوانده بودیم. اما بعد که رفتیم تو شهر، گل از گل‌مان شکفت. چون به نظر اینجا اول ایرانی‌ها بودند، بعد مالزیایی‌ها به آن‌ها اضافه شدند. مامانم که همیشه با چادر و چاقچول این ور و آن ور می‌رفت، این روزها به بهانه هوای گرم، لباس‌های بی‌مانتو می‌پوشد. بابام، غر هم می‌زند اما می‌گوید اشکال ندارد؛ بگذار بعد از سی سال یک بادی به تن مادرت بخورد و یه خورده دلش باز شود...

Download it Here!

به نظر من ایرانی‌ها در طول چند سال گذشته ذوق و استعداد به خصوصی در یافتن راه‌های مناسب سفر برای رفتن به سایر کشورها که رفتن به آن‌ها مشقت کمتری دارد، پیدا کرده‌اند. کشورهایی که فصل مشترکی دارند که موجب جذب همه نوع توریست ایرانی از مومن و مکتبی تا اهل دیسکو و کلاب می‌شود: امکان بهره‌برداری از حداقل‌های سفر بدون تشویش‌های مرسوم در جامعه سیاست زده ما. این موج از شروع فصل تعطیلات و ایام عید و حتا عزاداری‌ها و شهادت‌ها و بین‌التعطیلین که امسال کم هم نبود، شروع می شود و دیگر به نظر می رسد تمامی ندارد، اما نوروز داستان دیگری دارد. همه از چند ماه پیش چمدآن‌ها را بستند و منتظرند که سفرهای نوروزی را آغاز کنند.
با یک مسافر عیدی در مالزی بر سر همین ماجرا صحبت کردم:

دوست داری خودت را معرفی کنی؟
ـ فرهاد هستم.

چند سالته؟
ـ 28 سالمه

برای چه به اینجا آمدی؟
ـ آمدم مسافرت. شب عید می‌خواهیم اینجا باشیم.

چند وقت قبل راه افتادی؛ مشکلی برای آمدن به اینجا وجود نداشت؟
ـ خیلی اتفاقی آمدیم. همین‌طوری بچه‌ها گفتند برویم به یک سفر خارج کشور. بلیط را هم بچه‌ها گرفتند و تا پریروز هم نمی‌دانستم و الان مالزی هستم.

اینجا ایرانی خیلی می‌بینم ، قضیه چیست؟
ـ والا من خودم هم گیج شدم. فکر کنم همه آن‌ها مثل من اتفاقی آمدند اینجا.

برای عید در مالزی چه برنامه‌ای داری ؟
ـ فردا قرار است برویم یک رستوران ایرانی در مالزی و یک باقالی پلو با ماهی بخوریم. حالا من نمی‌دانم چرا ما آمدیم در مالزی باقالی پلو با ماهی بخوریم. می‌توانستیم در ایران هم باقالی پلو با ماهی‌مون را بخوریم در یک رستوران ایرانی در ایران. کمی بگردیم و خوش باشیم. همین.

اگر می‌توانستی همانجا بنشینی و باقالا پلو را بزنی، چرا این همه خرج کردی؟
ـ اگر با من باشد می‌رفتم سواحل مالزی را می‌دیدم. در مالزی این رفقای من دارند دنبال رستوران ایرانی می‌گردند اما من ترجیح می‌دهم که بروم غذاهای مالایی را تست کنم. حالا ممکن است فردا هم دل درد بگیرم ولی بالاخره اینجا بودنم یک ثمری داشته باشد.

فکر می‌کنی در این چند روز که اینجا باشی دنبال دیسکو و کلاب هم باشی؟
ـ قطعا.

مشروب؟
ـ این ها دیگر همه با هم است.

پس ممکن است یکی از دلایلت برای آمدن به مالزی این باشد که این چیزها آن طرف پیدا نمی‌شود؟
ـ آن طرف هم این پیدا می‌شود، کی می‌گوید پیدا نمی‌شود. ولی، آمدیم که خوش بگذرانیم دیگه. در هتل باشیم. حالا درست است که فردا در رستوران ایرانی غذای ایرانی می‌خوریم و خیلی هم اصرار داریم که ایرانی صحبت کنیم. هرچند که ممکن است برای هیچکس هم مهم نباشد که ما ایرانی هستیم، ولی حتما صحبت می‌کنیم. اما سعی می‌کنیم که لذت ببریم و خستگی ما در برود و دور از باید‌ها و نباید‌ها تحمیلی آماده بشویم برای سال جدید که فکر کنم خیلی سال سخت تری باشد.

یک پیام خیلی توپ عیدی بده...
ـ مردم ما هرجا که هستند خوب و خوش باشند. البته رهبر آنقدر پیام می‌دهد که لازم نیست من پیام بدهم. ولی خب عید همه مبارک.


مراسمی به مناسبت سال تحویل در یک رستوران ایرانی

چند سالی هم می‌شود که علی رغم هزینه‌های زندگی و به تبع آن مسافرت بر جمعی که سفرهای نوروزی خارج از کشور را آغاز کردند، افزوده می‌شود و این شاید جای تعجب داشته باشد. اگرچه سعی کردم آماری را در این زمینه بدست بیاورم، متاسفانه مانند همیشه در کشور ما، کسی نتوانست آمار جامعی را ارائه بدهد. اما با توجه به نظر بسیاری از آژانس دارها، این آمار هر روز رو به افزایش است.
رفتم سراغ یک ایرانی دیگر در مرکز خرید KLCC

فکر می‌کنی چرا ایرانی‌ها این موقع اینجوری حمله می‌کنند به مالزی (یکی از همراهانش از کلمه حمله استفاده می کرد در صحبت هایش)؟
ـ می‌آیند چی لیز بخورند (یک رستوران مشهور زنجیره ای است). حمله می‌کنند! عجب اصطلاحی.

اینجا چرا برای مسافر ایرانی هدف است؟
ـ امروز کی ال سی سی چه خبر بود. پر ایرانی. یک آقا می‌گفتی، همه برمی‌گشتند نگاهت می کردند. امنیت، راحتی، تنوع، همین ها کافیه دیگه. نه؟

***

یکی از کشورهای هدف برای توریست‌های ایرانی، مالزی است. با طبیعتی سبز و نزدیک به خط استوا با شتابی فزاینده در رشد اقتصادی که مورد توجه توریست‌ها و مهاجرها بوده است.
وقتی برای تهیه گزارش از سفرهای نوروزی به این سرزمین دور از ایران در آسیای جنوب شرق می‌آمدم، با ظن به حرف دعوت کننده‌ام فکر کردم که می‌گفت اینجا ایرانی‌ها غریبه نیستند.

اما بعد که پیک‌های تبلیغی ایرانی، رستورآن‌های ایرانی، سلمانی و صرافی و حتا خیارشور تبریز و پنیر کارخانه پگاه یا شیر پاستوریزه سابق خودمان را اینجا دیدم، برایم کافی بود تا روشن بشود که بیهوده نیست که این موج بازدید کننده ایرانی، هرسال به آن اضافه می‌شود.

به هرحال به نظر می‌رسد که اینجا انگار اصلا غریبه نیستی. حتا اگر در کشور آدم‌هایی باشی که چهره‌های آن‌ها، رنگ پوستشان و خیلی چیزهای دیگرشان با ما فرق ‌کند. حقیقت این است که مردم مالزی، چه با تیره هندی، چه چینی و یا چه مالایی، همه خونگرم هستند.

آن‌ها چندان حساسیت‌هایی که در چند سال گذشته در بین اعراب حاشیه خلیج فارس در برابر ایرانی‌ها وجود داشته، ندارند. آن‌ها از ایرانی‌ها خوششان می‌آید. به قول یک مالایی:«ایرانی‌ها هم زیبا هستند و هم مهربان و هم پول خرج کن. مغرور نیستند و با همه چیز کنار می‌آیند».

البته آن‌ها به هرحال شاید چندان از بحرآن‌های داخلی ایران مطلع نیستند و نمی‌دانند که مردم ایران آموخته‌اند که همیشه باید با همه چیز کنار بیایند.

امسال همه تا شروع تعطیلات هم صبر نکردند. اینجا هر روز دارد بر جمعیت بازدید کننده‌ها و میهمآن‌ها اضافه می‌شود، یک آمار غیر رسمی اشاره به حدود 15 هزار مسافر ایرانی دارد. بسیاری هم، شب چهارشنبه سوری را در مالزی از روی آتش پریدند. در کنار بسیاری از مجامع و گروه‌های ایرانی که به اشکال مختلف برنامه‌هایی را برگزار کردند.ایرانیان کامیونیتی، از جمله یکی از برگزارکنندگان جشن چهارشنبه سوری در مالزی بود، آن‌ها با کمک دانشگاه LIM KOK WING در محل دانشگاه هنر در شهر سایبرجایا برنامه‌ای داشتند.

با نوید حکیمی یکی از اعضای این گروه در مورد برنامه های ایرانی در مالزی گفتگو کردم:
از او در مورد سابقه کارشان و برنامه های نوروزی در مالزی پرسیدم، او گفت:

ـ این دومین سالی است که داریم برای ایرانی‌ها این برنامه سال نو را برگزار می‌کنیم. قصدمان برای فردا بود که جشنی بگیریم اما به خاطر تداخلی که با برنامه دانشگاه ام ام‌یو داشتیم، انداختیم هجدهم که توام شد با شب چهارشنبه سوری.
برنامه‌ای که ما امشب داریم، یکی از بهترین کمدین‌های ایرانی را دعوت کردیم و در کنارش یک خواننده از ایران به نام فرهاد آمده که دو تا از آلبوم‌هایش را اجرا می‌کند. در حین برنامه‌ها، رقص ایرانی و گیتار فلامینگو را داریم. به اضافه این‌که یک گروه موسیقی سنتی به نام صبا اجرای برنامه خواهد داشت.

چند نفر در برنامه امشب شما شرکت کردند؟
حول و حوش هزار و خورده‌ای.

شرکت کنندگان همه از دانشگاه هستند؟
ما در دانشگاه خودمان، 250 ایرانی داریم که نزدیک به 200 نفر از آن‌ها شرکت کردند. بقیه از دانشگاه‌های مختلف هستند مثل ام ام یو، یو پی ام، کی بی یو، دانشگاه کی ال و کالج‌های مالزی. گروهی هم بچه‌هایی‌اند که به همراه مادر و پدرشان و دوستانشان در قالب توریست به مالزی آمدند.

یکی از شرکت کنندگان در این مراسم هم می گفت: «چهارشنبه سوری. الان شبی است که شما در ایران می‌توانید از صداها و از چیزهای اضافی سردرد بگیرید. ولی روش سنتی آن این است که یک آتشی روشن کنیم. خانواده‌ها دور هم جمع شوند. از خوبی‌ها صحبت کنیم. سنت های خوبی که دیگر در ایران با یم نوع رویکرد تازه می بینیم. درگیری و پلیس و غیره».


هم زمان با عید چند فستیوال و برنامه‌های خیابانی در کوالالامپور برگزار شد

سام، یک راننده تاکسی مالایی است. که در برنامه شب سال نو در دانشگاه لیم کک با او آشنا شدم. موسیقی رپ ایرانی گوش می‌کند و از بلندگوی ماشینش به قول خودش جز آهنگ ایرانی، هیچ چیز شنیده نشده است. چند کلمه هم فارسی بلد است. او با بچه‌های ایرانی دانشگاه آشنا است. نوروز را یک عید بزرگ می‌داند و برای ایرانی‌ها آرزوی سلامتی می‌کند. شوخ طبع و مهربان، اما به قول خودش می‌گوید؛ ایرانی‌ها اگرچه چند درصدشان دیوانه بازی از خودشان درمی‌آورند، ولی مهربان و با صفا هستند.

وقتی این گزارش را تهیه می‌کنم چند ساعتی به شروع سال نو نمانده. برای تکمیل گزارشم میان ایرانی‌ها در مراکز خرید رفتم. جاهای مختلف را دیدم. جاهایی که کامپیوتر می‌فروختند. لباس‌های زنانه و مردانه. وسایل و اسباب بازی. چینی و هر چیزی که بخواهید. همه جا از ایرانی‌ها پر بود. مخصوصا وقتی زیر برج‌های دوقلوی مالزی موسوم به کی ال سی سی بروید، می‌بینید جای سوزن انداختن نیست. امشب واقعا همه فارسی صحبت می‌کردند.

در همین گشت و گذار ها با صفا آشنا شدم. صفا نظر دیگری داشت. او دانشجو است. پرسیدم:

امشب اینجا هم چهارشنبه سوری برگزار شد. آیا چهارشنبه سوری ایران را برایت تداعی می‌کرد؟
ـ نه. شاید این چیزی که اینجا اتفاق افتاد، چیزی است که خیلی از جوآن‌های ما در ایران انتظار آن را دارند. چند تا کپه آتش روشن کنند و یک بزن و برقصی و از روی آتش بپرند، بدون مزاحمت. انتظار بیشتری هم ندارند. هیچ قصدی هم ندارند و همین را انتظار دارند. که آن هم متاسفانه از آن‌ها دریغ می‌شود.

امسال در اخبار خواندم که برای جلوگیری از آشوب‌های شب چهارشنبه سوری طرح پلیس غیر محسوس گذاشتند. هر روز هی دارد بسته تر می‌شود. بیشتر منظورم همین است که اینجا دارد اتفاق می‌افتد. بچه‌ها از روی آتش می‌پرند و رقص. چیز دیگری هم بیشتر از این نمی‌خواهند. این همانی است که بچه های ایرانی در ایران شاید آرزوی بی دردسر برگزار کردنش را دارند. خوبی‌اش به این بود که در ایران باشد.

چندین کنسرت و برنامه‌ نوروزی در این ایام برگزار می‌شود. این جشن‌ها، دیگر ملیت‌های مالزی را هم علاقمند کرده است. رقص و آواز و موسیقی ایرانی. محلی و نو کهنه و کلاسیک. هرچی دلتان بخواهد. جالب است به شما بگویم که اکثر مجری‌ها و برنامه سازها، همه از ایران آمده‌اند. خواننده‌ها، نوازنده‌ها، بچه‌هایی که دست اندرکار هستند. آدم‌هایی که شاید در ایران مطرح باشند و شاید هم گمنام. اما این نکته است که آن‌ها می‌آیند اینجا تا بتوانند برنامه برگزار کنند.

نمی‌دانم؟ این شاید سوالی است که خیلی‌ها باید در ایران آن را جواب بدهند که چرا این‌ها نمی‌توانند برنامه‌های خود را در ایران برگزار کنند و مجبورند رنج سفر بر جان بخرند و بیایند.
به هر حال مجموعه‌ای از جذابیت‌ها در این کشور و محدودیت ها در آن کشور باعث شده که مردم برای تعطیلات رو به مالزی بیاورند. ارزانی نسبی، امکانات به روز و نکته‌ای دیگر که بسیاری از خانواده‌های ایرانی توریست را به اینجا کشانده، تحصیل فرزندانشان در دانشگاه‌های اینجا است.

اینک نزدیک به 5000 دانشجوی ایرانی درحال حاضر در کشور مالزی مشغول به تحصیل هستند. خیلی از آن‌ها، خانواده‌های‌شان در ایام عید به بهانه این دیدار؛ می‌آیند و درکنار بچه‌های‌شان هستند. به قولی هم فال و هم تماشا.

از یک جوان ایرانی خواستم در مورد عید بگوید. عیدی که در مالزی مراسم‌هایش برگزار می‌شود:

ـ خوب است. البته با همه این مراسمی که اینجا برگزار می‌شود باز فکر می‌کنم ته آن، حرکتی که باید در دل ما ایجاد بشود، نمی‌شود. چون فکر می‌کنم علاوه بر این تشکیلات و مراسم، طبیعت هم باید دست به دست بدهد تا آن حرکت ایجاد بشود. به نظر من نوعی فیلم بازی کردن یا تظاهر کردن است که داریم عید بازی می‌کنیم.

عید باید همان دور و بر خانواده باشی، تلویزیون شبکه یک را روشن کنی. اول آن ضرب را بزنند، بعد هم توپ را بترکانند. آن طوری عید می‌شود. اینجا یک کم شبیه رل بازی کردن است. شاید برای این‌که همچنان خودمان را به آن سنت‌های‌مان وفادار بدانیم و وابسته بدانیم ،دولی عید ایران چیز دیگری است.

***

حال سال نوی دیگری برای ایرانی‌ها پیش رو است. آن‌ها هم مانند بسیاری از مردم دنیا با تمامی رنج‌ها و مشقت‌های زندگی به فردایی بهتر و سالی نو تر فکر می‌کنند. کوآلالامپور این ایام مانند شهرهای ایرانی شده است. ماساژورهای چینی به فارسی بفرما می‌زنند و رستورآن‌های ایرانی، سبزی پلو و ماهی سرو می‌کنند.
راستی عید نوروز شما هم مبارک.

Share

نظرهای خوانندگان

رادیو زمانه به مالزی خوش آمدی. اینجا حرف بسیار است امیدواریم حضور مداومتان را شاهد باشیم.

-- میری ، Mar 24, 2008

همیشه هم حضور ایرانی زیاد در یک کشور ثالث خوب نیست! یک مقدار هم از معایب اون که خیلی هم بیشتره بگید. من یک سال است که برای ادامه تحصیل در مقطع دکتری به اینجا آمدم. اعتراف می کنم که مجبور شدم . با داشتن پذیرش از دانشگاه جورج واشنگتن آمریکا و پس از اینکه از سفارت آمریکا در قبرس ریجکت شدم مجبور شدم بیام اینجا ! اما الان خیلی پشیمونم. اینجا ایرانی هایی که برای تحصیل آمدن اغلب از قشر کم فرهنگ و حتی بی فرهنگی هستند که من در تهران هم در اطرافم این قسم آدمها رو تجربه نکرده بودم. انسانهای بی مسئولیت ، بی نزاکت ، بی فرهنگ و .... کاش می شد با من هم مصاحبه می کردید تا از این سمت هم به موضوع نگاه می شد.
بهر حال من دارم از دست این انسانها فرار می کنم و برای ادامه تحصیل در دوره دکتری به استرالیا می رم، در حال حاضر هم منتظر جواب PVA هستم. امیدوارم زودتر جواب مثبتش بیاد و من از دست این انسانها خلاص بشم.
امیداوارم نظر بنده رو هم ثبت کنید چون برای تایپش به فارسی خیلی وقت گذاشتم.
به امید روزی که همه ایرانیان در سراسر دنیا به عنوان انسانهایی با فرهنگ معرفی شوند.

-- محمد ، Mar 26, 2008

عکسهایی از مراسم سال نو در مالزی:
http://nedairani.blogfa.com/post-104.aspx
http://tinyurl.com/yrqsqj

-- علی ، Mar 26, 2008

من هم خوش آمد می گم و امیدوارم حضور جدی تری در این سمت رنگارنگ و استوایی دنیا داشته باشید.

-- مریم ، Mar 26, 2008

بالاحره شما فهمیدید ما اینجا هستیم، حسرت بدل شدیم بابا... ایرانی های همه جا حساب... مالزی بی حساب- در ضمن دانشگاه MMU هم برنامه داشتیم.

-- ندا ، Mar 27, 2008

از این که رادیو زمانه توجهی جدی به ایرانیان مالزی نشون داد واقعا خوشحالم. با توجه به حضور روزافزون ایرانی ها در مالزی، به نظر جای این توجه خالی بود. به امید تداوم این ارتباط. موفق باشید

-- Neda ، Mar 27, 2008

نمی دونم اما شاید لازم باشه خود بر و بچه های ایرانی تو مالزی نظرشونو در مورد صحبت های آقای محمد بگن..

-- اردوان ، Mar 27, 2008

شما می تونید به مرور خودتون قضاوت کنید. آقای اردوان

-- علی ، Mar 27, 2008

به هر حال فكر نمي كنم ايراني هاي استراليا هم خيلي فرق كنند.
ولي اون هايي كه تو دانشگاه جورج واشنگتن آمریکا هستند حتما با باقي ايراني ها فرق دارند و از فرهنگ بالاتري برخوردارند. به هر حال پذيرش اونجا رو كه به هر کسی نمي دن!!

-- علي (يكي ديگه) ، Mar 28, 2008

من با نظرات آقای محمد موافقم چون خودم هم از دست همان ایرانی ها فرار کردم و از مالزی رفتم. متاسفانه این مطلب یک واقعیت بسیار تلخ است و نباید روی آن سرپوش گذاشت هرچند تمامی ایرانیان مالزی اینگونه نیستند اما بهرحال این دسته هم وجود دارند و اقلیت پرجمعیتی هم هستند.

-- مجید ، Mar 28, 2008

از اینکه با حرکات ایچنین اطلاعات هموطنانمان را راجع به مالزی بالاتر بردید سپاسگذارم. ولی یادتون باشه که تابستون هوا گرمتره...

-- کامی ، Mar 29, 2008

salam
man madare navid hakimi hastam va az in ke sohbathaie pesaram ro dar in weblog khoondam kheili khosh hal shodam. omidvaram betoonam norooz ro dar kenare pesaram va doostanesh ba ham jashn begirim.

-- Shokooh Sadeghi ، Mar 31, 2008

متاسفم برای محمد. آقاجون من 3 ساله اینجا هستم و اونجوری که شما تعریف کردی سراسر کذب هست. مشکل از خودته آقاجون! خود شکن آینه شکستن خطاست...همه جا آدم چیپ هست مالزی هم مبرا نیست...کاش تاثیر تحصیلات عالیه رو در بینش و رفتار مردم هم می شد دید...

-- زیبا دریارودی ، Apr 1, 2008

با سلام :
در جواب آقای محمد , باید بگویم صد در صد دلیل ریجکت کردن ویزای شما در قبرس هم همین بوده است که آمریکا ئیها, شما را از همان ایرانیان بی فرهنگی تشخیص داده اند که جایشان در آمریکا نیست و همانطور که گفتید قرار بوده آمریکا بروید ولی اشتباهی راننده مینی بوس به مالزی آورده .
ما فقط نفهمیدیم شما چطور در مدت 1 سال 15 هزار نفر ایرانی بی فرهنگ مالزی را شناسائی کردید .

-- امیر تیمور نیری ، Apr 7, 2008

امیر تیمور خان زدی تو خال
هموطن های عزیز همه یک احساس خود متفاوت بین ذاتی دارند معمولاً
من خودم هم گاهی این احساس بهم دست می ده
ها ها ها

-- شهاب یارمحمدی ، Aug 27, 2008

راستش من دوست دارم هموطنم به هر کجای دنیا که سفر میکنه شان و منزلت خودشو حفظ کنه همین.

-- بدون نام ، Oct 14, 2008

راستش من دوست دارم هموطنم به هر کجای دنیا که سفر میکنه شان و منزلت خودشو حفظ کنه همین.

-- رضوان فرجی ، Oct 14, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)