رادیو زمانه

تاریخ انتشار: ۳۰ آبان ۱۳۸۵

سوريه، ايران و راه‌ حل‌های آمريکا برای عراق

سعید شروینی
[email protected]

"وليد معلم"، وزير خارجه سوريه، دو روز اخير (۱۹ و ۲۰ نوامبر) در عراق بود. اين اولين سفر يک مقام بلندپايه سوری در ظرف ۲۴ سال گذشته به بغداد است. آنچه اين سفر را قابل توجه می‌کند نه تنها کم‌سابقه بودن آن در سه دهه اخير، بلکه بيشتر،‌ زمان انجام آن است. به عبارت ديگر، وليد معلم زمانی به عراق سفر می‌کند که بحران و آشوب در اين کشور به نقطه حادی رسيده است و پيروزی دمکرات‌ها در انتخابات اخير کنگره آمريکا نيز،‌ فشار بيشتری را متوجه دولت بوش کرده تا برای طرح و تدوين يک راهبرد خروج از وضعيت کنونی در عراق جد و جهد وانعطاف بيشتری به خرج دهد.

متاثر از فعل و انفعالات يادشده طبيعی است که نتيجه کار کميسيون مستقل و فراحزبی،‌ معروف به "کميسيون بيکر- هاميلتون" که به دستور جرج بوش برای ارائه راه‌حل‌هايی جهت غلبه بر بحران عراق تشکيل شده نيز از اهميت و حساسيت بيشتری برخوردار شود. گرچه گزارش نهايی کميسيون بيکر در ماه ميلادی آتی انتشار می‌يابد ولی خبرها از وجود گزينه‌های مختلفی حکايت دارند که اين کميسيون مشغول بحث و بررسی آنهاست.

يکی از اين گزينه‌ها،‌ تماس با ايران و سوريه و بهره‌گيری از همکاری و نفوذ آنها در عراق برای حل بحران اين کشور است. چنين گزينه‌ای هر چند ازحمايت بريتانيا برخوردار است ،‌ اما با سياست‌های تا کنونی کاخ سفيد در قبال دو کشور يادشده تجانس و سنخيتی ندارد. با اين همه به نظر می‌رسد که شدت بحران عراق واشنگتن را واداشته نسبت به آزمودن مقدماتی اين گزينه انعطاف نشان دهد و برخی تماس‌های غيررسمی و نامتداول را نيز در راستای آن خالی از فايده نبيند. ديدار جيمز بيکر با وليد معلم در ماه سپتامبر گذشته در نيويورک و يا ملاقات وی با جواد ظريف ، نماينده دائمی ايران در سازمان ملل، از جمله اين تماس‌ها بوده‌اند. سفر وليد معلم به عراق را نيز می‌توان در متن و بطن گزينه يادشده معنا و تفسير کرد.

واقعيت اين است که بر خلاف جمهوری اسلامی، سوريه مشکل غامض و پيچيده‌ای با واشنگتن ندارد و اگر ابهام و تنشی هم در روابط فی‌مابين بروز می‌کند عمدتا متاثر از مناسبات خصمانه اسراييل و سوريه است. برای دولت دمشق اولويت اول همانا بازپس‌گيری اراضی اشغالی خود از اسراييل است و حضور و نفوذ آن در لبنان و يا حمايت‌اش از گروه‌های فلسطينی هم در وجه عمده تابعی از تلاش برای تحقق الويت يادشده است. واشنگتن نيز بيش از پيش دريافته است که متزلزل شدن پايه‌های حکومت سکولار دمشق قبل از همه به قدرت‌گيری گروه‌های اسلامی سوريه کمک خواهد کرد که چنين امری مغاير اهداف منطقه‌ای آمريکاست.

در مورد عراق شک نيست که سوريه يکی از پشت‌جبهه‌های اصلی گروه‌های سنی مخالف و شورشی عراق است.اين نيز واقعيتی است که وضعيت بحرانی در عراق تا کنون از نظر دمشق مانعی بوده که واشنگتن تيغ تيز حمله و فشار را متوجه سوريه کند و دولت اين کشور را به امتيازدهی‌های نامطلوب در راستای سياست‌های منطقه‌ای آمريکا و اسراييل وادارد.

اينک اما بحران عراق به نقطه‌ای رسيده که تنها برای آمريکا دردسرساز نيست ،‌ بلکه سوريه را نيز به لحاظ امنيت ملی و ارضی‌اش با خطرات و تهديدهاتی مواجه کرده است. هم کميسيون بيکر و هم شمار زيادی از کارشناسان سياسی منطقه با توجه به تشديد خشونت‌های قومی و مذهبی در عراق ابدا منتفی نمی‌دانند که يکی از گزينه‌های نامطلوب برای اين کشور تجزيه آن باشد. چنين حالتی کل جغرافيای سياسی منطقه را دستخوش بی‌ثباتی خواهد کرد و اکثر کشورهای همسايه با توجه به ترکيب قومی و ملی خود به سختی با آن کنار خواهند آمد. طبيعی است که ممانعت از اين گزينه که اينک ديگر تابو به شمار نمی‌رود محملی برای همکاری دمشق با واشنگتن برای مهار بحران عراق باشد.

در مورد چشم‌انداز همکاری آمريکا با ايران در عراق قضيه البته دشوارتر از سوريه است. هم نوع نگاه جمهوری اسلامی و اسراييل به يکديگر و تاثيرپذيری محسوس واشنگتن از اين نگاه ،‌ هم موضوع تنش‌انگيزبرنامه هسته‌ای ايران و هم ريشه‌دارتر بودن مشکلات در رابطه تهران و واشنگتن مانع از آن است که تفاهم بر سر همکاری برای مهار بحران عراق همان شتاب و کيفيتی را داشته باشد که با سوريه داشته و خواهد داشت.

البته ورای ميزان موفقيت آمريکا در جلب همکاری ايران و سوريه در حل بحران عراق، از اين واقعيت نيز نمی‌توان غافل ماند که اين گزينه اگر شانسی هم برای موفقيت داشته باشد همانا در تلفيق و تکميل با برخی گزينه‌های ديگر است. هم در کميسيون بيکر و هم در راهروهای کاخ سفيد در باره افزايش موقت نيروهای آمريکايی در عراق برای ايجاد حدی از ثبات در بغداد، کم‌وبيش بحث و بررسی‌ها جريان دارد. اميد موافقان اين رويکرد آن است که به موازات استقرار حد بيشتری از ثبات ،‌ نيروهای بومی عراقی نيز به تدريج به لحاظ کميت و سطح آموزش،‌ توان کنترل اوضاع را پيدا کنند و قوای آمريکايی و انگليسی متعاقبا در شرايطی قرار بگيرند که بتوانند برای خروج خود يک جدول زمانی ارائه کنند. چنين جدولی برای خروج ،‌ از نظرموافقان آن در واشنگتن و لندن،‌ بهانه مقاومت از دست گروه‌های شورشی را می‌گيرد و آنها را برای ادغام در روند و پروسه‌های سياسی انگيزه‌مندتر می‌کند.

در اين ميان هستند کسانی مانند زيبگنويف برژينسکی، مشاور امنيت ملی آمريکا در دوران کارتر که بهترين گزينه را خروج سريع نيروهای آمريکايی از عراق می‌دانند. اما از نظر دولت جرج بوش کماکان مدتی وقت باقی است که ابتدائا گزينه‌های کمتر نامطلوب آزموده شوند، چرا که ظاهرا هنوز نه اهداف ژئوپليتک، اقتصادی و نظامی حمله به عراق برای واشنگتن قابل چشمپوشی‌ است و نه خروج شتاب‌زده و شکست‌گونه که به تقويت نيروها و کشورهای اسلامی‌ تندرو، ضد‌آمريکايی و ضد‌اسراييلی منجر شود با سياست‌های منطقه‌ای کاخ سفيد همخوانی دارد. اين که آيا آن دسته از گزينه‌های کميسيون بيکر که نسبت به گزينه برژينسکی کمتر برای سياست‌های منطقه‌ای آمريکا نامطلوبند از چه شانسی برای اجرا و موفقيت‌ برخوردارند سوالی است که پاسخ آن را روندهای هفته‌ها و ماه‌های آتی در عراق خواهد داد.