رادیو زمانه

تاریخ انتشار: ۷ اسفند ۱۳۸۶
گزارشی در مورد پرویز کامبخش روزنامه‌نگار افغان ـ بخش دوم

«این اعدام به تقاضای تمامیت‌خواهان است»

اردوان روزبه
[email protected]


سید یعقوب ابراهیمی، برادر پرویز کامبخش

در بخش پیشین این گزارش گفتگویی داشتم با سید یعقوب ابراهیمی، برادر پرویز کامبخش و خالد خسرو، روزنامه نگار و فعال اجتماعی افغان در کانادا. سید پرویز کامبخش روزنامهنگاری بود که به جرم تکثیر یک مقاله در مورد مسائل زنان در اسلام مورد خطاب برخی از علماء قرار گرفت و در دادگاه منطقه‌ی بلخ، به اعدام محکوم شد. سهیل سنجر صاحب امتیاز نشریه «هشت صبح» که یک نشریه پر تیراژ در کابل است، این فرایند را برای خبرنگاران یک هشدار می‌داند و معتقد است، بصورت ساختاری مشکلاتی دست به گریبان جامعه‌ی افغان است که بیشتر مسائل آن، متوجه نویسندگان و اهل فکر است. با گفتگو کردم:

Download it Here!

آیا مطلبی که پرویز کامبخش منتشر کرده در قانون مطبوعات افغانستان از مصادیق نشرات ممنوعه محسوب می‌شود؟

ظاهرا بله. این استدلال همین‌ها است. ولی کاری که کامبخش کرده، یک کار مطبوعاتی نیست. درست است که آقای کامبخش یک روزنامه نگار است و کار روزنامه نگاری و خبرنگاری می‌کند. اما عملی که انجام داده، مصداق یک عمل مطبوعاتی نیست. به خصوص که او این مقاله را از یک سایت اینترنتی گرفته و بعد بین دوستان خود تقسیم کرده است. حتا بعضی از روحانیون مترقی افغانستان موضع گیری کردند که این از مصادیق نشر کفر نیست. بنابراین کاری را که آقای کامبخش کرده، جرم پنداشته نمی‌شود.

اگر کسی منتشر کننده‌ی چنین مطلبی باشد آیا قانون جاری افغانستان می‌گوید که حکم فرد اعدام است؟

البته در این شکی نیست که افغانستان در حال پا گذاشتن به مسیر یک جامعه‌ی دموکراتیک است و به‌سوی قانونمند شدن می‌رود. البته ممکن است که قوانین افغانستان، نواقص و مشکلات خاص خود را داشته باشد که در آن هیچ شکی نیست.

بازداشت آقای کامبخش و صدور حکم اعدام برای وی نیز، ممکن است ناشی از این قوانین و ساختار و پروسه قانون گذاری افغانستان باشد. اما از طرف دیگر در نظر داشته باشید که حکم آقای کامبخش و بازداشت وی ناشی از یک‌سری فرهنگ محافظه کارانه‌ی سنتی است که به هر حال هنوز دز جامعه‌ی افغانستان به قوت خودش باقی است.

برخی فکر می‌کنند که نشر چنین مقاله‌ای و خواندن یک چنین مسائلی، باعث می‌شود که به ابهت و قدرت و موقعیت محافظه کاران آسیب وارد شود.

به هر حال در افغانستان از مسائل دینی، سال‌های طولانی بهره‌کشی و سوء استفاده شده و حال جریان‌ها و گروه‌هایی هستند که سعی می‌کنند دین را از انحصار مساجد و ملاها بیرون بکشند و آن را تبدیل به یک چیز عمومی در داخل جامعه بکنند.

با وجود قوانینی که به هر حال به این خشونت هم نیست، ریشه‌ی این برخوردها در چیست؟

یک بخشی از این موضوع برمی‌گردد به تمایلات سنتی و محافظه‌کارانه‌ای که به هر حال جریان‌های تندرو و محافظه کار در افغانستان دارند چرا که سال‌های طولانی دین را در انحصار خود داشتند و این قبیل حرکت‌ها در این روند خلل ایجاد می‌کند.


تصور من این‌ است که در افغانستان اگر دین از انحصار مساجد و کسانی مثل ملاها بیرون شود، بخش عظیمی از روحانیون و محافظه کاران دیگر موقعیت و ارزش اجتماعی خود را از دست می‌دهند.

از طرفی فراموش نکنید در افغانستان یا کشورهایی که در این حوزه قرار دارند، یک مقداری برخورد دینداران، برخوردهای تمامیت خواهانه و انحصارگرایانه است. یعنی هیچ حقیقت و هیچ مساله‌ای را فارغ از این چارچوب‌های فکری و ایدئولوژیکی خودشان، باور نمی‌کنند، نمی‌پذیرند و قبول ندارند. به این خاطر هر اتفاقی که می‌افتد، فکر می‌کنند که این اتفاق، موجودیت و هستی آنها را به خطر می‌اندازد.

از طرف دیگر در جامعه‌ای که یک جریان بسیار تندرو به نام طالبان در آن وجود داشته، جنگ سی ساله‌ی داخلی در آن حاکم بوده؛ نباید این اتفاقات را دور از ذهن دانست.

شما می‌دانید که الان طالبان در گوشه و کنار این سرزمین، ریشه و حضور دارند. من فکر می‌کنم که این برخوردها و این کشمکش‌هایی که سر این مسائل ایجاد می‌شود، مانند اتفاقی که برای کامبخش افتاد از این موضوع نشات می‌گیرد. اتفاقی که ممکن است برای روزنامه نگار و یا کسی که به هر حال متفاوت می‌اندیشد بیفتد.

شما و سایر روزنامه نگاران تاکنون برای رفع این موانع چه اقدامی انجام دادید؟

زمانی که آقای کامبخش در ولایت بلخ، بازداشت شد؛ روزنامه نگاران و فرهنگی‌ها اعتراض کردند و راه‌پیمایی به راه انداختند. در کابل هم مقالات و گزارش‌های متعددی در زمینه‌ی بازداشت آقای کامبخش منتشر شد. از جانب دیگر از رییس جمهور کرزای، بطور مستقیم و غیر مستقیم خواسته شد که از آزادی آقای کامبخش حمایت بکنند و بگذارند که او آزاد باشد.

حتا آیت‌الله آصف محسنی، یکی از مراجع عالی مقام تشیع در افغانستان با صراحت اعلام کرد که از لحاظ اعتقادی و از لحاظ بدعت، نشر کفر، کفر نیست.

آیا قانون مطبوعات افغانستان مواد حمایتی لازم را در مورد روزنامه‌نگاران دارد؟

در یک قسمت از آن حمایت می‌کند اما دسته‌ی دیگر که مربوط به نشرات ممنوعه است، نه. چون نشرات ممنوعه در قانون مطبوعات افغانستان، بصورت واضح تعریف نشده است. مواردی را گفته‌اند که آنها بیشتر چیزهای کلی است. مثلا به امنیت ملی صدمه نزنند، به عبادت و ادیان صدمه نزنند. این‌ها چیزهای کلی است که دقیق تعریف نشده و تفسیر های مختلف از سوی قانون‌گذاران شود.

***


پرویز کامبخش در زندان مزار شریف، عکس از: مونیکا بریبنی

قرار است بزودی، دادگاهی دیگر برای تجدید نظر خواهی حکم کامبخش در کابل تشکیل شود، با تعدادی از فعالان اجتماعی افغان که صحبت می‌کردم، اشاره داشتند که تشکیل این دادگاه در مرکز شاید بتواند کمک بیشتری به تغییر حکم او کند.

حقیقت آن است که هنوز نگرش در برخی ولایات مبتنی بر سنت‌های دینی است و به روایتی این سنت‌ها، نه به شکل مناسب که به نوعی هیجانی محسوب می‌شود.

اینک در ولایات کندوز و بلخ، علماء تشکیل جلسه داده‌اند و خواستار اعدام این روزنامه‌نگار شده‌اند. البته مشابه این خبر در سایر ولایات نیز، شنیده می‌شود.
در دادگاه قبلی، کامبخش بدون وکیل و هیات منصفه حاضر شد. هنوز براساس سنت‌های جاری کشور افغانستان، عموم قضات را روحانیون و علمای دینی تشکیل می‌دهند.

این جریان، موجب اعتراضاتی در بین مردم نیز شده است. چندی پیش گروهی از فعالان اجتماعی در مقابل دفتر سازمان ملل در کابل تجمع کردند و خواستار دخالت این نهاد، در پرونده شدند. در جلال آباد نیز روز سه‌شنبه 23 بهمن ماه، گروهی دیگر نیز به صدور این حکم اعتراض کردند. اما حقیقت آن است که اقشار میانی و عموم جامعه‌ی افغان با پایبندی‌های سنتی خود به مذهب می‌نگرند و هستند کسانی که با این اعتراض‌ها، موافق نباشند.

اگرچه که اکثریت عامه‌ی مردم، صدور این حکم را برای این روزنامه‌نگار سنگین می‌دانند، اما به هر حال او را مستحق مجازات می‌خوانند. ولی برخی از علمای دینی نیز در این میان با سنت شکنی نسبت به صدور حکم برای کامبخش اعتراض کرده‌اند.

از جمله این معترضین، آیت‌الله آصف محسنی، یکی از رهبران قدیم جهادی بود که نقل کفر را، کفر نمی‌داند و این موضوع را از مصادیق ارتداد، برنمی‌شمارد. همچنین وقتی در این مورد نظر مولوی مصطفا فراهی، عضو سابق کمیسیون رادیو و تلویزیون افغانستان را در مورد حکم صادره در مورد کامبخش و مصادیق ارتداد پرسیدم با اشاره به احکام اسلامی ذکر کرد: «اگر کسی به ارتداد هم محکوم شد، سه روز در اسلام وقت دارد که توبه کند و قببول کرد، مشکلی ندارد و عفو می‌شود.»

می ‌پرسم: «با این شرایط ، مصادیق صدور حکم برای این فرد چیست؟» می‌گوید: «کسی که مرتد می‌شود، در قرآن، قتلش دیده نمی‌شود. در محدوده‌ی قرآن، در احکام قرآن، آیه‌ی محکمی نیست که بگوید باید کسی را که مرتد شده، بکشید. اما در احادیث و روایات برای همان زمان مواردی آمده است که در آن زمان هم اجرا شده. در فقه اسلامی، کسی که از اسلام منصرف می‌شود سه روز وقت دارد و علماء به او وقت می‌دهند و بعد اگر منصرف بشود ومنکر بشود و بگوید که من مسلمان هستم؛ با او حسابی ندارند».

این بحث بار دیگر موضوع ارتداد و مصادیق آن و یا مهدور‌الدم بودن فرد مرتد را به چالش می‌کشد و باز این بحث را مورد توجه قرار می‌دهد که آیا می‌تواند نقل یک مقاله‌ی انتقادی در محیط دانشگاهی، کفر محسوب و مستوجب اعدام باشد؟.

در همین حال چندی پیش وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان، یک خبرنگار و دو مدیر رادیو و تلویزیون را به دلیل استفاده از کلمه‌ی فارسی دری «دانشگاه» به جای «پوهنتون» مجازات کرد. به نظر می‌آید این نشانه‌ای دیگر بر افزایش فشار بر این قشر محسوب می‌گردد. برخی اشاره می‌کنند با این شرایط در صورت عدم تغییر نگرش و اصلاح قوانین، آینده‌ی روشنی پیش‌روی روزنامه نگاران و نویسندگان در افغانستان نخواهد بود.

نظرهای خوانندگان

وقتي كه ما ايرانيان ادعاي تمدن داريم و به تاريخ 2500 ساله خود افتخار ميكنيم و در مقابلمان دولتمردانمان در مجلس شوراي ملي بر سر تصاحب آب نيمه خورده رئيس جمهور بمنظور تبرك با هم مجادله ميكنند از كشور قبيله اي افغانستان چه توقع ميرود
تزوير و ريا هم از استاندارد خودش خارج شده است.حرف براي گفتن زياد است و مكان آن كم
خدا رحمت كند شاباجي خانم را
خلاقيق هر چه لايق

-- hassan ، Feb 26, 2008 در ساعت 09:27 PM

مردم افغانستان بارها و بارها از اين حكم ننگين تبري جسته اند و در همين مدت در هرات ، بلخ و حتي كابل چندين راهپيمايي اعتراض آميز در رابطه با حكم ارتداد پرويز كامبخش صورت گرفته است . حالا اين وضعيت را مقايسه كنيد با ايران خودمان . اگر كسي به رنگ يا جنس آجر به كار رفته در چاه قرار گرفته در منطقه اي كه يك نفر خواب ديده كه فرد ديگر در آنجا با سيدي داراي نور ! در حال مصافحه و خوش و بش است انتقاد كند ، واي بر اسلام ! واي بر مملكت! امت كفن پوش مي شوند نهادهاي نظامي اطلاعيه صادر مي كنند علماي اصولگرا فتواي جهاد و ارتداد و قتل و قطع دست راست و پاي چپ با اره ! صادر كرده و علماي اصلاح طلب پشت هر تريبوني كه حاضر مي شوند بر مظلوميت معصومين اشك مي ريزند و فغان سر ميدهند و بر سر و سينه مي كوفند مردم و روشنفكران هم در اين غائله خاموشند كه اگر حرف بزنند ممكن است به توهين به مسلمات شريعت مقدس متهم شده و شايد هم شوخي شوخي به جهنم بروند و روز قيامت در صف لشكريان يزيد و شمر بن ذي الجوشن به حساب آيند بله فرهنگ و تفكرافغانها در 4 سال ، دهها سال پيشرفت كرد و ما هزارها سال به عقب برگشتيم . گذشته از اين نكات در دولت افغانستان هم افرادي هستند مثل كرزاي ، كريم خليلي ، يونس قانوني ، فهيم مسعود و ساير دولتمردان و روشنفكران آگاه كه هيچگاه اجازه اجرا شدن چنين احكام را نخواهند داد .

-- كاميار ، Feb 26, 2008 در ساعت 09:27 PM

با سلام خدمت دست اندرکاران سایت
عرض کنم به خدمت دوستی که نظر داده اند اول اینکه اگر این تمدنی که شما می گویید واقعا وجود داشته باشد! فقط مختص به ایرانیان نیست.
شما نباید یک فرهنگ و یک تمدن را مختص به یک محدوده جغرافیایی نمایید. چیزی که شما ادعا می کنید مربوط به خراسان زمین می شود که افغانستان نیز جزیی از آن است.
در ثانی نسبت به این مطلب باید گفته شود که به نظر من تمام مشکلات ناشی از این دین می شود. دینی که نتواند از خودش در مقابل یک مقاله دفاع کند و فورا طرف را محکوم به اعدام کند چه دینی است؟
آیا می توان نام یک دین کامل بر آن نهاد.
البته قبول اینکه اسلام در اصل اینگونه بوده دشوار است. استفاده های سیاسی از این دین حال و روز آن را به اینجا رسانده است. در ایران ولایت فقیه و در افغانستان طالبان.

-- بی طرف ، Feb 26, 2008 در ساعت 09:27 PM

افغانستان هم كه از زير بته نيامده. در آن تاريخ با ما شريك است.

-- dr jack ، Feb 26, 2008 در ساعت 09:27 PM

این هم حکایتی است که موجب عقب ماندگی ماست. ایران وطن ایرانی. چرا انسان نه؟ چرا انسانیت نه؟ امروز یک انسان دارد نابود می شود یک موجود زنده همین بس برای فریاد.

-- vatan ، Feb 26, 2008 در ساعت 09:27 PM

افغانستان، برخلاف تصور شما، یک کشور قبیله ای نیست. فقط پشتون های این کشور با سیستم قبیله ای زندگی می کنند و به نظر من، تمام مشکلات افغانستان، از قبیله گرایی این قوم سرچشمه می گیرد.

-- منصور ، Feb 26, 2008 در ساعت 09:27 PM